از : آرمان شیرازی
عنوان : آنچه با آب دهان می چسبد, چیزی نیست جز نومیدی...
از نوشتار هم میهن گرامی, آقای احمد پورمندی, چند داوری و پرسش در ذهن خواننده پدید می آیند. برای نمونه:
۱ - آیا تصمیم گیریهای "متاثر از روابط" و برخاسته از "توافقات پشت درهای بسته (و) پیش از کنگره ... لیدرهای گرایشات" از یکسو و "تدوین اسناد (بدون) کار کارشناسانه" لازم از سوی "منشیان کهنه کار" از سوی دیگر راه را بر "مباحثات فعال تر، شفاف تر، عمومی تر و کارشناسانه تر" نمی بندند؟
۲ - نمیدانم کسانی که مردم را پایه ی انقلاب (یعنی واژه ای که برای چپ های عاقل و شکم سیر هراس انگیز است) و تغییر آفرینی میدانند چه همراهی با خانم ملیحه محمدی و همفکرانش (که جنبش دلاورانه ی دیماه ۹۶ را حرکت "اغتشاشگران" میخوانند) میتوانند داشته باشند؟
۳ - پیداست آنان که "بازنشسته" شدند و از در جلو بیرون رفتند, دوباره از در پشتی به درون آمده اند تا "حقوق دیگری" بگیرند! راستی چرا در خانه بروی اندیشه های ویرانگری که جانیان و فریبکاران حکومت اسلامی را "دمکرات های انقلابی" جا میزدند, و هنوز به همانسان چرخانند, بازست؟
۴ - اگر که حزب چپ با "وحدت سازمان اکثریت, نیمی از اتحاد فداییان و گروهی از چپ های مستقل" پدید آمد, دیگر برآمد مستقل "سازمان اکثریت" جدا از حزب چپ به چه معنی ست؟
۵ - آیا حضور رهبران دائم العمر راه ورود نیروهای جوان به حزب, که ممکنست گونه ی دیگری بیندیشند و ببینند, را نمی بندد؟
۶ - زمانی تصور براین بود که با پدیداری یک نیروی چپ بزرگ (از چند گروه و سازمان کوچکتر) زمینه مناسبی برای فعالیت پراکنده شدگان فراهم می آید. اکنون پرسیدنی ست که راستی چه زیبایی چشمگیری در حزب چپ هست که بتواند چپ های پراکنده پرشماری که آرزوی بهروزی مردمان میهنمان را دارند بسوی خود بکشاند؟
۹۰۶٣۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ تير ۱٣۹٨
|