نقد رمان دکتر محمود صفریان
شام با کارولین


بیژن باران


• رمان نوعی حدیث نفس نویسی/ آتوبیوگرافی می باشد که پروتاگونیست خود نویسنده نبوده؛ بلکه دوستش امیر است. امیر استاد زبان فارسی دانشگاه کانادایی در آشنایی اتفاقی با کارولین، بیوه ای زیبا و هوشمند به عارضه هملتی "به بودن یا نبودن" تصمیماتی می گیرد... ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٣ تير ۱٣۹۲ -  ۴ ژوئيه ۲۰۱٣


 
 آنکه میخندد، هنوز خبر هولناک را نشنیده است. برتولت برشت


نقد رمان شام با کارولین، کتاب جدید دکتر صفریان ارایه می شود. انتشارات گذرگاه این رمان کوتاه در 82 صفحه را در 2013 به بازار آورد. پخش کتاب بوسیله آمازون در کشورهای آمریکا، کانادا، انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا می باشد. روشن است که کاربران اینترنت در پایگاه آمازون جستجو با کلیدواژه های نام مولف، ایران، داستان، رمان کرده؛ می توانند در کشورهای متبوعه خود آنرا سفارش بدهند.


دکتر صفریان فرهنگپرور و صاحب پایگاه ادبی گذرگاه است. او دارای حافظه قوی، دقت نظر، خاطرات فراوان از سفرهای شرق و غرب، متولد جنوب استوایی ایران، مقیم تورنتو، شهر دریاکنار و مطبوع کاناداست. این رمان رابطه مثلثی نویسنده، امیر- قهرمان داستان، کارولین با انگیزه ناستالوژی و حفظ وسواسی یک خاطره می باشد.


تا آخر فصل 7، فرجام، راوی خود امیر است- با توصیف آشنایی نویسنده با امیر در صفحات آغازین کتاب؛ سپس آشنایی امیر با کارولین. داستان عشقی گفتاری-فکری است که در گفتگو با نویسنده، گپ 2سویه امیر و کارولین، محاورات امیر با آشنایان شهرش می باشد. لذا شگردهای بیانی برای جذابیت رمان فراوان اند. ولی در تصویر سازی محیط این 2 قناری بهاری گاهی طبیعت پردازی هم پدید می آید. هر نقاد با خواندن نقدهای دیگر در باره یک اثر- مکاشفه، تاویل، اشراق خود را می تواند محک بزند. رک به نقد سخایی و کویر.


ساختار در ژرفای شام با کارولین آشنایی پسری با دختری با الگوی لیلی و مجنون یا رمئو و ژولیت است. قبلا نویسنده در کتاب روزهای آفتابی، داستان عشقی بهمین نام در باره مثلث راوی- غلام آبادانی- مارگارت انگلیسی داشت. او در ناخودآگاه وعده داستان "رمانسی گیرا" با مصالح مشترک بین روزهای آفتابی و شام با کارولین را بخود داده بود. مقایسه ساختاری این 2 داستان از حوصله نقد فعلی خارج است.


در رمان شام با کارولین دختر و پسر در محیط غربی در مکان عمومی رستوران نه حریم خانه از حرمانهای خود گپ می زنند. اگرچه محیط مدرن است، این زوج هوشمند ند؛ ولی آمیزش آنها صرفا نگاه و حرف، لاس خشگه بلسان اهل لاله زار تهران دهه 20ش، است نه ستایش و نوازش پوست دهه 40ش شعر فروغ و سیمین. دلایل عدم لقاح می تواند گوناگون باشند؛ امیر پس از طلاق جدیدش، با آَشنایی کارولین با وجود تخیلات رومانتیک ولی عملا نارسایی نشان می دهد.


علت این نارسایی روشن نیست چون در مرد نرمال ترشح تستوسترون با رقابت با شبکه منطق انگیزه مرد را به همخابگی افزایش می دهد. عدم لقاح در نکاح گاهی بن طلاق می شود. علت طلاق امیر هم روشن نیست. ولی بیعملی امیر با عنوان استاد زبان فارسی در دانشگاه ناخودآگاه غلبه زبان بر عمل را تداعی می کند. آنرا با روانشناسی پسامدرنیزم ساختارگرای لاکان یعنی شکلگیری روان بر اساس مثلث تصویری/ آیینه-نمادی-واقع می توان پیگیری کرد. آیا ترس از سکس دلیل گریز امیر از کارولین بود؟ البته در گزیدگان مانی و کاتولیک امتناع از سکس یکی از اصول ورود به هرم روحانیت است.


علل این بیعملی تا 10 تا شماره شده؛ که بیشترشان در باره امیر احتمال صدق دارند. چون کارولین خواستهای جنسی نرمال دارد. این عشق بطور وسواسی فاصله مندی هندسی 2 طرف یعنی حذر از سایش پوستی را تاکید می کند. آیا راوی عفاف پیشامدرن ویکتوریایی و عشق انتزاعی افلاطونی را با عشق مدرن مساوی میداند؟ ولی شگفتی در این است که خواننده مرد به کارولین علاقه پوستی پیدا می کند؛ مانند گیاهشناسی که گل نادر زیبایی یافته؛ می خواهد آنرا به خانه ببرد!


در نقد ساختارگرا جدول تخالفها و نمایه/ چارت رویدادهای الگووار در صحنه ای از داستان فوق و در ادامه برای صحنه های دیگر داستان می توان تشکیل داد تا ساختار در ژرفا آشکار شود. سپس از روی ساختار در ژرفا در مورد جریان زیر ظاهر داستان ها استنتاج هایی ارایه داد.


یعنی برای راوی امیر، فرد مقابل با دلبری خلاصه گذشته عشقی خود را ابراز می کند. جذبه کارولین برای خواننده و امیر در وجنات اوست نه صرفا در منحنیهای ظاهریش. تخالفهای صحنه آغازین داستان، با 3 مقوله افقی شخصیت، صحنه، کنش و تخالفهای 2گانه عمودی در جدول زیر ساخته می شوند. در داستان تخالف امیر/ کارولین در یک رستوران در چند میعاد تکرار می شود؛ گپ آنها روایت را به جلو می برد؛ وگرنه از دید فضا-مکان ایستاست.


بقول گارسیا مارکز، متولد 1328 کلمبیا با جایزه نوبل 1982، زندگی آنچه زیسته ایم نیست، بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده؛ که به یادش می آوریم تا روایتش کنیم. لذا این داستان مرور خاطرات 2 شخصیت است با کمی کنشهای محیطی با دیگران در سطح گفتگو و راه رفتن.


مکان-زمان داستان عمدتا سده 21م در کانادا با 2نفر در 1 رستوران است. برای ایجاد تخالف امیر با دیگر شخصیتهای داستان مانند رییس، وکیل، منشی می توان در موقعیتهای مختلف داستان جدولهای پی در پی یا جدول ترکیبی برای کل داستان تشکیل داد. برای نمونه تخالف 2گانه کلی داستان با جمله کلیدی این مفصل یعنی گفتگوی 2نفر در 1 رستوران کانادایی در جدول زیر داده می شود.


این زوج تخالف پروتاگونیست/ آنتاگونیست زیر 3 ستون شخصیت زوج من/ او، زیر صحنه رستوران/ دانشگاه، زیر کنش 2 فعل آورده شده اند. صحنه این تخالف 2نفره هم در ص 7 رستوران و ص 30 دانشگاه آمده. کنش ها گپ آشنایی اند. پایینتر، استنتاج جدول داده می شود.

داستان شخصیت صحنه   کنش

تخالف من/ راوی رستوران گفت/ شنید

2گانه او دانشگاه   گفت/ شنید


در داستان شام با کارولین حرکت روایت با مرور گفتاری تسلسل رویدادها انجام می شود. ربط آنها اغلب تقویمی بوده؛ گاهی موضوعی بوسیله مرور خاطرات/ فلش بک یا برنامه ریزی/ فلش فوروارد ردیف شده اند. تخصص حرفه ای نویسنده با دید دقیق شیمیدان در تصویر جزییات بصری و کلامی خاطرات مشهود است. حافظه راوی و نویسنده رویدادها را در داستان ردیف می کنند. نکته

ظریف اختلاف فکری تاریخ حدوث رویداد با سطح فکر نوجوانی فرد در گذشته و بیان زمان حال فرد با اطلاعات و پختگی میانسالی است.


نقاد در هر داستان تعدادی رویدادها را ردیف کرده؛ مراحل رویدادها را درآورده؛ در نمایه/ چارت ارایه می دهد. ساختارها میتوانند سکانس صحنه های پیاپی داستان باشند که حوادث داستان را پیش می برند. جدول تخالفها و نماها را می توان درست کرد تا حرکت را در داستان نشان داد. آیا یک نویسنده می تواند از تشکیل جدول تخالفها و نمایه ها داستان را به کلام درآورد؟


می توان نمایه برای هر رویداد یا ترکیبی برای تمام داستان آفرید. در نمایه زیر 3 مرحله رویداد کلی میعاد امیر، جوان انتگره شده در دانشگاه غربی، و کارولین، بیوه خوش دوخت و هوشمند کانادایی، در یک رابطه با کشش کلامی، پرچانگی در رستورانی جذاب، عشقی ناکام در سده 21م کانادا می باشد.

داستان قبل چیز جدید بعد

مراحل حضور مکرر دیدار او ترک او

رویداد آزادی فرد جنون شیفتگی تغافل هملتی


ساختار در ژرفای این داستان عمدتا محاوره رستورانی یک زوج پسر و دختر در کانادا می باشد. داستان با یک تخالف غمشاد schadenfreude پایان یافته؛ عشق با تصادف/ تقدیر مرگ امیر ناکام و متوقف می شود. این ساختار آشکار می کند: مرور خاطرات امیر زمزمه ایست با نویسنده/ خواننده. در این مرور امیر خاطرات خود را از محاورات و رخدادهای گذشته تسبیح می کند. شاید انگیزه نویسنده در خاطره نویسی به دام انداختن لحظات فررار گذشته است.


رمان نوعی حدیث نفس نویسی/ آتوبیوگرافی می باشد که پروتاگونیست خود نویسنده نبوده؛ بلکه دوستش امیر است. امیر استاد زبان فارسی دانشگاه کانادایی در آشنایی اتفاقی با کارولین، بیوه ای زیبا و هوشمند به عارضه هملتی "به بودن یا نبودن" تصمیماتی می گیرد که در گام بعدی بعقب رفته؛ برای ترمیم نتایج این تصمیمات با نوعی فست بکووارد/ رجعت سریع به مکان اولیه رفته؛ تا حوادث را نوعی دیگر مهندسی کند.


تصویر 2 شخصیت من و او متشکل از مرور خاطرات گذشته از ذهن راوی به نویسنده است. این خاطرات با چند انسان و عواطف گوینده به آنها آغشته اند. نقب در زمان حال به گذشته و تقاطع حرفهای کنون زمینه مشترک کشش عشقی 2طرف است. این عدم اشتراک برنامه برای نویسنده هم جذاب بوده؛ خواننده را هم بدنبال می کشد.


ساختار در ژرفا به کنه چند میعاد اتفاقی و ارادی می پردازد. در این میعادها 2 طرف بنوبت حرف می زنند؛ ولی در عین حال هر کدام در فکرهای موازی غوطه ورند. لذا رفتارشان ابهامدار بوده که نقض اصل اول عشق یعنی اختلاط شفاف/ کامونیکاسیون است که منجر به تراژدی می شود.


دیگر اینکه 2 طرف با جذبه بهم ولی جدا از هم حرف میزنند؛ در حالیکه عشق اشتراک هدف را دربردارد. چرا آنها بهم اعتماد نداشته؛ بجای مرور گذشته جدا از هم در باره حال مشترک گفتگو نمی کنند؟ رابطه بین مرحله آیینه لاکان و گذشته گرایی امیر با فرهنگ ارثی ایرانی روشن است؛ ولی گذشته گرایی وسواسی کارولین مدرن ابهام دارد.


لاکان شکلگیری روان انسان را در 3مرحله میداند: ایماژی/ آیینه کودکی با سلطه پیشازبانی مادر، نمادی نوجوانی با سلطه زبانی-جنسی پدر، واقع بلوغ با تعامل/ همکنشی با اجتماع. او میگوید: روان انسان با مرحله 3گانه شکل می گیرد؛ در حالیکه شخصیت فرد 3 جنبه ارثی، اولیایی، همسنی برادر-خواهر-همبازی دارد. آیا در عشق این 3 مرحله و جنبه در 2 طرف شبیه همند؟ البته عشق می تواند ناکام مانند رومئو و ژولیت شکسپیر یا فرجامشاد مانند شهرزاد و شهریار در 1001 شب باشد.


چون نویسنده قبلا ساختار در ژرفای روزهایی آفتابی در حافظه، کتاب، مهمتر در ناخودآگاه را برای شام با کارولین دارد؛ لذا غلام آبادانی امیر کانادیی می شود؛ مگی انگلیسی هم کارولین کانادایی می شود. برای نمونه رویداد زیر از داستان روزهای آفتابی، ص 33 ببعد می باشد. "من" غلام است که با "او" مگی انگلیسی در آبادان آشنای عشقی می شود. ترک مگی 2 بار یعنی برگشت او به انگلیس و مرگ غلام در حادثه تیراندازی قاچاقچیان و قایق حفاظت شرکت نفت در پایان داستان اتفاق افتاد، ص 35 کتاب روزهای آفتابی.


در عشق غلام به مگی تمرکز روی وصال بوده؛ با تمام مشکلات فرهنگی و اجتماعی که منجر به قتل غلام ناکام می شود. در شام با کارولین هم همین ناکامی بروز می کند. آیا نویسنده معتقد به عدم امکان آلیاژ شرق و غرب یا مدرن و پیشامدرن است؟ این پرسش با نظرات 3مرحله رشد روان لاکان در فوق و تضادهای اجتماعی پویش تاریخ مارکس قابل واشکافی است.


ولی سرانگشتی می توان گفت که پویش تاریخ در خاورمیانه برای بسیاری روشنفکران، نویسندگان، کنشگران- کند احساس شده؛ لذا از تکامل بطئی فرهنگ خاور میانه به ثنویت تغییر/ ایتسایی می رسند. تغییر با جهش، انقلاب، کودتا و ایستایی شریعت قرون وسطایی، عدم تعامل می باشد.


برخی از روشنفکران از جمله هدایت به فحاشی مردم امل و کندرو و برخی به نفرین غرب مدرن مانند آل احمد می پردازند. در حالیکه در آمریکا- مهد تمدن مدرن، فرهنگ پیشامدرن منع مسکرات، کنترل پوشش زنان با مایو به دریا، ممیزی بوس زن و مرد فقط ایستاده در فیلمهای هولیوود، عدم حقوق مساوی زنان و اقلیتهای سیاه و دگرباشان هنوز از اوایل سده 20م در روند تصحیح متمهای قانون است.


دکتر صفریان با تیزبینی، هوش، حافظه یک داروساز- شخصیتها، رویدادها، فضاسازی با جملات ساده بدون چمبره کلمات بیان می کند.

گاهی واژه هایی مهجور بومی در متن خزیده. نمونه: ص73 بتوچانم. ص 74 با هم رودرواس. اصطلاحات مشروبخوری غربی هم در ترجمه لفظی فارسی تو متن بر خورده داستان را خودمانی و دلچسب می کنند: روبراه می شدم، اهل سنگین زدن نیستم، خودش را می سازد، همپایی نمی کنی، لیوانت تکان نخورده، گرم شده بود- همه از ص 11.


سرعت روایت با توصیف، جهش، تمرکز روی شخصیتها، رویدادها، تداخلات راوی تعیین می شود. گاهی سرعت تند برای خواننده قابل هضم نیست. مرگ امیر یک جهش سریع در روایت است.


هم امیر هم کارولین دیدزدن، شیفتگی، انفعال، هراس را در رابطه اشان القاء می کنند. کارولین به امیر:من این چند ماهه که مشتری های زیادی را زیر نظر داشتم، تو تنها کسی بودی که توی این سروصدا کتاب می خواندی، و گاه چیزهائی هم می نوشتی، بخصوص که می دیدم از راست به چپ قلم را میرانی. گوشه هائی را که می نشستی، نوع غذائی را که سفارش میدادی، کتاب جیبی که همیشه همراه داشتی، همه اش برایم جالب بود. گاه آنقدر به کارهای تو توجه می کردم، که یکی دو بار پدرم مانع شد، و گفت: مشتری آزرده می شود. paranoiavoyeurism obsession passive


شخصیتهای داستان غربی اند بجز امیر ایرانی مقیم خارج است. امیر و کارولین با هم زندگی نمی کردند؛ با هم گپ میزدند. در زندگی تصمیمات، شادی، مرارت وجود دارد. امیر با فرهنگ ایرانی-شیعی مرثیه که برای پابسن گذشته ها شادی الویت ندارد؛ با فرهنگ پیشامدرن قبیلوی مردسالارنه، روان و شخصیت هملتی، وسواس عجولانه، تکانه های رانشی از نوع جنون آنی- درک شادی نداشت.


امیر می گوید:می دانم که خودم بانی بودم، و فقط بخاطر یک پُز و یک اَدا، که نه، نباید زود وا داد. باید مقاوم بود. باید طرف را اگر تشنه هم هست تشنه تر کرد، رهایش کردم..حالا پریشانی دائم خورده است دست افسردگی گه گاه و دارد کلافه ام می کند.

تراژدی کارولین با مرگ شوهرش جان، گریز امیر، لمسی پا با صندلی چرخدار- نوعی مکافات زیبایی و هوش کارولین هم می تواند تلقی شود. رابطه امیر، رییس دانشکده، کارولین را می توان با گزاره 6 در زیر، یعنی خواست رجعت امیر به "بازگشت به مادر" با واسطه رییس دانشکده بررسی کرد.


منابع. 2013/07/4

شام با کارولین چگونه رمانی است؟ فرشته سخائی roman/-bar- www.gozargah.com

rooz.com/article.jsp?essayId=53842- http://www.akhbar   نگاه دکتر محمود کویر به رمان شام باکارولین محمود صفریان.

*

هدف نقد ادبی ساختارگرای لاکان در بررسی اثری ادبی، هنری، سینمایی- کاربرد نظریه مثلثی 3امر تصویری، نمادی، واقع ژاک لاکان است. گزاره های زیر، مشتق از مثلث لاکان، برای روشن شدن خواننده مفیدند:

1-خود، من ego هویتی گسسته، چند پاره، بدون وحدت، بی تمامیت است.

2-ناخودآگاه ساختاری شبیه زبان دارد.

3-زبان ناخودآگاه را شکل می دهد. مفهوم من I معنایی ساختاری دارد؛ بر اساس تفاوت با دیگری other شکل می گیرد.

4-روان انسان با این مثلث امر تصویری- امر نمادین- امر واقع شکل می گیرد.

5-ادبیات/ هنر توان ایجاد حظ jouissance، وحشت، آرزو، هوس موقتی دارند. این توان همان برگشت موقتی به مادر، «امر تصویری» است.

6-فرایند ساخت خود، مثل فرایند ساختن چیزی است که در جهان همزاد پنداری دارد. فرایند خیالی ساختن خود self به همراه همزاد پنداری با دیگری otherدر جهان است. ساده تر، خود از طریق همزاد پنداری با دیگری شکل می گیرد. تعریف خود با توجه به دیگری. 7-امر نمادین دوره ی قبول تفاوت سلطه پدر است. امر نمادین دوره ی پذیرش هویت جنسی و دوره ی غیاب مادر است.

8-دانسته های ما محصول نادانسته های ماست. ما خود را بر اساس دیگری می شناسیم؛ من حاصل تفاوت با دیگری ام.

9-هنگامی که در بزرگسالی یعنی مرحله امر واقع خود را با دیگری یکی بپنداریم، دوره ی امر تصویری را می خواهیم دوباره تجربه کنیم که به طور حتم بازگشت همیشگی، دست نیافتنی است. آرزوی بازگشت به اصل یعنی بازگشت به مادر، بدون واسطه هیچ گاه صورت نمی گیرد. لاکان در یک کلمه آن را آرزو Desire می نامد.mohammadian.blogfa.com/- http://www.e