مرکز عالم کجاست؟


ناصر فریمنی


• آنکه با پروین نمیگوید سخن
سر نهاده بود بیخ گوش من

جانش از هر پوششی آزاد بود
تن هم آری، لخت مادرزاد بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٣ آذر ۱٣۹۰ -  ۱۴ دسامبر ۲۰۱۱


 داشتم با یار جانی خلوتی
گوش عالم کر، چه شیرین صحبتی

آنکه رو گردانَد از خورشید و ماه
مشتری را میکند پول سیاه

آنکه با پروین نمیگوید سخن
سر نهاده بود بیخ گوش من

جانش از هر پوششی آزاد بود
تن هم آری، لخت مادرزاد بود

گفت و گوی ما سکوتی دلنشین
دستهامان واژه‏های آتشین

هر دو ساکت، های‏و‏هوئی داشتیم
رفت و آمد، زیر و روئی داشتیم

گاه بر پشت هم و گه رو به رو
گاه نوبت از من و گاهی از او

جوشش جان بود در پاتیل تن
هر بدن میسوخت از دیگر بدن

جستجوگر بود لب، شیرین و شور
بوسه می‏بخشید بر نزدیک و دور!

قطره‏ها بر جانمان همچون زره
پهلوان بر پهلوان خورده گره!

گاه تانگو، گاه کشتی، گه شنا
خوش مبارک بود بر ما این زنا

(حجت الاسلام کو تا حظ کند
با وجب طول زنا را گز کند

آیت الله‏آ! ببین برنامه را
روی این الگو بپیچ عمامه را!

روز محشر هم خودت هستی گواه
من نرفتم پیشتر از ختنه‏گاه

از همان بالا ببین احوال من
فاصله محفوظ بالاغیرتاً

سر چو پیش آری برای جست و جو
میرود ریش تو در کونم فرو)

خب، کجا بودیم؟ بر روی تشک
گُر گرفتیم از حرارت خوش خوشک

داغ و داغ و داغ و داغ و داغ و داغ
دل به دریا، سر به صحرا، گل به باغ

اینطرف، حالا برو، حالا بیا
اونطرف، پائین برو، بالا بیا

در چنان هنگامه ی بی قال و قیل
زنگ زد در جیب شلوارم موبیل!

اَه! پدرسگ پس چرا خاموش نیست؟
همسر من؟ شوهر تو!؟ زنگِ کیست؟

انهمه برقی که از هر دو پرید
سازمان برق شاید میخرید!

بود چون شلوار من در آن کنار
یار سوی خود کشیدش، گرم کار!

داد گوشی را به دستم نازنین
کنجکاو و دلخور و قدری ظنین

وقت را باید نمیکردم تلف
دوستی فیزیکدان بود آنطرف!

دوستی که هر سوالی داشته
عالِم عالَم مرا پنداشته

گفت: ناصر، پرسشی علمی مراست
مرکز دنیا تو میدانی کجاست؟!

توی اینترنت جهان را گشته ام
زیر و روی کهکشان را گشته ام

سایت ها را سرچ کردستم زیاد
هیچ سرچ-اینجین جوابم را نداد

حرفی از آن توی گوگل-ارث نیست
حاصلم جز خستگی و حرص نیست

چیست روی نقشه ی جغرافیا
طول و عرض مرکز دنیای ما؟

گفت: در صد تا کتاب فلسفه ...
قطع کردم حرف او گفتم: خفه!

گر بدانستی که هستم در چه حال
کی مزاحم میشدی با این سوال

نیستم جان تو الان پشت میز
بلکه لختم، شق و رق‏ام، نیمخیز

روی کوهم، روی ابرم، روی موج
برترم، بالاترم از هرچه اوج

مستم و مشغول و عیشم کامل است
دست، سرچ-اینجین و تخمم گوگل است

گفت: پس من گوشی اکنون مینهم
گفتمش: نه، پاسخت را میدهم:

تا میسر باشدم دیدار یار
این منم مبنای هر نصف-النهار

تا که میسوزم در این آتشفشان
این منم کانون ذوب کهکشان

تا که میچرخم به دور خود چنین
غافلم از چرخش ماه و زمین

تا که این بالانشین زیر من است
مرکز عالم سر کیر من است!


-------------------
تمام شد در آذر نود