آیا حق داشتن فن آوری هسته ای موضوع اصلی است؟


سهراب مبشری


• در این بحران، هیچ منافع مشترکی میان حکام و مردم ایران وجود ندارد. سیاستی مطابق با منافع مردم ایران است که در مقابل تبلیغات فرافکنانه حکومت، توضیح دهد مسئولیت اصلی بحران کنونی و عواقب آن، بر عهده حکومت است. نه تسلیم به موج بیگانه ستیزی و ناسیونالیستی، که ایستادن در برابر وسوسه در غلتیدن به استدلالهای ساده انگارانه ضدامپریالیستی، سیاستی مسئولانه و آینده نگرانه است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۱ شهريور ۱٣٨۴ -  ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۵


به نظر می رسد کشورهای غربی برای ارجاع پرونده هسته ای جمهوری اسلامی به شورای امنیت سازمان ملل متحد آماده می شوند. وزیر خارجه فرانسه، از اجتناب ناپذیر بودن این گام سخن به میان آورده است. گرهارد شرودر صدراعظم آلمان از ضرورت اعمال فشار اقتصادی به ایران گفته است، و کاندالیزا رایس وزیر خارجه آمریکا از روسیه، چین و هند خواسته است در برابر اتخاذ روش سخت تر جامعه بین المللی در قبال تهران، مانع ایجاد نکنند. مقامات جمهوری اسلامی نیز ظاهراً آماده رویارویی می شوند. منوچهر متکی وزیر خارجه دولت احمدی نژاد روز یکشنبه ۲۰ شهریور در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود در این مقام، توقف مجدد کار غنی سازی اورانیوم در اصفهان را منتفی دانست و تلویحاً گفت در صورت ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، تهدید مجلس هفتم به لغو پیوستن ایران به پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای، عملی خواهد شد. این بدان معنی خواهد بود که جمهوری اسلامی دیگر اجازه بازرسی بین المللی از تأسیسات هسته ای خود را نخواهد داد.
بدین ترتیب، همه شواهد حاکی از تشدید بحران هسته ای در روابط ایران و غرب است. بعید است روسیه و چین در مقابل اراده واحد آمریکا، انگلیس و فرانسه یعنی سه عضو دائمی دیگر شورای امنیت، از حق وتوی خود استفاده کنند. اراده واحد غرب، فعلاً حول اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی شکل نخواهد گرفت، بلکه تحریمهایی مانند مجازات اقتصادی جمهوری اسلامی مد نظر است. برای روسیه و چین، روابط با غرب اهمیت بسیار بیشتری از مناسباتشان با جمهوری اسلامی دارد. ممکن است این دو کشور در شورای امنیت به تحریمهای احتمالی در مورد ایران رأی ممتنع بدهند اما احتمال وتوی چنین تحریمهایی از سوی سفرای مسکو و پکن، بعید است. بیهوده نیست که دولت جمهوری اسلامی، صِرف ارجاع موضوع به شورای امنیت را نیز تهدیدی علیه خود قلمداد می کند و بدین امید نبسته است که در شورای امنیت، اختلافات داخلی، مانع تصویب تحریمها شود.
سطح تحریمها هر چه باشد، دورانی از انزوای نسبی بین المللی را به ایران تحمیل خواهد کرد. این انزوا، سختی های معینی را در اداره کشور و اقتصاد ایران به دنبال خواهد داشت که حکومت باید آن را برای افکار عمومی ایران به گونه ای توجیه کند. محور اصلی تبلیغات جمهوری اسلامی در این مورد، چه هنگام ریاست جمهوری خاتمی و چه از رئیس جمهور شدن احمدی نژاد بدین سو، این است که ایالات متحده، در صدد باز داشتن ایران از دستیابی به یک فن آوری حیاتی و راهبردی برای آینده ایران است. سیاستگزاران جمهوری اسلامی امیدوارند بتوانند در میان ایرانیان، حتی فراتر از دایره طرفداران حکومت، به احساسات ضدغربی برخاسته از غرور ملی دامن زنند و گریبان خود را از اتهاماتی که عواقب تحریمهای احتمالی متوجه آنان خواهد کرد، رها کنند. حساب رهبری جمهوری اسلامی این است که افکار عمومی ایران، حکومت را به خاطر پافشاری بر ادامه مشی اتمی خود در مقابل آنچه زورگویی غرب و معیارهای دوگانه در برخورد به ایران و سایر کشورها قلمداد می کنند، سرزنش نکند. بر این زمینه است که بحث «حق داشتن فن آوری هسته ای» از سوی نمایندگان حکومت طرح می شود. این سیاست جمهوری اسلامی، ناموفق نبوده است. این روزها یکی از موضوعات بحث ایرانیان پیرامون بحران هسته ای، حتی در صفوف منتقدان و مخالفان حکومت، این است که چرا باید به ایران به خاطر غنی سازی اورانیوم چنین فشاری وارد شود، در حالی که جامعه بین المللی، به مجهز شدن کشورهایی مانند هند و پاکستان و - به احتمال زیاد - اسرائیل به سلاح هسته ای با مسامحت برخورد کرد. اگر نیروهای سیاسی و محافل اجتماعی و علمی کشور ما بگذارند حکومت بدین گونه، تم اصلی بحث اتمی را تعیین کند، خیال جمهوری اسلامی از بابت عواقب داخلی ماجراجویی جدید خارجی اش راحت خواهد بود.
گفتمان ضدامپریالیستی در ارتباط با بحران هسته ای روابط جمهوری اسلامی با غرب بر سه فرض اصلی استوار است:
۱ – غنی سازی اورانیوم، یعنی موضوع اصلی مورد اختلاف (موضع رسمی آمریکا و اروپا فعلاً مخالفت با احداث نیروگاه هسته ای در ایران نیست)، فن آوری حیاتی مورد نیاز مردم ایران است.
۲ – دغدغه اصلی غرب و به ویژه آمریکا در بحران فعلی، محروم کردن درازمدت ایران (مستقل از این که حکومت فعلی بر سر کار بماند یا نه) از یک تکنولوژی راهبردی است تا در این عرصه، ایران همواره محتاج و وابسته به کمک سایرین بماند.
٣ – دغدغه جمهوری اسلامی، تأمین منافع درازمدت کشور در چارچوب سیاست راهبردی انرژی است.
ببینیم این سه فرض تا چه حد واقعی اند.
• غنی سازی اورانیوم، نیاز حیاتی ایران؟
ارزیابی غنی سازی اورانیوم به عنوان نیاز حیاتی ایران، متکی بر این استدلال است که منابع انرژی فسیلی (نفت و گاز) حتی در ایران محدود است و زمانی به پایان خواهد رسید؛ پس برای آن زمان، باید تدارک دید، و این تدارک چیزی نیست جز بنیانگذاری صنعت انرژی اتمی، آن هم به گونه ای که حتی اگر همه کشورهای دیگر برای از کار انداختن این صنعت در ایران همداستان شوند، نیروگاه های ایران به کار ادامه دهند و نیاز کشور به انرژی را تأمین کنند.
اگر این استدلال را بپذیریم، الزاماً باید بر این باور باشیم که بیش از ۹۰ درصد دولتهای جهان که فاقد تکنولوژی غنی سازی اورانیومند، از توجه به یک نیاز حیاتی و درازمدت کشورشان غافلند، و تنها شمار اندکی از کشورها (اعضای دائمی شورای امنیت به علاوه آلمان، اوکرائین، هند، پاکستان و احتمالاً اسرائیل، برزیل، کره شمالی و معدودی دیگر) آینده انرژی خود را بیمه کرده اند.
دنبال «خودکفایی» در چرخه تولید سوخت هسته ای بودن، اگر تنها پوششی بر مقاصد دیگر نباشد، در بهترین حالت گواه بر گرفتار ماندن در این تصور است که ایران می تواند در انزوای بین المللی به توسعه و رفاه دست یابد. این طرز فکر، از تجربه بلوک شرق درس نگرفته است که نه تنها به فن آوری غنی سازی اورانیوم، که به بسیار تکنولوژی های دیگر در سطح مشابه یا حتی (در مورد تکنولوژی فضایی) بالاتر از غرب دست یافت اما از جمله به علت انزوایی که بدان دچار بود، فرو پاشید. چین که بسیاری از نظریه پردازان جمهوری اسلامی بدان چشم دوخته اند، نه با تکیه بر «خودکفایی» تکنولوژیک، که درست از زمانی به بزرگترین موفقیتهای اقتصادی دست یافته که بر انزوا غلبه کرده است. سرمایه اصلی چین در توسعه اقتصادی، صادرات ده ها میلیارد دلاری آن به ویژه به آمریکاست. اینکه چین قادر است بخشی از برق مورد نیاز خود را در نیروگاه هایی تولید کند که سوخت هسته ای آنها را خود می سازد و بازیافت می کند، عاملی تعیین کننده در سیاست توسعه این کشور نیست.
حتی اگر بپذیریم تولید برق در نیروگاه های اتمی باید در سیاست انرژی درازمدت کشور ما گنجانده شود، ایران از شرایطی که انرژی هسته ای برای این کشور به نیازی حیاتی تبدیل شود، دهه ها فاصله دارد. علاوه بر منابع شناخته شده نفت که نیاز داخلی و صادرات کشور را تا چند دهه تأمین می کند، منابع اکتشاف نشده بسیاری در ایران موجود است. بر این منابع، باید منابع سرشار گاز را افزود که در این عرصه، ایران در مقام دوم جهان است. در کمتر کشور جهان، امکانات بیشتر از ایران برای استفاده از انرژی آفتاب وجود دارد. کوه های سر به فلک کشیده ایران و رودهایی که از این کوهها به دشتها سرازیر می شوند، مناسبترین شرایط را برای احداث نیروگاه های آبی فراهم آورده است. و بالاخره، انرژی باد در ایران تا کنون بلااستفاده مانده است.
مجموعه این شرایط تقریباً استثنایی را مقایسه کنید با ده ها کشور دیگر (از جمله بسیاری از پیشرفته ترین کشورها) که فاقد چنین امکانات مساعدند، اما بر خلاف ایران قصد ورود به کلوب هسته ای را ندارند.
در شرایطی که ده ها میلیون نفر ایرانی دچار فقر و محرومیتند، در حالی که صنعت حمل و نقل کشور به علت تحریم فروش هواپیما به ایران می رود تا زمینگیر شود، هنگامی که هنوز میلیونها دستگاه پیکان در حال رفت و آمدند و دو برابر یا حتی چند برابر اتومبیلهای مدرن بنزین می سوزانند، وقتی بیست سال طول می کشد تا دو خط مترو بسازند، چه ضرورت مبرمی باعث شده است که میلیاردها دلار از ثروت کشور صرف ایجاد صنعت اتمی منزوی کننده ایران در عرصه بین المللی شود؟ این ضرورت، هر چه باشد، نیاز مبرم مردم ایران به برق هسته ای نیست.
• ایجاد بحران انرژی در ایران، هدف واقعی غرب در این بحران؟
کسی که در بحران هسته ای، با بدبینی به مقاصد جامعه بین المللی می نگرد، یا باید بر این اعتقاد باشد که مسلح شدن جمهوری اسلامی به بمب اتمی، به مصلحت مردم ایران است و یا بر آنست که در پس نگرانی غرب از بابت برنامه هسته ای ایران، مقاصدی جز جلوگیری از گسترش سلاحهای اتمی وجود دارد.
آنها که خیال خام برقراری حکومت جهانی اسلامی با اتکا بر زرادخانه هسته ای اسلامی را در سر می پرورانند، آن دسته از سران جمهوری اسلامی که بمب اتمی را ضامن بقای خود می دانند، به یاد آورند که دومین زرادخانه اتمی جهان نیز اتحاد شوروی را از فروپاشی نجات نداد. روی سخن با آنان نیست. ساده لوحی آن دسته از ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی نیز که گمان می کنند جمهوری اسلامی از سلاح اتمی برای خدمت به منافع ملی ایران بهره خواهد گرفت نیز بیش از آن است که بتوان درباره آن به بحث جدی پرداخت.
در اینجا سخن با کسانی است که معتقدند قصد اصلی غرب در بحران کنونی، این نیست که مانع تجهیز ایران به سلاح هسته ای شود، بلکه ایجاد بحران انرژی در ایران است که در درازمدت مد نظر غرب است، بحرانی که ایران را وابسته به غرب، مثلاً در عرصه تأمین اورانیوم غنی شده کند.
اگر سیاستمداران غربی واقعاً چنین نقشه ای کشیده باشند، مردمشان واقعاً باید بر حماقت زمامدارانشان بخندند یا بگریند. به فرض این هم که سراسر جهان غرب را در تضعیف درازمدت ایران (و نه جمهوری اسلامی، چرا که سخن در اینجا بر سر چشم انداز ده ها ساله پس از اتمام منابع نفتی ایران است) همداستان بدانیم، غرب چه نیازی دارد که برای اجرای این نقشه، عرصه ای را برگزیند که برگ برنده در آن (یعنی محروم کردن ایران از تولید مستقل اورانیوم غنی شده) به علت منابع سرشار انرژی ایران به این زودی ها کارگر نیست. غرب برگهای برنده دیگری در دست دارد.
گیریم تحریم نفتی ایران به علت شرایط کنونی بازار جهانی نفت قابل اجرا نباشد، مگر درآمد ارزی نفت، تنها مورد وابستگی ایران به دنیای غرب است؟ اگر کشورهای غربی واقعاً در پی تحریم تکنولوژیک ایران باشند، چه چیز آنها را مجبور می کند سالانه به ده ها هزار ایرانی بورسیه و غیربورسیه ویزای تحصیلی بدهند؟ این چه توطئه تحریم تکنولوژیک است که تکنولوژی کهنه شده غنی سازی را شامل می شود، اما سیل مدرنترین تجهیزات مخابراتی را به ایران سرازیر می کند؟ چرا ایجاد نیروگاه های حرارتی در ایران، از بزرگترین پروژه های شرکت زیمنس، آن هم با تکیه بر تضمینها و بیمه دولتی هرمس آلمان است؟
در این تردیدی نیست که مناسبات آمریکا با جمهوری اسلامی دوستانه نیست و واشنگتن از هر فرصتی استفاده می کند تا مشکلاتی برای حکومت ایران ایجاد کند. شرکت بوئینگ اجازه صدور هواپیما به ایران را ندارد، و ارباس نیز از آنجا که بخشی از تجهیزات هواپیماهایش ساخت آمریکاست، برای تحویل هواپیما به ایران نیازمند موافقت دولت آمریکاست. آمریکا از سرمایه گذاری شرکتهای آمریکایی در صنعت نفت ایران جلوگیری می کند. اما تقریباً در همه این عرصه ها، ایالات متحده از عدم همکاری سایر کشورهای غربی گله مند است. تنها در عرصه اتمی است که کشورهای غربی توانسته اند سیاست خود را در قبال ایران هماهنگ کنند. آمریکا ماه هاست که مسئولیت مذاکره با جمهوری اسلامی در این عرصه را به انگلیس، فرانسه و آلمان سپرده است. و اکنون که سخن از به بن بست رسیدن این گفتگوهاست، اختلافی میان آمریکا و اروپایی ها در ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت دیده نمی شود. اگر این همداستانی در چارچوب توطئه ای جهانی برای محروم کردن ایران از فن آوری مدرن انرژی شکل گرفته بود، همکاری گسترده اقتصادی و فنی بسیاری از کشورهای غربی با ایران در سایر عرصه های انرژی قابل توضیح نبود.
چون نیک بنگریم، بنای این استدلال که هدف غرب، دچار کردن ایران به بحران انرژی در درازمدت است، به سرعت فرو می ریزد. اما کاملاً قابل تصور است که غرب (و نه تنها آمریکا) می خواهد جلوی مجهز شدن ایران به تکنولوژی دومنظوره ای را بگیرد که از مهمترین سنگ های بنای بمب اتمی است.
• دغدغه رهبری جمهوری اسلامی چیست؟
دستیابی به تکنولوژی پیشرفته، از نیازهای توسعه کشور است. این نیاز، جز با برنامه ریزی آگاهانه و علمی برای شرکت در تقسیم کار بین المللی و تکیه بر مجموعه سرمایه انسانی، علمی و فرهنگی کشور برآورده نمی شود. نمونه های بسیار از کشورهای مشابه ایران، نشانگر آن است که کسب فن آوری در انزوا، برای این کشورها سرابی بیش نیست و تنها کشورهایی به تکنولوژی حیاتی دست یافته اند که با تکیه بر منابع حاصله از مشارکت در همکاری اقتصادی بین المللی، توان سرمایه گذاری در عرصه های مهم تکنولوژیک را یافته اند. به عنوان نمونه، چین به سرعت در مسیر رساندن فن آوری های گوناگون در این کشور به سطح غرب است. این کشور در عرصه اتومبیل سازی، از همکاری با شرکتهای بزرگ غربی مانند فلکس واگن و دایملر- کرایسلر آغاز کرد و پیش بینی می شود حدود پنج سال دیگر، یعنی زمانی که مدت قراردادهایش با این شرکتها سپری شود، تا حد زیادی از وابستگی فنی به این شرکتها کاسته باشد. در مورد فن آوری اطلاعات نیز چنین است. از هم اکنون، شرکت های چینی به بازار کامپیوتر و تجهیزات مخابراتی غرب وارد شده اند. در عرصه نرم افزار، هند به یکی از تولیدکنندگان عمده جهان تبدیل شده است.
از دیگر نیازهای توسعه کشور، برنامه ریزی درازمدت در عرصه انرژی است. چنین برنامه ریزی درازمدتی، باید هم در عرصه تولید و هم در عرصه مصرف انرژی به اجرا درآید. در این نوشتار به زمینه های گسترده ای که برای سرمایه گذاری در عرصه های غیرفسیلی انرژی در ایران وجود دارد، اشاره رفت. اما نه تنها به تولید انرژی از منابع غیرفسیلی در ایران توجه لازم نمی شود، بلکه در عرصه مصرف نیز از سیاست راهبردی انرژی خبری نیست. صرفه جویی انرژی در ایران عملاً مفهومی بیگانه است. هنوز اکثر ساختمانها را بدون عایق کافی برای کاهش مصرف سوخت می سازند. تا همین چند ماه پیش روزانه صدها پیکان وارد بازار می کردند که تکنولوژی آن متعلق به چهل – پنجاه سال پیش، و مصرف بنزین آن سرسام آور است. تنها بخش کوچکی از سرمایه ای که تا همین امروز صرف ایجاد صنعت اتمی در ایران شده است می توانست با به کار رفتن در عرصه صرفه جویی، مصرف انرژی در ایران را به میزان قابل توجهی کاهش دهد.
کارنامه جمهوری اسلامی در دستیابی به تکنولوژی مدرن و برنامه ریزی درازمدت برای تولید و مصرف انرژی، بسیار منفی است. اگر حکومت ایران دغدغه دستیابی کشور به فن آوری مدرن در همه عرصه ها را داشت، شرایطی فراهم می کرد که هر سال دهها هزار متخصص ایرانی کشور خود را ترک نکنند. اگر این حکومت واقعاً به دنبال توسعه تکنولوژیک همه جانبه کشور در درازمدت بود، تا این حد ایران را به انزوای بین المللی دچار نمی کرد.
• در این بحران منافع حکومت و مردم ایران متضاد است
استدلالهایی که به گونه ای در بحران هسته ای به اشتراکاتی در منافع حکومت و مردم ایران قائلند، از بنیاد سستند. در این بحران، منافع حکومت و مردم ایران متضاد است. حکومت می خواهد به غنی سازی اتمی که سالها آن را از چشم جهانیان پنهان کرده بود ادامه دهد، اما به نفع مردم ایران است که این پروژه متوقف شود، چرا که:
- فاجعه بار خواهد بود اگر جمهوری اسلامی همچون پاکستان به سلاح اتمی دست یابد. حکام ایران به پشت گرمی سلام هسته ای، سیاستهای ضدمردمی خود را تشدید خواهند کرد و بعید نیست به ماجراجویی های خطرناک خارجی نیز دست زنند.
- برای بودجه هنگفتی که صرف این پروژه می شود، در ایران زمینه های هزینه کردن مفید فراوان وجود دارد.
- عواقب انزوایی که جمهوری اسلامی با سیاست هسته ای بحران زای خود ایجاد کرده است، گریبان مردم ایران را خواهد گرفت.
در این بحران، هیچ منافع مشترکی میان حکام و مردم ایران وجود ندارد. سیاستی مطابق با منافع مردم ایران است که در مقابل تبلیغات فرافکنانه حکومت، توضیح دهد مسئولیت اصلی بحران کنونی و عواقب آن، بر عهده حکومت است. نه تسلیم به موج بیگانه ستیزی و ناسیونالیستی، که ایستادن در برابر وسوسه در غلتیدن به استدلالهای ساده انگارانه ضدامپریالیستی، سیاستی مسئولانه و آینده نگرانه است. آری، اتخاذ این سیاست، بهایی دارد که باید پرداخت. نه تنها سرکوب حکومت، که تیغ طعن و کنایه بخشی از منتقدان حکومت را نیز باید تاب آورد و به مردم گفت این جمهوری اسلامی است که بحران ایجاد می کند. سیاستی مطابق با منافع ملی ایران است که همسو با نگرانی های جامعه بین المللی از بابت پروژه هسته ای جمهوری اسلامی، از این بحران برای جلب توجه جهانیان به نقض حقوق بشر توسط رژیم ولایت فقیه، به سرنوشت زندانیان سیاسی در ایران، به اعدامها، به پایمال شدن حرمت انسان در یک کشور هفتاد میلیونی در هزاره سوم بهره گیرد.