یادداشتی درباره
مناقشه هسته ای وتهدیدهای امریکا علیه ایران


حبیب الله پیمان


• ایستادگی موثر در برابر هر نوع اقدام بر ضد استقلال و حاکمیت ملی و منافع ملی و تمامیت ارضی کشور مستلزم آن است که بیدرنگ به سیاستهای قهر و سرکوب آزادیخواهان پایان داده شود و سیاست مبتنی بر رعایت آزادی و حقوق بشر جانشین قهر و خشونت گردد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٨ آذر ۱٣٨۶ -  ۹ دسامبر ۲۰۰۷


چندی است که مناقشه هسته ای میان آمریکا و متحدین آن کشور از یک سو و حکومت جمهوری اسلامی از سوی دیگر شدت و حدت بی سابقه ای پیدا کرده است.
بسیاری منابع خبری و تحلیل گران سیاسی در داخل و خارج کشور، از افزایش احتمال تصویب قطعنامه سوم شورای امنیت بر ضد ایران و تشدید تحریم ها و حمله نظامی آمریکا و اسرائیل بر ضد هدفهایی در ایران خبر میدهند و دانسته یا نادانسته و بعضاً از روی خیرخواهی، بر نگرانیهای موجود و وحشت از وقوع یک جنگ ویرانگر می افزایند.
نومحافظه کاران حاکم بر آمریکا از خطر ایران هسته ای برای امنیت و صلح جهانی حرف میزنند و تهدید میکنند که در آن صورت وقوع جنگ جهانی سوم اجتناب ناپذیر است و چنین وانمود میکنند که با تعلیق غنی سازی از جانب ایران است که خطر بروز جنگ مرتفع میشود و به تحریم ها و فشارها بر ایران پایان داده خواهد شد. اما بسیاری از مخالفان جنگ در این باره تردید دارند و می گویند همانطور که در مورد عراق به رغم گزارشهای بازرسان آژانس بر فقدان هر نوع سلاح کشتار جمعی تحریمهای سنگین بر ضد آن کشور متوقف نشد و در نهایت با وجود موافقت و اجرای تمامی شرایط اعلام شده با آمریکا خاک آن کشور را با پیشرفته ترین سلاحها از آسمان و زمین مورد حمله قرار داد.
در مورد ایران هم بنظر نمیرسد که با تعلیق غنی سازی مناقشه ها پایان یابد و آمریکا برای تحقق هدفهای خود در خاورمیانه که در ضمن مستلزم تسلط بر منافع نفت و گاز و جلوگیری از ظهور یک ایران قدرتمند و مستقل است، با پیش کشیدن اتهامات بعدی، نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و مخالفت با صلح میان اسرائیل و فلسطین به فشار و حملات خود تا رسیدن به هدف فوق ادامه خواهند داد. برای اطمینان از میزان صداقت و تعهد آمریکا نسبت به حفظ صلح و امنیت و رعایت حقوق بشر کافیست ضمن اشاره به حمایت آن کشور از کودتای نظامی پرویز مشرف و اقدامات وی در تعلیق دموکراسی، این پرسش را مطرح کرد که چرا آمریکا نگران اضمحلال دموکراسی و نقض حقوق بشردر کشوری چون پاکستان مجهز به سلاحهای کشتار جمعی یا توسط دولت جنگ طلب چون اسرائیل با دست کم دویست بمب هسته ای نیست .
برای آنکه برخی ساده لوحان از خوش خیالی نسبت به دموکراسی آمریکایی خارج شوند، یک مقام برجسته آمریکایی از این نفاق و دورویی پرده بر میدارد و وقتی نظرش را درباره دموکراسی پرسیدند پاسخی بدین مضمون داد که دموکراسی مطلوب آنی است که به سود ما باشد و اگر نباشد خداحافظ دموکراسی !!
حمایت آمریکا از کشورهایی نظیر پاکستان، عربستان و اسرائیل و اقداماتی نظیر احداث و نگهداری زندانهای سری در کشورهای اروپایی و نقض قوانین آن کشورها و حقوق بین الملل و اعمال شکنجه های بی رحمانه و قرون وسطایی علیه زندانیان در عراق و گوانتانامو و بسیاری دیگر از اقدامات مغایر با موازین حقوق بشر از جمله بر ضد حقوق شهروندان آمریکائی که به کرات از سوی سازمانهای بین المللی محکوم شده است نشان دهنده عدم صمیمیت آن کشور در دفاع از دموکراسی و حقوق بشر است و طبعاً در حمله به عراق و افغانستان و احیاناً ایران هدفهایی جز این را دنبال میکند.
از سوی دیگر می دانیم که تنها آمریکا نیست گه نسبت به اهداف و برنامه های هسته ای و سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی بدبین و به نقض حقوق بشر در داخل معترض اند.    هجده سال مخفی کاری و وجود برخی انحرافات در برنامه هسته ای را دلیل بی اعتمادی نسبت به اهداف هسته ای دولت ایران ذکر میکنند.
آنها همچنین به سیاست منطقه ای ایران بویژه در عراق که سوءظن کشورهای عربی منطقه و مسلمانان سنی مذهب را نیز برانگیخته است استناد می نماید.
با همه این احوال، در این نکته تردید نیست که تجاوز نظامی آمریکا برضد ایران به بهانه تهدید هسته ای فاقد هرنوع مشروعیت است. ویرانی ها و جرائم ضد بشری که نیروهای نظامی آمریکا در عراق و افقانستان در این چند سال مرتکب شده و می شوند، وجدان همه انسانهای آزاده جهان را آزار و نفرت و مخالفت مردم صلح دوست را در سراسر جهان بر ضد توسعه طلبی بزرگترین امپراطوری سرمایه (آمریکا) برانگیخته است. امید بستن به مداخله نظامی آمریکا برای تحقق دمکراسی و حقوق بشر در ایران نشانه بی تفاوتی نسبت به فاجعه انسانی در عراق، افغانستان و فلسطین، تشدید چرخه خشونت و خونین شدن شکافها و تعارضات قومی و مذهبی و سیاسی است که در ضمن از فقدان حساسیت به تمامیت ارضی و استقلال ملی کشور خبر میدهد.
فراموش نکنیم که به رغم نارضایتی گسترده از سیاستهای حاکمیت، مردم ایران که ازتجاوزات و دخالت های دولتهای استعماری خاطری نژند دارند حاظر به تکرار تجربه تلخ سلطه آمریکا و متحدانش بر میهن و سرنوشت خود نیستند .

تهدید نظامی غرب بر ضد نظام جمهوری اسلامی ایران نه تنها به برقراری دموکراسی در ایران کمک نمیکند که به عکس بهانه افزایش محدودیتها و تشدید فشار بر نیروهای آزادیخواه میشود و بالاتر از آن یک مسابقه تسلیحاتی و امنیتی را بر کشور تحمیل میکند که هر اندازه به درازا بکشد علاوه بر رنجها و صدمات روزافزونی که متوجه مردم ایران میکند، بخش عمده ثروت کشور را بسوی تقویت قوای نظامی و تسلیحاتی و توسعه سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی سوق می دهد در این صورت، آنها نیازی به حمله نظامی ندارند، زیرا گرفتار آمدن در چنین دامی خواه ناخواه توسعه اجتماعی، اقتصادی و علمی و فنی کشور را بکلی مختل و تحقق هدفهای آنرا برای سالها به تاُخیر می اندازد. فقر و بیکاری و آسیب های اجتماعی به نحو خطرناکی افزایش خواهد یافت که اگر به موقع چاره نشود کشور به سوی فروپاشی دردناکی سوق داده خواهد شد.
اساساً مسائل ایران راه حل نظامی ندارد. کاربرد قهر و خشونت و تشدید ویرانی و فقر کمکی به پیشبرد دموکراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی نمی کند. به همین خاطر، ضمن اینکه نباید اجازه داد که بحران هسته ای بهانه تولید وحشت برای پیشبرد مقاصد سیاسی خاص قرار گیرد، اما ساده لوحی خواهد بود اگر اهمیت موضوع و خطرات احتمالی را دست کم بگیریم.
بخشی از تبلیغات و تهدیدهای جاری درباره حمله نظامی به ایران هدفی جز ایجاد وحشت و هراس در جامعه به منظور اعمال فشار بر دولت جمهوری اسلامی ندارد. اما در عین حال باید خطر را کاملاً جدی گرفت، چگونه میتوان از اثرات سوء تشدید تحریم های اقتصادی بر زندگی روزمره مردم ایران و پیامدهای دشوار آن برای کشورغافل بود و بدیهی است نباید تسلیم زورگویی های جهانخواران شد، اما ایستادگی در دفاع از استقلال و منافع ملی کشور نباید بهانه ادامه سیاستهای غلط و دفاع از منافع گروههای در قدرت قرار گیرد. بعلاوه ایستادگی در برابر تجاوز و زورگویی آمریکا بدون مشارکت و حضور یکپارچه ملت موثر واقع نمی شود و این امر تحقق نمیابد مگر آنکه مطمئن شوند که منافع و استقلال ملی شان در معرض خطر است و این اطمینان حاصل نمیشود مگر اینکه محدودیتهای موجود در برابر آزادی بیان، مطبوعات و احزاب برداشته شوند و مردم بی واسطه با حقایق آشنا گردند و ضمن گفت گو با یکدیگر روی منافع ملی و علائق عمومی اجماع کرده و متحد شوند و نظریات و احساسات خود را آزادانه بیان کنند و مناسبات میان ملت و حاکمیت بر اعتماد و همکاری و همبستگی استوار شود.
این امر مستلزم آن است که زمامداران دریافت درستی از منافع و مصالح ملی و معادلات جهانی و منطقه ای و توازن قوای مادی و غیرمادی داشته باشند و دیالکتیک نیروهای ذهنی و عینی را بشناسند. واقعیت ها را به یاری مهجورترین انگاره های ذهنی و روایت های ایدئولوژیک تفسیر نکنند و با توجه به جغرافیای سخن و تعهد کامل به منافع ملی و اصول سه گانه، استقلال، آزادی و مردم سالاری و عدالت اجتماعی که مردم ایران با انقلاب خود یکصدا آنها را اعلام و به تصویب رساندند، سخن بگویند و سیا ستگزاری کنند،
به رغم آگاهی از این واقعیت، با تأسف تمام میشنویم که برخی افراد و گروههای منزوی و بیگانه با واقعیتهای جامعه ایران غافل از حساسیتهای روح ملی و سنت های مبارزاتی مردم ایران، از هم سوئی اغراض استعماری آمریکا با منافع ملی ایران سخن میگویند. آنها تشدید فشارها و تنگ تر شدن محاصره اقتصادی و تحدید نظامی را برای هموار کردن راه تحقق دموکراسی ضروری تلقی میکنند و بعضاً آشکارا از تجاوز نظامی آمریکا به ایران حمایت میکنند و در برابر همبستگی جهانی بر ضد جنگ و تجاوز، به سود جنگ شعار میدهند، غافل از این که وجدان عمومی ایران چنین راهبردی را تایید نمی کنند و اکثریت نیروهای ملی و دموکرات در داخل و خارج از کشوردرضمن انتقاد و مخالفت با سیاستهای حاکمیت، یا اعتراض به نقض حقوق شهروندی و آزادیهای مدنی، هر نوع اعمال فشار اقتصادی و تهدید به حمله نظامی از سوی آمریکا را محکوم می کنند. ضمن اینکه فهم این نکته که با این روشها هرگز در ایران دموکراسی و صلح و آزادی و عدالت برقرار نخواهد شد و به عکس کشور در پرتگاه فروپاشی قرار خواهد گرفت، چندان دشوار نیست.
تاریخ یکصد سال مبارزه برای آزادی و دموکراسی در ایران گواه روشنی بر این واقعیت است که مداخله قدرتهای خارجی بدون استثنا شرایط داخل را به زیان طرفداران دموکراسی و آزادی و به سود حامیان استبداد و دیکتاتوری تغییر داده و شکست نهضتهای آزادیخواه و سقوط دولتهای ملی و دموکرات را رقم زده است. به استناد همان تجربیات تاریخی، مقابله موثر با تهدیدها و تجاوزات قدرتهای سلطه جوی خارجی جز با وحدت و همبستگی ملی و در شرایطی که مردم از آزادیها و حقوق اساسی خود از جمله حق مشارکت در تعیین سرنوشت برخوردار بوده اند، بوجود نیامده است.
به رغم آگاهی از این مخاطرات و استلزامات دولت بر ادامه سیاستهای خودسرانه و نسنجیده خود اصرار می ورزد و حاضر نیست سیاست داخلی را با متوقف کردن اقدامات سرکوبگرانه و احترام به حقوق شهروندی و تضمین آزادی مطبوعات، احزاب و گروههای منتقد و مخالف تغییر دهد و با اتخاذ روشهای دموکراتیک و شفاف سازی سیاستها اعتماد آسیب دیده ملت و جامعه جهانی را ترمیم و بازسازی کند. اقدامی که میتواند راه تحقق صلح در روابط خارجی و آشتی و همبستگی، عدالت و آزادی و توسعه در سیاست داخلی را هموار کند و از شدت مشکلات روز افزون اقتصادی و اجتماعی و رنجها و مصائب مادی و معنوی مردم بکاهد.
برخی افراد و گروههای سیاسی معتقد به تشدید فشار بر حاکمیت برای تن دادن به تعلیق غنی سازی و توقف فعالیتهای هسته ای هستند. آنها براین اعتقادند که با تعلیق غنی سازی آمریکا و متحدانش فشار بر ایران را کاهش داده و دست از تهدیدها برخواهند داشت. حاکمیت جمهوری اسلامی ایران حاضربه پذیرش این درخواست نیست ومدعی است که آمریکا قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی یا تضعیف کامل آنرا دارد لذا حتی اگر غنی سازی تعلیق گردد، اقدامات خصمانه علیه ایران متوقف نخواهد شد بلکه با طرح اتهامات دیگری مثل حقوق بشر و حمایت از تروریسم و ... به فشارهای خود تا رسیدن به هدف نهایی که فروپاشی نظام جمهوری اسلامی است ادامه خواهد داد. لذا مدعی اند که تحت این شرایط عقل حکم می کند که روی موضوع هسته ای که بزعم آنها امری ملی و مورد حمایت اکثریت مردم ایران است مقاومت کنند تا مجبور به عقب نشینی بیشتر نشوند. و همچنین می پرسند چرا باید تسلیم زورگویی آمریکا و متحدانش شویم و از حق قانونی خود صرف نظر کنیم در حالیکه گزارشهای آژانس حاکی از عدم تخطی از مقررات ان- پی- تی است؟
لذا به نظر می رسد که دو راهبرد زیر یکی فشار بر آمریکا برای دست کشیدن از تحریم اقتصادی و تهدید نظامی بی آنکه منتظر تغییر در سیاستهای دولت جمهوری اسلامی بماند و دوم، فشار یک جانبه بر دولت ایران برای متوقف کردن فعالیت غنی سازی مورد قبول طرفیهای درگیر در مناقشه قرار نخواهد گرفت مضافاً به اینکه هیچیک از این دو راهبرد منافع و مصالح ملی را تضمین نمیکند و به تحقق آزادی، دموکراسی و عدالت در کشور یاری نمی رساند.
به نظر میرسد برای جلوگیری از وقوع جنگ و تضمین صلح و تسلیم نشدن به زورگویی و توسعه طلبی آمریکا ابتدا باید دو اصل زیر مورد توجه قرار گیرد.
۱) در موضوع هسته ای آن بخش که مربوط به خودداری از تولید سلاحهای مخرب و عدول از مقررات ان پی تی است، بر عهده آژانس بین المللی انرژی اتمی است که با بازرسیهای منظم از این موضوع اطمینان حاصل کند و در صورت مشاهده تخلف گزارش دهد. تا زمانی که اقدامی مخالف مقررات صورت نگرفته هیچ کشوری از جمله آمریکا حق مداخله خودسرانه در موضوع ندارد در آنصورت هم رسیدگی به موضوع بر عهده سازمان ملل و شورای امنیت است.
۲) ملت ایران تنها مرجعی است که باید تشخیص دهند که تولید سوخت هسته ای و احداث نیروگاههای اتمی از جنبه های مختلف اقتصادی و زیست محیطی تا چه اندازه بر مصالح و منافع ملی ایران منطبق است. برای این منظور دولت باید شرایط بحث و گفتگوی آزاد در این باره را برای همه کارشناسان و صاحبنظران فراهم آورد تا هم مردم بدون هیچ ابهامی از وجوه مختلف مسئله آگاه شوند و هم توافق و اجماع روی قضیه از طریق گفت و گو و شور و مشورت حاصل گردد.
٣) ایستادگی موثر در برابر هر نوع اقدام بر ضد استقلال و حاکمیت ملی و منافع ملی و تمامیت ارضی کشور مستلزم آن است که بیدرنگ به سیاستهای قهر و سرکوب آزادیخواهان پایان داده شود و سیاست مبتنی بر رعایت آزادی و حقوق بشر جانشین قهر و خشونت گردد. برای این منظور لازم است حقوق و آزادیهای مردم و حق مشارکت آنان در تعیین سرنوشت و در نظام تصمیم گیری کشور تضمین شود و دولت پذیرای تعامل و گفت و گوی انتقادی با منتقدان و مخالفان بر اساس پیشفرضهای زیر باشد.
۱) حفظ استقلال و منافع ملی و تمامیت ارضی ایران
۲) مقاومت در برابر زورگویی و سلطه جویی
٣) دفاع از حق حاکمیت ملی و حقوق اساسی ملت ایران
۴) ضرورت تامین همبستگی ملی به عنوان مهمترین شرط در تقویت نیروی پایداری ملی و برای این منظور:
۵) تضمین حقوق شهروندی، حق آزادی بیان و عقیده، آزادی مطبوعات و احزاب و فراهم کردن شرایط برگزاری انتخابات سالم و آزاد همراه با رقابت سالم در شرایط برابر.
۶) پذیرش فوریت واهمیت توسعه اقتصادی، مبارزه با فقر و بیکاری ،فساد و تأمین عدالت اجتماعی
باید از حاکمیت ایران خواست تا در قضیه هسته ای و سیاست منطقه ای و بین المللی به آن نوع اقدامات و سیاستهایی که موجب بروز و یا تشدید تنش در روابط خارجی و ایجاد سوءظن و بی اعتمادی در جامعه جهانی نسبت به سیاستهای دولت ایران میشود پایان دهد و اقدامات فوری و موثری در جهت شفاف سازی سیاستها و دموکراتیک کردن شیوه تصمیم گیری در امور عمومی و مربوط به منافع ملی به عمل آورد. برای این منظور هرچه زودتر به اقداماتی که ناقض حقوق اساسی ملت، مصّرح در قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیونهای بین المللی است و پیش از همه به بازداشتهای غیرقانونی پایان داده شود و با رفع موانع موجود در برابر آزادی بیان، مطبوعات، فعالیت احزاب و مشارکت آزاد و برابر، همه گروهها، شرایط را برای برگزاری یک انتخاب آزاد و سالم فراهم کند.
این اقدامات بطور مسلم بهانه هرگونه مداخله در امور ایران و نقض حقوق حاکمیت ملی را از دست قدرتهای سلطه جو خارج مینماید و با کمک به ایجاد همبستگی ملی سدی محکم در برابر هر نوع زورگویی و مداخله سلطه جویانه از سوی آمریکا یا هر قدرت دیگری پدید می آورد.