سخنرانی در نشست انجمن صنفی روزنامه نگاران آزاد تهران
نقش و وظیفه رسانه بر رشد آگاهی عمومی به ویژه کارگران


حسین اکبری


• وقتی از رسانه سخن می‌گوییم حتما یادمان هست از ساز و کاری حرف میزنیم که بسته به شرایط اقتصادی و سیاسی؛ کاری فرهنگی را با نیات مشخصی انجام می‌دهد. ساده بگویم رسانه به عنوان ابزاری فرهنگی جایی بین اقتصاد و سیاست دارد و مآلا در خدمت اقتصادِ سیاسی است. ضمن آنکه علاوه بر ایجاد ارزش های ویژه به رشد گرایش بمصرف به شدت یاری میرساند و میتواند در خدمت مستقیم و غیرمستقیم بازار قرار گیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۰ مرداد ۱٣۹٨ -  ۱ اوت ۲۰۱۹


پیش از هر چیز درود می‌فرستم به همه اهالی رسانه که وجدان های بیدارشان، جز راهنمای آنان
برای خدمت به خلق نیست و سلام می کنم به حاضرین و سپاس میگویم انجمن صنفی آزاد روزنامه
نگاران تهران را برای این دعوت .
وقتی از رسانه سخن می‌گوییم حتما یادمان هست از ساز و کاری حرف میزنیم که بسته به شرایط اقتصادی و سیاسی؛ کاری فرهنگی را با نیات مشخصی انجام می‌دهد.
ساده بگویم رسانه به عنوان ابزاری فرهنگی جایی بین اقتصاد و سیاست دارد و مآلا در خدمت اقتصادِ سیاسی است. ضمن آنکه علاوه بر ایجاد ارزش های ویژه به رشد گرایش بمصرف به شدت یاری میرساند و میتواند در خدمت مستقیم و غیر مستقیم بازار قرار گیرد .
با این توضیح مختصر انتظار این است که بدانیم آیا این رابطه یا پل بین اقتصاد سیاسی و زندگی اجتماعی توده های مردم، در ابعاد جهانی و در یک کشور خاص، چگونه ارزیابی می‌شود ؟ و در هر صورت نقش رسانه هایی که رویکرد مردمی دارند درآگاهی بخشی عمومی به سود رندگی اجتماعی مردم به ویژه برای کارگران چگونه ممکن خواهد شد؟

بطور کلی یک شاخص درارزیابی نقش رسانه کم و بیش پذیرفته شده است و آن اینکه : نظرات مسلط بر جامعه همان نظراتِ طبقه حاکم است، طبقه ای که به مثابه قدرت مادی درجامعه حضور دارد، طبعا گفتمان خود و فرهنگ و معنویات خود را مسلط می‌کند .
اگرقدرت مسلط با گرایش لیبرالی باشد، به شکل هایی که اقتصاد سیاسی اش حکم می کند فرهنگ و معنویات خاصی را رواج می‌دهد.
چنانچه دولت و حکومت به دنبال جامعه رفاه و مثلا پیاده کردن سیاست های کینزی و کنترل سرمایه توسط دولت باشد بازهم گرایش به تسلط گفتمانی دولت رفاه دارد.
مادام که دولت به تبعیت از جهانی‌شدن سرمایه از سیاست های نئو لیبرالی پیروی می کند؛ گفتمان مسلط در جهت تولیدات رسانه ای در خدمت نئولیبرالیسم خواهد بود.
طبعا در دولت‌های دموکراتیک و سوسیالیستی هم گرایش مسلط در جهت الگوی سوسیالیستی و دموکراتیک تولید و خلق ارزش با گرایش اجتماعی مصرف و بازار کنترل شده رقم خواهد خورد.
بدین ترتیب، دقیق تر که نگاه کنیم رسانه چون هر پدیده اقتصادی_اجتماعی دیگری طبقاتی است و مانند هر امکانِ دیگری، این ظرفیت بالقوه را داشته است تا در جهان سرمایه داری و در هر کشور سرمایه داری درخدمت سود و انباشت قرار گیرد و بخشی ازجریان سرمایه باشد.
بورژوازی رسانه‌ای در دنیا بعنوان بخشی از بورژوازی، کارکرد بسیار وسیعی دارد و درآمد های سرشاری را بخود اختصاص داده‌است .

درک اینکه چگونه این اتفاق افتاده است ؟ نشان میدهد که این ادعا بر چه پایه ای استوار است. با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، همه آنچه در خدمت میلیتاریسم امپریالیستی بود خاصیتی فراتر از آنچه را تا پیش از فروپاشی داشت در افق دوردست سرمایه جهانی به نمایش گذارد .
سرمایه داری جهانی دریافت که استفاده از نرم افزار ها و سخت افزارهایی که در خدمت میلیتاریسم و پس از آن در اختیار تحقیقاتی برای تسخیر فضا بود حالا میتواند به خدمت بازار پرسود سرمایه درآید و بدین ترتیب بود که جهان با رونمایی از غول بزرگی مواجه شد. غولی که در خدمت تولید، مصرف و کمک به گسترش بازار آزاد از راه جهانی شدن سرمایه و خلق ارزش های نو در دنیای تشنه اطلاعات بود. این غول که کارش پردازش اطلاعات بود به دلیل رشد کنترل شده در دوره میلیتاریسم در بعد سخت افزاری نیز غول بود به گونه ای که کامپیوتر هایی با حجم بالایی که فقط کاتریج های آن بی اغراق در حدلب تاب های کنونی بود، وارد عرصه عمومی و بازار مصرف شد و به سرعت با تکامل تکنولوژیک، سیستم سخت افزاریش در این عرصه قابلیت استفاده در ابعاد کوچک و کوچکتر رایافت و به همین میزان سیستم نرم افراریش بزرگ و بزرگتر شد تا رقابتِ حیرت آوری را در بین صاحبان این صنعت بوجود آورد و چنان شد که ما امروز شاهد وجود کامپیوتر های جیبی با کاربرد اولیه تلفن همراه را شاهدیم و این خود گویای واقعیت ظهور نوعی از سرمایه گردید که آنرا به نام بورژوازی رسانه می شناسیم .

آنچه انقلاب انفورماتیک و عصر اطلاعات می نامند؛ بی شک موجب‌شد تا بازار‌های وسیعی برای انواع تولیدات و درخدمت خلق ارزش با سودآوری بسیار و فراوانی انباشت گردد و چنین شد که کانال های خبری در سراسر نقاط عالم خلق شدند تا ضمن پاسخ به نیاز جهانی به کسب اطلاعات الگوی مصرف را با جذابیت‌های بیشماری در زندگی مردم در هر نقطه از جهان به اختیار ساماندهی کند.
همین جاست که نقش اقتصاد رسانه اهمیت پیدا می‌کند و توزیع منابع عظیم رسانه‌ای مطرح می‌شود. بدون آگاهی به چگونگی توزیع این منابع و اینکه چه کسانی سیستم های عظیم رسانه‌ای را به تکاپو و تلاش وامی‌دارند و چگونه صنایع اطلاعاتی برجهان مسلط می‌شوند نمی‌توان نقش رسانه را در تولید و خلق ارزش از سویی و توسعه بازار و بازار آزاد از سوی دیگر به درستی ارزیابی کرد.
شاید شنیده‌اید که در ایالات متحده امریکا منابع مالی تولید برنامه از طرف موسسات تبلیغات تجاری و صنایع سازنده تجهیزات الکترونیک تامین می‌شود و تاچه میزان رقابت از طریق رسانه جامه عمل می‌پوشد مثلا شبکه "سی بی اس " CBS تماما در مالکیت یک فرد است . "ان بی سی"NBCدر مالکیت جنرال الکتریک و یا "ای بی سی" در مالکیت مجتمعی از شرکت‌های رسانه ای یعنی کاپیتال سیتیز Capital Cities قرار دارد . این بنگاه های رسانه ای در خدمت رقابت برای سود و انباشت کمپانی ها عمل می کنند .

رد پای این گونه رسانه‌ها را با توجه به سیاست‌های نئولیبرالی و این شکل از اقتصاد رسانه را در تمامی کشور های جهان می توان پیدا کرد و دریافت که کارکرد آنها در خلق منابع جدید و گسترشِ بازارِ آزاد تا چه حد می‌تواند بر زندگی مردم جهان اثر گذار باشد .
نتیجه آنکه اقتصاد رسانه ضمن آنکه بر ذهنیت عمومی تاثیرات معینی را برای مصرف گرایی و از آن طریق گردش سرمایه فراهم می‌کند و امکانی برای تبلیغ تولیدات متنوع و تغییر الگوی مصرف در جهان است در عین حال توجیهه‌گر سیاست‌های سرمایه‌دارانه در همه میدان هایی است که رسانه در آن وارد شده و عمل می‌کند و بهمین دلیل رسانه نیز عرصه مبارزه طبقاتی است و اهالی رسانه نیز نمی توانند نسبت به این عرصه مبارزه بی تفاوت باشند و برحسب اینکه چه راه و روشی رابرای زندگی برگزیده باشند لاجرم در این کارزار طبقاتی جایگاه خود را می یابند و این هم دلیل دیگری است بر
دشواری کار در رسانه.
درشرایط امروز ایران اما این کار تفاوت های فاحشی نسبت به سایر جاهای دنیا دارد چرا که در ایران همه امور رسانه باید در نظم ایدئولوژیکی سامان یابد که علاوه بر دفاع بی وقفه این نظم ایدئولوژیک (حکومتِ مذهبی) از سیستم اقتصادی _اجتماعی و سیاسی سرمایه دارانه در پی ادامه و استمرار تسلط تفکری است که مشروعیت خود را برآن بنا نهاده است و این خود مرزها و موانع بیشتری را پیش روی زحمتکشانِ رسانه قرار می‌دهد .

از سوی دیگر و از آنجا که سرمایه جهانی با نظام‌های ایدئولوژیک به دلیل محدودیت بازار مصرف مشکلاتی اساسی دارد و نوع نگرش ایدئولوژیک مذهبی در این کشورها مانع جدی در رواج بازار آزاد با شاخصه هایی که سرمایه جهانی برای خود دارد، مشکل ساز است، پس می‌کوشند تا از طریق رسانه‌های برتر این نظم ایدئولوژیک را به سود سیاست های فرهنگی مصرف گرایانه بازار آزاد به استحاله کشانند و از این روست که ما علاوه بر تاثیرات رسانه در چهارچوب ملی تحت تاثیر امواج فراملی و بسیار هدفمند امپریالیستی و گروه هایی از اپوزیسیون که حیات خود را در حضور و تسلط سرمایه امپریالیستی و بازار ازاد ممکن می‌دانند؛ قرار می گیریم و اینجاست که نقش روزنامه نگاران، خبرنگاران، سفیران فرهنگیِ مستقل اعم ازنویسندگان، هنرمندانِ مردمی اهمیت پیدا می‌کند و در این چرخه گردش اطلاعات و بمباران خبری_ تحلیلی، ترویج و تبلیغات می تواند بر ذهنیت و افکار عمومی به سود اجتماعی شدن سمتگیری کنش ها و واکنش ها تاثیرات مثبت گذارد . در توضیح دشواری کار در رسانه و به عبارت بهتر برای کارکرد اندیشه و تفکر خلاق و نقادانه محدودیت های بسیاری وجود دارد. این محدودیت را آنگاه بیشتر حس خواهیم کرد که یادآور شویم وظایف رسانه و بویژه روزنامه نگاری به عنوان بخشی که هر روزه باید چون خون در رگ جامعه جریان یابد چیست؟

از وظایف عمده روزنامه نگاری سه حوره بیشتر مورد توجه قرار می گیرد :
۱) اطلاع رسانی و انتشار اخبار
۲) دادن تصاویر واقعی جامعی پیرامون همان اخبار
٣) ارایه تحلیل و تفسیر در باره‌ی همان اخبار
و طبعا برای انجام این فرایند روزنامه نگاری ویژگی هاو توانمندی‌هایی را می طلبد این و ویژگی و توانمندی‌ها عبارتند از سازمان رسانه مبتنی بر کار گروهی، دانش و تجربه روزنامه نگاری که شامل فنون روزنامه نگاری، پژوهش گری و داشتن قابلیت تحلیل از شرایط می‌شود. وفاداری و امانت‌داری نسبت به موضوع و انتقال صحیح اخبار و داده‌ها از جمله گفتگو و مصاحبه ها و پرهیز ازنوعی دخالتگری که به قلب واقعیت منجر شود . همه‌ی اینها یک سو و فضای به غایت امنیتی و ناامنی
شغلی و اجتماعی از سوی دیگر فضای مناسب را برای تعهد و پایبندی به گردش آزاد اطلاعات ینگ تر و بسته تر می‌کند.
اما با این همه در شرایط این چنینی فعالیت های رسانه ای سودمند بسیاری را همواره شاهد بوده ایم. مهم آن احساس وظیفه و پایبندی به گردش آزاد اطلاعات در راستای منافع عموم مردم و تعالی زندگی اجتماعی است .

برای توضیح نقش و وظیفه آگاهی بخشی‌‌ِ رسانه و دشواری کار و درعین حال درک درست از کارکرد عناصر دخیل در رسانه و خود رسانه؛ چند تجربه به ترتیب: ۱) از تاثیرات روزنامه نگاربعنوان نزدیکترین حلقه ارتباط فیزیکال رسانه با مردم ۲) تلویزیون و رادیو به عنوان رسانه حکومتی و در واقع ابزار حکومتگری برای ایجاد نظم اجتماعی به سود خلق ارزش و انباشت سرمایه دارانه و ٣) یک نشریه مستقل با رویکرد ملی و با گرایش به آگاهی بخشی عمومی و روشنفکرانه و مستقل از قدرت گفتمان مسلط را بیان می کنم .

ابتدا یک تجربه زیسته از دوران نوجوانی خودم بیان می کنم .
سپس از نقش یک رسانه دیداری حکومتی (تلویزیون) که ناخواسته تاثیرات معینی در رشد افکار عمومی در شرایط خفقان بار ایفا کرد، می‌پردازم و در آخر به نمونه‌ای از تلاش آگاهانه یک ماهنامه در تابو شکنی و کمک به خروج جنبش سندیکایی ایران از فطرت و خانه نشینی، پس از سه دهه سرکوب خواهم پرداخت.

_اولین آشنایی من با شخصیتی روزنامه نگار به دلیل فامیلی سببی در فصلی از نوجوانی بود این روزنامه نگار که الان در کسوت بازنشسته زندگی شرافتمندانه اش را ادامه می دهد و امید که هرجا هست، سلامت باشد. درآن زمان در روزنامه اطلاعات کار می‌کرد و از ابتدای آشنایی با خانواده ما با شیوه ارتباط گیری خاص خودش که بنظر متاثر از شغلش هم می توانست باشد، توانسته بود نظر من رابه خودش جلب کند و ناگفته نماند که درخانواده‌ی خودش هم اتوریته‌ی فکریِ ویژه‌ای‌ داشت.
هرگاه درمهمانی‌های خانوادگی ایشان را می دیدم، چیزهای تازه‌ای می شنیدم که حتی در رادیو و تلویزیون و روزنامه ها نیز اثری از آن نبود. خبرهایی که برای من بسیار شگفت و درعین حال مهیج بود از اتفاقاتی صحبت می‌شد که بنظر از اسرارمگوی شناخته می‌شد . برادرانش ایشان را با نسبت داداش صدا میکردند و داداش ستار محبوب فامیل خود و طبعا باتاثیرات مثبتی که در رابطه بین خانواده ها برجای گذاشته بود ما هم شیفنه او بودیم . منهم اورا بابه همین عنوان و نام صدا کرده ام . هرگاه
می‌فهمیدم داداش ستار به خانه پدر شان آمده‌اند اشتیاق دیدارش من را از بازی فوتبال هم که جزو علاقمندی هایم بود باز می‌داشت و میرفتم تا پای صحبتش بنشینم و چنین بود که من بارسانه نیز آشنا شدم. جالب اینکه روزی روزنامه‌ای به دست داشت که توبیخ خودش توسط مدیر روزنامه در آن درج شده بود و او با خنده و نوعی افتخار آن را به حاضرین نشان میداد و من در عجب که چرا توبیخ موجب خوشحالی داداش ستار شده است و این آغاز شکل گیری این واقعیت در ذهنم بود که در جامعه ما انسان‌های درستکار و واقعی توبیخ می‌شوند. گرچه داداش ستار را خیلی کم می بینم ولی هرگاه به یادش هم می افتم از اینکه چقدر این روزنامه نگار درخلق ارزشهای انسانی بر ذهن و جان من بی آنکه اراده کرده باشد، تاثیر گزارده است بیدریغ اورا سپاس می‌گویم.

_دومین موضوع برمی‌گردد به دوران جوانیم در نوزده سالکی و به جریان دادگاه گروهی از روزنامه نگاران و روشنفکران که به اتهام قصد ترور ولیعهد محاکمه می‌شدند و این محاکمات در سال ۱٣۵۲ از تلویزیون یخش می‌شد. تا آن زمان بسیاری از مردم واژه خلق را هم نمی شناختند در واقع نام جمعی خود را نمی شناختند! بسیاری نمی‌دانستند سانسور چیست! اقتصاد وابسته و کمپرادوریسم کدامست! خیلی ها تصور نمی‌کردند کسی در مقابل دادگاه بگوید: " من از خلقم دفاع می‌کنم" یا
آنکه از وحدت نظری ممکن بین اندیشمندان عدالت خواه با هر نحله فکری سخن بگوید! نشان دهد نسبت به اندیشه ورزان با هر ایدئولوژی به سبب فهم مشترک از بی عدالتی موجود باید احترام گذاشت! درباور کسی نمی‌گنجید که کسی در مقابل دستگاه اهریمنی امنیتی وقت لباس کتش را از تن بدر کند و روی دسته صندلی انداخته و آستین بالا بزند تا نطق دفاعیه خود را آغاز کند و با این حد از شهامت را در مقابل قدرتی که نام ساواکش تن‌ها را به لرزه می انداخت چنان شجاعانه سخن بگوید!
این اثر ناخواسته یک رسانه وابسته به قدرت بود که تا مغز استخوان بخشی از ملت رسوخ کرد و درک و شناخت جمعی روشنفکر آگاه و متعهد از تاثیر یک رسانه برافکار عمومی بود. چنان شد تا خسرو گلسرخی و رفیقش کرامت دانشیان به عنوان سمبل های مقاومت هنوز هم در یادها بمانند و پیکارشان نمونه ای از برابری خواهی و آزاد اندیشی باشد . تاثیر و نمایش این فیلم و به دنبال آن انتشار آن در رسانه های نوشتاری بر طیف وسیعی از مردم به خبر شدن مردم از آنچه در کشور می
گذشت، محدود نماند بل که موجی ازگرایشاتِ حقیقت‌جو در میان مردم ایجاد کرد تا به سهم خود خیزش عمومی را به انقلاب رهنمون کند .

_موضوع سوم را به نمونه ای از تلاش آگاهانه یک ماهنامه در تابو شکنی و کمک به خروج جنبش سندیکایی ایران از فطرت وخانه نشینی، پس از سه دهه سرکوب این جنبش اختصاص داده‌ام. نشریه اندیشه جامعه دردهه هشتاد به سردبیری آقای عاشوری بنظر من کاری کرد؛ کارستان. از همین جا برای او آرزوی سلامت دارم . بسیار بودند نشریاتی پس از دوم خرداد ۱٣۷۶ که در سبک و شیوه و قالب یک رسانه، کارِآگاهی بخشی را به پیش می‌بردند و قطعا تاثیرات معینی در ایده پردازی، راه گشایی نظری برای شکستن تکصدایی موجود داشتند، اما ماهنامه اندیشه جامعه دریک اقدام شجاعانه به موضوعی پرداخت که پیش از هرچیز نام جنبش سرکوب شده ای را بر سر زیانها انداخت و طرح موضوعی را درانداخت تا چالش بین روشنفکران و کارگران و اهالی کار و زحمت را به تفاهم رهنمون شود و از رسانه پلی ساخت تا به سرگردانی گروه های وسیع کارگری که نمی خواستند تابع سازمان‌های زرد خانه کارگری باشند، کمک کند تا از آنسوی مزرع بی آب و علفی که سراب بود با عبور از پل رسانه به سویی بروندکه بتوانند در رمینی مساعد بذر مشارکت خود را بپاشند. کاری که این ماهنامه کرد کاری با حداقل مقدورات و ممکنات بود. گرفتن مصاحبه هایی از کارگران سندیکایی دوران رژیم گذشته تا زمان بسته شدن غیر قانونی این سندیکاها و در ادامه طرح نظرات کارگران در باره مسایلی که به خودشان مربوط است . آقای عاشوری که خود دانش آموخته علوم اجتماعی بود، پا را از دایره تنگ روزنامه سلام که اتفاقا در میان روزنامه ها قدری به تکاپوی بیشتر بود بیرون نهاد و با نشر
اندیشه جامعه صدای مردم و از جمله کارگران شد و چندان که سردبیر وقت سلام او را به همکاری با مارکسیست ها متهم می‌کرد. گرچه اندیشه جامعه تعطیل شد و آقای عاشوری مهاجرت کرد اما این تعهد به کار رسانه‌ای موجبات گرد آمدن مردانی تشکیلاتی و از جنس مبارزات صنفی_ طبقاتی و فعالیت های اتحادیه ای آنان شد و پیامد هایش هنور هم قابل لمس است.

این موارد را گفتم تا یادآور همه زحماتی باشم که هنوز هم در میان اهالی رسانه، گرچه با سختی بسیار؛ اما جریان دارد. همین جا میخواهم ازروزنامه نگارانی که طی اول می روز جهانی کارگر ( یازده اردیبهشت ) به خاطر امر خطیر اطلاع رسانی آزاد گرفتار بند و زندان شده اند یادکنیم از کیوان صمیمی سردبیر ایران فردا و روزنامه نگار شجاع مرضیه امیری که در حین تحصیل در رشته جامعه شناسی کار روزنامه نگاری را نیز در کمال تعهد و مسوولیت پذیری انجام میداد و همین جا خواهان آزادی بی قید وشرط او از بازداشت ناروا و ناعادلانه اش باشیم.

در عین حال به این موارد پرداختم تا بگویم روزنامه نگاری و کار در رسانه به معنای واقعی کلمه کاری است کارستان . چرا؟ اول اینکه آگاهی و بیداری مردم سبب رشد و توسعه پایدار انسانی خواهدشد و این کار تنها از رسانه برمی‌آید و آنجا که زورمندان و دولت‌های حامی آنها هستند و همه ابزار منع و سانسور و سرکوب و تطمیع و فریب را دراختیار دارند؛ تا جامعه نفهمد جریان سرمایه با چه حیله و ترفندی برای سود و انباشت گروه های مردم را نادان میخواهند! آنها دست به آگاه‌سازی و شفافیت
امور می‌زنند و با ریسک بالایی که این کار دارد کنار می‌آیند و می گویند و می نویسند و نشان میدهند هر آنچه را که باید گفته و نوشته و نشان داده شود .

برای تداوم این کارستان پیش از هرچیز روزنامه نگاران باید بکوشند تا اراده جمعی خود را برای بهبود شرایط کار از امنیت شغلی و معیشت گرفته تا سازمان‌یابی گسترده تر وتواناتر بکار بندند. این امر از آنجا ضرورت دارد که در رسانه غم نان و ترس از تهدید شغل و اخراج و بیکاری پیش از هرچیز به گردش ازاد اطلاعات آسیب می‌رساند چون روزنامه نگاری که ناگزیر از کار برای لقمه ای نان باشد ممکن است میرزابنویس همان سیاست های نئولیبرالی گردد. کم نیست تجارب منفی که با روزنامه نگارانی از این دست داشته‌ایم. وقتی سخنان یک مصاحبه شونده درست ۱٨۰ درجه واژگونه بیان می‌شود و برای خوشامد رسانه وابسته به قدرت انواع خودسانسوری و تحریف بر دستان روزنامه نگاری تحمیل می‌گردد نه تنها خدمتی به گردش ازاد اطلاعات صورت نمی‌گیرد که به زیان زحمتکشان ناخواسته تیغ سانسور را برگردن حقیقت و واقعیت می نشانیم .

_راه توانمند سازی رسانه به سود آگاهی بخشی عمومی به ویژه کارگران در ارایه‌ی به موقع اخبار و پردازش آن وتحلیل درست از شرایطی‌است که جامعه رانسبت به مخاطرات جدی سیاست‌هایی که منافع ملی و رفاه عمومی و سعادتمندی مردم را نمی‌خواهد؛ برحذر دارد و این راه از میان زندگی کارگران و زحمتکشان عبور می‌کند؛ روزنامه نگاران گوش، چشم ، زبان و پای مردمند . چون بهر جا میروند و همه چیز را می توانند بشنوند، ببینند، به زبان آورند و آنگاه که حقایق را ثیت می کنند نیز بخشی از حافظه مردم را شکل می دهند . برمردم زحمتکش نیز وظیفه ای برقرار است که دستان خود را برای کمک های متقابل به سوی دستان بیشمار زحمتکشان عرصه رسانه دراز کنند و یاریگر آنان باشند .