غزل


اسماعیل خویی


• زلال چشمه نجویم: سراب می خواهم؛
خیال روی تورا هم به خواب می خواهم.

زلال ناب همین از سراب می جوشد:
در این کویر، ازاین رو، سراب می خواهم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۷ -  ۱۴ می ۲۰۰٨


 
 
 
 
 
"برای آن که برم بار زندگی بر دوش،
توان فیل و غرور عقاب می خواهم."
از واپسین سروده های ژاله خانم اصفهانی        
 
 
 
زلال چشمه نجویم: سراب می خواهم؛
خیال روی تورا هم به خواب می خواهم.
 
زلال ناب همین از سراب می جوشد:
دراین کویر، ازاین رو، سراب می خواهم.
 
تو را به خوبی ی رویای تو نیابم نیز:
خیال روی تو را هم به خواب می خواهم.
 
مجاز یا که حقیقت، خیال یا واقع:
هر آنچه هست، من اش ناب ناب می خواهم.
 
در آرزوی یقین، شک می آورم درشک:
دلی رها شده از اضطراب می خواهم.
 
اگرچه ماهی ی کورم، دراین سیاهی ی ژرف،
شناسم ازلجن آب؛ آب، آب می خواهم.
 
عذاب با تو نبودن به با تو بودن نیز
نکاهد: آه، دمی بی عذاب می خواهم.
 
همای شانه نشین ام گزید دوش دگر:
دهان و چنگ پلنگ و عقاب می خواهم.
 
به نام دین و خدا انقلاب ما کشتند:
جدا زدین و خدا، انقلاب می خواهم.
 
زگوهر تو، که نیک است، بد چرا زاید:
بدی چو شیخ؟ الهی! جواب می خواهم.
 
به خلق تا که نگویی دگر دروغ، ای شیخ!
درون حلق تو سرب مذاب می خواهم.
 
بسوزد از تو جگر خلق را و، تا بشود
خوراک سگ، جگرت را کباب می خواهم.
 
 
هیجدهم دسامبر ۲۰۰۷ – بیدرکجای لندن