تاکید بر اختلافات، افزایش هزینه ها را به همراه دارد


علی صمد


• حتی با وجود بدنه دانشجوئی و نیز همراهی تمام تشکل های منتقد دانشجوئی با هم، باز دست از سرکوب و ایجاد رعب و وحشت در دانشگاه ها بر نخواهند داشت. اما بودن با هم هزینه ها را کاهش و مقاومت را افزایش می دهد و دولت را نیز به هزینه دادن وا می دارد. پس بودن با هم را درعین داشتن تفاوت ها تجربه کنیم؛ واقعا" چیزی را از دست نخواهیم داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ دی ۱٣٨۶ -  ۶ ژانويه ۲۰۰٨


جنبش های اجتماعی معمولا" جز در مواردی به عنوان یکی از مهمترین نیروهای تحول طلب در جامعه محسوب می شوند. هر یک از این جنبش ها (کارگری، دانشجوئی، زنان، معلمان، جوانان، زیست محیطی و ...) با توجه به ظرفیت های دمکراتیک و سطح تشکل یابی که در جامعه دارند، می توانند درعرصه تحول طلبی به اشکال گوناگون موثر واقع شوند. نیروهای تحول طلب با توجه به گستردگی خود در میان اقشار متنوع اجتماعی، چنانچه متحد باشند، می توانند از توان و انرژی بالائی برخوردار شوند. اما این نیروها به دلیل سرکوب و وجود فاصله میان فعالین آن هنوز نتوانسته اند از مجموعه ظرفیت های خود برای پیشرفت مبارزه علیه استبداد استفاده همه جانبه کنند و همین امر باعث تضعیف ارتباط آن ها با بدنه توده ای خود و نیز با جامعه شده است. نیروهای تحول طلب فوق اگر بتوانند تلاش همه جانبه ای را برای نزدیکی و همگرایی میان فعالین اجتماعی خود ایجاد کنند در ادامه خواهند توانست با برقراری ارتباط با جامعه امکانات تازه و وسیعی را برای اعلام مطالبات و تقویت فعالیت های مشترک خود فراهم نمایند.

جریانات دانشجوئی در دانشگاه ها
در حکومت های دیکتاتوری و مشخصاً از نوع مذهبی آن به دلیل وجود فضای بسته و غیردمکراتیک، امکان تجمع وسیع، سراسری و تشکل یابی در جامعه به دلیل بالا بودن هزینه ها و فشارها یا وجود ندارد یا در بهترین حالت در سطح پایینی است. اما در محیط های آموزش عالی و متوسطه، به دلیل گستردگی حضور نوجوانان و جوانان در آن، حکومت های اقتدارگرا نمی توانند به راحتی جلوی تجمعات، گفتمان ها و تشکل یابی دمکراتیک در این نهاد ها را بگیرند. اما با توجه به ابزارهای سرکوبی که در اختیار دارند می توانند این روندهای دمکراتیک را کند و یا محدود کنند. تجربه انقلاب فرهنگی و ایجاد فضای اختناق و سرکوب بعد از آن و نیز حذف فیزیکی و فکری اندیشه چپ در دانشگاه ها نتوانست برای مدتی طولانی فضای قبرستانی را در مراکز آموزش عالی حفظ کند. از دهه ۷۰ صدای تنوع و گفتمان های مستقل از حکومت، در دانشگاه ها به صدا در آمد. این گفتمان ها در طول سال های دهه ۷۰، جریانات دانشجوئی حکومتی را به شدت تضعیف کرد و مشخصاً از اوایل دهه ٨۰ استقلال طلبی، نقد قدرت و فاصله گیری هرچه بیشتر از حکومت و جناح های آن حرف اصلی جنبش دانشجوئی در دانشگاه های کشور شد. در سال های اخیر با وجود موانع و هزینه های بالای فعالیت سیاسی و متشکل در دانشگاه ها و نیز ایجاد تشکل های موازی حکومتی برای حفظ منافع نظام، دیگر ما با "جنبش دانشجوئی" حکومتی به مفهوم گذشته مواجه نیستیم و درست است که افزایش رو به بالای سرکوب، فشارها و هزینه ها در دانشگاه ها را از این زاویه مورد تحلیل قرار داد.
دانشگاه از دهه ۷۰ مجدداً جانی تازه گرفت و مشخصاً از اوایل دهه ٨۰ تنوعات فکری و اندیشه های متضاد و مستقل در سطح فعالین آن غالب شد. در سال های اخیر نیروها و گرایش های متنوع دانشجوئی دیگر نیروی خود را تنها محدود به فعالیت در دفتر تحکیم وحدت نمی کنند. آن ها درعین توجه و گاه فعالیت در این تشکل مستقل دانشجوئی، تدارکاتی را برای تشکل یابی با هویت واقعی خود انجام می دهند و اگر چنانچه این عمل به صورت فکر شده، با برنامه و ایجاد حدی از اتفاق در درون آن برخوردارشود، می تواند در تثبیت تشکل های دگراندیش و متنوع دانشحوئی در دانشگاه ها موثر واقع شود. عجله داشتن در اعلام هویت خود در درون و بیرون دانشگاه، بدون توجه به موارد فوق می تواند باعث ضربه پذیری و تضعیف فعالیت های مستقلانه این گرایش ها شود! دفاع از حق دگراندیش بودن و نیز تشکل یابی مستقل جناح های دانشجوئی باید از بدیهی ترین و پایه ای ترین اصول تشکل های دمکراتیک دانشجوئی در دانشگاه های کشور باشد. وجود گرایش ها و تمایلات چپ، لیبرال، اصلاح طلب، ملی و مذهبی سکولار، قومی و ملی در دفتر تحکیم وحدت از نکات قابل توجه و مهم این تشکل سراسری دانشجوئی است. هر دانشگاه و دانشکده با توجه به توازن نیروی گرایش های فکری خود منشا تغییرات و تحولات زیادی در این تشکل مذکور شده است. در واقع با توجه به توازن نیرو است که در انجمن های اسلامی یک دانشگاه، دانشجویان دارای تمایلات لیبرال، در دانشگاه دیگر گرایشات متنوع چپ و در دانشگاه دیگر گرایش های اصلاح طلب و در دانشگاه دیگر مخلوطی از همه این تمایلات موجود فوق فعالیت مشترک دارند و به نوبه خود سعی می کنند در فعالیت های دانشجوئی دفتر تحکیم وحدت به شکلی که خود مناسب می دانند تاثیر بگذارند. در واقع همین تفاوت هاست که باعث می شود در درون دانشگاه ها، اتحاد ها و گفتمان های مشترک و گاه متضاد میان گرایش های گوناگون دانشجوئی با توجه به توازن نیرویی که وجود دارد ایجاد شود. در اصل سرعت، کندی و پیشرفت این روندها متوجه چگونگی نیرو و حضور گرایش های مختلف دانشجوئی و نیز نوع رابطه و سطح نزدیکی آنان با هم دارد. در چند سال گذشته و اگر بخواهیم دقیق تر صحبت کنیم در یکسال و نیم گذشته، ایجاد صف مستقل یا اعلام بیرونی هویت فکری خود تا حدود زیادی میان فعالین گرایش های دانشجوئی منتقد حکومت اسلامی ایران افزایش یافته است. البته این بی تاثیر نیست که به دلیل وجود دیکتاتوری و سرکوب، احزاب قدرتمند و منتقد درایران نمی توانند حضورعلنی و وسیع برای انتقال تجربه خود در جامعه و دانشگاه داشته باشند و روشن است که پروسه فوق نتواند با اتکا به توافقاتی که حاصل بحث و گفتگوی دو جانبه یا چند جانبه میان فعالین دانشجوئی است به خوبی انجام گیرد. عدم رسیدن به توافق مشترک، عجله در اعلام بیرونی و مسائل دیگر باعث می شود گرایش های فکری و متنوع دانشجوئی برای زدن مهر اتوریته و رهبری خود دست به اقدامات مشخص و گاه غیر دمکراتیک، برای انعکاس تبلیغاتی و بیرونی خود برای مطرح کردن خود کنند. روشن است که اعمال اتوریته در برابر تشکل های دیگر دانشجوئی و نیز در میان بدنه دانشجوئی از طریق قرار دادن دیگر فعالین دانشجوئی در برابر کار انجام شده، صورت نمی گیرد. چنین سیاستی دمکراتیک نیست و رابطه و اعتماد تشکل های دانشجوئی را نسبت به هم تضعیف می کند و دانشگاه در شرایط سرکوب نیاز به این روش های کودکانه و غیر دمکراتیک ندارد!

وضعیت فعالیت در دفتر تحکیم وحدت
تجربه و واقعیت های روزمره مبارزات دانشجوئی گویای این واقعیت است که دفتر تحکیم وحدت نمی تواند به تنهایی به عنوان محور اصلی فعالیت های دانشجوئی در دانشگاه های سراسر کشور فعالیت فراگیر و همه جانبه داشته باشد. نیاز به همکاری با طیف های دیگر دانشجوئی که در بیرون از این تشکل وجود و فعالیت دارند برای گسترش مبارزات دانشجوئی حائز اهمیت است. در ضمن خوشبختانه دفتر تحکیم وحدت هنور از ظرفیت ها، قابلیت ها، گستردگی و توان بالقوه ای در سطح دانشگاه های کشور برخوردار است. به نظر می آید که امکان فعالیت در سطحی وسیع در درون این تشکل با توجه به تنوعی که در آن وجود دارد، امکان پذیر است و فعالین دانشجوئی مناسب است به این انرژی، توان و ظرفیت توجه ویژه ای داشته باشند. در واقع وجود تنوع در این تشکل دانشجوئی منطقاً باید باعث ایجاد اعتماد در میان فعالین دانشجوئی از طیف های مختلف شود. در لحظه کنونی رها کردن و خواهان انحلال این تشکل دانشجوئی شدن به نوعی باعث محدود کردن فعالیت های فعالین منتقد و متنوع دانشجوئی در داخل دانشگاه های ایران می شود. خائن و حکومتی خواندن این جریان دانشجوئی با واقعیت های چندین ساله این تشکل مطابقت ندارد. دفتر تحکیم وحدت اوایل انقلاب، دفتر تحکیم وحدت دهه ۷۰ با دفتر تحکیم وحدت دهه ٨۰ بسیار متفاوت است و اصلاً نمی توان این دوره ها را در یک ظرف گنجاند. حکومتی دانستن و دادن شعارهای تند و حذفی علیه این تشکل دانشجوئی، برخورد عقلانی و مناسب با این جریان منتقد دانشجوئی نیست و انجام چنین برخوردهایی توسط برخی ازفعالین دانشجوئی منجر به ایجاد گفتمان ها و حفظ فضای دمکراتیک در درون دانشگاه ها برای فعالیت مشترک حداقل نمی شود. این منطقی و عقلانی است که نباید به هیچ وجهی جنبش دانشجوئی را با جنبش کمونیستی، سوسیالیستی و لیبرالیستی یکی دانست. این تفکرات ربط بلافصلی به خواسته های دمکراتیک و عمومی جنبش دانشجوئی ایران ندارد؛ زیرا جنبش دانشجوئی دارای ایدئولوژی مشخص نیست که با توجه به آن به فعالیت در آن چارچوب بپردازد. مبارزه علیه استبداد، مبارزه برای مطالبات دانشجوئی و آزادی، مبارزه ای است که به هیچ ایدئولوژی، مذهب، نهاد و نظمی محدود نیست. تشکل های سیاسی دانشجوئی به دلیل خصلت سیالشان نمی توانند سمت گیری های سیاسی- برنامه ای پایدار داشته باشند. دانشجویان و تشکل های آنان در دانشگاه ها تا هنگامی که استبداد در کشور حاکم است وظیفه عمومی و دمکراتیک شان ایجاب می کند که علیه آن و برای آزادی مبارزه کنند. پس با داشتن چنین نگرشی دادن شعارهای تند و ایدئولوژیک، منجر به تقویت جنبش دانشجوئی با بدنه آن در دانشگاه ها نخواهد شد. چنانچه فعالیت در چارچوب منافع دانشجو و دانشگاه با حدی از توافق درمیان فعالین دانشجوئی انجام گیرد، در میان مدت می تواند به تقویت و قدرتمند شدن جنبش دانشجوئی منجر شود. برای این کار فعالین دانشجوئی مناسب است به دنبال راهکارها و ابتکارات دمکراتیکی برای برقراری، حفظ و گسترش ارتباط با بدنه دانشجوئی باشند. تقویت ارتباط و پیوند با بدنه دانشجوئی ظرفیت ها را برای ارتباط با جنبش های دیگر اجتماعی فراهم می کند و این در موقعیت های مختلف می تواند تاثیرات مثبت و دمکراتیکی در جامعه به جا بگذارد. در واقع اگر قرار است سیاست یا برنامه ای در درون دانشگاه ها توسط فعالین تشکل های دانشجوئی نسبت به یکدیگر تحمیل شود موردی جز مطالبات و نیازهای دانشجوئی نمی تواند باشد! مطالبات دانشجوئی دارای اهمیت ویژه و حیاتی در مبارزات دانشجوئی است. فعالین دانشجوئی فارغ از اهداف سیاسی، دمکراتیک و عمومی خود باید از فرصت ها و موقعیت های به وجود آمده در دانشگاه و بیرون از آن نهایت استفاده برای اعلام رسمی مطالبات به حق دانشجویان و دانشگاهیان بهره بگیرند. در ضمن مناسب و منطقی است که فعالین دانشجوئی درعین داشتن اختلافات، مشترکاً به دنبال راه هایی باشند که هر چه بیشتر بتوانند فضای امنیتی و سرکوب را که منجر به دادن هر چه بیشتر هزینه می شود را به اشکال گوناگون پایین بیاورند. جنبش دانشجوئی چنانچه خوب و متحد عمل کند از این توان و ظرفیت در خود برخوردار است. پس با این حساب مناسب و منطقی است که سمت فعالیت های دانشجوئی برای تقویت چنین روندی هر چه بیشتر متمرکز شود.

رادیکال بودن در مبارزه نباید به حذف دیگری منجر شود
این حق هر جریان دانشجوئی است که مبارزات خود را در دانشگاه رادیکال، انقلابی، رفرمیست و دمکراتیک ارزیابی کند و برای رسیدن به آن مطالبات به صورت پیگیرانه و همه جانبه اقدامات و گام های اساسی بر دارد. داشتن چنین تحلیلی از مبارزه به خودی خود نمی تواند دارای اشکالی باشد، اما اگر از این تحلیل به این نتیجه برسیم که دیگرانی که مثل ما عمل، فعالیت و تحلیل نمی کنند را به عنوان سازشکار، غیررادیکال، ناپیگیر، افراطی، انقلابی، خائن و حکومتی قلمداد کنیم، در واقع چنین برخوردی هیچ کمکی به تقویت گفتمان های دمکراتیک برای سامان دادن اقدامات مشترک در دانشگاه ها نخواهد کرد. این روش برخورد دمکراتیک نیست و باعث افزایش فاصله، منزوی کردن و حذف تنوعات در دانشگاه ها می شود و چنین تفکری در دوره های مختلف تاریخی ضربات اساسی را به حرکت ها و مبارزات دانشجوئی در درون دانشگاه های کشور وارد آورده است. این چنین مرز بندی هایی غلط و تفرقه آمیز است. مبارزه برای مطالبات عمومی و دمکراتیک دانشجویان چنان که پیشتر متذکر شدم در انحصار هیچ ایدئولوژی و ایسمی نیست. روشن است که دانشجویان به دلیل شرایط ویژه شان نمی توانند مشخصاً نماینده طبقه، سازمان و جمعیت معینی در جامعه باشند. در واقع حدود فعالیت دانشجوئی به مطالبات دموکراتیک و عمومی محدود می شود و نباید از آن انتظاری فراترداشت. درعین حال باید متذکر شد که در سنت جنبش دانشجوئی ایران، دانشجو همواره به مسائل اقتصادی، نگاهی" طبقاتی" داشته و دفاع از محرومان و عدالت اجتماعی از آرمان های اصلی و اولیه آنان بوده است. دانشجو به دلیل شور و شوق و احساس جوانی، شرایط سنی و صداقت به جنبش روی می آورد. در ضمن محیط تحصیل دانشجو، استقلال نسبی مالی، توقعات و انتظارات جامعه، همواره از او عنصری معترض و منتقد می سازد و علاوه بر موارد فوق، موضوع سرکوب و خلاء احزاب اپوزیسیون باعث می شود که بخش هایی از وظایف احزاب به عهده جنبش دانشجوئی قرار گیرد. همه مجموعه فوق به مبارزات جنبش دانشجوئی، ماهیتی "فرا دانشجوئی" و غالباً رادیکال می دهد. این ویژگی، در حکومت های دیکتاتوری همواره با جنبش دانشجوئی همراه خواهد بود. جنبش دانشجوئی در تاریخ مبارزات خود، به طور عمده این چنین عمل کرده است. البته اگر این کیفیت با هوشیاری همراه نباشد می تواند زمینه سوءاستفاده نیروهای حکومتی و حتی غیر حکومتی را در راستای منافع آن ها فراهم آورد. رادیکالیسم نیاز هر مجموعه ای است که به وضع موجود راضی نیست و می خواهد جلوتر برود و به آینده بیندیشد. رادیکالیسم نشانگر یک سمت گیری سیاسی در جامعه است. در واقع رادیکالیسم، مبارزه برای تحولات بنیادی و ریشه ای در جامعه است. رادیکالیسم جنبش های اجتماعی و مشخصاً جنبش دانشجوئی آن گرایشی است که باور دارد در ساختار موجود ایران باید تغییرات بنیادی و اساسی صورت گیرد.
دفاع از گفتمان های دمکراتیک، آزادیخواهانه و مبارزه علیه استبداد تنها هنگامی از حدی از موفقیت در دانشگاه و سپس جامعه مواجه خواهد شد که در درون دانشگاه های کشور، ما از یک جنبش دانشجوئی قوی که بتواند مقاومت و تداوم مبارزه را در دانشگاه ها به اشکال گوناگون سازمان دهد، برخوردار باشیم. با توجه به موارد فوق دیگر باید راهکار زیر به نظرمنطقی آید که فعالیت نیروهای فعال تشکل های دانشجوئی از هر گرایش و اندیشه ای که باشند باید در جهت منزوی کردن همه نهادهای انتصابی، غیر دمکراتیک و نیز تفکری باشد که در دانشگاه ها مانع فعالیت علنی، تشکل یابی، حق ادامه تحصیل و کلاً علیه منافع دانشجو و دانشگاه عمل می کند، متمرکز شود. در واقع فعالین دانشجوئی اگر می خواهند از فضا و منافع دانشگاه حمایت کنند باید در هر جائی که بدنه دانشجوئی با مشکلات اساسی روبرو می شود، در آن جا حضور موثر داشته باشند و همواره از منافع دمکراتیک دانشجویان و دانشگاهیان حمایت همه جانبه کنند. در حال حاضر در حدود نزدیک به دو میلیون در دانشگاه های کشور حضور روزانه دارند. برگزاری جداگانه تجمعات دانشجوئی از هر گرایشی که باشد به تنهایی نمی تواند بخش بزرگی از این نیروی وسیع بدنه دانشجوئی را با خود همراه سازد. البته برگزاری این تجمعات چند هزار نفری در مناسبات مختلف عملی بسیار شجاعانه و قابل تحسین است، اما متاسفانه در سال های اخیر نتوانسته بخشی قابل توجه از بدنه جنبش دانشجوئی را با خود همراه سازد و امروزه دیگر تنها نمی شود همه این فاصله ها، عدم ارتباط ها و گسست ها را به دلیل وجود سرکوب در جامعه و انداختن گناه به گردن تشکل های دیگر دانشجوئی توجیه کرد. در ضمن این نیز واقعیت دارد که در سال های اخیر حرکات تشکل های دانشجوئی، جوابگوی مطالبات و نیازهای دانشجوئی در دانشگاه های کشور نیست. فعالین دانشجوئی مناسب است برای بیرون آمدن از فضای موجود سرکوب در شرایط جدید، از ابتکارات و راهکارهای مختلف برای تغییر وضعیت، تلاش مشترک کنند.
تجربه نشان داده است که اگر دفاع از منافع و خواست های دانشجوئی به صورت مشترک انجام گیرد نیروی تشکل های دانشجوئی در میان مدت از وضعیت عمل بسیار محدود کنونی، خارج می شوند و توان و قدرتشان افزایش می یابد. در سال های اخیر یکی از اصلی ترین دلایل افزایش سرکوب و هزینه ها در دانشگاه های کشور عدم فعالیت مشترک فعالین تشکل های دانشجوئی بر سر حداقل های مشترک بوده است. این بدیهی است که اساس توافقات بر سر حداقل های مشترک تنها از طریق گفتگو و مذاکره ایجاد می شود و نه با طرح یکسری شعارهای کلی که بیشتر از آن بوی حذف و خاموش کردن صدای دیگری احساس می شود. فعالین دانشجوئی بهتر از هر کس دیگری می دانند که حاکمیت با درجاتی متفاوت در کلیتش با هر جریان دانشجوئی منتقد که می خواهد به تشکل یابی و گذشتن از خط قرمزهای حکومت بپردازد آن ها را با سرکوب مواجه خواهد کرد. اگر توافق وجود داشته باشد که سرکوب عمومی است و متوجه همه دانشجویان منتقد است پس چرا نباید به تقویت صف واحد و متحد همت گذاشت؟ چرا نباید گرایش های متنوع دانشجوئی بر سر مطالبات عمومی و پایه ای دانشجویان متحد شوند؟ این ها سوالاتی اند که فعالین دانشجوئی باید به آن ها بپردازند!

ضد امپریالیست بودن مبنای اتحاد در جنبش دانشجوئی نیست
در بخشی از نوشته هایی که در نشریات دانشجوئی انتشار می یابد گاه مواردی برای اتحاد میان فعالین دانشجوئی از طیف های مختلف، تجویز می شود که اصلاً با منافع عمومی، دمکراتیک و پایه ای زندگی دانشجوئی، دانشگاه و یا کلاً با جنبش دانشجوئی رابطه ای ندارد. شما فعالین دانشجوئی به طور روزانه این تجربه را دیده اید که حکومت اسلامی و مشخصاً دولت احمدی نژاد با ایجاد و افزایش شدید محدودیت ها و هزینه ها برای طیف های متنوع و منتقد دانشجوئی، نگاه به این نمی کند که فعالین دانشجوئی دارای تمایلات چپ رادیکال، چپ دمکرات، تحکیمی، لیبرال، قومی، ملی و مذهبی یا ملی ناسیونالیست هستند، بلکه علناً سیاستش فقط خاموش کردن صدای منتقدین از طریق شکنجه، زندان، تحقیر، اخراج، تنبیه انضباطی، محرومیت از تحصیل و ... در دانشگاه و جامعه است. اگر با این ارزیابی توافق وجود داشته باشد پس دیگر موضوع دفاع از حقوق دمکراتیک، منافع دانشگاه و دانشجو چه ربطی به ضد امپریالیست پیگیر و ناپیگیر بودن طیف های دانشجوئی دارد؟ چه ربطی به توافق بر سر سرنگونی رادیکال و غیررادیکال جمهوری اسلامی دارد؟ چه ربطی به توافق بر سر ایجاد یک جامعه سوسیالیستی یا لیبرالیستی دارد؟ در واقع دفاع از سنگر دانشگاه، دفاع از دانشجو و منافع دمکراتیک و عمومی آن است. پس در شرایط کنونی این مناسب است که فعالین دانشجوئی گفتمان ها و مذاکرات میان خود را هر چه دمکراتیک تر و متمدنانه تر با کمال هوشیاری پیش ببرند و از این طریق راه رسیدن به توافقات حداقل را برای انجام اقدامات مشترک هموار کنند. تصمیم به اعلام هویت مستقل هر گرایش دانشجوئی در دانشگاه ها جزء حقوق دمکراتیک آنان محسوب می شود و منطقاً از این حق در دانشگاه ها و بیرون آن باید حمایت صورت گیرد. وجود تنوعات و تفاوت ها در دانشگاه به نفع جنبش دانشحوئی تمام می شود. اما اگر از این موضوع به این نتیجه برسیم که همچنان فاصله ها را با ایجاد صف مستقل حفظ و بیشتر از قبل کنیم، نتیجه چنین برخوردی به افزایش بیشتر هزینه ها در دانشگاه ها منجر خواهد شد و این منطقاً به نفع دانشگاه، دانشجو، گرایش های دانشجوئی و به یک زبان به نفع جنبش دانشجوئی کشور تمام نخواهد شد. روشن است که در شرایط سرکوب و هزینه دادن این تنها دانشجویان دگر اندیش و منتقد هستند که می توانند با ایجاد بحث و گفتگو، شرایط را برای فعالیت و بیان نظرات خود فراهم کنند. این گونه است که هویت های گوناگون می توانند با به رسمیت شناختن همدیگر فعالیت های خود را پیش ببرند. دفاع از تشکل یابی و ایجاد صف مستقل، دفاع از حق ادامه تحصیل و آموزش، دفاع از دگر اندیش بودن و احترام به تنوعات را باید مشترکاً و با تکیه به بدنه دانشجوئی پیش برد. مثل روز روشن است و فعالان دانشجوئی در تجربه خود در دانشگاه ها این را به چشم دیده اند که بدون همراهی با هم و بدون بدنه دانشجوئی صداها را محدود و یا خاموش خواهند کرد. حتی با وجود بدنه دانشجوئی و نیز همراهی تمام تشکل های منتقد دانشجوئی با هم، باز دست از سرکوب و ایجاد رعب و وحشت در دانشگاه ها بر نخواهند داشت. اما بودن با هم هزینه ها را کاهش و مقاومت را افزایش می دهد و دولت را نیز به هزینه دادن وا می دارد. پس بودن با هم را درعین داشتن تفاوت ها تجربه کنیم؛ واقعا" چیزی را از دست نخواهیم داد!

alisamadpouri@yahoo.fr

منبع: کار آنلاین