قصه


بیژن باران


• تو برای مان گفتی:
از مکانی در آفتاب
با خوشه های معطر یاس،
چشمه ها در جو، جاری ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣۱ خرداد ۱٣۹۲ -  ۲۱ ژوئن ۲۰۱٣


 تو برای مان گفتی:
از مکانی در آفتاب
با خوشه های معطر یاس،
چشمه ها در جو، جاری
سرخی نسترنهای غرق گل،
سبز سرخس سایه زار،
مدور دل انگیز سیب باغ
بر فراز یشم مخمل مرتع
با گله گوزن؛
بر شاخه فندق، پرندگان آواز
یا در پرواز در آسمان باز.

از قوس قزح فراز ملل و اقوام-
در خیابان،
خانه های آجر اخرایی کارگران مرفه
آشیان کودکان فردا
شاد- در بازی و تاب.

دور- محفل گرم گپ دانشجویان
با استکانهای چای داغ
جدلهای بی پایان.

برایم بگو
از دلدادگان کوچه مهتاب
دست در دست
شانه بر شانه
سر به گوش
زبان در گوش.
از سایه تنهایی شاعر
در پنجره، بیخواب.

سبز درخت
مشت لعل می سازد
با سرخ شهد انار-
کنار گنبد مینا و منار،
بسوی آسمان آبی.

عقاب بر شاخه باد آشیان نهد.