دعواهای حکومتی وعادی سازی فساد - رقیه دانشگری

نظرات دیگران
  
    از : peerooz

عنوان : این گوی و این میدان.
جناب و یا سرکار آرمان!
اگر شکی بود برطرف گردید که شما هیچگاه "مبارز" نبودید. من هم دو تن از نزدیکان عزیز خود را از دست دادم. یکی دختری زیبا و با استعداد و دانشجوی دانشکده فنی تهران که به ضرب گلوله مزدوران "آن خدا بیامرز" در خیابان های نارمک به خاک و خون غلطید و خواهر او نیز که جان خود را در راه مبارزه با رژیم سابق از دست داد. آیا این مرا که هیچگاه فعالیت سیاسی نداشته ام "مبارز" میکند؟

جناب استرالیا,
اینکه "تنها گفتگو و پرسش و پاسخ نویسنده به کامنت گذاران منتشر شود.", امری مربوط به اخبار روز است و "صلاح مملکت خویش خسروان دانند".

امروزه با وسائل ارتباطی موجود مانند رادیو و تلویزیون و نشریات حقیقی و مجازی و اینترنت و تلفن های دستی هر فرد کنجکاوی میتواند در هر لحظه به آخرین رویداد ها و نظریه ها پی ببرد. چهل پنجاه سال پیش تنها منبع خبر "موثق" رادیو بی. بی. سی. بود که صاحبان آن با و یا بدون کمک امریکا, مستقیم و یا غیر مستقیم در شهریور ۲۰ و مرداد ۳۲ و بهمن ۵۷ نوع حکومت ما را تعیین نمودند. قیام ۵۷ واکنش ملت جهت رهائی از چنگ این عفریت بود که ما را به دام دیو در پوست فرشته مانند کنونی انداخت.
با آن سطح اطلاعات, اگر بسیاری به اشتباه از افعی به مار پناه بردند امر عجیب و غیر قابل بخشیدنی نیست. ناجوانمردی اینست که با دید واپس گرای ۲۰/۲۰ امروز بر مسند قضاوت نشسته و ما که نه سر پیاز بودیم و نه ته پیازیم, به آنها که در گود گرفتار عفریت بودند بگوئیم "باید لنگش کرده بود". آن افعی امپریالیسم جهانی هنوز مقتدر و سالم پا برجاست و مار جمهوری! اسلامی جانشین حکومت "آن خدا بیامرز" گردیده و اوضاع بد ترشده است. گذشته گذشته است. اگر کسی ادعای سیاست گری دارد, این گوی و این میدان.
۹۰۹۶٣ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹٨       

    از : آرمان

عنوان : سابقه مبارزه
ارشادی نوشته است که:
"مشکل در این است کسی که به احتمال قریب به یقین در کارنامه خود سابقه هیچ مبارزه ای ندارد, به کسی که سالها عمرش صرف مبارزه شده است"

همین قدر بگویم که ۳ تن از عزیزان مان سالهاست که در بهشت زهرا می باشند و این توسط حکومت جانیان اسلامی که سرکار خانم دانشگری از آن حمایت می کرد امکان پذیر شد.
۹۰۹۵۶ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹٨       

    از : مهرداد استرالیا

عنوان : تأسف و افسوس
با خواندن کامنتهای متعددی که بر این مقاله نوشته شده واقعا دچار افسوس و اسف شدم.
اصلا انتظار نداشتم که سطح گفتگوها تا این اندازه نازل شده باشد که از ۱۳ کامنت ۹تای آنها به بگو مگوی متقابل دو یا سه نفره اختصاص یابد.
پیشنهاد من این است که چارچوب اخبار روز فقط به درج نکردن مطالب توهین آمیز محدود نشود،
مطالب غیرمرتبط با محتوای مقالات نیز منتشر نشوند و این به عنوان یک اصل یا قاعده کار رعایت شود.
تنها گفتگو و پرسش و پاسخ نویسنده به کامنت گذاران منتشر شود.
پیشاپیش بگویم که به ایرادات ملانقطی و بنی اسراییلی از نوعی که یاد کردم پاسخ نخواهم داد.
۹۰۹۵٣ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : "باید لنگش کرده بود"!
جناب و یا سرکار صبا بیژن!
مشکل "به شکل و ِاشکالِ نوشته پرداختن" نیست. مشکل در این است کسی که به احتمال قریب به یقین در کارنامه خود سابقه هیچ مبارزه ای ندارد, به کسی که سالها عمرش صرف مبارزه شده است, بعد از ده ها سال ناجوانمردانه ایراد میگیرد, و حتی در این دو خط ایراد گرفتن, با سهل انگاری و یا بی اطلاعی مرتکب دو غلط و یا اشتباه ابتدائی میگردد. شاپور بختیار این را میگفت حرفی بود.
۹۰۹۴٣ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹٨       

    از : صبا بیژن

عنوان : دردِ دردها!
بیکاری بد دردی است، اما دردِ دردها، دردی که تباه میکند و گاه میکُشد، از محتوای سخن گذشتن!!! و به شکل و ِاشکالِ نوشته پرداختن است!!! عاقلان دانند، که در نظر قبلی خواسته بودم با احترام به این نکته اشاره کنم...!
و راستش دیگر وقتی برای خواندن، یا نوشتن مجدد پیدا نمی کنم...!
۹۰۹۴۰ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : "اول سوزن به خودت بزن".
جناب و یا سرکار صبا!
تا آنجا که من میدانستم و ویکیپدیا میگوید علامت تعجب (!) در بسیاری از زبان ها منجمله زبان‌های شرقی فارسی، عربی، کردی سورانی، عبری، چینی، کره‌ای، ژاپنی (که از خط لاتین استفاده نمی‌کند) به‌کار می‌رود.( علامت تعجب - ویکیپدیا). حال اگر مانند بسیار چیزهای دیگر, معنی علامت ها هم تغییر کرده اند عذر میخواهم و شما را با این علامت مورد خطاب قرار میدهم.

شعر زنده یاد اخوان ثالث با "کاپی" و "پیست" نقل شده و لابد اینهم مشمول تغییرات جدید میباشد که "بنده مسئول آن نخواهم بود".

سلاست درست و یا شکسته ضرب المثل را نیز به شما واگذار میکنم.

از مجادله گذشته, زمانی که کسی در یک انشای دو خطی, و نیم دقیقه ای, دو غلط دارند و ما از انشاء های قبلی او خبر نداریم که "چند مرده حلاج اند" و از انشاء های بیش از پنجاه سال فرد دیگری ایراد میگیرند باید به او گفت "اول سوزن به خودت بزن".
۹۰۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹٨       

    از : آرمان

عنوان : جل الخالق
همین را کم داشتیم که ارشادی هم پیدا شد و شروع به غلط گیری کرد! خیلی خوب با برادران دمکرات های انقلابی تماس بگیر بگو که یکی به مقدسات توهین کرده!
۹۰۹۲۷ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹٨       

    از : صبا بیژن

عنوان : ماله کش
جناب یا سرکار peerooz!
* در نوشتار فارسی وقتی کسی مورد خطاب قرار میگیرد در انتها علامت "!" گذاشته میشود و نه ","، مثلاً می نویسند: جناب یا سرکار صبا!
* "درست ضرب المثل..." غیر سلیس، و صحیح آن ضرب المثل درست..." است.
* ضمناً "گل خطمی" غلط و نمره اش صفر است. صحیح آن "گل ختمی" است!
بقیه اش را خودت تصحیح کن که حوصله‍ی من به سر آمد... ضرب المثلی داریم که میگوید اول یه (البته منظور "یک" است! بنویسم تا مُچم را محکم نگیری!) سوزن به خودت بزن، بعد...
۹۰۹۲۵ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹٨       

    از : مناف مناف

عنوان : برخورد به گذشته
دوستانی که مایل به مطالعه در رابطه با برخورد به گذشته بخشی از فداییان دارند، لینک ضمیمه و کتاب کنگره اول سازمان فداییان خلق اکثریت میتواند مفید افتد.

https://www.iran-archive.com/start/۳۷۳
۹۰۹۱۹ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹٨       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : رهایی, تنها, در گرو شکستن زندان است!
کارشناسان برگزاری "انتخابات" در حکومت ِ تبهکار اسلامی هر بار شیوه های پیچیده تری را بکار میگیرند. در تعزیه ی "انتخاباتی" این حکومت ِ خرافه و جنایت و دزدی و دروغ, گاه سردار "سازندگی", زمانی پیشوای "اصلاحات", هنگامی یک "دکتر" بی سر و پای ناشناس, و بار دیگر یک امنیتی کار مرموز در مقام یک "اصلاحاتچی" دست دوم پا به میدان میگذارند... دردا که بخشی از مردم همچنان در دام این فریب گرفتارند و همسویان پیدا و پنهان حکومت هر بار آنان را به "انتخاب میان بد و بدتر" و یا "تمرین دمکراسی" فرا میخوانند...
دور نیست که اینبار گردانندگان "ولایت وقیح" برای پیچیده تر کردن "انتخابات" دست به آزادی "رهبران" جنبش رنگین کمانی سال ۸۸ از "حصر خانگی" بزنند. با چنین زمینه چینی حساب شده, طرفداران "تغییر رفتار رهبری" سر از پا نخواهند شناخت که ما راست می گفتیم و آنان که "خشونت پرهیزی" را مذهب و شناسنامه ی خود کرده اند جشن خواهند گرفت که "عبور از نظام" ممکن شد! تو گویی که خط کشی پیاده هاست و چراغ راهنمایی خودکار که بزودی سبز خواهد شد تا عابرین از سویی بسوی دیگر "گذر" کنند! از فداکاری, ستیزه جویی و دلاوری در سازمان دادن کارگران, و زحمتکشان و نیز از صراحت در برابر حکومت, تابشی در کار نیست!
هم میهن گرامی, خانم رقیه دانشگری, میگوید که ازین چرخه ی بیهوده ی فریب بدر آیید و خویشتن از افیون برهانید... که کار این "برادران" تجارت ِ دروغهای آشکارست و دزدیهای کلان در پنهان! هنگامه ی آنست که بدانید هیچ چیز مطلق و مقدس نیست. باید که "سرنوشت ِ" خود از سر بنویسید و در برابر فریب بایستید که رهایی, تنها, در گرو شکستن زندان است!
۹۰۹۱٨ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : بیل زن
جناب و یا سرکار آرمان,
درست ضرب المثل این است "تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی بره", نه "خوابت نمی ره". "....بر لب جو بوته‌ های بارهنگ و پونه و خطمی, خوابشان برده ست, با تن بی خویشتن، گویی که در رویا, می بردشان آب،‌ شاید نیز آبشان برده ست". م.ا.ث.

خانم رقیه دانشگری را باید سرکار خانم خطاب کرد نه جناب. جناب مخصوص آقایان است. شما لطفا اول این اشتباهات ابتدائی خود را تصحیح بفرمائید سپس دنبال اشتباهات غیر
قابل اجتناب چهل سال پیش دیگران بگردید.
۹۰۹۱۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹٨       

    از : آرمان

عنوان : این چه اشتباهی است که اینها مرتب می کنند؟
۴۰ سال یقه پاره کردن برای جناحهای این رژیم از اشتباه گذشته است!
۹۰۹۱۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹٨       

    از : مهرداد استرالیا

عنوان : کجا بودید تا حالا؟
اگر درست باشد که شاه بیت این مقاله را پاراگراف پایانی آن و از آن میان جمله یی که اخبار روز در ابتدای انتخابش قبل از مقاله آورده بدانیم. دچار یک پارادوکس هستیم.
این که دست کم من هرگز در هیچ نوشته یی از خانم دانشگری با جریانی که به آن وابسته است، نقدی بر سیاست و ایدئولوژی که آنها دنبال می کردند نخوانده ام.
اگر یک نقد عمیق و دقیق و ریشه یی می یافتم یقینا خوشحال می شدم و جایی برای این نوشته باقی نمی ماند. بنابراین:
موضوع مورد نظرم، فرد نویسنده یا جریان سابق یا لاحق ایشان هم نیست. هم چنین اصلا چوب زدن به گذشته هم نیست. چون گذشته به ویژه در مورد جریانی که خانم دانشگری به آن تعلق داشت و شاید هنوز هم داشته باشد، در واقع چوب زدن به مرده است.
اما چه می توان کرد که تا زمان یک دگردیسی و تحول و بازگشت ایدئولوژیک به گذشته انقلابی پیوسته کارنامه هر یک از ما در برابر دیدگان مخاطبان و جامعه قرار دارد.
تفکر سیاسی ورشکسته یی که جریان متبوع یا سابقا متبوع نویسنده دنبال می کرد طبعا فرآورده یک ایدئولوژی ورشکسته بود. برخی تلاش کردند اندیشه ورشکسته یی که عمرش بعد از ۲۸مرداد یا نهایتا ۱۵خرداد به پایان رسیده را در سازمان فداییان احیا کنند.
بنابراین در نوشته خانم دانشگری دو نکته مهم هست:
یکی این که:«نتیجه ی چهل سال بد و بدتر کردن در جمهوری اسلامی به جز تحکیم نظام تمامیت خواه اسلامی نبوده است».
جالب آن که اگر اعتقاد راسخی به این حقیقت هست، جریان ایشان، در انتخابات رژیم در سال۹۶ که عالیترین مظهر «انتخاب بین و بدتر» بود،جز علنی کردن فشارهای بخشی از هوادارانشان از داخل کشور چه موضعی داشتند؟ چقدر «فشار از پایین» وجود داشته که باعث انتشار آن حرفها شده بود؟ دیگر چگونه بیش از دو دهه بعد از بر سرکار آمدن خاتمی نویسنده باز هم بر ۲۲میلیون رأی قلابی او مهر تأیید می زند؟
خودفریبی به خاطر دایره محدودش مهم نیست و من اهل نصیحت نیستم. اما کسانی که به مسائل سیاسی و اجتماعی می پردازند، جامعه را می فریبند نه خودشان را!
جز این است که این تأیید، خود بخشی یا جزئی یا نمودی از همان «بد و بدتر کردن در جمهوری اسلامی» است؟
آیا نویسنده و همفکران و جریان متبوعش جدای از همه تئوریهایی که بافته اند و پراتیکی که داشته اند، حداقل به همین یک دلیل و به همین اندازه در تحکیم این نظام نقشی نداشته اند؟
البته می توانند بگویند که این قدر به ما و نقش ما در گذشته و حال پر بها ندهید. این رژیم به هر حال و بدون خدمات بی شائبه ما تحکیم می یافت.
نکته دیگر در مقاله خانم دانشگری اشاره یی ولو در حد یک عبارت درباره «علنی کار»ی است.
آیا پرسیدنی و پاسخ دادنی نیست که آن همه مواضع که خانم دانشگری و رفقایش را به تلاش در تحکیم رژیم در پوشش فریبنده خودشان «انتخاب بد و بدتر» واداشته بود، تنها تلاش و انتظار و آرزوی بیهوده کسب شرایط «کار علنی» بوده است؟
برای این که بدانیم انتظار کار علنی در یک رژیم دیکتاتوری آن هم این رژیم با غلظتی که برای خودی و غیرخودی قائل است، چیزی جز به معنی تطهیر دیکتاتوری، به هوش و فراست و عقل و اندیشه ویژه یی نیاز هست؟
این رژیم حتی به خودی هایی از بنی صدر و نهضت آزادی تا منتظری و خاتمی و کروبی و میرحسن موسوی اجازه «کار علنی» نداده است. دیگران چه انتظاری دارند؟
مگر این که خودشان را به هر دلیل از آنها «خودی»تر می دیده اند؟ چون یقینا نمی توانند بگویند از آن قبیل جماعتها «قویتر» بوده اند.
خانم دانشگری و همفکران و جریان متبوعش، با چنین به نعل و به میخ زدنهایی، جای این تردید را باقی نمی گذارند که هر وقت شرایط ایجاب کند، بار دیگر فیلشان یاد هندوستان «علنی کاری» و «انتخاب بد و بدتر» و «اصلاح طلبی» در نظام ولایی نخواهد کرد؟
امیدوارم برای یک دگرگونی اندیشگی و در نتیجه سیاست و نوشته و منطق نویسنده و همگنانش زمان و امکانی باقی مانده باشد.
۹۰۹۰۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹٨       

    از : ریوف ریسی

عنوان : ما ایرانیا ن نشسته ایم فقط نگات منفی رابرسی میکنیم
خانم دانشگر با درود فراوان از نوشته های پرمحتوایتان تشگر میکنم وشمارا که مورد همه گونه شگنجه های روحی روانی شده اید فراموش نخواهیم کردما شما عزیزان را مپارزین و
سرمایه اپدی ملتمان میدانیم واگر از خاطره انسان فراموش شود ولی درتاریخ هرگز نه.
وامیدوارم همیشه سلامت وقلمتان درراه ازادی واتحاد پرتوان باد
۹۰۹۰۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹٨       

    از : کیا

عنوان : اصل را بر موضع فعلی بگزاریم!
اینکه همه اشتباهاتی در گذشته داشته اند و در آینده هم از خطا واشتباه کسی مصون نیست یک اصل است.
به گذشته تکیه دادن برای عملی در این زمان جز به تشدید اختلاف کمکی نمی کند و این درست هدف حاکمیت شیطانی است.
۹۰۹۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹٨       

    از : آرمان

عنوان : پس چی؟
به قول ضرب المثل فارسی"تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی ره؟"
جنابعالی و همفکران سازمانی تان ۴۰ سال است مردم را به این حکومتی ها امیدوار کردید و حالا این مرثیه را می خوانید؟ مگر شما نبودید که برای شکوفایی خط امام حتی راضی به احکام دادگاهای یک من یک غاز حکومتی بودید؟
۹۰٨۹٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹٨