ببرک ارغند، نویسنده افغان در سن هفتادسالگی به دلیل بیماری قلبی درگذشت



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۱ مرداد ۱٣۹٨ -  ۲۲ اوت ۲۰۱۹



 

به گزارش خبرگزاری ها، ببرک ارغند نویسنده توانا و پر آوازه افغانستان در سن ۷۰ سالگی در هلند درگذشت.

داکتر ببرک ارغند در سال ۱۹۴۹ در شهر کابل به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را به ترتیب در ولایات بلخ، کابل و قندهار به پایان رساند و دانشکده ادبیات و علوم بشری وقت را در دانشگاه کابل تمام کرد و دیپلوم دکتری در رشتهء روزنامه نگاری را از دانشگاه صوفیه بلغارستان به دست آورد.

ببرک ارغند، عضو اتحادیه نویسندگان و عضو اتحادیه روزنامه‌نگاران افغانستان بود. او مدیر مسئول هفته‌نامه «درفش جوانان»، مجله فرهنگی «وطن» و مجله «زراعت» بود. وی لقب کارمند شایسته فرهنگ را در دوران ریاست جمهوری داکتر نجیب الله دریافت کرد.

ببرک ارغند در سال های جنگ داخلی کشور را ترک کرد و در هلند پناهنده شد. ببرک ارغند بیشتر داستان کوتاه می‌نوشت و آثارش در مجموعه‌های داستانی، منتشر شد.

از این نویسنده آثار زیادی که مشهورترین آنها مرجان- مجموعه داستان کوتاه، دست الوان- مجموعه داستان کوتاه، دفترچه سرخ- مجموعه داستان کوتاه، پهلوان مُراد و اسبی که اصیل نبود- رمان، کفتربازان- رمان، خانواده‍ی ما- رمان، سفر پرنده‌گان بی‌بال- رمان، اندوه- رمان نشرشده در پاورقی یکی از روزنامه‌ها، شوراب- داستان بلند، لبخند شیطان در دو جلد-رمان و حق خدا، حق همسایه- داستان بلند می‌باشد، به‌جا مانده است.

علاوه بر این آثار، دو نمایش‌نامه بلند و یک فلم‌نامه برای فلم «لحظه‌ها» نیز در فهرست آفرینش‌های ببرک ارغند ثبت شده است.

از ببرک ارغند به عنوان یکی از نویسند‌گان پرکار افغانستان یاد می‌شود.

در مجلسی که پنج سال پیش به مناسبت ۶۵ سالگی ببرک ارغند در هلند برگزار شد دستگیرنابل در باره وی گفت:

«اینک بخشی از یادداشت هایی در بارهء رمان های داکتر ارغند را که در محفل خوانده بودم، با شما عزیزان نیز شریک ساختم. « ...من با خواندن کتاب «دفترچهء سرخ» با نام داکتر ارغند آشنا شدم. این کتاب در دههء شصت خورشیدی در کابل به چاپ رسیده بود، که مجموعه ای از داستان های کوتاه داکتر ارغند بود. پرسوناژ ها و حادثه های داستان «نوشتهء نا زدودنی» این کتاب هنوز هم در ذهن من نا زدودنی شده است. پس از آن، سال های زیادی گذشت. جنگ ها ادامه یافت، حاکمیت سقوط کرد و در میان مردم، فاصله ها ایجاد شد هرکس سرِ خویش گرفت و به راهِ خویش رفت. مرم ماندند و تنهایی با سرنوشتِ غمبار و درد انگیز و فاجعه های خونبار و آواره گی در سرزمین های دور و نزدیک و سود و سرمایه که از آن ها نفرت داشتیم و برله آن شعارهای مرده باد و زنده باد سر می دادیم، شروع شد. و اما در همین سرزمین ها بود که باز همدیگر را پیدا کردیم. ببرک ارغند را در هالند یافتم و بسیار فرهنگیان و قلم بدستان و عزیزان دیگر را.

در دهه ی دوهزارم بود که رمانِ «پهلوان مراد و اسپی که اصیل نبود» ارغند توسط نشریهء ( آینده) از چاپ برامد. داکتر ارغند با چاپ این کتاب در رسانه ها و حلقات روشنفکری و فرهنگی یکبار دیگر به زبان ها افتاد و گردن فراز تر از قصه نویسان دیگر حضور یافت و مطرح شد. تا آن زمان، کمتر نویسنده گان عرصهء ادبیات داستانی کشور ما به آفرینش رمان های بلند پرداخته بودند. از «گدی پران باز» خالد حسینی گرفته تا «گلنار و آیینهء» رهنورد زریاب و انگشت شمار دیگر که نام های شان هنوز به سر زبان ها نبود. رمان«کوچهء ما» داکتر اکرم عثمان هم پسان ها قامت بر افراشت. هرچند اقبال پذیرش چندان نیافت و از جانب برخی نویسنده گان مخالف نقد و نکوهش شد و نویسنده اش به نمک ناشناسی از رسیدن به جاه و مقام ملزم گردید.

متاسفانه در دنیای امروز ما نه تنها ارزش اثار ادبی و بدیعی، بلکه همه ارزش ها را جوهرِ آن نه، بلکه سیاست های جهانی تعیین و مرز بندی میکنند. آن ‏عده از اثار بدیعی و ادبی ای که تا کنون به وسیلهء نهاد های فرهنگی و بین المللی مستحق جایزه های بلند ادبی و هنری شناخته شده اند، بدون شک با ارزش تر و متعالی تر از اثار ارغند نباشند اما چون ارغند از آن جهت که نخست یک نویسندهء نو اندیشِ چپ است و ثانیا متعلق به یک کشور فقیری مانند افغانستان بوده و سر بر آستان سود و سرمایه نسوده است، و ثالثاً آثار خود را به زبان خودش نوشته تا برغنای زبانش افزوده شود و نه به زبان های انگلیسی و فرانسوی و دیگر زبان های دنیا. طرف توجه و دلچسپی نهاد ها و مقامات قرار نگرفته است. در دوران جنگ سرد، مردم دنیا شاهد این بی انصافی ها بوده اند.

داکتر ارغند در سال های پسین، یعنی در سال های غربت، رمان هایش را بر بنیاد مایه های فرهنگی و زبان گفتار مردم می نویسد. عنعنات، رسوم، سنت ها، آداب و ارزش های مادی و معنوی همان توده ها میلیونی بطور دقیق و موشگافانه به تصویر کشیده است. جرات، صداقت و شفافیت واژه ها و مصطلحات در زبان گفتاری مردم در دیالوگ‏ها و گفتگو ها، یکی از ویژه گی های برجستهء زبان رمان های داکتر ارغند است. به تصویر کشیدن زنده گی و اداب و فرهنگ مردم، از شهر نشینان گرفته تا روستاییان، دوره گرد ها، خراباتیان و جنگ جویان و مجاهد و مبارز و همه کسانی که سازنده گان فرهنگ و سنت ها اند، کارمایه های نویسنده گی داکتر ارغند را شکل و غنا داده است. زمانیکه میخواهد از زبان یک مردِ دهاتی کسی را تعریف کند، چنین جمله ها و واژه ها را بکار می برد. در رمان پهلوان مراد و اسپی که اصیل نبود می خوانیم: « ...بچیم، داوود واری آدمِ نماز خوان و اهلِ صالح یافته نمی توانی. بچهء سرخَم است، یک سرو دو گوش است، کَس و کوی ندارد؛ مثل پدر خود زن دوست ازش تیر نشو. کِشتش کنی، نمی روید.»