سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گزارش به بیژن - ک. معمار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : unknown

عنوان : اب در هاون نکوبید
جناب ظاهرا هزلیات گفتن برای شما حدی ندارد.مقایسه جزنی با یعقوب لیث ورابین هود بسیار کمدی-تراژیک بود. یعقوب لیث ورابین هود عیاربودند واز غنی به فقیر میداند وادم کش و وابسته نبودند. یعقوب لیث برعلیه اشغال کشورش بدست عباسیون میجنگید ورابین هود برای احقاق مردم کشورش اندو کسی را به جرم عشق نکشتند وزن بی سرپرست بچه یتیم نکردند.مقایسه کنید با چپ مدل ایرانی :وابسته ودر خدمت بیگانگان,ادم کش, بی وطنی
دزدی در راه اهداف بیگانگان و.بروید کتابهای منتشره توسط خود چپ ایرانی را بخوانید تا از عمق فاجعه اگاه شوید. جوان ایرانی دیگر استوره ای ندارد نخواهد داشت.اب در هاون نکوبید. جوان ایرانی غولی است که از چراغ بدر امده برای همیشه
۲۴۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : نظر یک خواننده مقاله و نظرات کاربران

عنوان : اسطوره های مقاومت در مقابل دیکتاتوری را نمیشود با دفاع از دیکتاتوری از تاریخ حذف کرد
ظاهرا بحثهای اینجا مربوط به افرادی مثل بیژن جزنی میباشد و چرا اینگونه افراد برای نسلی و شاید نسلهائی از ایرانیان به اسطوره بدل میشوند.به نظر من باید به این نوع پدیده ها که البته مختص ما ایرانیان هم نیست تاریخی برخورد کرد. مثلا چرا یعقوب لیث که یک عیار (راهزن عدالتخواه) بود مورد احترام ایرانیان از همه فکرها و طبقات میباشد? چرا در رابطه با رابین هود اینهمه فیلم میسازند? و چرا نلسون ماندلا قبل از رئیس جمهور شدن در زندان به اسطوره مقاومت سیاهان بر علیه نژادپرستی شد?یا جمیله بوپاشا برای الجزائری ها دارای چه احترامی میباشد?چرا بابک خرمدین برای ایرانیان اینهمه مهم است که بسیاری اسم فرزندان خود را بابک میگذارند? چرا دانشجویان ایرانی روز ۱۶ اذر را هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب روز خودشان میدانند?به نظر من نمیشود با دفاع از دیکتاتوری شاه و یا حکومت اسلامی به جنگ اسطوره های مقاومت در برابر انها رفت. بیژن جزنی چون در زندان بود و چون قبلا محاکمه شد( در سال ۴۶ یعنی قبل از جنبش چریکی) و به ۱۵ سال زندان محکوم شد و چون ایشان را با ۸نفر دیگر از همرزمانش شبانه برخلاف تمام قوانین موجود ملی و بین المللی کشتند ایشان میشود نماد جوانان مبارز بر علیه دیکتاتوری. فردی مثل جزنی در یک جامعه ازاد مثل فرانسه احتمالا بخاطر افکار مارکسیستی یکی از فعالین حزب کمونیست این کشور میشد و شاید هم استاد دانشگاه و یا معلم و چه میدانم شاید هم یک کارخانه دار.من فکر میکنم دوستانی که سعی دارند با دفاع از دیکتاتوریها اسم جزنی را از صفحه روزگار حذف کنند اشتباه میکنند. دیکتاتوری علل بوجود امدن اسطوره میشود. اینکه برخی هم میخواهند زندانهای شاه را کویت جابزنند هم راه به جائی نمیبرند.اگر زندان و شکنجه و اعدام جواب اندیشه حالا چه غلط و چه درست نباشد دیگر اسطوره مقاومت در زندان هم مفهوم خود را از دست میدهد.پس اگر همه دست به دست هم دهیم و جامعه ای ازاد ودمکرات بسازیم شاید بشود در ان جامعه در عین اینکه جمهوری است هم خیابان شاه داشته باشیم و هم خیابان جزنی و هم خیابان همت که در جنگ ایران و عراق برای دفاع از کشور کشته شد.تا رسیدن به انجا ما باید بدون کینه و دروغ وشانتاژ بر علیه همدیگر به تلاش بپردازیم و شاید نسل در گیر در انقلاب نتوانند انرا درک کنند ولی برای ایندگان بسیار مهم است که بدانند در کشورشان چه کسانی خدمت کرده اند و چه کسانی برای اینکه کشورمان جای مهربانان باشد رنجهای فراوان برده اند. ان روز هرکسی میتواند عقیده و مرام خود را بدون ترس از زندان و شکنجه و اعدام داشته باشد و در ایران ما در کنار حزب چپ حزب راست و میانه هم باشد. هم حزب کمونیست باشد و هم حزب لیبرال و فقط با رای مردم بتوانند در قدرت حضور یابند
۲۴۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : زیبا کلام

عنوان : متاسفانه بد دهنان به مقاله فرید راستگو در صفحه اصلی اخبار روز نقل مکان کرده اند.
متاسفانه بد دهنان به مقاله فرید راستگو در صفحه اصلی اخبار روز نقل مکان کرده اند.
۲۴۶۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : باز هم فرافکنی
کی بود کی بود من نبودم.همه تقصیر ها به گردن شاهان پهلوی بود!نمونه:
جبهه ملی در آزادسازی خلیل طهماسبی از هیچ کوششی دریغ نورزید و در شانزدهم امرداد ۱۳۳۱ با طرح ماده واحده ای به قید سه فوریت! در مجلس خواستار آزادی قاتل رزم آرا از زندان شد. برطبق این ماده واحده‌ "چون جنایت حاجیعلی رزم آرا و حمایت او از جانب اجانب بر ملت ایران ثابت است، بر فرض آنکه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت ایران بیگناه و تبرئه شناخته میشود."....

نظام فاتح فعلی محصول نبوغ و ابتکار شخص امام و متکی و مخصوص به خود ایشان است.
با توجه به اعتقاد و اخلاص و اطاعتی که نسبت به امام ابراز می گردد،
این نظام قبایی است که به قامت و تن ایشان دوخته شده است...
به نظر نمی‌آید نه هیچ شخص دیگری دارای چنین سوابق و اقتدار و ابتکار باشدو نه برای هیچ شخص دیگری چنین ارادت و اطاعتی ابراز شود.

(مهدی بازرگان ، انقلاب ایران در دو حرکت)......


مهندس مهدی بازرگان در تیر ماه سال ۱۳۶۵ در مقدمه ای بر کتاب شخصیت و اندیشه دکتر علی شریعتی ، می گوید ، انقلاب ایران دارای سه رهبر بود . رهبر مثبت ( آقای خمینی ) ، رهبر منفی ( شاه) و رهبر فرهنگی- فکری-عقیدتی-عاطفی- عملی-تدارکاتی (شریعتی). بازرگان می گوید:" شریعتی در افکار و روحیات نسل جوان ، بذر پاشی و آبیاری کرد و از طرف رهبری و متولیان انقلاب ، با هنرمندی تمام مورد بهره برداری قرار گرفت" . " اگر دکتر شریعتی در کتاب امت و امامت تکیه و تاکید روی نیاز امت به امام و به رهبر مرشد و مطاع همگان نمی کرد رهبری و ولایت در انقلاب و نظام حاکم چنین قداست و قدرت نمی یافت " . " برنامه های بعدی دفاع از مستضعفین ، پنجه در پنجه انداختن استعمار و امپریالیسم و در افتادن با خارج و خارجیها بیش از پرداختن به داخل و خودیها ، اگر نگوئیم صد در صد نشأت گرفته از دکتر شریعتی است ولی حامل یادگارهایی از او است " . " دکتر شریعتی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، به رهبری آیت الله خمینی ، عمیقانه سهیم بوده است"...............

عباس مظاهری خود در این باره می گوید "درسال ۱۳۵۱ کتاب ولی فقیه خمینی را درقصرخواندم.......

دکتر شریعتی:"اصل دموکراسی ، مخالف اصل تحول انقلابی و پیشرفت است ...رهبری سیاسی متکی به یک ایدئولوژی جدید، که مخالف فکر و سنت آن جامعه است ، نمی تواند انتخابی و تحت حمایت آن جامعه باشد. رهبری انقلاب با دموکراسی سازگار نیست"
شکم آب گوشت می فروشند، شایستهء دموکراسی نیستند. آرای گوسفندها و رأس ها، ارزشی ندارد، رهبری نمی تواند زادهء آرای عوام و برآمده از متن تودهء منحط باشد"... به قول شریعتی: "در چنین جامعه ای، استقرار آزادی و دموکراسی نه تنها معقول و منطقی نیست بلکه حتی خطرناک و ضدانقلابی است"... آزادی و دموکراسی، به نظر دکتر شریعتی "لقمهء چرب و شیرین مسمومی است که غربی ها به ما هدیه کرده اند". بنابراین به نظر شریعتی: "رهبر سیاسی یا بنیانگذار مکتب، حق ندارد دچار وسوسهء لیبرالیسم غربی شود و انقلاب را به دموکراسی رأس ها(الاغ ها=توده های مردم) بسپارد".

دکتر علی شریعتی نیز در توجیه انتصابی بودن امام (پیشوا) و عدم اعتبار آراء اکثریت مردم، ضمن منحط نامیدن اکثریت مردم جامعه، آنان را به گوسنفدانی تشبیه می‌کند که فاقد عقل و اراده‌اند. او با این پیشداوری کوشش می‌کند تا در بارهء ضرورت ماهیت ضد دمکراتیک حکومت اسلامی داوری نمایـد: «جهل توده‌های عوام مقلد ِمنحط و بنده‌واری که رای‌شان را به یک سواری خوردن یا یک شکـم آب‌گوشت به هر که بانی شود، اهداء می‌کند و تازه، اینها، غیر از آراء اسیر گوسفندی است... آراء رأس‌ها (الاغ ها و گاوها)... رهبری نمی‌تواند خود، زادهء آراء عوام و تعیین شـدهء پسند عموم و برآمده از متن تودهء منحط باشد..." [۴۱] وقتی اکثریت مردم جامعه، ناقص، نا آگاه، کودک و گوسفند قـلمداد شوند، لازم می‌آید که راهنما، شبان، ولی یا سرپرستی آنها را رهبری و هدایت نماید تا: «در پرتو هدایت او، اُمّت (جامعه) حرکت و جهت حرکت خویش را گم نکند»

دکتر شریعتی: «قبول و ارزش همهء عقاید و اعمال دینی، منوط به اصل ولایت است». [۴۸]

دکتر شریعتی: «مسئولیت امام، ایجاد یک انقلاب شیعی است... مسئولیت گستاخ بـودن در برابر مصلحت‌ها، در برابر عوام (مردم) و پسند عوام و بر ذوق و ذائـقه و انتخاب عوام شلاق زدن. رسالت سنگین رهبری (امام یا پیشوا) در راندن جامعه و فرد از آنچه هست بسوی آنچه باید باشد به هر قیمت ممکن، بـر اساس یک ایدئـولـوژی ثابت... اگر اصل را در سیاست و حکومت به دو شعـار ِ رهبری و پیشرفـت –یعنی تغییر انقلابی مردم– قرار دهیم آنوقت انتخاب این رهبری بوسیله افراد همین جامعه، امکان ندارد زیرا افراد جامعه هرگز به کسی رأی نمی‌دهند که با سُـنت‌ها و عادات و عقایـد و شیوهء زندگی رایج همهء افراد آن جامعه، مخالف است... کسی که با کودکان (یعنی مردم) به سختی رفتار می‌کند و آنها را در یک نظم دقیق متعهد می‌کند و به آنها درس جدید تحمیل می‌کند، مسلماً رأی نخواهد آورد... امام مسئول است که مردم را بر اساس مکتب (اسلام) تغییر و پرورش دهد حتی علیرغم شمارهء آراء ... رهبری باید بطور مستمر، به شیوهء انقلابی –نه دموکراتیک– ادامه یابد ... او هرگز سرنوشت انقلاب را بدست لرزان دموکراسی نمی‌سپارد». [۴۹
................
علی‌اصغر حاج سید جوادی، نویسنده و روشنفکر سرشناس و حقوقدان ایرانی که یکی از اولین کسانی بود که با نوشتن نامه‌هایی سرگشاده به شاه ایران، مخالفت با شاه را علنی کرد، به مناسبت بازگشت آیت‌الله خمینی به کشور، متنی شعرگونه را در نشریه خود «جنبش» به تاریخ هفتم بهمن‌ماه نوشت.



«امام می‌آید، با صدای نوح، با طیلسان و تیشه ابراهیم، با عصای موسی، با هیأت صمیمی عیسی و با کتاب محمد و دشت‌های سرخ شقایق را می‌پیماید و خطبه رهایی انسان را فریاد می‌کند. وقتی امام بیاید دیگر کسی دروغ نمی‌گوید. دیگر کسی به در خانه خود قفل نمی‌زند، دیگر کسی به باجگزاران باجی نمی‌دهد، مردم برادر هم می‌شوند و نان شادی‌شان را با یکدیگر به عدل و صداقت تقسیم می‌کنند. دیگر صفی وجود نخواهد داشت، صف‌های نان و گوشت، صف‌های نفت و بنزین، صف‌های مالیات، صف‌های نام‌نویسی برای استعمار، و صبح بیداری و بهار آزادی لبخند می‌زند. باید امام بیاید تا حق به جای خودش بنشیند و باطل و خیانت و نفرت در روزگار نماند.» ............
علی اصغر حاج سید جوادی، از مدافعان «ضرورت برخورد قاطع و لزوم نابودی ضد انقلاب و عوامل رژیم پهلوی» بود. وی در مقاله‌ای به تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ برابر با ۱۵ فوریه ۱۹۷۹ میلادی که در روزنامه اطلاعات منتشر شد، بر اعمال خشونت بیشتر علیه مقامات دستگیرشده حکومت سلطنتی تأکید کرد و خواستار «اعدام و مصادره اموال و دارایی منقول و غیر منقول مقامات نظام سلطنتی» شد.

و این قصه پر غصه سردراز دارد.
۲۴۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : حمید زرگری

عنوان : پرسش و تفتیش
آقای پرسشگر، این بحث دونفره ما را به جایی نمی رساند. شاید اشتباه کنم اما به نظرم می رسد که شما در نظرات خود تعدیل کرده اید.
من احتمالا از شما جوانترم و هشت سال است که در آمریکا زندگی می کنم. لی فکر می کنم پدر من که در انقلاب شرکت کرد وظیفه ی ملی خودرا انجام داد. اما انقلاب چند بخش داشت. قسمت اول. خلع شاه که وظیفه ی ملی همهی وطنپرستان بود و یکی روی کار آمدن جمهوری اسلامی که عامل خارجی و حزب تده در آن نقش داشتند و چن شاه مردم را نا آگاه نگاهداشته بد مردم ماهیت خمینی را نمی شناختند و تقصیر را باید متوجه شاه دانست که پشیمان هم شد ولی خیای دیر.
این سوالاتی که شما مطرح می کنید برای گیرانداختن یکی از کاربران ( سمیع؟) مطرح می شود و به شیوه سنتی حزب توده و ساواک شباهت دارد. براستی قسم که من قصد اهانت به شما ندارم. همه ی کسانی که با پلمیک های حزب توده و اسناد منتشره ی ساواک آشنایی دارند نظر مرا تایید می کنند.
من سوال نمی کنم نظرم را می گویم آصلا کاری ندارم که شما به لیبرال دموکراسی پا بندید یا نه. نظرات شما باورهای شما را بازتاب می هد. وقتی شما می پرسید آیا شما به تفتیش عقاید اعتقاد دارید یا خیر، آیا این خود تفتیش عقاید نیست. من سبز جمهوری خواهم و افکار سلطنت طلبانه، کمونیستی و اسلامی را مانع تحقق آزادی در ایران می دانم. شما مختارید هرچه که می خواهید از حرفهای من استنباط کنید. من به آزادی بیان و اندیشه ی شما احترام می گذارم .
حالا نیروهای کمکی میایند و مرا به دشنام می کیرند!
۲۴۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : آقای حمید زرگری محترم، خدمتتان عرض کنم که....
آقای حمید زرگری محترم،

هموطن مهربان ما آقای سالاری لطف نمودند و چارچوب تبادل نظرهای سالم را به همه ما یادآوری کردند. من از ایشان از این بابت سپاسگزارم. من همیشه سعی کرده ام در این چارچوب بمانم حتی زمانی که مخالفین من این قواعد را رعایت نکرده اند. همیشه با نظرات برخورد کرده ام و خواهم کرد و برایم مهم نیست که نظر دهندگان به کدام نحله فکری تعلق داشته باشند بشرط آنکه سعی نکنند افکار خود را به دیگران تحمیل کنند و یا با تحریف تاریخ و ضد و نقیض گویی حرف خود را به اثبات برسانند. سعی نکنند بجای جواب طفره بروند و یا با اتهام زنی و توهین طرف مقابل را مرعوب و سانسور کنند چون تحمل دگر اندیشان را ندارند. من تاکنون حرف خود را زده ام و حرفهای دیگران را هم با اشتیاق تمام گوش کرده ام و دلیلی هم نمی بینم در آینده هم به این روال ادامه ندهم. از اخبار روز هم بسیار سپاسگزارم که این فرصت را بما داده است.

چرا نام مستعار پرسشگر را برگزیده ام :- چون پرسش های فراوانی دارم که از همه بکنم و از آنها بیاموزم، چون ادعا ندارم که همه چیز را می دانم و عقل کل هستم و حقیقت فقط در انحصار منست، چون قوه شک و تردید درباره آنچه می خوانم و می شنوم و می بینم قویست، چون نمی خواهم بدون آگاهی های لازم و کافی اشتباهی که در ۵۷ رخ داد دوباره تکرار شود و مانند پدران و مادرانمان پشیمان شوم، چون مانند هم نسلان خود احساسس مسئولیت می کنم و عاشق ایران و ایرانیان هستم، چون نمی خواهم در غربت موهایم را سفید کنم بدون اینکه فرصتی داشته باشم که به کشورم خدمت کنم و در ایرانم زندگی کنم.......چون باندازه کافی نمی دانم و با پرسش از دیگران به سطح آگاهی های خود می افزایم و مهارت های لازم را در طرح سئوال و تفاوت میان سئوال مربوط و نامربوط را از دیگرانی که از من بیشتر می دانند و نمی دانند می آموزم.

آقای زرگری، پرسش کننده/پرسشگر به معنی بازجو و مامور تفتیش عقاید نیست. سئوالات اخیر خود را در رابطه با توهین هایی که به من و جمهوریخواه نثار شده بود مطرح کردم چون نه می خواستم متقابل به مثل عمل کنم و نه نیازی می دیدم که به کسی ثابت کنم کیستم و چیستم و نه می خواستم عذر و بهانه ای داده باشم که کسی از جواب دادن طفره برود. در ضمن همه ما باید تکلیف خود را حداقل با خود روشن کنیم که آیا حق داریم کسی را که می گوید جمهوریخواه است او را دروغگو بنامیم، آیا حق داریم به کسی که می گوید جمهوریخواه لیبرال دمکرات بگوییم، تو این نیستی بلکه سلطنت طلب و معتقد به سیستم فئودالی هستی، آیا حق داریم اینگونه القا کنیم که لیبرال دمکرات یعنی سلطنت طلب و ملعون.....

آقای زرگری گرامی، من مثل حداقل نیمی از هموطنانم نه در انقلاب نقشی داشتیم، نه در جریان تفکرات سیاسی آنزمان بودیم و نه اطلاعات کافی درباره همه بحث ها داریم و این حق ماست که بدانیم چه شد، چرا شد، چگونه شد، چگونه جلوی تکرار فاجعه را می شود گرفت و اینکه بدنبال راه رهایی باشیم که تکرار فاجعه ۵۷، تجزیه کشور و جنگهای داخلی را غیر ممکن کند. تمرکز من روی این نکات است که مرا تحریک می کند تا بدون وحشت پرسشهایم را طرح کنم، این و آن را به چالش بکشم و در مقابل کسانی مقاومت کنم که سعی می کنند جلوی دهان این و آن را ببندند و با دروغ و دغل از باز شدن حقایق جلوگیری کنند. فرض کنیم دهان مرا بستند با ۴۰ میلیون جوان دیگر و میانسال دیگر چه می خواهند بکنند که حرف هایی شبیه بمن می زنند؟ دهان همه را که نمی توان بست پس بهتر است آنها را به رسمیت شناخت و به آنها احترام گذاشت تا احترام متقابل دریافت کرد. احترام یکسویه دیگر ممکن نیست.

آقای زرگری، هموطن عزیز، شما به اندیشه سلطنت طلبی اشاره کردید و اینکه قادرید چنین اندیشه ای را در میان خطوط نظرات تشخیص دهید. من خواهش می کنم به خطوط قابل رویت توجه کنید و کاری به خطوط نامرئی نداشته باشید چون این چیزی جز تفتیش عقاید و سعی در مچ گیری افراد و اتهام زنی بر حسب گمان نیست، یعنی قابل اثبات نیست، رنجش خاطر در برخی بوجود می آورد و فضای را آلوده می کند. در ضمن نه میتوان منکر وجود قشر سلطنت طلب در میان جامعه ایرانی شد و نه می شود آنها را حذف کرد ولی با منطق و ذکر عیوب سلطنت طلبی بطور سازنده شاید بتوان از شمار آنها کاست. بنظر من سازنده تر است اگر به آنها بعنوان مخالف و نه دشمن بنگریم چون آنها را مظلوم جلوه خواهد داد.

آقای زرگری عزیز در پایان لازم می دانم اینرا به همه آنهایی که فراموش می کنند یادآوری کنم که جامعه امروز ایران فاقد آن حساسیت های ایدئولوژیکی سابق است و نمی توان از چنین جامعه ای انتظار داشت همانند پیشینیان فکر و عمل کند. باید راههای نوینی را برای جامعه کنونی ایران پیدا کرد تا گذشته را در زمان و مکان خود بسنجد و نظر بدهد وگرنه از گذشته ای که با همان حساسیت ها برخورد شود همه را گریزان و منزجر می کند.

با آرزوی تندرستی و پیروزی برای همه ایرانیانی که دل در گرو ایران دارند.
۲۴۶٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : نظردهنده

عنوان : مارکسیست استالینیستهای آخوند زده
آقایان بیخود وقت خود را با امثال حمید زرگری تلف نکنید. اینها رویشان نمیشود که بگویند مارکسیست استالینیست هستند. بنابراین هر کس که مخالف طرز تفکرشان است را با یک انگ میخواهند برانند. من نوشته های این آقا و دیگر همفکرانش را که میخوانم میبینم که طرز تفکرشان عین آخوندهاست. جز فحش دادن و عصبیت کاری ندارند. در درون همه هستند و از همه چیز مطلع. به قول آن آقا خودش هم نمیفهمد که چی میگه.
۲۴۶٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : حمید زرگری

عنوان : بازجویی
آقای سالاری
با احترام من با نظرات شما کاملا موافقم ولی شما را براستی قسم آیا طرح این پرسشها از طرف آقای پرسشگر از من، نوعی تفتیش عقاید نیست؟
یک نظام فکری شعبده آمیز می خواهد مر در خود حل کند. دوستان هموطن، من می گویم این آسان است که من بگویم جمهوری خواهم. اما وقتی اندیشه ی سلطنت طلبانه ی من مثل دم خروس از زیر دامن قبایمن بیرون زده می زند باید برای آن توضیحی داشته باشم.

تفتیش عقاید با سوال همراه است و یک معنی پرسشگر همان باز جوست. آقای پرسشگر این نام را که بازجو و مستنطق هم معنی می دهد و کارش می تواند تفتیش عقاید باشد روی خودشان گذاشته اند و از من سوال هم وی کنند و این کار را بارها با دیگران هم کرده اند، آنوقت ایشان و دوستانشان مرا به تفتیش عقاید متهم می کنند.
حالا گیرم من با آری و نه ورقه ی بازجویی ایشان را پرکرده ام، مساله حل می شود، و ایشان قانع می شوید. من گویم این اندیشه و این برنامه یعنی باز جویی و استنطاق شاهانه است. حالا شما بگویید من جمهوری خواهم. ایشان ممکن است مدعی شئند که من صفت نادرستی را به ایشان نسبت دارم ولی من پرسشی از ایشان نگرده ام که به تفتیش عقاید متهم شوم، ایشان خودشان اسمشان پرسشگر است و از من سوال می کنند. انصاف هم چیز خوبی است.
آقای سالاری، شما که سعی می کنید نقش داور را داشته باشید ببینید آقای جمهوریخواه چگونه به من اهانت کرده اند. من با کمال احترام نظراتم را در مرد اینکه نظرات ایشان جمهوریخواهانه نیست نوشته ام. ایشان با چند نسبت ناروا نتیجه گرفته اند که من در جهل مرکب غوطه ورم. آیا این یک برخورد سالم جمهور خواهانه است. من می گویم فرهنگ شاهنشاهی در اندیشه ی این دوستان و نوشته ها یشان موج می زندو اینها هم دلائلش. آنوقت دوستان برایم ورقه ی بازجویی می فرستند تا ثابت کنند که لیبرال دمکراتند و از شیوه های ساواک بیزار.
من متاسفم که بدام این بحت بی حاصل کشیده شده ام. باینگونه دشنامها دیگر پاسخ نخواهم داد.
۲۴۶۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : رضا سالاری‫

عنوان : ‫هموطن بهترین خودت را اینجا عرضه کن!‫
ما ایرانیان استبدادزده باید یاد بگیریم در میحط های کاملاً باز و دموکراتیک و بدون رئیس و ناظم و پاسبان و ژاندارم و پلیس، بهترین اخلاق، نه بدترین اخلاق خودمان را عرضه کنیم.

‫‫ ‫‫آقای حمید زرگری، کامنت گذاری و تبادل نظر اینترنتی، مانند هر کار دیگری، چهارچوب، اصول، آداب، عرف و قوانین اخلاقی خاص خودش را دارد. اولین فرض اینست که ما در گفتار و نوشته خود صادق و امین و راستگو باشیم. دومین فرض اینست که نظر درست تر و منطقی تر از نظر خودرا، هم بپذیریم و هم اعتراف صادقانه بخرج دهیم و خالصانه بگوئیم که از اینکه کمک کردید من چیزی بیاموزم خیلی ممنون. سوم سفسطه پیشه نکنیم و اصرار نورزیم که مرغ ما یک پا دارد.

چهارم، فراتر از از زبان و کلام آشکار نظر کامنت گذار نرویم. نرویم بدنبال آشوب و بازیهای روانی و جنگ اعصاب راه بیندازیم که چون حالا یک جمله بر علیه کمونیستها و چپهای قدیمی گفتی و یا حرفی در تأیید نظام گذشته گفتی پس تو سلطنت طلبی!! اساس را ابتدا باید بر حسن نیت قرار داد، مگر عکسش ثابت شود. پندار و درون هر انسان بخودش مربوط است. اینجا ارزیابی ها فقط بر اساس تک تک کلمات و جملات افراد صورت میگیرد. محل بازجوئی و دادگاه و پندارشکافی نیست و هیچکسی کاراآگاه دیگران نیست که مدام پرسشهای اعترافگیری انجام دهد.

‫پنجم همواره با قبول اندیشه کم دانشی و کم دانستن وارد بحث ها شویم تا بتوانیم اول خوب گوش بدهیم تا خوب یاد بگیریم، و اگر احیاناً جائی حس کردیم ممکن است نظر و اطلاعاتمان سودمند واقع شود، نظر خودرا بگذاریم.

البته که سکوت میلیونها بار ارزشمندتر خواهد بود، هنگامی که حرفی، بیش از آنچه گفته شده، برای گفتن ‫نداشته باشیم.

ششم. هرکسی باید بهترین خودش را اینجا ارائه کند، طوری که چیزی از آن بهتر برایش متصور نباشد. چون اساس کامنت گذاری بمنظور نزدیکی و یا کشف حقیقت و واقعیت موضوعات مورد بحث است. اینکار فقط در یک محیط آرام و مناسب همراه با تفاهم، که عاری از هرگونه فریب و دروغ و تعصب و سفسطه و مغلطه است، میسر و عملی میباشد.

‫بیائیم با هم از این محیط دموکراتیک اینترنتی اخبار روز آن حداکثر استفاده ای را که در شأن ما ایرانیان دلسوز است بکنیم. ملتی که مدام در تلاش است روزی از این اسارت جهان سومی شوم و نابود کننده اش بیرون بیاید. پیروز و صادق باشیم.
۲۴۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : آقای منوچهر سمیع گرامی
آقای منوچهر سمیع گرامی،

نخیر، من و جمهوریخواه دو فرد متفاوتیم ولی فکر نکنم شما با این جواب ارضاء شوید چون جواب دلخواهتان نیست. نه من می توانم حرفم را ثابت کنم و نه شما بنابراین اجازه دهید اینکار عبث کنار گذاشته شود و با نظرها برخورد شود. اینگونه نه وقتی تلف می شود، نه شما بیهوده به تخیل خود فشار خواهید آورد و نه من فکر خواهم کرد که شما از پاسخگویی طفره می روید.

من جواب شما را دادم ولی پرسشهای من از شما و همفکرانتان هنوز بی پاسخ مانده است.

یکی از جاذبه های لیبرال دمکراسی برای من اینست که تفتیش عقاید در اینگونه نظام ها صورت نمی گیرد. دو پرسش در این رابطه از شما و همفکرانتان دارم:-

همانطور که همه ما می دانیم در کشورهای لیبرال دمکرات تفتیش عقاید عملی زشت و غیر قانونیست، این یکی از جاذبه های لیبرال دمکراسی برای ایرانیان است. اما در کشورهای دیکتاتوری و بویژه توتالیتر فاشیستی سکولار، فاشیستی دینی و کمونیستی تفتیش عقاید یکی از ارکان مهم این نظام ها بوده و می باشد. با توجه به این واقعیات دو پرسش از شما و همفکرانتان دارم که امیدوارم همراه با پرسشهای قبلی پاسخ دهید:-

۱. آیا با تفتیش عقاید موافقید یا مخالف؟

۲. آیا با ادامه تفتیش عقاید در نظام آینده ایران مشکلی خواهید داشت یا نه؟

جمعا ۵ پرسش بسیار ساده که جواب به آنها کوتاهتر از پرسشهاست. چوابی خواهد آمد یا طفره خواهید رفت؟
**************
۲۴۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست