بحران آذربایجان (سال های ۱۳۲۴- ۱۳۲۵)
بخش دوم و آخر


رضا اغنمی


• داوری ناعادلانه نویسنده، درباره ی اعتصاب کارگران نفت جنوب، خوی اشرافی او را ازپرده بیرون می افکند. ازشنیدن خبر رادیو تبریز برآشفته شده کارگران اعتصابی شرکت نفت را "اغتشاش طلبان" می خواند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲ مرداد ۱٣٨۷ -  ۲٣ ژوئيه ۲۰۰٨


خاطرات آیت الله حاج میرزاعبدالله مجتهدی
به کوشش: رسول جعفریان
موسسه مطالعات تاریخ معاصرایران
چاپ نخست تابستان ۱٣٨۱. تهران

این کتاب دردوبخش بررسی و نقد شده :
الف – نگاهی به متن اصلی که نویسنده نوشته است.
ب - نگاهی به عنوان کتاب، مقدمه ی و یک زیرنویسِ گمراه کننده .

۲


«یک نفر فدائی، گویا ربیب (پسر زوجه ازشوهر دیگر) قلیخان قره باغی، که مشهور به قلیخان زرد است به گناه سوءقصد به ناموس یک دختر به عنف ازطرف محکمه ی صحرائی محکوم به اعدام شده بود، دیروز تیرباران گردید.» ص ۲۷۰
داستان عشق این جوان و دختر که پدرش آقای آستارائی وکیل دادگستری وازمخالفین سرسخت پیشه وری بود، ازمدت ها پیش بین مردم برسر زبان ها بود. درمحله ی لیلاوا حوالی ارک، حدیثِ عشق وعاشقی بین دختر وآن جوان را کسی کتمان نکرد. فدائی و مسلح بودن عاشق، باعث مرگش شد. آنگونه که می گفتند، عاشق در نیمه شب با قرار قبلی از دیوارمعشوق بالا رفته وارد خانه شده بود. پدر می فهمد و به شخص پیشه وری تلفن می کند. پرونده به اتهام تجاوز به عنف دردادگاه صحرائی او را به اعدام محکوم و بلافاصله حکم دادگاه اجرا میشود.

قوام طی تلگرافی از پیشه وری تقاضا کرده بود که سرهنگ زنگنه و سرهنگ نوربخش را که به اتهام کشتار مردم در ارومیه، دردادگاه تبریز محکوم و در زندان به سر می بردند، آزاد کرده و به تهران بفرستند.
«بنا به خبر رادیو تهران آقای پیشه وری تلگراف نموده است که بنا به امر رئیس دولت به فاصله ی یک ساعت سرتیپ زنگنه و سرهنگ نوربخش به تهران روانه گردیدند.» ص ۲۷۲

داوری ناعادلانه نویسنده، درباره ی اعتصاب کارگران نفت جنوب، خوی اشرافی او را ازپرده بیرون می افکند. ازشنیدن خبر رادیو تبریز برآشفته شده کارگران اعتصابی شرکت نفت را "اغتشاش طلبان" می خواند.
«باز رادیوی تبریز ازفرصت استفاده نموده و به انگلیس ها حملاتی کرد. اما درخصوص اصل قضیه که اعتصاب باشد، کمپانی ایستادگی نموده و حرکت های اغتشاش طلبان به جائی نرسیده.» ص ۲۷٣
آن اعتصاب فلج کننده که شرکت نفت را غافلگیر کرده بود، ادامه پیدا کرد. با دخالت قوای انتظامی دهها نفر مقتول و مجروج شدند. اما درنهایت کارگران پیروزشدند.
«معلوم می شود که اعتصاب خیلی مهم است. درتهران حزب توده اعلامیه منتشر نموده و اطلاع داده اند که صدهزار نفرعمله اعتصاب نموده اند. والی آن ایالت حکومت نظامی برقرارکرده است. رفتن فیروز وآرامش با طیاره دلیل دیگری برای اهمیت قضیه می باشد. درضمن اعتشاشاتی هم واقع شده است که درضمن آن هفده نفر مقتول و صد وپنجاه نفر مجروح کرده اند.» ص ٣۲۹

«امروز جشن گذاشتن اولین سنگ بنای دارالفنون آذربایجان برپا گردید و به همین مناسبت یک عده از محترمین به عمارت دانشسرای پسران دعوت شدند.» ص ۲٨۴
محل سنگ بنای دارالفنون همان است که امروزه دانشگاه تبریزشده و یادگاری نیک ازدورانهای گذشته است.

درکنار دلسوزی به وضع "مالکان بیچاره"، نگاهِ منصفانه اش به اوضاع عمومی مردم جلب توجه میکند.
«وضع تجار مخصوصا اصناف و سرمایه دارهای کوچک فعلا چندان بد نیست ودرآتیه امید اصلاحی درمورد وضع آنها می رود. نسبت به علماء وروحانیون، نهضت دموکرات آذربایجان ازاول بی طرف بوده و تا حال هم این بی طرفی محفوظ مانده است.» ص ٣۲٣
درباره بهره ی مالکانه تصمیمات تازه ای گرفته شده که نسبت به سابق تغییراتی به وجود آمده است. با کم شدن سهم مالک، نویسنده مسئله را اینگونه عنوان می کند:
موضوع بهره هم دراین ضمن که بازارمیتینگ واعتراض گرم است، بی سرو صدا حل گردید. امیدواری های مالکین بیچاره ی آذربایجان به یاس مبدل شد.          ... ... ...   ...    عیب کار دراین است که بی نتیجه ماندن مراجعات مالکین ضربه ی جدیدی به حیثیت طبقه ی آنها وارد نموده ودهاقین را درپامال نمودن حقوق آن بیچاره ها جری تر خواهد کرد.» ص ٣٣٨

دریادداشت روز ۲ مرداد۱٣۲۵ با اعلام خبرآمدن لوی سایان دبیرکل کارگران جهانی به تبریز، اشاره ی بجائی دارد به حضور و توضیح او درباره ی کشتار کارگران شرکت نفت درخوزستان، که توسط مآموران انتظامی به قتل رسیده و مجروح شده اند.
«ممکن است که درموقع تظاهرورژه درمقابل منشی کل کارگران دنیا راجع به حادثه ی خوزستان هم عطف نظر بشود. درمیتینگ روز دوشنبه چند نفر از لیدرهای حزب دموکرات من جمله ولائی، بی ریا نطق نموده و از آقای قوام که خودرا معرفی به آزادیخواهی می نماید، تنبیه مقصرین را درخواست نماید.» ٣۴۲

نویسنده با کنجکاوی مسائل دنیا واکتشافات جدید علمی را تعقیب می کند. حتا از آزمایش بمب اتمی در جزایر میتینی غافل نیست.
« ...   این دفعه بمب را در زیر آب منفجر نموده اند. اما در امتحان سه هفته قبل بمب را درهوا منفجر کرده بودند.   ... ... دراثر انفجار بمب یک ستون آب به بلندی هشتصدمتر به هوا بلند شده است که دو هزار تن وزن داشته است. سه کشتی بزرگ و شش زیر دریائی عرق شده است. ...» ص ٣۴٣

سه شنبه ٨ مرداد
بارانی که شب گذشته و امروز دوساعت ازآفتاب گذشته بارید، هوارا خنک نموده ونگرانی روزه داران را از گرمی هوا درشب های رمضان تااندازه ای مرتفع نمود.
مهمترین مسئله سیاسی روز همان کنفرانس صلح پاریس است.
امریکا که از رویه متفقین ناراضی بود. ازمداحله به کارهای سیاسی جهان خودداری کرد و درحقیقت ازمتفقین خود قهر نمود. عهدنامه صلح ورسای را امضا نکرده، بعد از مدتی با آلمان صلح جداگانه نمود و ازشرکت در جامعه ی ملل هم که خود ازموسسین اولیه آن بود خودداری کرد. ... » ص ٣۵۱

سکوت نویسنده ازاین به بعد قابل تآمل است. تا می رسد به:
چهارشنبه ۲۰ آذر ۱٣۲۵
«امروز هم درشهر نگرانی میان مردم حکمفرما بود. روابط بین تبریز و تهران همان طور مقطوع بود. سیم تلگراف کار نمی کند. رادیوی تبریز با رادیوی تهران به شدت داخل جنگ شده است ... ... ...       ... ... » صص۵۲ – ٣۵۱

پنجشنبه ۲۱ آذر
با صدای لاینقطع تیر ازخواب بیدار شدیم   قبل از طلوع آفتاب توسط نوکری که برای خرید نان صبحانه بیرون رفته بود، مطلع شدیم که اوضاع به کلی برگشته است. اهل شهربرعلیه حکومت پیشه وری قیام نموده و شهررا متصرف شده اند. ...   پیشه وری فرارکرده است. ... ... ... از هرطرف صدای تیر وتفنگ و طپانچه و مسلسل که به خوبی از همدیگر متمایز بودند، شنیده می شد. » ص ٣۵۴

دراین جا یادداشت های آقای حاج میرزاعبدالله مجتهدی تمام می شود.
قبل ازخاتمه ی این بخش باید بگویم که نویسنده درکنار وقایع نگاری آن چند ماهه ی موطنش، از مسائل عمده ی جهان غافل نیست. با وسواس و کنجکاوی دائمی در تعقیب حوادث آذربایجان ودولت مرکزی، گزارش های مهم خبرنگاران، اخبار رادیوهای خارجی و داخلی را نیز دنبال می کند. باعلاقه ی زیاد اخبارمحافل بین المللی، به خصوص ماجرای شکایت دولت، درباره ی تخلیه ی ایران از قوای نظامی شوروی و مسائل جنبی در مجمع ملل متفق رازیرنظردارد. یادداشت بر میدارد ومکتوب میکند. این اهمیت دادن به مسائل حیاتی کشور، تمایز فکری یک روحانی آگاه؛ درعلاقمندی وترجیح آب و خاک و مشکلات وطن به مسائل مذهبی را توضیح می دهد.

کتاب را می بندم . ازپاکی وسلامت نفس این روحانی فاضل درحیرتم. صدای توفنده ای درکاسه سرم می پیچد: صفتِ روحانی رافراموش کن! انسان بود انسانی ورای هم مسلکان سوداگرش. نه، او روحانی نبود! به اومگو روحانی ! روحانی حاکمان امروزی اند . چپاولگر. بیشرم وآزرم. همانها که ناموس دختران مسلمان ایرانی را گله گله دربازاربرده فروشان خلیج فارس با شرف وآئین ایرانی تاخت می زنند.


*******
ب :
نگاهی به عنوان کتاب، مقدمه ی و یک زیرنویسِ گمراه کننده درص٣۵۱

کتاب، خلاف آنچه درروی جلد آمده، دربرگیرنده ی کلِ حوادث سال وحکومت یک ساله ی فرقه آذربایجان نیست. دقیقا از ۱۲ آذر۲۴ شروع شده تا ٨ مرداد ماه ۱٣۲۵ + روز چهارشنبه بیستم وپنجشنبه بیست و یکم آذر همان سال بسته میشود. یعنی این خاطرات به هشت ماه هم نمی رسد. نیمه کار رهاشدن وقایع نگاری گرچه بدون علت نمیتواند باشد، لطمه ی شدیدی به این اثروارد ساخته به خصوص که "خاطره نویسان درپیوست ها" نیز، باداشتنِ سابقه ی فضل و کمال کوچکترین اشاره ای به این موضوع نکرده اند.   حتا نخواسته اند توضیح کوتاهی بدهند و از گمراهی خوانندگان بکاهند. سکوت همه جانبه شبهه برانگیز است.
این تساهل یا تعمد، برای خواننده پرسش هایی چند مطرح می کند:

چرا نویسنده که سال ها بعد از وقایع آذربایجان در قید حیات بوده، این کتاب را منتشر نکرده است؟
توسل به فضای سیاسی درآن سال ها نیز، بهانه ای بیش نیست. در فاصله ی ۱٣۲۰ تا مرداد ۱٣٣۲ و پیشامد کودتا هیچگونه سانسور و محدودیتی برای انتشار کتاب نبود. به ویژه برای روحانیون که علنا به هر مقام، از شاه گرفته تا هرمخالف عقیدتی میتاختند و تامزر نابودی اش پیش میرفتند. نمونه بارز آن ها قتل کسروی و ترورچند وزیر و نخست وزیر بود.
چرا آقای جعفریان که مسئولیت کوشش تدوین و جمع آوری کتاب را برعهده داشته به این مهم توجه نکرده؟
چرا ناشر - موسسه ی مطالعات تاریخ معاصر - ، که به هرحال ازاعتبارفرهنگی برخورداراست مرتکب اشتباهِ عمدی شده و این اثرناقصِ هشت ماهه را به نام بحران آذربایجان (سال های- ۱٣۲۴-۱٣۲۵) به بازارعرضه کرده؟
به احتمال زیاد یادداشت های آن روزهای پرتنش چند ماهه، ازطرف متولیانِ مصلحت اندیش کنار گذاشته شده که جای تآسف است. این کار نه شایسته ی اهل تحقیق است و نه اهل فرهنگ را سزد! از اصحاب تقیه، دروغ چرا؟ باید پذیرفت.
آرزو می کنم که یادداشت های فعلا غیب زده ی آن چند ماهه، ازحوادث روزگار مصون مانده باشد!
پرسش دیگر اینکه ضرورت نشرکتاب با این وضع ناقص وگمراه کننده چه بوده؟
به طور قطع مطالبی درآن چهار ماه آمده که افشای آن از قول یک شخصیت صادق، به مزاج روحانیتِ حاکم امروزی خوش نیامده، سانسورچی ولایت فقیهی حذف کرده است.

ازنگارش روزچهارشنبه ۲۰ آذرماه ۱٣۲۵ نیز پیداست که مطالب روزهای قبل، ازاصل بریده شده است.
به این جمله ی آغازین دقت شود:
امروزهم درشهر نگرانی میان مردم حکمفرما بود. روابط بین تبریز وطهران همان طور مقطوع بود. سیم تلگراف کار نمی کند....» ص ٣۵۱
(امروز هم یعنی مثل دیروز و پریروز و روزهای قبل.) نویسنده آنقدر فارسی نویس اش غنی و محکم است که جای کلمات را می فهمد و کلام را درست درجایش به کار میگیرد. آوردنِ "هم" دردنبال امروز، خبر را به گذشته ها وصل میکند. سانسورچیها برای فهم این گونه ظرافت های نوشتاری عاجز و ناتوان هستند.
گذشته ازآن، نویسنده ی دقیق و موشکافی که از بگومگوی نوکرانش درخانه، دو صفحه وخرده ای را روایت کرده «... مشهدی علی آقا، آدم ما، با مشهدی ابراهیم، آدم دیگرما باهمدیگر منازعه نموده وکار به کتک کاری کشیده ...» ص ٣٣ ، و با فراغ بال جزئیات را توضیح داده است. که درواقع، چیزی هم عاید خواننده نمیشود.
آیا از چنین شخص منظم ودقیق برمیآید که وقایع مهم چهارماهه کشور را کلا حذف کند؟
وسئوال آزار دهنده اینکه:
صفحات غایب، روایتگرچه حوادثی بوده که ناگهان مستوجبِ غیبت شده؟ شایدهم معدوم! شخصیتِ مسئولیت پذیرنویسنده، این اجازه را به خواننده می دهد که بپرسد:
چه برسریادداشتهای آن چهارماهِ روزهای پرتنش آمده؟ آیا او آنقدر بی خیال بوده که مسئله رافراموش کند تا حضرات بعد از۵۵ سال بایک زیرنویس مغشوش سرخلق الله شیره بمالند! و روح نویسنده را بیازارند!

به ظن قوی چشم پوشی فاحش متوجه همه ی دست اندرکاران است که با آن شناسنامه ی گمراه کننده که بر پیشانی کتاب زده، روح آن مرد فاضل را آزرده اند. چرا برادران و دیگر بستگان حاج میرزاعبدالله مجتهدی، که جملگی اهل ادب و فضل هستند به این خطای فاحش اعتراض نکرده اند. نپرسیده اند که منظور از چاپ این کتاب ناقص با آن اسم کذائی چه بوده و به چه منظوری ست؟ و مهمتر، ناشر: "موسسه ی مطالعات تاریخ معاصر ایران" چرا خود را عالما و عامدا به این نا به سامانی آلوده کرده و اثر ناقص و زخمی را درکارنامه ی خود جا داده است!

درمقدمه کتاب اشتباهاتی رخ داده که قابل تذکراست.
آمده است:
« پیشه وری درسال ۱۲۶۷ ش به دنیا آمد. درسال ۱۲٨٣ به باکو رفت. تا انقلاب روسیه درسال ۱۹۱۷ درآن جابود.   ... ... وی درسال ۱۲۹۹ وزیرکشور جمهوری گیلان به فرماندهی میزرا کوچک خان بود. بعد از فرونشستن حرکت جنگل به روسیه رفت ودرسال ۱٣۱۵به ایران برگشت. مدتی بعد به کاشان تبعید شد. در عفو عمومی سال ۱٣۲۰ آزاد گردید. پیشه وری پس ازآن به تهران آمد وبه انتشار روزنامه ی آژیر پرداخت... » ص۹ – ۱۰
پیشه وری درکتاب ۱۲ شهریور، در خاطرات خود و مقاله ی سرگذشت من درآژیر شماره ۹۱ می نویسد:
«در ۱۲۷۲ متولد شدم. در۱۲ سالگی با خانواده خود به قفقاز مهاجرت کردم. ...   ... پس ازانقلاب کبیر ... نهضت جنگل مراهم مانند همه آزادیخواهان ایران جلب نمود. بعدازآن به تصمیم ملیون گیلان به تهران آمدم و درآنجا سازمان سیاسی و شورای مرکزی اتحادیه کارگران را تشکیل دادم. و ارگان آن روزنامه ی حقیقت را منتشر کردم. ... تمام سرمقاله های روزنامه حقیقت به استثناء چند مقاله، ازقلم من تراوش کرده است.    ... بالاخره در ۱٣۰۹ بازداشت شدیم . ... » گذشته چراغ راه آینده است" انتشارات زبرجد ص ۲۵۰
تورج اتابکی در کتاب «آذربایجان درایران معاصر» به نقل ازاردشیرآوانسیان مینویسد روزنامه ی حقیقت پس از ۱۰۴ شماره توقیف شد. همان ص ۲۵۹
دکتر مصطفا الموتی، در "جلد ۴ ایران درعصر پهلوی" درباره ی پیشه وری می نویسد:
در روز ۶/۱۰/۱٣۰۹ درتهران دستگیر تا سال ۱٣۱۹ در زندان قصربوده و ازآن به بعد درکاشان به صورت تبعید عمر خود را سپری کرده است. با ورود قوای متفقین به ایران و آزادشدن زندانیان سیاسی، پیشه وری هم
اززندان آزاد می شود.» ص ٣۲۰- ٣۲۱
برای آشنائی بهتربا شخصیت پیشه وری ویکسال حکومت فرقه دمکرات بنگرید به کتاب (آذربایجان دمکرات) اثرعمیدی نوری مدیر روزنامه داد. به نقل ازدکتر مطصفا الموتی در جلد ۴ ایران درعصر پهلوی در صص ٣۴۰ – ٣۴۴

زیرنویس صفحه ی ٣۵۱ نیزآمده زیرابرو را بردارد زده چشم طرف را کور کرده.
باردیگر مرور می کنیم:
«تصویری که دراین کتاب دراختیار ما بوده، ازص ۶۴۶ تا ۶۶۶ را ندارد. برجسب ظاهر یا نوشته نشده یا به دست نیامده یا دراختیار ما قرار نگرفته است. بنا براین حوادث، از تاریخ ۹ مرداد تا ۲۰ آذر دراین تصویر نیست.»
تحلیلگر متجاوز قلم، اظهار نظر می فرمایند:
«آنچه دراین دوره رخ داد مطلب تازه ای درآذربایجان نبود و در تهران قوام سادچیکوف ...   ...   در۲۰ آذر قوای دولتی وارد میانه شدند ... ...    خشونت نیروهای نظامی دولت درشهرهای آذربایجان و قتل و غارتی که راه انداختند مع الاسف نه تنها چیزی کمتر ازاقدامات دمکراتها نبود که درمواردی بیشتر و خشن تر بود.»
از آنجایی که ازقدیم هم گفته اند دروغگوحافظه ندارد. تدوین کننده ی زیرنویس هرگز به فکرش نرسیده که وقایع ۹ مرداد تا ۲۰ آذر – ( یعنی چهارماه و ده روز) در ۲۰ صفحه نمی گنجد! اگر اینگونه میبود، حوادث این ٨ ماهه که درکتاب آمده، باید در ۴۰ صفحه تمام می شد نه ٣۵۴ صفحه!
نمی دانم چرا وقتی به این زیرنویس رسیدم، یاد خاطره نویس ها یا ویراستاران حکومتِ ولایت فقیه افتادم که "خاطرات فردوست. احسان طبری – نورالدین کیانوری و ... را نوشته اند. نثرعبدالله شهبازی! در ذهنم قد کشید. لحن نگارش شبهِ نویسنده های مزدور!

قطع دارم که روانشاد آقای حاج میرزاعبدالله مجتهدی، نویسنده ی کتاب وقایع ایام را تا آخرین روز ثبت کرده. اگر غیرازاین بود به صراحت، علت توقف یا انصراف ش را میگفت و مینوشت. هیچ عقل سلیم نمی پذیرد که شخصیتی با آنهمه دقت وعلاقه، مرتکب چنین سهو وخطائی بوده باشد. سکوت کند، منصرف شود اماعلت ش را توضیح ندهد!
آیا مدح گفتن و شعر سرودن دررثای ش، ضروری بود یا توضیح کوتاهی درباره ی این غفلت وجلوگیری ازنشر کتابی ناقص! هرگز دراین فکر نبودید که با این سهل انگاری یا مصلحت اندیشی شما یا شمایان آبروی مردی دانشمند که دستش از هستی روزگارِ پلیدان و سفلگان کوتاه شده را لکه دار کرده اید!

پایان

از وبلاگ های زیر دیدن کنید:
www.ketabsanj.blogspot.com
www.ketabedastan.blogspot.com