درباره اتحادها


سهراب مبشری


• آنچه در این عرصه، از هر مطلوب دیگری دست یافتنی تر به نظر می رسد، رشته ای از ائتلافهاست که در نگرش پرسپکتیوی، همه نیروهای سیاسی را که می خواهند در عرصه سیاست آینده ایران نقشی ایفا کنند، در بر خواهد گرفت. هر نیرویی که خود را خارج از این سلسله قرار دهد و بر این کنار ماندن اصرار ورزد، نه تنها به چشم انداز دمکراسی در کشور، که به موقعیت خود نیز لطمه می زند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ آبان ۱٣٨۴ -  ۶ نوامبر ۲۰۰۵


این روزها فراخوان ها خطاب به اپوزیسیون ایرانی برای تشکیل ائتلاف برای مبارزه با دیکتاتوری، افزایش یافته است. به عنوان نمونه، به گزارش رادیو فردا، «بیش از ۷۰ فعال دانشجویی در داخل و خارج کشور، از مخالفان حکومت خواستند اختلافات درونی خود را کنار بگذارند» (به نقل از مصاحبه رادیو فردا با یکی از امضاکنندگان این نامه، متن این مصاحبه روز ۱۵ آبان ۱٣٨۴ در سایت اینترنتی رادیو فردا آمده است). نمونه دیگر، اظهارات خانم شیرین عبادی درباره ضرورت همکاری هواداران حقوق بشر است که البته مستقیماً و به طور انحصاری خطاب به اپوزیسیون نیست:
«(سئوال مصاحبه کننده:) نظر شما درباره جبهه دموکراسی خواهی چیست و چه پیشنهادی برای ائتلاف نیروهای سیاسی خارج از حاکمیت حول محور دموکراسی و حقوق بشر می کنید؟ (شیرین عبادی:) افرادی که به دموکراسی و حقوق بشر اعتقاد دارند باید در یک جبهه واحد، صرف نظر از دیدگاه ها و تعلقات سیاسی یا مذهبی یا قومی، دور هم جمع شوند و با هم کار کنند. امیدوارم که آن روز فرا برسد.» (به نقل از سایت اینترنتی روز، ۱۵ آبان ۱٣٨۴)
نوشته حاضر با هدف اثبات این گزاره تهیه شده است که در شرایط حاضر، «تشکیل جبهه واحد دمکراسی و حقوق بشر صرف نظر از دیدگاه ها و تعلقات سیاسی یا مذهبی یا قومی» امکان پذیر نیست، صرفنظر از اینکه مطلوب باشد یا نه. از این گزاره، این پیشنهاد قابل استنتاج است که معتقدان به دمکراسی و حقوق بشر باید روش هایی غیر از «جبهه واحد» را برای به حداکثر رساندن تأثیر فعالیت خود بر آینده سیاسی ایران برگزینند.
* * *
هم زمان با انتشار گزارش ها حاکی از افزایش خواستها از اپوزیسیون معتقد به دمکراسی و حقوق بشر برای یکپارچه کردن صفوف خود، در صفوف این اپوزیسیون بحث درباره اتحادها و اینکه کدام اتحادها مطلوب است، جریان دارد. بحث انگیزترین موضوع مربوط به اتحادها، این است که می توان جبهه ای واحد از معتقدان به دمکراسی و حقوق بشر، شامل جمهوریخواهان و مشروطه خواهان تشکیل داد یا نه. از جمله، فرخ نگهدار و بهزاد کریمی از اعضای سرشناس سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در مقالاتی جداگانه بدین موضوع پرداخته اند. (۱ و ۲) همچنین، شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) طی واکنشی در قبال شرکت برخی از افراد این سازمان در نشست مشترک برخی از جمهوریخواهان و مشروطه خواهان در برلین در اوایل مهرماه ۱٣٨۴، بیانیه ای انتشار داده است. (٣)
نکته مشترک سه موضعگیری فوق، تأکید بر مطلوب نبودن (یا ممکن نبودن) اتحاد معتقدان به دمکراسی و حقوق بشر اعم از طرفداران جمهوری و حکومت مشروطه در حال حاضر است. فرخ نگهدار می نویسد: «برای این که این همکاری و اتحاد واقعا "اتحاد میان سلطنت طلبان و جمهوری خواهان" و با معنا باشد لزوما باید جمهوری خواهان "نهاد نمایندگی" خود را داشته باشند.» بهزاد کریمی استدلال مشابهی دارد: «جمهوری‌خواهان دمکرات و سکولار هم به دلیل عدم و یا ضعف پیوندشان با پایه اجتماعی‌شان و هم به خاطر پراکنده‌گی و تفرقه‌شان، در حال حاضر نسبت به نیروی دینی و قدرت شاهی موقعیت ضعیف‌تری دارند و در موازنه قدرت، از یک نابرابری جبران شدنی و اجتناب‌پذیر برخوردارند (...) ورود به عرصه ائتلاف سیاسی با مشروطه‌طلبان پادشاهی، در حال حاضر یک تعجیل سیاسی صرف است با نتیجه تحلیل روی ما در سلطنت‌طلبان و وقوع یک خسارت سیاسی برای نیروی دمکراسی...» هر دو، به رابطه تقدم و تأخر بین اتحاد جمهوریخواهان و هر گونه ائتلاف میان جمهوریخواهان و مشروطه خواهان قائلند. فصل مشترک این دو استدلال، در اطلاعیه شورای مرکزی سازمان اکثریت بازتاب یافته است که می گوید: «هدف مرکزی و مقدم سازمان در عرصه اتحادهای سیاسی، ایجاد ثقلی نیرومند از جمهوری‌خواهان دموکرات و سکولار و تامین اتحاد وسیع آنهاست، و بر این پایه، ما صرف هر نوع انرژی سازمان را در مسیرشکل‌دهی اتحاد جمهوری‌خواهان دموکرات و سکولار با مشروطه‌طلبان مدافع حکومت موروثی یا مشروطه‌طلبان مدافع حکومت دینی، امری نادرست می دانیم.»
با توجه به اینکه از احزاب، سازمانها و گروه های شناخته شده جمهوریخواه، به نظر می رسد تنها سازمان اکثریت است که بحث درونی آن درباره اتحاد وسیع دمکراسی و حقوق بشر بازتاب بیرونی یافته است و در این سازمان نیز اکثریتی نیرومند مخالف چنین اتحادی (لااقل در حال حاضر) است، آنچه در آغاز نوشته به نقل از برخی موضعگیری ها تحت عنوان ضرورت اتحاد گسترده دمکراسی و حقوق بشر آورده شد، فعلاً دست نیافتنی به نظر می رسد. اولاً اکثریت جمهوریخواهانی که ظاهراً مخالفت اصولی و عقیدتی با چنین اتحادی ندارند، با منوط کردن این اتحاد به اتحاد قبلی میان جمهوریخواهان، عملاً اتحاد گسترده را موکول به محال می کنند. ثانیاً بر شمار این دسته از جمهوریخواهان، باید بسیاری دیگر را نیز افزود که اصولاً میان اعتقاد به حکومت مشروطه از یک سو و دمکراسی و حقوق بشر از سوی دیگر، تضادی آشتی ناپذیر می بینند، لااقل در عرصه سیاست ایران با سابقه معین تاریخی این کشور. بنابراین خواه اتحاد وسیع میان همه پذیرندگان اصالت دمکراسی و حقوق بشر را مطلوب بدانیم یا نه، ممکن دانستن چنین اتحادی در شرایط کنونی، ارزیابی واقع بینانه ای نیست.
حتی آن دسته از نیروهای سیاسی که مشی سیاسی خود را با انگیزه های عملگرایانه تنظیم می کنند و معمولاً مناسبترین کاندیداها برای تشکیل اتحادهای سیاسی به شمار می روند، به سبک و سنگین کردن عواقب هر تصمیم خود می پردازند و در هر تصمیم، بدین نگاه می کنند که با آن، چه به دست می آورند و چه از دست می دهند. ظاهراً اکثر جمهوریخواهانی که هر نوع ائتلاف وسیع را برای همیشه منتفی نمی دانند نیز امروز بر این ارزیابی اند که کفه آنچه با ورود به عرصه اتحاد وسیع از دست می دهند، بر کفه آنچه از چنین اتحادی بدست می آورند، می چربد. این گونه تنظیم سیاست، خود به خود مذموم نیست. نیروهای سیاسی در قبال پایه اجتماعی خود موظف و متعهد به بهینه کردن نسبت سود و ضرر سیاستهایشان برای آن پایه اجتماعی اند. نه تنها جمهوریخواهان، که مشروطه خواهان نیز در تنظیم سیاست چنین می کنند. بسیارند مشروطه خواهانی که بنا به اعتقادشان به دمکراسی و حقوق بشر، از سیاستهای رژیم سلطنتی پیشین فاصله گرفته اند و آن رژیم را مطلوب نمی دانند، اما حاضر به نقد رادیکال گذشته و خاستگاه تاریخی خود نیستند، مبادا از این رهگذر، بیش از آنکه به دست می آورند، از دست دهند. از جمله این نیروها، شخص آقای رضا پهلوی است که حتی یک کلمه نیز در نکوهش دیکتاتوری پهلوی سخن نگفته است. او که می توانست با چنین نقدی، رد دست درازشده اتحاد خود به سوی جمهوریخواهان را برای بسیاری از آنان دشوار کند، شاید چنین حساب می کند که با فاصله گرفتن بیش از حد از پیشینه تاریخی پادشاهی در ایران، حمایت بالفعل نیروی اجتماعی حامی خود را از دست خواهد داد، بدون اینکه از به دست آوردن حمایتهای جدید به جای آن، اطمینان داشته باشد.
مشابه این وضع در میان جمهوریخواهان نیز وجود دارد. شماری از نیروهای سیاسی به لحاظ تاریخی وابسته به جمهوری اسلامی، امروز به محوری بودن پارادیم دمکراسی و حقوق بشر قائلند اما حاضر نیستند پیشینه خود را مورد نقد رادیکال قرار دهند. از این هم فراتر، بخشی از آنان کماکان از «خودی و غیر خودی» بودن نیروهای سیاسی سخن می گویند (نکته ای که در مصاحبه ذکر شده خانم عبادی نیز مورد انتقاد قرار گرفته است). به نظر می رسد محاسبه این نیروها نیز تشابهاتی با سبک و سنگین کردن های مشروطه خواهان دارد، با این پرسش که «از نقد گذشته خود چه به دست می آوریم و چه از دست می دهیم؟» در مورد این نیروهای سیاسی دین باور، ملاحظاتی پیرامون موقعیتشان در ارتباط با حکومت نیز مزید بر علت شده و مانع گام نهادن آنها در مسیر اتحاد گسترده دمکراسی و حقوق بشر است.
* * *
ارزیابی فوق بدین معناست که آینده اتحادها میان نیروهای دمکراسی و حقوق بشر در ایران تیره و تار است؟ الزاماً نه. نگارنده به جای مدل اتحاد وسیع که آن را (حتی در صفوف جمهوریخواهان، تا چه رسد به فراتر از آن) ناممکن می داند، مدل سلسله ائتلافهای سیاسی را واقع بینانه می داند که از یک سر تا سر دیگر طیف نیروهای سیاسی را در بر می گیرد. اگر از نظرگاه تاریخی و درازمدت به سیاست ایران بنگریم، خواهیم دید که هیچ نیروی سیاسی ایرانی را از پذیرش قواعد بازی دمکراسی، حقوق بشر و تکثر، گریزی نیست (به عمد، از نیروی سیاسی سخن می گویم و آن را محدود به قیدی نمی کنم). پذیرش این قواعد بازی، حتی در شرایط دمکراسی جاافتاده نیز به معنای «ائتلاف پذیری» همه با همه نیست، تا چه رسد به شرایط کنونی عرصه سیاست ایران. آنچه در این عرصه، از هر مطلوب دیگری دست یافتنی تر به نظر می رسد، رشته ای از ائتلافهاست که در نگرش پرسپکتیوی، همه نیروهای سیاسی را که می خواهند در عرصه سیاست آینده ایران نقشی ایفا کنند، در بر خواهد گرفت. هر نیرویی که خود را خارج از این سلسله قرار دهد و بر این کنار ماندن اصرار ورزد، نه تنها به چشم انداز دمکراسی در کشور، که به موقعیت خود نیز لطمه می زند. متأسفانه در مورد برخی از این نیروها، احتمال وقوع و تداوم چنین پافشاری بیش از عدم وقوع آنست. امید آنست که دمکراسی آینده ایران، با این نیروها به صورت افراطی از قبیل تروریسم روبرو نباشد.
انتظار «ائتلاف همه با هم» از نیروهای سیاسی معتقد به دمکراسی و حقوق بشر، واقع بینانه نیست. اما این انتظار بجا و واقع بینانه است که در هر ائتلاف، چه ائتلافهای میان گروه ها و چه ائتلاف در درون سازمانها و گروه ها، کسی برای متحدان خود تعیین تکلیف نکند. در مدل رشته ائتلافها، هیچ ائتلافی انحصاری نیست و نباید هیچ ائتلافی را منوط به عدم ائتلافی دیگر کرد. برای نیروهای سیاسی، درک این نکته ضروری است که ایرانیان، فعلاً «مازاد بر نیاز» اتحاد و یکپارچگی ندارند و هر چه ائتلاف میان نیروهای هوادار دمکراسی و حقوق بشر صورت گیرد مثبت است.
عرصه برای ائتلافهای موضوعی فراوان است. هضم این واقعیت سخت است که چرا باید جای نیروهای سیاسی ایرانی در تظاهرات برلین و رم علیه اظهارات اخیر احمدی نژاد مبنی بر ضرورت نابودی اسرائیل خالی باشد، چرا باید طرفداران حکومت فقها به اسم تظاهرات روز قدس قدرت نمایی کنند بدون آنکه با اعتراض قابل توجهی از سوی ایرانیان دمکرات مواجه شوند، چرا باید پرونده هسته ای ایران در صدر اخبار رسانه های بین المللی باشد بدون آنکه استفاده شایسته از این توجه جهانی در دفاع از حقوق بشر در ایران به عمل آید، و ده ها و صدها چرای دیگر. برای اینکه این گونه پرسشها طرح نشود، نیازی به بیانیه های بلندبالا و توافق روی قانون اساسی آینده نیست.
[۱] فرخ نگهدار: اتحاد جمهوریخواهان، بدیل رهبری فقهی و موروثی، کار آن لاین، آبان ۱٣٨۴
[۲] بهزاد کریمی: کدام سیاست در قبال مشروطه طلبان پادشاهی، اخبار روز، ٨ آبان ۱٣٨۴
[٣] اطلاعیه مطبوعاتی شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، پیرامون موضع ما در قبال نشست برلین، کار آن لاین، ٨ آبان ۱٣٨۴.