آئینه انزوا
نگاهی به لیست کشورهای رأی دهنده در وین


سهراب مبشری


• در تاریخ پس از جنگ جهانی دوم، به غیر از جمهوری اسلامی، تنها رژیم صدام در مقطع حمله به کویت یا رژیم طالبان پس از ۱۱ سپتامبر دچار انزوای مشابهی شدند. سرنوشت آن رژیمها را همه می دانند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ بهمن ۱٣٨۴ -  ۵ فوريه ۲۰۰۶


شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، با ۲۷ رأی موافق، ۵ رأی ممتنع و ٣ رأی مخالف، رأی به ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد داد. نمایندگان جمهوری اسلامی مدعی شدند این رأی، بازتاب نظر جامعه جهانی نیست. هدف این ادعا، این است که وقوع یک شکست برای سیاست خارجی تهران انکار شود. برای آنکه دریابیم دیپلماسی حکومت ایران شکست خورده است یا نه، باید نگاهی به فهرست کشورهای رأی دهنده در اجلاس شورای حکام در وین بیافکنیم.
موافقان قطعنامه
بدون تردید، بزرگترین شکست جمهوری اسلامی، آرای موافق روسیه و چین است. این دو کشور در حالی به قطعنامه ۱۵ بهمن رأی دادند که تا ۱٣ بهمن نیز برخی سخنگویان حکومت ایران، از عدم همراهی چین و روسیه با مراجعه به شورای امنیت خبر می دادند: «علی اصغر سلطانیه، نماینده ایران در مقر آژانس بین المللی انرژی اتمی، در مورد مذاکرات شورای حکام در باره قطعنامه ای حاوی طرح پرونده هسته ای جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل متحد گفته است که چین و روسیه به دلیل روابط خود با ایران به تعهد خود در اجلاس اخیر لندن برای حمایت از چنین قطعنامه ای عمل نخواهند کرد. وی گفته است که روابط ایران برای چین و روسیه بیش از آن اهمیت دارد که این دو کشور بخواهند این روابط را تیره کنند و همچنین، کاملا آگاهی دارند که جمهوری اسلامی در نظر دارد پیشنهاد روسیه برای حل بحران کنونی را مورد توجه جدی قرار دهد.» (سایت فارسی بی.بی.سی.، پنجشنبه دوم فوریه ۲۰۰۶ برابر ۱٣ بهمن ۱٣٨۴)
ادعاهای اعضای تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی، همه پوچ از آب درآمد. چین و روسیه همانگونه که بلافاصله پس از سفر علی لاریجانی به مسکو و پکن و ادعای وی مبنی بر موفقیت آمیز بودن سفرش، در اجلاس لندن، آب پاکی را روی دست جمهوری اسلامی ریختند و قصد خود مبنی بر همراهی با اروپا و آمریکا را اعلام کردند، این قصد را شنبه ۱۵ بهمن عملی کردند و به قطعنامه شورای حکام رأی دادند. نه ادعاهای دروغ لاریجانی و دستیارانش تا آخرین لحظه، نه «توصیه» رفسنجانی در نماز جمعه ۱۴ بهمن و نه خط و نشان کشیدن های احمدی نژاد و تهدید به آغاز غنی سازی در صورت تصویب قطعنامه، نتوانست مانع رأی مثبت روسیه و چین شود. بنای سست دیپلماسی جمهوری اسلامی در قبال مسکو و پکن، ۱۵ بهمن ۱٣٨۴ فرو ریخت. ثابت شد اگر حکومت فقها بخواهد جبهه جهانی ضدآمریکایی ایجاد کند، نه تنها باید این جبهه را بدون روسیه و چین بسازد، بلکه روسیه و چین میان ایران از یک سو و آمریکا و اروپا از سوی دیگر، جبهه دوم را بر می گزینند.
پس از آرای موافق روسیه و چین، رأی مثبت هند دارای بزرگترین اهمیت سیاسی است. جمهوری اسلامی در سالها و ماه های اخیر، تلاش بسیاری کرد تا هند را از پیوستن به جبهه جهانی علیه خود باز دارد. این تلاش اکنون به شکست انجامیده است. دومین کشور جهان از لحاظ جمعیت، در پرونده اتمی مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته است. رأی هند، احتمالاً بی تأثیر بر رأی مثبت سری لانکا به قطعنامه وین نبوده است. جمهوری اسلامی در منطقه جنوب آسیا، تنها و در انزواست.
آرای موافق ژاپن، سنگاپور و کره جنوبی نیز قابل توجه است. این سه کشور، از مهمترین شرکای تجاری جمهوری اسلامی به شمار می روند. «نگاه به شرق» جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی عمدتاً متوجه این کشورها بوده است. جمهوری اسلامی می خواست به تدریج مرکز ثقل روابط اقتصادی خود را از اروپا به شرق آسیا منتقل کند و در روزهای اخیر حتی سخن از این می رفت که حسابهای بانکی ایران از اروپا به شرق آسیا منتقل شود تا از بلوکه شدن احتمالی مصون بماند. اکنون با رأی مثبت کشورهای شرق آسیا به قطعنامه شورای حکام، رفتار آنان در قبال تشدید احتمالی بحران نیز قابل پیش بینی است. شرق آسیا به مثابه منطقه عقب نشینی احتمالی جمهوری اسلامی، کارکرد خود را از دست داده است. سران جمهوری اسلامی با خشم این روند را دنبال می کنند و اخیراً در صدد برآمدند با تحریم کالاهای کره جنوبی، بر سیاست این کشور تأثیر بگذارند. این تحریم به سرعت شکست خورد و جمهوری اسلامی بی سروصدا آن را به فراموشی سپرد.
پیش نویس اولیه قطعنامه ۱۵ بهمن را سه کشور تشکیل دهنده تیم اتحادیه اروپا در مذاکره با ایران (ترویکای متشکل از انگلیس، فرانسه و آلمان) تهیه کردند. جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰٣ کوشید با آغاز مذاکرات با این کشورها، آنها را از موضع آمریکا دور کند و تا مدتی نیز در این تلاش موفق بود. اما به ویژه پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد در تهران، این تلاش نسبتاً موفق جای خود را به سرعت به نزدیکی اروپا و آمریکا داد. مهمترین شرکای تجاری جمهوری اسلامی، هر چه بیشتر مواضع خود را با ایالات متحده هماهنگ کردند. در ماه های اخیر، مواضع ترویکای اروپایی با مواضع آمریکا کاملاً انطباق یافت و جمهوری اسلامی از اروپا قطع امید، و امید اصلی خود را متوجه روسیه و چین کرد. در هفته های اخیر میان آمریکا و اتحادیه اروپا از یک سو، و جمهوری اسلامی از سویی دیگر، مسابقه ای برای جلب حمایت روسیه و چین جریان داشت که بازنده این مسابقه نیز تهران بود.
سلوواکی، سلوونی، یونان، پرتغال، بلژیک و سوئد، به مثابه اعضای اتحادیه اروپا، در قبال ایران سیاستی هماهنگ با این اتحادیه و از جمله ترویکای مذاکره کننده با ایران دارند و از این رو آرای آنها به قطعنامه، غیرمنتظره نبود. با این حال، قابل توجه است که جمهوری اسلامی، یونان را نیز از دست داده است. ایران و یونان در سالهای گذشته گاه در قبال ترکیه مواضع مشترکی داشتند، اما این نزدیکی دیگر به گذشته تعلق دارد.
نروژ عضو اتحادیه اروپا نیست اما سیاست خارجی خود را با این اتحادیه هماهنگ می کند و از این رو به قطعنامه پیشنهادی رأی مثبت داد.
نکته مهم دیگر، رأی مثبت مصر به قطعنامه شورای حکام بود. گفته می شود تأخیر ۲۴ ساعته در تصویب قطعنامه، به علت مذاکراتی بود که جبهه موافق با مصر پیش می برد. مصر، پرجمعیت ترین و مهم ترین کشور عربی و از مهمترین کشورهای اسلامی است. مصر، مخالف سرسخت برنامه هسته ای اسرائیل است و از این رو رأی خود به قطعنامه را بدین شرط داد که در قطعنامه مصوبه، هدف پاکسازی کل خاورمیانه از سلاحهای هسته ای گنجانده شود. مصر، رأی خود را ارزان نداد و توانست تغییر مورد نظر خود را در قطعنامه بگنجاند. مصر با رأی خود، مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته است. دولت احمدی نژاد توانسته است ظرف مدتی کوتاه، دستاوردهای دولت قبلی جمهوری اسلامی را که توانسته بود پس از دو دهه تیرگی و سردی روابط تهران و قاهره، یخها را آب کند، بر باد داده است.
کشور دیگر آفریقایی رأی دهنده به قطعنامه، غناست که سابقه روابط نزدیک با جمهوری اسلامی دارد. اما این سوابق بر رأی غنا تأثیری نگذاشت.
در میان موافقان قطعنامه ۱۵ بهمن، نام آرژانتین و برزیل نیز به چشم می خورد. در این دو کشور، دولتهایی بر سر کارند که با واشنگتن بر سر مسائل اقتصادی و سیاسی نیم کره غربی اختلافات جدی دارند. ایالات متحده آمریکا در اجلاس اخیر سران کشورهای قاره آمریکا نتوانست برنامه خود برای ایجاد منطقه آزاد تجاری در این قاره را پیش برد. در آمریکای لاتین، مقاومت نیرومندی در برابر مشی نئولیبرال دولت بوش شکل گرفته است. برزیل و آرژانتین، بزرگترین کشورهای آمریکای لاتین، در این مقاومت شرکت دارند. از این رو، این دو کشور به ایجاد مانع در برابر استراتژی جهانی ایالات متحده بی علاقه نیستند. اگر قرار بود در قضیه پرونده اتمی، کوچکترین شانسی برای شکل گیری یک جبهه مخالفت با آمریکا وجود داشته باشد، برزیل و آرژانتین از کاندیداهای عضویت در چنین جبهه ای می بودند. اما چنین نبود و این دو کشور، ترجیح دادند در مقابل جمهوری اسلامی قرار گیرند. رأی این دو کشور، از این حیث نیز دارای اهمیت بسیار بود که تنها کشورهای دارای نیروگاه هسته ای در آمریکای جنوبی اند. اگر واقعاُ آنگونه بود که جمهوری اسلامی ادعا می کند، یعنی آمریکا و اروپا می خواستند ایران را از انرژی هسته ای محروم کنند، برزیل و آرژانتین می بایست چنین قصدی را به مثابه یک علامت هشدار تلقی می کردند و با اروپا و آمریکا همراه نمی شدند، چرا که قاعدتاً می بایست مخالف گذاشتن بدعت «آپارتاید هسته ای» مورد ادعای جمهوری اسلامی می بودند. اما برزیل و آرژانتین علیه جمهوری اسلامی رأی دادند و این خود نیز وجه دیگری از شکست بزرگ دیپلماسی تهران بود. کلمبیا و اکوادور نیز احتمالاً در رأی مثبت خود به قطعنامه، شاید نیم نگاهی به مواضع برزیل و آرژانتین داشته اند.
کانادا نیز به قطعنامه شورای حکام رأی مثبت داد. با اینکه بسیاری از وابستگان به حکومت ایران در کانادا سرمایه گذاری کرده اند و تا قبل از به قتل رسیدن زیبا کاظمی درایران، دولت وقت کانادا گاه علناً مواضعی به سود جمهوری اسلامی می گرفت، این مواضع در سالهای اخیر جای خود را به سیاستی انتقادی در قبال تهران داده است.
رأی استرالیا به قطعنامه، قابل پیش بینی بود، چرا که این کشور در سالهای اخیر، به متحد بسیار نزدیک آمریکا تبدیل شده است.
آرای ممتنع
پنج کشور به قطعنامه شورای حکام، رأی ممتنع دادند. در این میان، بدون تردید آرای ممتنع الجزایر و لیبی که زمانی متحدان نزدیک جمهوری اسلامی بودند، در نگاه درازمدت یک شکست برای حکومت ایران محسوب می شود. سه رأی ممتنع دیگر، متعلق به بلاروس، آفریقای جنوبی و اندونزی بود. این کشورها ترجیح دادند فعلاً نه جانب غرب و نه جانب جمهوری اسلامی را بگیرند. ملاحظات مختلف، از جمله روابط دوجانبه این کشورها با جمهوری اسلامی، مانع از پیوستن آشکار آنان به صف مقابل شده است. در عین حال، آنها ترجیح داده اند مقابل آمریکا نیز نایستند و بدون تردید با بالا گرفتن بحران، جمهوری اسلامی نمی تواند روی حمایت آنان حساب کند.
سه رأی مخالف
سه رأی مخالف، از سوی سوریه، ونزوئلا و کوبا داده شد.
در مورد سوریه، نظر به تحت فشار قرار گرفتن رژیم این کشور در ماجرای ترور رفیق حریری و احتمال وضع تحریمهای سازمان ملل علیه دمشق، نزدیکی دو رژیم تهران و دمشق، با توجه به ۲۷ سال اتحاد استراتژیک دو رژیم، دور از انتظار نبود.
موقعیت کوبا ویژه است. کوبا بیش از چهار دهه است که از تحریم اقتصادی شدید از سوی آمریکا رنج می برد و به شدت به روابط اقتصادی و سیاسی بین المللی نیاز دارد. تا وقتی آمریکا از دادن کوچکترین امید به کوبا برای تخفیف تحریم، خودداری می کند، رأی مخالف کوبا به طرحهای پیشنهادی آمریکا در مجامع بین المللی، یک پدیده تقریباً همیشگی است، به ویژه اگر این طرحها برای اعمال فشار به رژیمهایی باشد که به نوعی احتمال تلاش آمریکا برای تغییر آنان، یعنی نوعی سرنوشت مشترک آنان با کوبا می رود.
وضعیت ونزوئلا نیز مشابه است. ونزوئلا در زمان حکومت هوگو چاوز رئیس جمهوری این کشور، به برجسته ترین عضو جبهه ضد ایالات متحده در آمریکای جنوبی تبدیل شده است. از سوی دیگر، در سالهای اخیر روابط نزدیکی بین سران جمهوری اسلامی و چاوز برقرار شده است و دو طرف، یکدیگر را به لحاظ سیاسی و شاید حتی ایدئولوژیک، تقویت می کنند.
چاوز در ۲۴ دسامبر ۲۰۰۵ در نطقی که در یک انجمن کاتولیک ایراد کرد، گفت: «جهان، دارای مواهبی برای همگان است، اما چنین شد که اخلاف کسانی که مسیح را به صلیب کشیدند، اخلاف کسانی که بولیوار را از اینجا تبعید کردند و نیز آنانی که او را به نوعی در سانتا مارتای کلمبیا مصلوب نمودند، ثروت دنیا را تصاحب کردند. یک اقلیت، طلا، نقره، مواد معدنی، آب، زمینهای حاصلخیز و نفت را به تملک خود درآوردند و همه ثروت جهان را در دستان معدودی متمرکز نمودند» (به نقل از ولترنت، یک سایت اینترنتی که بیشتر نظرات موافقان چاوز را انعکاس می دهد). همزمانی سخنان چاوز با نطقهای ضداسرائیلی پیاپی احمدی نژاد، بازتاب گسترده ای داشت. چاوز از اخلاف کسانی سخن گفته است که مسیح را به صلیب کشیدند. بسیاری، و به ویژه یهودیان آمریکای لاتین (به ویژه در آرژانتین، مرکز اصلی یهودیان در این قاره) از خود پرسیدند منظور چاوز از «کسانی که مسیح را به صلیب کشیدند» کیانند. آیا مراد وی، امپراتوری روم است؟ در این صورت، اخلاف امپراتوری روم چه کسانی اند؟ آن دسته از نیروهای چپ که به ونزوئلا امید بسته اند، به همگان اطمینان دادند که چاوز، نه یهودیان، که رومی ها را مد نظر داشته است و مراد او از اخلاف رومی ها، نه نسل و نژاد آنها، که امپراتوری هایی بوده است که پس از رومی ها آمده اند، مثلاً امپراتوری اسپانیا که سیمون بولیوار علیه آن مبارزه می کرد (مبارزه ای که در نطق چاوز بدان نیز اشاره رفته است).
برداشت بدبینانه تر از نطق چاوز، این است که چاوز نیز با آن دسته از افراطیون راستگرای مسیحی همصدا شده است که مدعی اند مسئولیت به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح، بر عهده یهودیان است، و چاوز بر این کینه مذهبی، تبلیغ عدالتخواهانه پوپولیستی علیه سرمایه داران یهودی را نیز افزوده است و در صدد است از این طریق، نظر مساعد کاتولیسیسم ضدیهودی را نسبت به عدالت طلبی ضدآمریکایی خود جلب کند. تا وقتی رئیس جمهوری ونزوئلا به فراخوانهای متعدد انجمنهای یهودیان آمریکای لاتین برای تکذیب این برداشت بدبینانه از سخنان وی پاسخ نداده است، این ظن باقی است که بین رئیس جمهوری ونزوئلا و متحدان ایرانی او برخی پیوندهای عقیدتی نیز برقرار شده است.
چه چاوز از تبلیغات ضدآمریکایی و ضداسرائیلی سران جمهوری اسلامی شادمان بشود و چه نشود، رأی ونزوئلا به سود جمهوری اسلامی به سرمشقی برای سایر کشورهای آمریکای جنوبی تبدیل نشد و حتی برزیل و آرژانتین که در برخی مسائل نیم کره غربی مواضعی نزدیک به ونزوئلا دارند، ونزوئلا را با جمهوری اسلامی و سوریه تنها گذاشتند.
جبهه جهانی
اکنون پرونده اتمی ایران در مسیر شورای امنیت قرار گرفته است. اعضای شورای امنیت از این قرارند:
اعضای دائمی یعنی آمریکا، روسیه، فرانسه، انگلیس و چین که قطعاً پیشاپیش در مورد تصمیمی که در شورای امنیت خواهند گرفت توافق خواهند کرد تا این تصمیم از سوی هیچ یک از این پنج عضو دارای حق وتو با مخالفت مواجه نشود؛
آرژانتین، یونان، غنا، ژاپن و سلوواکی که در شورای حکام نیز علیه جمهوری اسلامی رأی دادند؛
دانمارک که عضو اتحادیه اروپاست و رأی یکسان با فرانسه و انگلیس خواهد داد؛
می ماند دو کشور آفریقایی کنگو و تانزانیا، به اضافه پرو و قطر. به فرض این هم که چهار رأی مزبور به سود جمهوری اسلامی یا ممتنع باشد، این امر در سرنوشت تصمیمات تأثیری نخواهد گذاشت.
بدین ترتیب، تکلیف جمهوری اسلامی در شورای امنیت روشن است: در صورتی که تهران، تا ۱۵ اسفند به خواستهای مندرج در قطعنامه ۱۵ بهمن شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی تن ندهد، باید در انتظار تصویب قطعنامه یا قطعنامه هایی علیه خود در شورای امنیت باشد. جبهه بین المللی علیه جمهوری اسلامی در حال شکل گیری است و از هر نظر که بنگریم، اراده جهانی را بازتاب می دهد:
به لحاظ جمعیت، چین، هند، اروپا، آمریکای شمالی، روسیه و ژاپن، اکثریت جمعیت جهان را تشکیل می دهند. بر اینها باید سایر متحدانشان و از جمله کشورهای بزرگی مانند برزیل را افزود.
به لحاظ قدرت اقتصادی، ۲۴ کشور نخست رده بندی تولید ناخالص داخلی، به احتمال قریب به یقین به جبهه ضد جمهوری اسلامی خواهند پیوست و همین ۲۴ کشور، ۴۰ هزار میلیارد دلار از حدود ۴۷ هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی، یعنی متجاوز از هشتاد درصد را به خود اختصاص داده اند.
در تاریخ پس از جنگ جهانی دوم، به غیر از جمهوری اسلامی، تنها رژیم صدام در مقطع حمله به کویت یا رژیم طالبان پس از ۱۱ سپتامبر دچار انزوای مشابهی شدند. سرنوشت آن رژیمها را همه می دانند.