عصیان سرودن


ویدا فرهودی


• درد وطن ِ ویران، در چیرگی ِ اوهام
انبوه در آن اندوه، تاریک تر از یلدا

هر بیت شود فریاد، تا فاش کند بیداد
هر واژه ی آن تیری، بر قلب سیاهی ها ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ دی ۱٣٨۶ -  ۲۶ دسامبر ۲۰۰۷


می آید و می بارد عصیان سرودن را
بر ذهن پریشانم، کولی وش و بی پروا

رقصنده نشیند بر، بی طاقتی ِ دفتر
تا مَکــر دَرَد یکسر، تا درد کند معنا

درد وطن ِ ویران، در چیرگی ِ اوهام
انبوه در آن اندوه، تاریک تر از یلدا

هر بیت شود فریاد، تا فاش کند بیداد
هر واژه ی آن تیری، بر قلب سیاهی ها

گهگاه به ایـهامی، ساقی شود و جامـی
بر تشنگی ام ریزد، شویَـد ز دلم سرما

آتش زنَـدَم یکسر، تا خرمن خاکستر
شوریده تر از مجنون، مانـَد مگـرَم بر جا

پاشــََد به سـَر ِ شعرم ،با جادوی خود نم نم
این سُـکر که می بینی، بی وقفه کند غوغا

گر باشم و گر میرم، مستانه مرا بشنو
زین دفترک عاصی، تا دور ترین فردا

ویدا فرهودی