بیستمین سالگرد کشتار سومگایت
۲۷ تا ۲۹ فوریه ۱۹۸۸


دکتر ژ. کوچاریان


• کشتار و جنایت سومگایت قبلا برنامه ریزی شده و خانه های ارامنه شناسائی شده بود. میله های آهنی یک شکل برای حمله در اختیار حمله کنندگان قرار داشت. سیم تلفن منازل اغلب ارامنه قطع شده بود. حتی امکان ارتباط با بیمارستان ها و مراکز امنیتی را برای ارامنه مسدود کرده بودند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ خرداد ۱٣٨۷ -  ۲۱ می ۲۰۰٨


آنهائیکه با تاریخ ارامنه آشنا هستند، می دانند که ارامنه از زمان تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، نسبت به الحاق آرتساخ (قره باغ) و نخجوان به "جمهوری سوسیالیستی آذربایجان" معترض بودند. ولی این اعتراض ها به دلیل قدرت و نفوذ "کمونیستهای آذربایجانی" در مسکو، به نتیجه نمی رسید.
از طرفی کمونیستهای ارمنی که صادقانه به سوسیالیزم و انترناسیونالیزم اعتقاد داشتند، حاضر نبودند از خواست بحق ارامنه آرتساخ حمایت جدی بکنند. آنان ساده دلانه نسبت به جامعه ایکه در آن "انسان طراز نوین" بدور از تعلقات قومی و دینی، جامه واقعیت خواهد پوشید، ایمان داشتند.
در طول هفت دهه حاکمیت اتحاد شوروی و رواج خفقان و گسترش آن، بخصوص پس از تصفیه های خونین استالین، راه برای قدرت یابی نیروهای فرصت طلب، باز شد. در مقابل نیروهای صادق و سالم جامعه نیز از قدرت دوری جستند. در سایه خفقان حاکم، ارامنه دیگر نتوانستند خواست بحق خود را پیگیری کنند.
با به قدرت رسیدن گورباچف در اتحاد شوروی و شعار "علنیت" و "اصلاحات" ، فضای نسبتا بازی برای حق طلبی بوجود آمد. ارامنه آرتساخ نیز با استفاده از این فرصت، تظاهرات مسالمت آمیزی را ترتیب داده و خواهان رهائی از سلطه "آذربایجان" شدند. در رابطه با این خواست حق طلبانه، ارامنه ارمنستان نیز حمایت خود را نسبت به مردم ارمنی آرتساخ اعلام کردند.
در آن زمان حکومت محلی باکو نفوذ گسترده ای در اتحاد شوروی داشت. بطوریکه حیدر علی اف "کمونیست برجسته" به حساب می آمده و یکی از اعضای مهم پولیت بورو(هیئت سیاسی) اتحاد شوروی بود. ساختار قدرت در اتحاد شوروی چنین بود که تصمیمات مهم سیاسی و اجرائی توسط پولیت بورو، گرفته می شد. حیدر علی اف بت "آذربایجانی ها" شده و حضور وی در رهبری سیاسی اتحاد شوروی باعث افتخار آنان بود!
در چنین شرایطی، روشن بود که رهبران اتحاد شوروی نه تنها نسبت به اعتراضات ارامنه بی اعتنا خواهند بود، بلکه امکان بروزحساسیت جدی هم وجود داشت! ولی تنها مایه امید ارامنه به رهبری گورباچف و اصلاحات دموکراتیک وی بود. اما ارامنه هرگز تصور نمی کردند که رهبران سیاسی باکو با حمایت جناحی از رهبری مسکو برای مقابله با حق طلبی ارامنه، دست به خشونت سازمان یافته بزنند.
آنچه که برای ارامنه غیر قابل پیش بینی بود، قربانی شدن ارامنه ساکن در شهر های "آذربایجان" بود. یعنی ارامنه نمی توانستند تصور کنند که دشمنان دیرینه شان در قدرت، سناریوی آماده ای برای پاکسازی قومی داشته باشند!
قبل از حمله به ارامنه سومگایت، یکی از سران بانفوذ حزب کمونیست، بنام اسدف تهدید کرده بود که اگر لازم باشد با بسیج مردم، ارامنه قره باغ را به مجازات خواهد رسانید!

همچنین گورباچف که از حرکت های تحریک آمیز رهبران باکو باخبر بود، ۲۶ فوریه یعنی یک روز قبل از کشتار ارامنه سومگایت، در دیدار با جمعی از روشنفکران و فرهیختگان ارمنی، نسبت به امنیت ۲۰۰.۰۰۰ ارمنی ساکن باکو اظهار نگرانی کرده بود. وی می دانست که رهبران باکو و حامیان آنان در مسکو درصدد هستند تا به خواست مسالمت آمیز ارامنه پاسخی خونین بدهند!
در همین روزها عمال حکومت محلی باکو برای تحریک احساسات قومی و دینی مردم خود شایعات و دروغ هائی مبنی بر کشتار و غارت مسلمانان توسط ارامنه رواج می دادند و مدعی بودند که در ارمنستان، مسلمانان گروه گروه قتل عام شده و اموالشان مورد چپاول قرار می گیرد؟!
سخنرانی کاستوزیف دادستان کل اتحاد شوروی که حامی جدی رهبران باکو بود، بااعلان خبر جعلی مبنی بر کشته شدن دو نفر در آسکران، بهانه به دست نژادپرستان داد، تا در شهر سومگایت تعداد کثیری ارمنی را، به خاک و خون کشند.

حاکمان "آذربایجان" که برای پاکسازی قومی و ترساندن ارامنه قره باغ ، در صدد این جنایت بودند، با بسیج مردم خود، کشتار و کوچ اجباری ارامنه ِ سومگایت را به مرحله عمل در آوردند. آنان با این جنایت، نسبت به خواست بحق و دموکراتیک مردم آرتساخ، به بدترین شکل ممکن پاسخ دادند!

از طرفی رهبران باکو که از زمینه فروپاشی اتحاد شوروی باخبر بودند، با استفاده از درهم ریختگی و بهلبشوی فکری زمامداران کرملین، با پاکساری قومی، می خواستند زمینه را برای ایجاد ایده نژادپرستانه و پان ترکیستی "توران بزرگ" فراهم کنند!

کشتار و جنایت سومگایت قبلا برنامه ریزی شده و خانه های ارامنه شناسائی شده بود. میله های آهنی یک شکل برای حمله در اختیار حمله کنندگان قرار داشت. سیم تلفن منازل اغلب ارامنه قطع شده بود. حتی امکان ارتباط با بیمارستان ها و مراکز امنیتی را برای ارامنه مسدود کرده بودند.
۲۷ فوریه که حمله آغاز شد، اوباشان نیز در صف حمله کنندگان قرار داشتند. ارامنه امکان کوچکترین دفاع را نداشتند. بعضی از مردم ترک زبان شهر به یاری ارامنه برخواسته و آنان را درخانه های خود مخفی کرده بودند. در مقابل، تعدادی نیز، جانیان نژاد پرست و اوباشان را تشویق می کردند و یا مخفیگاه ارامنه را نشان می دادند.
کشتار بیرحمانه سه روز ادامه داشت. بعضی از کشته شدگان را قبل از مرگ شکنجه کرده بودند. به زنان جوان و بچه ها تجاوز شده بود. حدود ۲۰۰ خانه و تعدادی مغازه و اتومبیل ارامنه مورد چپاول قرار گرفت، و یا به آتش کشیده شد.
روز ۲۹ فوریه ارتش سرخ وارد شهر شد، ولی ارتشی فاقد قدرت برای جلوگیری از خشونت بود! ارتش سرخی که در جنگ جهانی دوم به سرعت عمل و اقدام قهرمانانه معروف شده بود، برای طی هیجده کیلومتراز باکو تا سومگایت، سه روز وقت لازم داشت!؟ بهر حال عصر۲۹ فوریه به ارتش امکان دخالت داده شد. خشونت خاتمه یافت و عده ای به اتهام بر هم زدن نظم دستگیر شدند!

نود وچهار نفر از جنایت کاران به محاکمه کشیده شدند! آنهم نه به اتهام جنایت و آدمکشی! بلکه بعنوان اوباشانی که نظم را بهم زده بودند! چیزی که باعث حیرت شد، محاکمه این افراد در شهر های مختلف و آنهم نه بطور دسته جمعی، بلکه در گروه های کوچک بود! محاکمات تا زمان فروپاشی اتحاد شوروی ادامه داشت. پس از فروپاشی نیز دادگاه انگیزه ای برای ادامه محاکمه نداشت. بیشتر جنایتکاران در دادگاه تبرئه و آزاد شده بودند. فقط یک نفر به مرگ محکوم شده بود که وی نیز بعدا آزاد شد. حد اکثر جرمی که در این دادگاه ها اثبات شد، استفاده از مواد مخدر و افراط در مصرف مشروبات الکلی بود که توسط رهبران و سازمان دهندگان در اختیاراوباشان قرار داده شده بود!

دادستان کل اتحاد شوروی ازقول "دادستان آذربایجان" تعداد کشته شدگان را ۲۷ نفر اعلام کرد!؟ در حالیکه گزارش های غیر رسمی خود مقامات شهر، به ۷۰ کشته اشاره داشت که هویت شان هنوز معلوم نشده بود. تعدادی جسد نیز وجو داشت که کاملا سوخته بود.
ازطرفی با اینکه ریشکف رئیس شورای وزیران وقت، نسبت به آمار اندک کشته شدگان اظهارشک و تردید نمود ولی هرگز این جنایت به درستی مورد بررسی قرار نگرفت. جنایتی که حتی بطور رسمی هم محکوم نشد. بدون آنکه غرامتی پرداخت شود، حتی یک عذرخواهی هم به عمل نیامد. کشتار و غارتی که عاملان و عامران آن بدون مجازات رها شدند!
پر واضح است که مقامات حکومتی باکو و عمالشان می دانستند که این جنایت مجازاتی را بدنبال نخواهد داشت! به همین دلیل هم در حالیکه هنوز خون قربانیان ارمنی سومگایت خشک نشده بود، آنان کشتار دیگری را در باکو و دیگر شهر ها، تدارک می دیدند.

من طی گفتگوئی که با بازماندگان کشتار سومگایت، در ایروان و دیگر مراکز اسکان آوارگان داشتم، به ابعاد وحشتناک جنایت پی بردم. جنایاتی که قلم و زبان از بیان آن عاجز است. تعداد کشته شدگان ٣۰۰ نفر برآورد شد. ۱.۵۰۰ نفر نیز زخمی شده بودند. ۱٨.۰۰۰ نفر هم آواره و بیخانمان وجود داشت، که در اردوگاه های پناهندگان اسکان موقت داده شدند.
حکومت محلی باکو از دادن تمامی اجساد خود داری کرده و آنها را در قبرستان ارامنه باکو بدون هیچ مراسمی دفن کرد. گورستانی که مدتی بعد توسط نژاد پرستان ترک به ویرانی کشیده شد.

اتحادیه اروپا در همان سال طی بیانیه ای ضمن اذعان به این جنایت آشکار، آن را محکوم کرد. همچنین سنای آمریکا و پارلمان آرژانتین این جنایت ها را محکوم کردند. ولی در حالیکه اغلب جهانیان بی صبرانه در انتظار فروپاشی اتحاد شوروی بودند، کمتر کسی نسبت به این جنایت ها و پاکسازی قومی اعتنا می کرد.
آوارگان سومگایت بعدا، در جامعه ارمنستان و آرتساخ جذب شدند و توسط آنان در شهراستپناکرت مرکز آرتساخ، مجسمه یادبودی برای کشته شدگان سومگایت نصب گردید.

بعد از جنایات سومگایت سناریوهای مشابهی با کشتارها و تعقیبها و اخراجهای گسترده در گنجه (گیرو آباد) و باکو به اجرا گذاشته شد، که بررسی آن ها فرصتی دیگر می طلبد. جنایاتی که باعث کشته شدن بسیاری و تاراندن نیم میلیون ارمنی گردید.
از همه مهمتر مقامات حکومتی باکو، در مقابل خواست بحق و دموکراتیک مردم ارمنی آرتساخ (قره باغ) خشونت و جنگ خانمانسوزی را بر ارامنه تحمیل کردند.
خشونتی که جز جنگ و ویرانی ثمره ای نداشت. اگر رهبران باکو اندکی درایت و انصاف به خرج می دادند، می توانستند مشکل قره باغ را نه با خشونت بلکه با گفتگو بر سر میز مذاکره حل کنند.
ولی افسوس نژاد پرستان و پان ترکسیت هائی که با ادعای پایبندی به "انترناسیونالیزم پرولتری" به بالاترین سطوح رهبری اتحاد شوروی دست یافته بودند، نه در صدد حل مسئله بلکه بدنبال پاکسازی قومی بودند!
امروز تمامی آزادگان جهان بر رهبری حاکم بر باکو که اسیر در چنگال ناسیونالیزم افراطی و شونیزم است، آگاهی دارند. نهاد های بین المللی بر وجود فساد اداری و رشوه خواری و خفقان و سرکوب در "جمهوری آذربایجان" اذعان دارند.
جامعه ای که در آن حیدر علی اف "کمونیست برجسته و عضو پولیت بورو" و مامور عالی رتبه ک. گ. ب. که تمام عمرش در خدمت خود کامگی و خفقان حاکم بوده، یک شبه رنگ عوض می کند و دموکرات می شود و زمینه حکومت مستبد و سرکوبگری را فراهم می آورد که در آن حکومت از پدر به پسر به ارث می رسد!   




* این مقاله در فوریه برای درج در یک نشریه آلمانی زمان، به آلمانی نوشته شده بود. گرچه مدتی از فوریه و بیستمین سالگرد کشتار می گذرد، ولی چون در این زمینه تاکنون مطلبی به فارسی منتشر نشده و اگرهم منتشر شده باشد من از آن بی اطلاعم، به این دلیل نسبت به ارائه مطلب به زبان فارسی نیز اقدام می شود.