انتـخابـی با چـشمان بـسته!
به مناسبت دوازدهم فروردین سالروز رفراندم جمهوری اسلامی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۲ فروردين ۱٣٨٣ -  ٣۱ مارس ۲۰۰۴


امروز دوازدهم فروردین، یک ربع قرن از استقرار رسمی و قانونی جمهوری اسلامی می گذرد. رسم بر این است هر سال نهادها و مقام های حکومت اسلامی با صدور پیام ها و سخنرانی ها، این روز و رفراندم استقرار جمهوری اسلامی را گرامی می دارند. حاکمان امروزی ایران، چه در جناح اصلاح طلب باشند و چه در جناح محافظه کار آن، دارای تاریخ و میراث مشترکی هستند و از این تاریخ و میراث مشترک، اگر نه به یک زبان، اما با یک هدف دفاع می کنند و آن هدف، حفظ حکومت جمهوری اسلامی است. گرامی داشت دوازدهم فروردین، بخشی از این تاریخ و میراث مشترک است و شگفتا که هم اصلاح طلبان و هم محافظه کاران، هر دو آن را نشانه ای از «مردمی» بودن و «مردم سالاری» حکومت اسلامی می دانند و به یک سان به آن می بالند.
با این حال، بزرگداشت دوازدهم فروردین، اکنون تنها به همین حکومتیان محدود مانده است و گروه و قشر اجتماعی و حزب و سازمان سیاسی دیگری را نمی توان یافت که با چنین تبلیغاتی هم راه و هم نظر باشد. این واقعیت نشان دهنده درک متفاوت حاکم بر جامعه از یک سو و حاکم بر حکومت از سوی دیگر و شکاف بزرگی است که بین جامعه و حکومت وجود دارد.
رفراندم دوازدهم فروردین، بر خلاف تبلیغات اصلاح طلبان و محافظه کاران حکومت ایران، نه نشانه ای از مردمی بودن حکومت، که آغاز روند استقرار استبداد مذهبی در ایران بود. شتاب آیت الله خمینی برای برگزاری هر چه زودتر چنین رفراندمی، به منظور استفاده حداکثر از شور انقلابی مردم ایران و جلوگیری از تبدیل این شور به شعور و تفکر نسبت به بنای آینده بود. در شرایطی که در فضای ناشی از انقلاب، افکار و گرایشات مختلف آماده می شدند تا حکومت دینی ایت الله خمینی را به چالش بکشند، وی با تعجیل این رفراندم را برگزار کرد تا فرصت تفکر و تعقل را از جامعه سلب کند و آن را به همان راهی بکشاند که خود می خواست.
انتخاباتی که در روز دوازدهم فروردین ماه سال پنجاه و هشت برگزار شد، تنها یک راه در برابر مردم قرار می داد: جمهوری اسلامی! در برابر اعتراض های گسترده سازمان ها و احزاب سیاسی وقت به چنین رفراندمی، آیت الله خمینی با پافشاری بر «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد»، تنها خواست و هدف خود را به رفراندم گذاشت و به آن شکل قانونی و مردمی داد. مشابه چنین رای گیری ای، کمتر از بیست و پنج سال بعد، توسط فرزندان خلف بنیانگذار حکومت، در اول اسفند ماه سال ٨۲ برگزار شد، که هر چند ظواهر انتخاب و رای، همه را به همراه داشت، اما در حقیقت آن، انتخابی در کار نبود و تنها به خواست هسته اصلی قدرت در ایران ظاهری انتخابی می داد.
رهبر وقت حکومت با استفاده از محبوبیت بی همتای خود در فضای انقلابی ناشی از سرنگونی استبداد سلطنتی، مردم را با چشمانی بسته به پای صندوق های رای کشاند تا بر حکومتی مهر تایید بگذارند که در اولین فرصت به استبدادی خون آشام و فراگیر تبدیل شد.
بالیدن به رای ۹٨ درصدی جمهوری اسلامی، که امروز نیز منش حاکمان، از هر دسته و گروه است، دموکراتیک بودن چنین رفراندمی را ثابت نمی کند. انتخاب های «نود و هشت درصدی» بیش از آن که نشانه محبوبیت حکومت ها باشد، نشانه بیماری جوامع و عقب ماندگی و توسعه نیافتگی آن هاست. چنین انتخاب هایی تنها مختص جوامع عقب مانده است که حاکمان بسیج احساسات توده ها را به جای روش های شناخته شده دموکراسی می گذارند و به اتکا به همین توده های بسیج شده، به سرکوب دموکراسی می پردازند. از این رو، آری ۹٨ درصدی مردم به جمهوری اسلامی پیش از آن که نشانه وجود دموکراسی و مردم سالاری در پایه گذاری حکومت اسلامی محسوب شود، بیانگر جامعه تحریک شده ای بود که به جای منطق، با احساس خود به پای صندوق های رای رفت و به جای انتخابی هشیارانه، به گزینشی با چشمان بسته دست زد.
حکومت اسلامی ایران، اعتماد عظیم و بی سابقه مردم به خود را – که منشاء اصلی آن را نفرت از استبداد دیرپای شاهنشاهی تشکیل می داد - دستمایه استقرار و گسترش دموکراسی در جامعه، استقرار آزادی ها و دفاع از حقوق اقلیت ها قرار نداد. کدام واقعیت ها حاکمیت اسلامی را که بر ۹٨ درصد جامعه متکی بود، به هراس از اقلیت «دو درصدی» واداشت؟ بنیان گذار حکومت اسلامی می دانست بر شوری سوار شده است که به زودی فرا خواهد نشست.
از همین رو، آیت الله خمینی، پشتیبانی نود و هشت درصدی مردم از وی را به جای آن که اهرم گسترش دموکراسی در جامعه سازد، وسیله سرکوب مخالفین نمود. از همان نخستین روزهای بعد از رفراندم، نسل اول حزب الله و چماقداران به خیابان ها سرازیر شدند تا فریاد بزنند «کسی که رای نداده، حق نظر نداره!» نتیجه بلافاصله آن رفراندم برای مخالفین و دگراندیشان، محروم شدن از حق نظر دادن و در بسیاری از مواقع حق حیات بود. شعاری که در دهان نسل اول حزب الله گذاشته شد تا در خیابان ها فریاد بزنند، به تدریج به سیاست رسمی حکومت اسلامی در همه نهادها و ارگان ها و سطوح تبدیل شد و مخالفین را به اتکای اکثریت ۹٨ درصدی از حق نظر دادن، ابراز عقیده و آزادی بیان محروم ساختند و رشته استبدادی را تنیدند، که اینک در بیست و پنج سالگی خود، وفادارترین فرزندان و خادمانش را نیز فوج فوج از حکومت بیرون می ریزد و یا به گوشه زندان ها می افکند. اگر برای سنجش هر حکومتی، چگونگی رفتار آن با مخالفین مدنظر قرار می گیرد، برای سنجش حکومت اسلامی در ایران، به این همه هیچ احتیاجی نیست. نحوه رفتار آن با جناح های منتقد خود، به خوبی نشانگر میزان استبداد و تمامیت خواهی آن است.
چنین استبدادی، محصول چنان رفراندمی است که در جریان آن مردم را از یک کلمه کم یا زیاد گفتن محروم ساختند و بعد از آن، مخالفین را از حق آزادی بیان و اندیشه محروم کردند. ساده لوحانه است اگر پنداشته شود که جمهوری اسلامی بدون عبور از ایستگاه دوازدهم فروردین ۵٨ می توانست به ایستگاه اول اسفند ۱٣٨۲ برسد. در ایران تنها جناح اصلاح طلب حکومت است که می کوشد پیوند گذشته و حال این حکومت را قطع کند، تا دلیلی برای دفاع خود از «جمهوری اسلامی صدر انقلاب» بیابد و با خواست اکثریت مردم ایران مبنی بر استقرار یک جمهوری دموکراتیک و لائیک همراه نشود.
بیست و پنج سال بعد از رفراندم دوازده فروردین، نسلی که این حکومت را پی ریخت، جای خود را به نسل های تازه ای داده است که اکثریت جامعه ما را تشکیل می دهند و هر چند هیچ نقشی در استقرار حکومت اسلامی ایران نداشته اند، اما بیشترین تبعات آن رفراندم و حکومت ناشی از آن را تحمل می کنند. جمهوری اسلامی ایران برای هیچ کدام از اقشار و طبقات جامعه ایران خوش یمن نبوده است، اما بیشترین فشارها را بر جوانان، وارد آورده و با محروم ساختن آن ها از ابتدایی ترین نیازها و خواست هایشان، به شکافی میان خود و این نسل فزاینده دامن زده است که به نظر بسیاری از جامعه شناسان، آینده ایران را بیش از هر چیز همین شکاف رقم خواهد زد.
این جوانان برای بهره مند شدن از حق جوانی و حقوق انسانی و طبیعی خود، هر راهی را آزمودند. نیروی اصلی جنبش اصلاح طلبانه دوم خرداد ۷۶ شدند و وقتی دریافتند که این جنبش تنها در صدد رنگ آمیزی همان قفسی است که حکومت اسلامی آن ها را در بند کشیده است، پیش از دیگران بر تصور باطل خود و رهبران آن جنبش شوریدند. اندیشه رفراندم از بطن مبارزات و خواست های اقشار جوان و گسترده جامعه ما سر براورد و هر چند تا مدت ها مورد بی مهری و کم اعتنایی سیاستمداران قرار گرفت، اما اکنون به عمده ترین و فراگیرترین خواسته ملت ایران تبدیل شده است.
جامعه ایران بیست و پنج سال، بعد از رفراندم جمهوری اسلامی، خواسته رفراندم را در برابر حکومت گران قرار داده است تا رژیمی را که با یک رفراندم رسمیت یافت با رفراندمی دیگر از رسمیت بیاندازد. رفراندمی که امروز ملت ایران خواهان آن است، رفراندمی است که بر خلاف رفراندم حکومت اسلامی، گسترده ترین حق انتخاب را برای مردم فراهم آورد و به آن ها امکان دهد بدون هیچ قید و محدودیتی، نظام موردنظر خود را برگزینند، رفراندمی است که به جای محروم کردن مخالفین از «حق نظر»، گسترده ترین امکان را برای آزادی بیان و عقیده و ابراز آن فراهم آورد. در طول چندین سال مبارزه در جهت اصلاحات، و بیست و پنج سال تجربه جمهوری اسلامی، ملت ایران اکنون آگاهی کافی و چشمانی باز برای انتخاب دارد. این انتخاب، جز دموکراسی و اصول حقوق بشر نخواهد بود و استبداد مذهبی سرانجام در برابر این انتخاب زانو خواهد زد!