شعر زمانه - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
  
    از : ع.ا. ط.

عنوان : گام معلق جان شیفته!
من "جان"شاعر را زندگی می دانم و آرزوی همزمانیش."همزمانی" را به روز بودنش و" نا همزمانی" را در بیدادی که به ستوه اش آورده است.او حدیث زندگیش را فریاد می زند و فسرده در خویش به پایانش نیز می اندیشد.با اندوه ممزوج شده و آرزوی پروازش را به سوی آزادی آدمی ترانه می سازد.ایده و سخن اصلی شاعر در فرم و ساختمان پاراگرافی،مفهوم واحدی را با نظم منطقی و رعایت اصول بنیادی و علت معلولی ونتیجه گیری آن در ساختار پاراگرافی با شکستن یکنواختی رعایت شده است. در مورد میزان کوتاهی و بلندی پاراگرافها،معیار و منظور مشخصی در دست نیست.اما پاراگراف پنج از حس و حال دنبال شده در پاراگرافهای یک تا چهار فاصله می گیرد.بیانیه می شود و از تصویر و عاطفه و پیوند آن خبری نیست! او دیگر به دنبال "لباس واقیعت زمان" است.در "خلق ایده مفهوم سازی"و "منزلت شعر فارسی" نه با زبان شاعرانه.
استفاده از برخی واژه ها و ترکیب ها مناسب نمی آید؛ می شد به جای "نا بکار"از بی حاصل استفاده می شد تا در ذهن خواننده " بد کاره "و" بد خواه" نمی نشست. "زمان"نیز به "زمانه" بهتر می توانست منظور و ایده اصلی شاعر که به گفته خود او"تعلیق میان قدیم-جدید،سنت و مدرنیته" است را برساند..به هر حال خوشحالم که آقای طاهری پور که عمری با حس و حال شاعرانه زیست شروع به ارائه آنها کرده است.درود بر ایشان
۹۰٨٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٨       

    از : جمشید طاهری پور

عنوان : ناهمزمانی خودداشته ها
دوستان ارجمند؛ خانم یاسمین و آقای شمیم ملتقایی، دریافت های شما مایه دلگرمی منست چون نشانه استعداد شعرم در گشودن باب گفتگوست، از صمیم قلب ممنونم. سحر شعر همین است که به درون خواننده خود راه می یابد و خود را آنگونه باز می تابد که قرین و آشنای خواننده -اش است! اما در این شعر که موضوع بحث است من سعی کردم باردیگر ضرورت فهم مقوله ای بنام «همزمانی ناهمزمان ها» را در فرهنگ و روان و فعالیت انسان ایرانی با خواننده در میان بگذارم . همان مقوله -ای که در کتاب «افسون چشم های بوف کور» در حرف و حدیثم پیرامون اثر صادق هدایت به تفصیل نوشته -ام . در کتاب هدایت فراشد مسخ راوی به صورت و سیرت پیرمرد خنزرپنزری، نتیجه -ی همزمانی ناهمزمان ها، یعنی تعلیق راوی میان قدیم - جدید یا سنت - مدرنیته است. کما این که از نظر ونگاه من، نیروی محرکه اصلی جامعه سیاسی اپوزسیون شاه در پشتیبانی از خمینی در دهه چهل و سالیان منتهی به انقلاب؛ سیطره هژمونیک گفتمان «بازگشت به خود داشته ها» بود. طراحان و منادیان اصلی این گفتمان عبارت بودند از احمد فردید، سید حسن نصر، داریوش شایگان، جلال آل احمد، و در طراز عامیانه تر؛ دکتر علی شریعتی و خیل روشنفکران پیرو اینان! و مضمون اصلی آن بازگشت به سنت و توکّل به مذهب و روحانیت تشیع ایران - شیخ فضل الله نوری - روح الله خمینی - بود. نقطه ستیز اصلی این گفتمان نیز علیه مدرنیزاسیون و سکولاریزا سیون پهلوی ها بود!

من این گفتمان باز گشت به خود داشته را در مفهوم همزمانی ناهمزمان ها چه در تحلیل بوف کور هدایت و چه در نوشته های مستقل متعددی کوشیدم موضوع نقد و شناسائی قرار بدهم. زیرا همین تعلیق میان قدیم - جدید یا سنت - مدرنیته یعنی همزمانی نا همزمان ها است که در بازی های سرنوشت ما را مستعد قرار گرفتن در سمت خنزر پنزری های زمان می کند! شعر زمانه که شما ملاحظه کردید صورت بیانی از همین موضوع، مضمون و مفهوم ، منتها در قوالب و اسالیب شعری است.
۹۰٨۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٨       

    از : یاسمین

عنوان : پیروزی تاریکی بر نور= تاریک شدن نور، نورانی شدن تاریکی
این شبه شعر غم انگیز، برای کسانی که شاعر را می شناسند، به گونه ای رقت آور، دردناک است. اشتباه نشود، شاعر از سیاسی بودن گذشته ی خود پشیمان نیست، نوشته های غیر ادبی او بشدت سیاسی است. به نظر چنین است که ایشان از سیاست خود در گذشته نادم است. تاریکی گذشته ی او، امروز نور است و نور امروزی او، تاریکی ی دیروز اوست. باشد که عاقبت همه خیر شود.
۹۰٨۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٨       

    از : شمیم مُلتقایی

عنوان : برشما چه رفته است؟
آقای طاهری پور ارجمند

شماری از نوشته ها و تحلیل های سیاسی شما را خوانده ام. اما نمی دانستم که شعر هم می گویید. تا هنگامی که مدتی پیش، نخستین اشعار کوتاه شما را دیدم و خواندم. این شعر اخیر، اندوهناکانه است. از آن بوی نومیدی می آید. نه نومیدی از انسان بلکه از خویش. من حدیث «من» شما را با خویش نمی دانم. منی که آرزومند بوده است و فراکشنده و «خویشی» که در برخورد با واقعیات، نتوانسته مطابق با آن پرنده ی دورپرواز آرزو، خود را فراکشد. این را شما خود می دانید که چنین است یا چنین نیست. اما در شعرتان، این تضاد درونی، به گونه ای سوگوارانه، به نمایش درآمده است. شعر و نثر، چه کوتاه و چه بلند، اگر جوهر جان را فریاد زند و در خود شوری داشته باشد، بی تردید برای اهل فن، هم دلپذیر است و هم خواندنی. به باور من، ای کاش شما در کار آفرینش هنری در این روزها، بیشتر از پرداختهای سیاسی، مایه می گذاشتید. توفیق شما را خواهانم.
۹۰٨۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٨