سرکوب بدن های کوییر: ریشه های شرم از بدن در اقلیت های جنسی
آزیتا دوستی


• هر قدر چارچوب تعاریفی که جامعه برای شکل بدن، زبان بدن و پوشش بدن «زنانه» و « مردانه» ارائه می کند، تنگ تر،غیرقابل انعطاف تر و جنسیت زده تر باشند، اقلیت های جنسی بیشتر با بازخوردهای منفی، کنجکاوی های بی‌جا یا قضاوت های بی مورد درباره بدن و پوشش شان مواجه می شوند. روشن است که وقتی کسی با این پیام های مستقیم و غیرمستقیم به طور روزمره بمباران شود، نارضایتی و شرم درباره ظاهر و بدن نیز در او افزایش می یابد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٣ مرداد ۱٣۹٨ -  ۴ اوت ۲۰۱۹




بدن ما از لحظه تولد «جنسی» می‌شود. به عبارت بهتر، از همان لحظه‌ای که چشم بر جهان می‌گشاییم، برچسب «دختر» یا «پسر» می خوریم، والدین، اطرافیان و به طور کلی، جامعه، با بدن ما، به مثابه ی کالبدی «جنسی شده »برخورد می کند و بر اساس آن، ما از بدو تولد همواره تحت فشار هستیم که بدن مان را با انتظاراتی سازگار کنیم که درباره بدن «استاندارد» یا «نرمال» «زنانه» یا «مردانه» وجود دارد. در این تعریف کلیشه ای از بدن به اصطلاح «نرمال»، بدن هایی که تا درجاتی واجد هردو ویژگی ها و یا شاخص‌های جنسی منتسب به زنانه و مردانه هستند، بدن های از نظر جنسیتی خنثی و بدن افراد اینترسکس و ترنس جندر، انگ خورده و «غیرطبیعی» خوانده می شوند. این تعریف کلیشه ای همچنین برای بدن ها، بر حسب جنسیت، سایز و ویژگی های خاصی را نیز تعریف می کند. به این ترتیب، مردی که بدن ظریفی دارد «زنانه» یا «سوسول- اواخواهر» نامیده می شود و زنی که چهارشانه، دارای صدای بم و یا درشت اندام است « مردانه»، « نخراشیده» یا «گولاخ». برخی افراد هم که در میانه این طیف قرار دارند از دید جامعه « دوجنسه» یا « نروموگ» اند.

شاید به همین دلیل باشد که احساس نارضایتی از بدن و شرم از بدن، در میان اقلیت های جنسی، رایج تر است. چرا که آنان بیشتر ممکن است در گنجاندن بدن خود در این کالبد جنسی سازی شده و از قبل تعیین شده با چالش مواجه شوند. هر قدر چارچوب تعاریفی که جامعه برای شکل بدن، زبان بدن و پوشش بدن «زنانه» و « مردانه» ارائه می کند، تنگ تر،غیرقابل انعطاف تر و جنسیت زده تر باشند، اقلیت های جنسی بیشتر با بازخوردهای منفی، کنجکاوی های بی‌جا یا قضاوت های بی مورد درباره بدن و پوشش شان مواجه می شوند. روشن است که وقتی کسی با این پیام های مستقیم و غیرمستقیم به طور روزمره بمباران شود، نارضایتی و شرم درباره ظاهر و بدن نیز در او افزایش می یابد.

در واقع، بدن های این گروه از افراد، در هنگام حضور در فضاهای عمومی سرکوب می شود. به طور مثال، ترنس جندرها و ترنس سکشوال ها را در نظر بگیرید که چگونه به واسطه بدن هایشان در فضاهای دوگانه ی تفکیک جنسیتی شده ، متحمل تیعیض و تمسخر یا حتی خشونت می شوند. از سرویس های بهداشتی گرفته تا خوابگاه ها، مدارس و فضاهای درمانی ممکن است از پذیرش آنان در بخشی که متناسب با جنسیت شان است سرباز بزنند. در کشوری همچون ایران که فضاهای عمومی حتی دانشگاه و پارک و مکان های ورزشی بسیار جنسیت زده و بر مبنای زن و مرد تفکیک شده است، کسانی که نمایش و اجراگری بدن هایشان خارج از کلیشه های مرسوم است، فشار مضاعفی را متحمل می شوند. چنین تجاربی به طور روزمره، سبب می شود که این افراد به طور مداوم با بدن هایشان اشتغال ذهنی پیدا کنند و هرچه بیشتر تلاش کنند که ظاهرو کالبدشان را در دوگانه مرد یا زن بگنجانند تا مبادا با برخوردی تحقیرآمیز مواجه شوند.

سرکوب بدن های کوییر اما تنها به فضاهای عمومی خلاصه نمی شود. بسیاری از این افراد از کودکی و نوجوانی به دلیل تفاوت در ابراز (بیان) جنسیتی شان در فضاهای خصوصی مانند خانواده یا جمع دوستان ، مورد تمسخر یا تحقیر قرار می-گیرند. وضعیت کسانی که با بدن منتسب به مرد، به دنیا می آیند ولی ظاهر، بدن، حرکات یا رفتارشان با معیارهای «مردانگی» به مفهوم هترونورماتیو و سنتی آن همخوان نیست، شاید حتی از بقیه دشوارتر باشد چرا که جوامع مردسالار، سرپیچی از «مردانگی» را کم‌تر تاب می آورند تا سرپیچی از معیارهای "زنانگی". کسانی که با بدن منتسب به زنان متولد می شوند اگر به قدر کافی« لوند»،« ملوس» و «ظریف» نباشند، اگرچه ممکن است در نوجوانی به دلیل فاصله گرفتن از تصویر زنانگی سنتی با عناوینی مانند « اسپرت»، « مستقل»، «قوی» و .. تایید شوند، اما در سنین بالاتر، احتمالا ً با چنین جملاتی روبرو خواهند شد«عین مردها رفتار نکن» یا «عقده ی مرد بودن داری؟ » . به این ترتیب، اقلیت های جنسی نه تنها در مدرسه و محل کار و خیابان، بلکه حتی در جمع فامیل و دوستان شان نیز اغلب فضای امنی برای ابراز و یا اجراگری جنسیت شان، آن‌گونه که خود می‌خواهند، ندارند.

یکی دیگر از دلایلی که به چنین شرمی دامن می زند، حضور کمرنگ یا عدم حضور کاراکترهایی با بدن و ظاهر کوییر در رسانه ها، تبلیغات و فیلم هاست. چنین نمونه هایی در رسانه ها -به‌ویژه رسانه‌های فارسی زبان- به تصویر کشیده نمی شوند . حتی اگر هم رسانه بخواهد یک شخصیت از جامعه اقلیت های جنسی را نمایش دهد ترجیح می دهد با رویکردی محافظه-کارانه، دست به انتخاب افرادی بزند که به چارچوب های «هنجار» جنسیت و پوشش نزدیک باشند. یک نمونه روشن، حذف نیمافریدمهر، شرکت کننده برنامه ببین تی وی شبکه من وتو به دنبال تصمیم او برای پوشش متفاوت و به تعریف معمول "زنانه" بود. چنین حذفی چه پیامی را دربردارد؟ آیا شخصیت نیما و تمایلات او نسبت به زمانی که در همان برنامه با هیبتی مردانه در مقابل دوربین قرار می‌گرفت، تغییری کرده است؟ مسلما ً خیر. تبعیض در اینجا به واسطه «بدن کوییر» اعمال می شود. پیامی که این رسانه و امثال آن به جامعه اقلیت های جنسی می دهد این است که بدن و پوشش شما اگر به قدر کافی در چهارچوب‌های پذیرفته شده «زنانه» یا «مردانه» نگنجد، شرم آور است و «قابل نمایش» نیست.

جنبه دیگری از شرم بدنی که به اقلیت های جنسی تحمیل می شود در برخورد با سیستم بهداشت و درمان اتفاق می افتد. در شرایطی که رابطه جنسی بین دو همجنس برچسب می خورد، احتمال کمی وجود دارد افراد بتوانند به راحتی درباره بدن شان یا دغدغه هایی که درباره سلامت جسمی و جنسی شان دارند با پزشکان شان صحبت کنند. حتی در پیشرفته ترین کشورهای دنیا، نظام های سلامت و بهداشت ، عمدتا ًهمچنان دگرجنسگرا محور اند. به طور مثال، زن همجنسگرایی را در نظر بگیرید که از طرف پزشک مورد سوال قرار می گیرد که آیا از نظر جنسی فعال هست یا خیر. به محض اینکه او به چنین سوالی پاسخ مثبت دهد، پزشک درباره روش پیشگیری از بارداری او سوال می کند! پژوهش ها حاکی است درصد بالایی از اقلیت-های جنسی، در مواجهه با شرایط مشابه، گرایش جنسی شان را برای پزشک شان فاش نمی کنند چرا که از واکنش او عمیقا ً بیمناک هستند. دغدغه های مشابهی نیز برای مردانی وجود دارد که با هم‌جنسان خود رابطه جنسی دارند. ترس از ایدز و بیماری های منتقله از راه جنسی از یک سو و ترس از مورد قضاوت و بازخواست قرار گرفتن از سوی دیگر، مانع از بیان آزادانه این رابطه و دغدغه های ناشی از آن می شود.

به همه این ها اضافه کنید دغدغه های عمومی که ممکن است هر فردی با هر گرایش و هویتی درباره ظاهر و بدن خود داشته باشد. مانند نگرانی درباره سایز بدن و ترس از چاقی یا لاغری. به علاوه، سرکوب و شرم القا شده به کوییرهایی که متعلق به اقلیت های نژادی و ملی نیز هستند(رنگین پوستان و مهاجران)، کوییرهای دارای بیماری مزمن یا محدودیت های حرکتی و مانند آن به مراتب شدیدتر و پیچیده تر نیز هست.
به نظرمی رسد لازم است تجربیات مربوط به سرکوب بدن های کوییر هرچه بیشتربازگوشوند تا جامعه در مورد برخوردهای خود حساس شود. هر چه میزان چنین حساسیتی افزایش یابد، امکان آسیب زدن به دیگران به صورت نا آگاهانه کاهش می یابد و مقاومت افراد، در مقابل فشار و سرکوب عمدی افزایش می یابد