بازنگری انتقادی تجربه جمهوریخواهان دمکرات ولائیک
بخش یکم


حیدر تبریزی


• پس از چند سال تلاش و فعالیت، وضعیتی که جمهوریخواهان دمکرات و لائیک در آن قرار دارند بگونه ایست که بحث بحران را به بحثی جدی و مبرم تبدیل کرده است، که بنظر می رسد، چگونگی پیشرفت این بحث و سرانجام آن بر آینده این جمع سیاسی که جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک نام گرفته است، تاثیری قطعی داشته باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۷ شهريور ۱٣٨۶ -  ٨ سپتامبر ۲۰۰۷


پس از چند سال تلاش وفعالیت، وضعیتی که جمهوریخواهان دمکرات ولائیک در آن قرار دارند بگونه ایست که بحث بحران را به بحثی جدی ومبرم تبدیل کرده است، که بنظر می رسد، چگونگی پیشرفت این بحث وسرانجام آن بر آینده این جمع سیاسی که جنبش جمهوریخواهان دمکرات ولائیک نام گرفته است، تاثیری قطعی داشته باشد. از همین رو بنظر من دوستان باید همه مسئولانه در این بحث ها مشارکت کرده سهم خود را در روشنی بخشیدن به راهی که بطور مشترک طی کرده ایم ادا کنند.ما حتی اگر نتوانیم به چاره اندیشی های درستی دست بیابیم، دستکم باید ارزیابی ها وجمعبندی های مان را از علل ومنشا بروز چنین بحرانی در اخیتار همگان قرار دهیم تا درس آموزی از این تجربه بتواند در آینده دستمایه فعالیتها وکوششها در عرصه همکاریها باشد.
    پیش از ورود در این بحث ها و ادای سهمی هرچند اندک در آن، لازم می دانم به نکته ای اشاره کنم که بنظر من حائز اهمیت بوده ومی تواند بر پیشرفت این این بحث ها تاثیر منفی بگذارد وآن برخوردهائی است که در نوشته ها وبحث های پالتکی به چشم می خورد و فضای سالم بحث را کدر می کند و متاسفانه مرا به یاد تجربه دردناک برخوردهای نادرست در خلال انشعابات، جدائی ها وکناره گیری های گذشته می اندازد.
    هنگامیکه من مشاهده می کنم، دوستانی در نوشته ها یا صحبت های پالتکی شان، کناره گیری دوستان دیگری را بازگشت به خانه، کناره گیری از مبارزه و... ارزیابی می کنند، دلم به درد می آید. آخر مگر بودن یا نبودن یا با یک جمع سیاسی معیار ومحک اصلی ارزیابی است ؟ مگر غلط بودن چنین روش های بر چسب زنی که در گذشته در تشکل های سیاسی بکرات بکار گرفته شده است، بحد کافی روشن وآشکار نشده است ؟.
    یا زمانی که در نوشته ها و گفتگوهای پالتکی، نظرات غیر واقعی، تحریف شده ویا بشدت اغراق آمیز را به دوستی، جمعی، گروه کاری، نهادی و یا... نسبت داده می شود، نمی توان از زنده شدن خاطرات تلخ جدائی های گذشته جلوگیری کرد. متاسفانه نمونه هائی از این دست بقدری زیاد است که من اشاره به فاکتهائی مشخص در این زمینه را غیر ضروری می شمارم.
    یک چنین روش های برخوردی که نشانه ضعف جدی فرهنگ گفتگو ومدارا در بین جمهوریخواهان دمکرات ولائیک می باشد تاکنون آسیب های جدی به این مجموعه زده است وطی این چند سال ما متاسفانه نه تنها شاهد رشد فرهنگ گفتگو و مدارا در میان جمهوریخواهان دمکرات ولائیک نبوده ایم، بلکه بر عکس پس رفتی را هم داریم تجربه می کنیم که اگر با برخورد مسولانه و هشیارانه دوستان مختلف روبرو نشود به ادامه بحث بحران و چاره اندیشی هم بشدت لطمه خواهد زد. از همین رو من بسهم خود از دوستان تقاضا دارم که از توسل به چنین روش هائی احتراز جویند و در برابر بکارگیری چنین روش هائی سکوت اختیار نکنند، تا شاید بتوانیم شرایط را برای یک بحث جدی و بدور از تشنج های غیر ضروری فراهم کنیم.   
   
ارزیابی از بحران، بر زمینه تجربه مشخص

    از بحران ج.ج.د.ل. تاکنون ارزیابی های متعددی ارائه شده است که گرچه همه آنها در برگیرنده نکات انتقادی، آموزنده و روشنگرانه بوده، ولی بنظر من هنوز بقدر کافی تامل انتقادی بر تجربه این دوره چند ساله صورت نگرفته است. بخشی از دوستان عملی نشدن نظر خود در باره نحوه فعالیتها ( صرفنظراز اینکه این نظر را از همان آغاز داشته اند یا امروز به آن رسیده باشند ) را منشا و علت بروز این بحران ارزیابی می کنند، بدون آنکه نشان دهند که چرا وچگونه مشکلات بروز کرد، انباشته شد وبه بحران منجرگردید. راه حل این دوستان نیز برپایه چنین نگرشی، اجرای نظرات این دوستان می باشد، بدون آنکه بطور مشخص اثبات شود چرا اجرای نظر این دوستان از همان آغاز می توانست از بروز بحران جلوگیری کند، یا امروز می تواند راه حلی برای آن باشد.
    بخش دیگری از دوستان، ضمن آنکه ویژگی هائی برای بحران ج.ج.د.ل قائل هستند وبدرستی بر نکاتی انگشت می گذارند ولی بحران را عمومی ارزیابی کرده و راه حلی هم برای آن متصور نیستند و بگونه ای ادامه وضع موجود با اصلاحاتی در آن را پیشنهاد می کنند. در این نگرش هم تامل وبازنگری انتقادی تجربه فعالیت چند ساله گذشته جایگاه مهم و اهمیت لازم را پیدا نمی کند.
    من هم مثل اغلب دوستان فکر می کنم بحران صرفا محدود به ج.ج.د.ل. نیست و اغلب تشکل ها وتجمع های سیاسی در خارج از کشورعموما بدرجات مختلف با مشکلات جدی ویا بحران مواجه هستند. بویژه در تجمع وتشکل های سیاسی در خارج از کشور که حاصل تلاش سال های اخیر برای گرد آوردن گرایش های مختلف و یا اتحاد آنها بوده است، مشکلات و یا بحران برجسته تر به چشم می خورد. از همین رو ما می توانیم از زمینه های عمومی بحران در تشکل ها وتجمع های سیاسی خارج از کشور سخن بمیان بیاوریم. مضافا اینکه در دوره پس از شکست اصلاح طلبی حکومتی، انتخاب احمدی نژاد وشدت یابی سرکوب ها، ما با بحران هائی در تشکل ها وتجمع های سیاسی داخل کشور هم روبرو هستیم و به همین دلیل از زمینه های بحران در تشکل ها وتجمع های سیاسی در ایران (در داخل وخارج کشور ) بطور کلی نیز می توان سخن گفت. ارزیابی وتحلیل این زمینه های عمومی بحران حائز اهمیت اساسی است و در پرتو آن بحران ج.ج.د.ل. را هم بهتر می توان فهمید، دوستان دیگر در مقالات وصحبت های پالتکی به جنبه هائی از این بحران پراخته اند ومن در این نوشته فرصت پرداختن به آن راندارم، ولی همین قدر اشاره کنم که در دوره پس از انتخاب احمدی نژاد وشکست اصلاح طلبان حکومتی، چرخشی در وضعیت سیاسی داخل ایران رخ داد که همپای تغییرشرایط در منطقه، وضعیت جدیدی را در ایران پدید آورد که بستر سیاسی این بحران عمومی بشمار می آید.
       ارزیابی از زمینه های عمومی بحران علیرغم اهمیت اساسی خود، نمی تواند جایگزین ارزیابی مشخص از بحران ج.ج.د.ل. گردد وما نیازمند بازنگری انتقادی وجمعبندی تجربه فعالیت های چندساله خودمان می باشیم و من در اینجا حول این موضوع متمرکز خواهم شد وبرای جلوگیری از طولانی وخسته کننده شدن نوشته از آوردن فاکتها صرفنظر کرده وبه ارائه جمعبندی های فشرده اکتفا خواهم کرد. برای بررسی تجربه مشخص ج.ج.د.ل.من آنرا به چند دوره تقسیم می کنم ؛
۱- از انتشار بیانیه تا جمعبندی نتایج نظر سنجی.
۲- تدارک سمینار مردم سالاری وجمهوری لائیک در ایران وبرگزاری آن در پاریس.
٣- تدارک برگزاری نخستین گردهمائی .
۴- نخستین گردهمائی در پاریس.
۵- از نخستین گردهمائی در پاریس تا دومین گرد همائی در هانو.
۶- دومین گردهمائی در هانور.
۷- از گردهمائی هانور بدینسو.


از انتشار بیانیه تا جمعبندی نتایج نظر سنجی

    بیانبه " جمهوری اسلامی، جمهوری لائیک وجایگاه ما " در آستانه هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که هنوز توهم و امید نسبت به خاتمی در میان مردم، روشنفکران واپوزیسیون خارج از کشور گسترده بود، انتشار یافت و برخلاف اعلامیه های بسیاری که مردم دعوت به رای دادن به خاتمی می کردند، عدم امکان تحقق اصلاحات دمکراتیک وضرورت برچیدن جمهوری اسلامی را بصراحت وباروشنی بیان نمود. این بیانیه صرفا یک اعلام نظر و موضع ازجانب امضاکنندگان بود وبس و هیچگونه پروژه و طرحی برای فعالیت در آینده، که بطور جمعی مورد گفتگو قرار گرفته شده باشد وجود نداشت. مثل بسیاری از اعلامیه ها که در خارج ویا در داخل کشور با امضای افراد منتشرمی شد ومی شود. مضمون اعلامیه اما در برگیرنده ؛ اهداف، راهبرد سیاسی، خواسته ها وآرزوهائی بود که انتظار برانگیز بود. در این بیانیه آمده است :
         "برچیده شدن بساط حکومت خودکامه ی دینی، در گرو پدید آوردن جانشینی دموکراتیک است. پیکار دموکراتیک زنان و مردان آزادیخواه، جایگاه شایسته ی خود را در جبهه یا جبهه های دیگری جدا از جبهه ی محافظه کاران یا اصلاح طلبان حاکم باز می یابد. "
          "خواست و آّرزوی مشترک امضا کنندگان این بیانیه آن است که طیف گسترده ای از آزادیخواهان، از افق ها و خاستگاه های گوناگون، پیرامون این اصول و مواضع گرد هم آیند. طیفی که از یک سو مخالف اصول هرگونه حکومت دینی ست و با هر شکلی از جمهوری اسلامی ناسازگار است، و از سوی دیگر بر آن است که به سهم خود زمینه ی شکل یابی جمهوری لائیک در ایران را هموار سازد، با برداشتن گام های سنجیده، نیروی خود را با جنبش های اعتراضی مردمانِ سرزمین مان پیوند زند، زبانِ آزاد خواسته های برحق آنان گردد و راه مستقل خویش را به سوی جدایی کامل دین از دولت و پیوند ناگسستنی آن با مردم سالاری و آزادی به عنوان کلیتی تجزیه ناپذیر در پیش گیرد."
    بهمین دلیل نیز پس از انتشار بیانیه این سوال مطرح گردید که "گام های سنجیده" کدام است ؟ و "چه کاری" در راستای این "خواست ها وآرزوها " می توان کرد و.... گسترش این پرسش ها برخی از دوستان را به این فکر انداخت که پرسشنامه ای تنظیم کرده واز امضا کنندگان نظر سنجی کنند که چه کاری می توان کرد. پیشنهادهائی هم در این پرسشنامه عنوان شده بود. از امضا کنندگان بیانیه ۹۵ نفر پرسشنامه را دریافت کرده و۶۴ نفر به آن پاسخ دادند.
    نتایج نظر سنجی نشان داد که ؛ اغلب کسانی که پرسشنامه را دریافت کرده وبه آن جواب داده بودند، به تشکیل سمیناری تمایل دارند. بر پایه چنین نتیجه ای دوستانی در پاریس گردهم آمدند و تدارک سمیناری را در پاریس برای بحث، گفتگو و تبادل نظر آغاز کردند.
    ویژگی اصلی این دوره اینستکه هیچگونه فعالیت جمعی مشترک ( بجز تنظیم متن پرسشنامه ونظرسنجی ) پیش برده نمی شود و رابطه ها روابطی محفلی ودوستانه است. طرحی، پروژه ای و.....هم برای فعالیت مشترک این طیف وجود ندارد.در واقعیت امر انتظاراتی که انتشار بیانیه بوجود آورد بخشی از امضا کنندگان را بدنبال خود کشید.
      پرسش انتقادی ایکه در همین دوره می تواند مطرح شود اینستکه آ یا تنظیم وانتشار بیانیه ای با چنین مضمون انتظاربرانگیزی، بدون آنکه کمترین تاملی در رابطه با نتایج وتبعات آن شده باشد، عملی خردمندانه بوده است ؟ در سطور بعدی باز هم به پرسش باز خواهم گشت.


تدارک سمینار مردم سالاری وجمهوری لائیک در ایران و برگزاری آن در پاریس

      آغاز تدارک سمینار پاریس، نخستین گام در راستای سامان یابی می تواند بشمار آید. این تدارک نیازمند حداقلی از سازماندهی ساده بود. برنامه اصلی سمینار ؛ سخنرانی، بحث وگفتگو وتبادل نظر بود و تصمیم گیری در هیچ موردی از جمله تصمیم گیری در باره گام های مشترک در دستور آن قرار نداشت، با این همه انتظاراتی فراتر از حد تدارک سمینار از آن به وجود آمده بود.
    تغییر در اوضاع منطقه وایران و تلاش هائی که دراپوزیسیون خارج از کشور پس از هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری رخ داده بود، به نوبه خود در بوجود آمدن این انتظارات موثر بود.
    حمله نظامی امریکا به عراق واستقرار نیروهای نظامی امریکا در این کشور، زمزمه دخالت امریکا در ایران، عیان شدن شکست اصلاح گرایان حکومتی، و... احتمال تحولاتی را در ایران تقویت کرده بود و بر این بستر سیاسی تلاش در طیف های متفاوت اپوزیسیون خارج از کشور برای گرد هم آمدن واتحاد، شدت گرفته بود که از آن جمله بود تدارک همایش اتحاد جمهوریخواهان وانتشار منشور ٨۱ .
    این وضعیت واین تلاشها، ایده ضرورت گردهم آمدن طیفی را که بیانیه "جمهوری اسلامی، جمهوری لائیک وجایگاه ما" نیز آرزوی گردهم آمدن آنرا کرده بود، بیش از پیش تقویت نموده بود.
    گرچه جمعبندی از پیشنهادات ارائه شده در میزگرد حول گام های مشترک از طرف اداره کننده میزگرد ارائه شد ولی سمینار پاریس بدون آنکه بتواند به جمعبندی هائی در باره "گام های مشترک" برسد وحتی بدون آنکه فرصت بحث های جدی در این باره را داشته باشد، به پایان رسید ولی از آنجا که اغلب شرکت کنندگان تمایل داشتند که تلاشها تداوم یابد وراهی برای برداشتن گام های مشترک یافته شود، پس اعلام پایان سمینار، اکثر دوستانی که در سالن حضور داشتند به بحث وگفتگو ادامه دادند و پیشنهاد تشکیل نسشت دیگری در چند ماه آینده برای بحث وتصمیم گیری در باره گام های مشترک با استقبال وتفاهم عمومی حاضرین روبر گشت.
      آغاز فعالیت جمعی (در حد تدارک سمیناری برای بحث وتبادل نظر، آنهم در محدوده پاریس ) وگسترش ارتباطات، این دوره را از دوره پیشین متمایز می کند ولی هنوزهم نه تنها طرحی، پروژه ای و...برای برداشتن گام های مشترک یا فعالیت جمعی وجود ندارد بلکه بحث آنهم بطور جدی شروع نشده است.
    پرسش ایکه در رابطه با تدارک سمینار پاریس می تواند مطرح شود اینستکه چرا تدارک لازم وکافی در رابطه با بحث "گام های مشترک" یا به بیان دیگر پروژه فعالیت مشترک این طیف صورت نگرفته بود ؟ سمینار عملا نشان داد که این مساله دغدغه اصلی اغلب شرکت کنندگان بوده است با توجه با این، آیا عدم تدارک لازم در رابطه با این مساله اشتباه نبوده است ؟ آیا این پرسش با سوالی که پیشتر به آن اشاره کردم مرتبط نیست ؟
    تفاهمی که شرکت کنندگان در سمینار به آن دست یافتند، فراسوی تدارکی بود که برای سمینار صورت گرفته بود.   تفاهم پایانی سمینار پاریس، شرکت گنندگان را به دنبال خود کشید و آغازگر تدارک نخستین گردهمائی شد.   

تدارک برگزاری نخستین گردهمائی
    تدارک نخستین گردهمائی، نقطه عطف و آغاز واقعی سامانیابی در سطح سراسری است. گروه های کار متعدد، جمع هماهنگی، تجمع های محلی و.. شکل می گیرند وارتباطات گسترش می یابد. هدف گردهمائی نه صرفا بحث وگفتگو وتبادل نظر بلکه علاوه برآن تصمیم گیری در باره گام های مشترک، برای حضور موثر سیاسی جمهوریخواهان دمکرات ولائیک بود. اگر دو دوره قبلی را مرحله تامل، بحث وگفتگو در باره گامهای مشترک، محسوب کنیم، پس از سمینار پاریس مرحله تدارک جدی برای برداشتن گام های عملی مشترک وحضور سیاسی موثر این طیف آغاز می شود.
      این تدارک بر بستر سیاسی ایکه پیشتر به آن اشاره شد صورت می گیرد که گرایش به فعالیت سیاسی وتمایل به گردهم آمدن واتحاد در طیف های گوناگون اپوزیسیون خارج از کشور تقویت می شود.
    این دوره، مرحله رشد، گسترش ارتباطات، مشارکت روز افزون افراد در این تلاش ها و طرح ایده های نوین در این طیف می باشد. این رشد یا به اعتباری "موفقیت"، ویژه جمهوریخواهان دمکرات ولائیک نیست بلکه در در دیگر طیف ها (از جمله اتحاد جمهوریخواهان ومنشور ٨۱) هم کاملا مشهود است.
    علاوه بر شرایط سیاسی و طرح ایده های نوین، به نظر من دو عامل دیگر در این رشد موثر بوده است. اولی خصلت تدارکاتی این دوره است. در دروه های تدارک قبل از وارد اقدام مشخص سیاسی شدن معمولا چنین وضعی می تواند پیش آید که کسانی بدون آنکه عزم، قصد یا تمایل جدی برای همراهی بعدی را داشته باشند، در تلاشها مشارکت می کنند. دومی ناروشنی در طرح وپروژه سیاسی برای گام های مشترک یا فعالیت سیاسی بود که هر کسی را از ظن خود یار این تلاشها کرد تا بدانجا که حتی بخشی از دوستانی که بیانیه "جهوری اسلامی، جمهوری لائیک وجایگاه ما" بدلیل عدم موافقت شان با مضمون بیانیه امضا نکرده بودند با این حرکت همراه شدند به این امید که آنرا در مسیر مورد نظر شان سوق دهند.
    در این دوره گام های عملی مشترک یا پروژه فعالیت، سند سیاسی، ساختار مورد بحث جدی قرار گرفته و ایده هائی شکل می گیرد که از آن جمله است ؛ نه حزب، نه سازمان، نه جبهه، بلکه شکل جنبشی، گردهم آمدن فعالین نهضت ملی، دین باوران لائیک و چپ های دمکرات، شرکت بصورت فردی، ضرورت دخالتگری سیاسی و....
    علیرغم فرصت یکساله بین سمینار پاریس ونخستین گردهمائی، تدارک بحث ها کاملا نا کافی بود. بحث ها حول سند سیاسی و سند ساختار بسیار دیر شروع شد وچندین طرح سند سیاسی ومنشور در روزهای آخر انتشار یافت که اصلا فرصت بحثی حول آنها پیش از گردهمائی وجود نداشت. ولی نکته دیگری که روی آن می توان انگشت گذاشت اینست که چرا به مساله گام های مشترک یا پروژه فعالیت سیاسی اهمیت و جایگاه لازم داده نشد ؟ مگر نه اینستکه بحث سند سیاسی، سند ساختار و پروژه فعالیت بهم پیوسته هستند ؟ پس چرا گروه های کار برای تدوین سند سیاسی و سند ساختار تشکیل شد ولی برای تدوین و تنظیم پروژه یا طرح فعالیت، گروه کار تشکیل نشد؟.
    به نظر من بحث پروژه فعالیت حتی مقدم بر بحث طرح ساختار است. ساختار یا شکل فعالیت می باید متناسب با پروژه یا مضمون فعالیت باشد. اگر پروژه فعالیت، بمثابه یک بحث مهم ومحوری در دستور قرار می گرفت به روشنتر شدن بحث ساختار وسند سیاسی هم می توانست کمک کند. بحث بین سندها ومنشورهای مختلف و ساختار های گوناگون در عین حال بحث بین پروژ های فعالیت متفاوت هم بود. اغلب دوستان از فعالیت جنشی یا جنبش گونه سخن می گفتند بدون آنکه بطور مشخص درک ها از آن در بحثی جدی شکافته شده باشد ونا روشنی ها در این زمینه بسیار بود. پرسشی که پیشتر در رابطه با سمینار پاریس در زمینه عدم تدارک کافی بحث "گام های"مشترک طرح کردم در مرحله نیز می تواند مجددا بگونه ای دیگر مطرح شود. چرا موضوعی که از جمله بحث های اصلی وگرهی بود اهمیت وجایگاه لازم را نیافت و چرا گروه کاری برای تدوین نظرات، طرح ها وپروژه هائی در این رابطه تشکیل نشد.
      تدارک نخستین گردهمائی، علیرغم تمامی ضعف ها واشکالاتش گام مهمی در سامانیابی این طیف بود و انتظارات زیادی را برانگیخت. انتظاراتی که بمراتب بالاتر از حد تدارک گردهمائی وتوانائی های این مجموعه بود. فعالیت های موازی ایکه در سایر طیف ها برای گردهم آمدن واتحاد صورت می گرفت، بنوبه خود بر تقویت این انتظارت موثر بود. بسیاری از دوستان بر این نکته تاکید داشتند که این طیف هم باید تلاش کند تا سروسامانی بخود دهد و این امیدواری گسترده بود که نخستین گردهمائی بتواند سرآغاز وگامی برای سامانیابی جدی و حضور سیاسی موثر این طیف باشد. ولی آیا این مجموعه آمادگی وظرفیت های لازم برای برداشتن چنین گامی را داشت ؟ و تدارک لازم برای آن صورت گرفته بود؟ این پرسشی است که پاسخ آنرا با تامل حول نخستین گردهمائی و تجربه این چند سال اخیر می توان یافت.                                                                                             
                                                                                                   
سپتامبر ۲۰۰۷