شهناز نیکوروان
مبارزان واقعی در‌هاله ی بیکاری
جنبش بیکاران در آرژانتین


• بیکاری نتیجه اشتباه شخصی نیست بلکه محصول طبیعی سیستم موجود است. بیکاری یکی از اصلی ترین تبعات سیاست‌های تعدیل ساختاری سرمایه‌‌داری نولیبرال، به عنوان راهکاری برای برون رفت از بحران است. این سیاست‌ها زندگی میلیو‌نها کارگر و خانواه‌هایشان را به ورطه نابودی کشانده و‌ می‌کشاند.در مقاله به نحوه شکل‌گیری جنبش بیکاران در کشور آرژانتین پرداخته‌ می‌شود و به تدریج جنبش‌های بیکاران در سایر کشورها نیز مورد بررسی قرار خواهند گرفت. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٣ تير ۱٣۹٨ -  ۱۴ ژوئيه ۲۰۱۹


بیکاری نتیجه اشتباه شخصی نیست بلکه محصول طبیعی سیستم موجود است. بیکاری یکی از اصلی ترین تبعات سیاست‌های تعدیل ساختاری سرمایه‌‌داری نولیبرال، به عنوان راهکاری برای برون رفت از بحران است. این سیاست‌ها زندگی میلیو‌نها کارگر و خانواه‌هایشان را به ورطه نابودی کشانده و‌ می‌کشاند. کارگران و زحمتکشان کشورهائی که مشمول تعدیل ساختاری شده اند‌‌ نیز با شیوه‌های خاص خود به مقابله با این غارت وهجوم وحشتناک به زندگی ودستاوردهای سال‌ها مبارزاتشان پرداخته و‌ می‌پردازند.

جنبش بیکاران که یکی از جلوه‌های این مقابله و مقاومت و تلاش برای تغییر این شرایط‌‌ نابرابر و غیرانسانی است، سابقه‌ای طولانی دارد ودست آوردهایی نیز داشته است؛ مانند جنبش بیکاران در ۱۹۳۰ در امریکا که باعث شد بیمه بیکاری و تسهیلات دیگری به عنوان رفاه اجتماعی‌‌ قانونی شود. جنبش بیکاران در آرژانتین، تونس،مصر، ایران‌‌ (در سال‌های ابتدایی پس از سرنگونی حکومت پهلوی) و‌.‌‌ .. شکل گرفته است. به دلیل شباهت‌های زیادی که میان کشورهایی مانند آرژانتین،ایران و‌.‌‌ .. وجود دارد، آشنایی با تجربیات این جنبش‌ها‌ می‌تواند مفید باشد و کمک کنند که مبارزات این کشورها، در یک راستا، نظام سرمایه‌‌داری را نشانه بگیرد و زمینه ساز نابودی کل نظام سرمایه‌‌داری را فراهم کند.

در مقاله به نحوه شکل‌گیری جنبش بیکاران در کشور آرژانتین پرداخته‌ می‌شود و به تدریج جنبش‌های بیکاران در سایر کشورها نیز مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

                                                             ***

جهانی‌سازی و به دنبال آن خصوصی‌سازی در امریکای لاتین در اواخر دهه هشتاد میلادی ابتدا در شیلی وسپس در آرژانتین به اجرا در آمد و‌ می‌توان آن را از عوامل اصلی بیکاری و فقر این قاره دانست. از سال ۱۹۹۹ به دستور بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، خصوصی‌سازی در سایر کشورهای این منطقه به سرعت و سریع‌تر از تقریبا هر بخش دیگری از جهان گسترش یافت. این گسترش با این ادعا انجام می‌شد که “خصوصی‌سازی به کاهش نرخ بیکاری و نابرابری کمک خواهد کرد”. اما خصوصی‌سازی به شدت و به طور فزاینده‌ای در منطقه تاثیر ناخوشایندی گذاشت و موجب افزایش فقر و نابرابری در آمریکای لاتین‌‌ شد، شواهد بسیاری این ادعا را ثابت‌ می‌کند. به علت خصوصی‌سازی در طول حدود یک دهه‌‌‌‌ حدود۱۵۰ هزار کارگر فقط در آرژانتین اخراج شدند.

اکثر شرکت‌های عمومی منطقه – همه چیز از بانک‌ها‌،‌‌ نیروگاه‌ها و سیستم‌های مخابراتی‌،‌‌ جاده‌ها، آب، و خدمات حمل و نقل – به بخش خصوصی فروخته شد. آرژانتین کشوری نسبتا غنی و درعین حال، دارای سطح نسبتا بالایی از فقر است. از سال ۱۹۹۱، کشور طی یک دوره تعدیل اقتصادی، خصوصی‌سازی صنایع دولتی و باز کردن درهای کشور به روی تجارت خارجی با افزایش شدید نرخ تورم روبرو شد. در ابتدا اجرای این سیاست‌ها، برای مدت کوتاهی به طور واقعی‌‌ موجب کاهش فقر و بهبود رفاه شد. نرخ فقر از ۴۰ درصد در سال ۱۹۹۰ به پایین‌ترین میزان ۲۲درصد در سال ۱۹۹۴ کاهش یافت. اما، از سال ۱۹۹۵، فقر رشد کرد و توزیع درآمد بدتر شد. بدتر شدن توزیع درآمد نشان دهنده این واقعیت است که دستاوردهای این رشد به طور عمده به نیروهای کارآمد و تحصیل کرده و نه به فقرا رسیده است.‌‌ نرخ بیکاری نیز در میان فقرا‌‌ بسیار بالاتر از سطح عمومی جمعیت بود. بسیاری از فقرا در بخش غیررسمی و مشاغل موقت مشغول به کار بودند و یا در فعالیت‌های ساختمانی فصلی کار‌ می‌کردند. ورود زنان، به ویژه زنان فقیر، به طور فزاینده‌ای به بازار نیروی کار، تبدیل به استراتژی‌ای برای حفظ درآمد خانوار شد. اشتغال کامل و امنیت شغلی به یکی از مهمترین خواسته‌های زحمتکشان تبدیل شد.

به طور کلی، خانواده‌های فقیر دارای سطح تحصیلات پایین هستند ودر مناطقی زندگی‌ می‌کنند که از آب و خدمات بهداشتی، جاده‌ها و دیگر امکانات عمومی زندگی‌،‌‌ بهره‌مند نمی‌شوند. آنها اغلب فاقد مالکیت زمین‌هایی هستند که در آن ساکنند‌‌ و توزیع خدمات شهری بین مناطق مختلف تقریبا نابرابر است.

دولت در حدود ۱۸درصد از تولید ناخالص ملی را در برنامه‌های اجتماعی صرف‌ می‌کرد، اما این برنامه‌ها برای کاهش فقر طراحی نشده بود. بخش عمده‌ای از هزینه‌های دولت برای بیمه‌های اجتماعی است که حقوق و مزایای بیکاری را برای کارگران بخش رسمی فراهم‌ می‌کند. با این حال، کارگران بخش غیررسمی که اغلب فقیرند، این مزایا را دریافت نمی‌کنند، در حالی که کارگران بخش رسمی از منافع و امنیت شغلی نسبی برخوردارند، اما کارگران در بخش غیررسمی چنین موقعیتی ندارند. کارگران در بخش غیررسمی لزوما فقیر نیستند؛ فقرا را‌ می‌توان در هر دو بخش مشاغل رسمی و غیررسمی پیدا کرد. با این حال، کارگران بخش غیررسمی بیشتر مستعد‌‌ از دست دادن شغل و کاهش حقوق هستند و عملا از حمایت‌های دولتی نیز برخوردار نیستند.

در همه ی کشورها، خصوصی‌سازی موجب نارضایتی شدید مردم شده است و در آمریکای لاتین نسبت به سایر نقاط جهان به دنبال خصوصی‌سازی، مخالفت سیاسی و تظاهرات بیشتر و بیشتری شکل گرفته است.* بیشترین اعتراضات مردم به خصوصی‌سازی در بخش‌های برق، آب و حمل ونقل صورت گرفت.

معرفی جنبش کارگران بیکار در آرژانتین

در طول بیست و پنج سال گذشته، آمریکای لاتین شاهد سه موج از جنبش‌های اجتماعی بوده است. موج اول، تقریبا از اواخر دهه ۱۹۷۰ تا نیمه دهه ۱۹۸۰ شکل گرفت که عمدتا ترکیبی از آنچه بود که«جنبش‌های اجتماعی جدید» نامیده‌ می‌شد و همانندی‌هایی با هم داشته و با یکدیگر مرتبط بودند، مانند جنبش‌های حقوق بشر، محیط زیست، جنبش‌های فمینیستی و نژادی و‌.‌‌ ..‌.‌‌‌‌ رهبری آنها به طور عمده‌‌ برعهده روشنفکران طبقه متوسط بود و سیاست‌ها و استراتژی‌های آنها، بر ایجاد چالش در برابر رژیم‌های اقتدارگرا نظامی و غیر نظامی در آن زمان متمرکز بود.

موج دوم‌‌‌‌ به نیروی سیاسی قدرتمندی تبدیل شد که از نیمه دهه ۱۹۸۰ شروع و تا کنون ادامه دارد. سازمان‌های توده‌ای موج دوم که به طور عمده متشکل از دهقانان و کارگران روستایی بودند که رهبریت‌‌ مبارزرا در دست داشتند و مستقیما به تبلیغ و دفاع از منافع اقتصادی خود می‌پرداختند. برجسته ترین این جنبش‌ها عبارتند از: زاپاتیستهای مکزیک (EZLN)، کارگران روستایی بدون زمین برزیل (MST)، کشت کنندگان گیاه کوکا ۱و دهقانان بولیوی، فدراسیون ملی دهقانان در پاراگوئه،‌‌ نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا (فارک)‌‌ و دهقانان بومی و بومیان بدون زمین در اکوادور. ترکیب، تاکتیک‌ها و خواسته‌های این گروه‌ها متنوع است، اما همه آنها در مخالفت با نئولیبرالیسم و امپریالیسم، یعنی رژیم اقتصاد نئولیبرالی و تمرکز رو به رشد ثروت در دست نخبگان محلی و خارجی، متحدند. به طور مشخص، آنها برای توزیع مجدد زمین و استقلال ملی برای جوامع بومی تلاش‌ می‌کنند و با مداخله ایالات متحده با محمل برنامه‌های ریشه کن‌سازی کوکا، اشغال منطقه توسط پایگاه‌های نظامی، نفوذ نهادهای پلیسی / نظامی ملی و نظامی‌سازی درگیری‌های اجتماعی، مانند “طرح کلمبیا” و “ابتکار آند” ۲ مبارزه‌ می‌کنند.

سومین و جدیدترین موج جنبش‌های اجتماعی در مناطق شهری متمرکز است و شامل جنبش‌های توده‌ای پویا در مناطق اسپانیایی زبان است و از کارگران بیکار در آرژانتین، بیکاران و فقرا در جمهوری دومینیکن و حاشیه‌نشیانان شهرها تشکیل شده است. علاوه بر جنبش‌های شهری، جنبش‌های چند بخشی جدیدی‌‌ نیز شکل گرفته که شامل مبارزات جمعی‌‌ کارگران مزرعه و کشاورزان کوچک و متوسط‌‌ در کلمبیا، مکزیک، برزیل و پاراگوئه است.

ماهیت، شیوه عمل و روش‌های سیاسی موج‌های دوم و سوم، بسیاری از کلیشه‌ها و مفروضات علوم اجتماعی متعارف لیبرالی و ارتدکس‌های پسامارکسی را به چالش کشیده است، دیدگاه‌های نظریه پردازانی که پایان سیاست‌های طبقاتی را اعلام و جنبش‌های فرهنگی و “شهروندی” مبتنی بر دموکراسی، برابری جنسیتی و سیاست‌های هویتی را تبلیغ‌ می‌کنند. نظریه‌پردازانی نظیر اریک‌هابس بام که از استدلال‌های “جمعیت شناختی” برای حذف محدوده حرکات دهقانی در مبارزات سیاسی معاصر استفاده استدلال‌ می‌کنند که جمعیت فقیر شهری مشغول به شغل‌های ناخوشایند و حاشیه‌ای و از معناهای تولید جدا شدند و قادر‌‌ به چالش کشیدن‌‌ قدرت سیاسی‌‌ نیستند. انفجار بعدی جنبش‌های دهقانی و شهری در سراسر آمریکای لاتین، در جستجوی زمین و قدرت سیاسی، به این دیدگاههای راست افراطی ضربه سختی وارد کرد. آنچه که لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی تحت عنوان پایان عصر انقلابات مطرح‌ می‌کرد، با ظهور زاپاتیست‌ها، فارک وجنبش کشت‌کنندگان کوکا( COCAINE) دود شد وبه هوا رفت. این جنبش‌ها، گروه‌های مردمی را برای مبارزه با دهه‌ها فحاشی، فساد و قانون ارتجاعی سازماندهی کردند و در این فرایند، شکل اصلی جدیدی از دموکراسی مستقیم را تعریف کردند و شیوه مبارزه‌شان را جلوگیری از حمل عمده کالا توسط کامیون‌ها در جاده‌‌ قرار دادند که بازتولید نیازهای تولید و توزیع کالاهای ضروری رژیم نئولیبرالی را فلج‌ می‌کند.

این جنبش، شفافیت فرضیه‌هایی را به چالش‌ می‌کشد که بر این نظرند که حاشیه نشینان توان حرکت و مبارزه یک پارچه را ندارند، به این دلیل که آنها به صورت بخش‌های جدا از هم و پراکنده در حاشیه شهرها زندگی‌ می‌کنند و با هم در ارتباط نیستند. این جنبش‌ها نمونه‌های ارزشمندی هستند که باید ویژگی‌های نوآورانه و امکانات بالقوه آن برای کشورهای مشابه مورد بررسی قرار گیرد.

بیکاری در آرژانتین فوران‌ می‌کند

چپ‌های سنتی و رفرمیست استدلال‌ می‌کنند که وجود طبقه کارگر صنعتی برای تحولات اجتماعی ضروری است و‌‌ در روند تولید، استراتژیک است. کاهش نسبی این طبقه و رشد عظیم جمعیت توده‌های شهری بیکار و کارگران غیر رسمی و “توده‌های حاشیه‌نشین شهری” از جمله تغییراتی به شمار‌ می‌آیند که مانع‌‌ تحولات اجتماعی رادیکال شده یا حتی آن را غیرممکن‌ می‌کنند. این بخش از چپ‌های سنتی ادعا‌ می‌کنند که ساختار تقسیم مشاغل به لایه‌های متمایز در مناسبات قدرت (به این مفهوم که بخشی دستمزدهای بالاتر، بخشی متوسط و بخشی دستمزدهای پایین‌تر دارند) فقیرهای شهری را پراکنده و مجزا کرده و سیاست حاشیه‌نشین‌سازی و بیکارسازی کارگران، بزرگ‌ترین گام بوده تا از پتانسیل انقلابی کارگران جلوگیری شود. آنها همچنین استدلال می‌کنند که این توده شهری به سرمایه‌‌داری سود‌ می‌رسانند، سطح پایین دستمزدها را حفظ‌ می‌کنند و تقاضای افزایش دستمزد کارگران شاغل را مورد‌‌ تهدید قرار‌ می‌دهند. برخی از دانشمندان علوم اجتماعی و سازمان‌های غیردولتی تلاش کرده‌اند ما را متقاعد سازند که این الگوهای اشتغال مدرن(کار انعطاف پذیر، دور کاری و کار در خانه…) چیزهای خوبی هستند، زیرا باعث افزایش استقلال توده‌های شهری از طریق تشویق فعالیت‌های کوچک، اقتصادهای معیشتی و مبادلات متقابل شده‌اند. اما آنان از این امر غافلند که ارتش بیکاران در صورت آگاه شدن و‌‌ حرکت کردن کل نظام سرمایه‌‌داری را به چالش‌ می‌کشند.

در آرژانتین فقدان شغل‌های پایدار، کاهش استانداردهای زندگی، افزایش نارضایتی اجتماعی، سبب افزایش طغیان خشونت و رشد عظیم فعالیت‌های غیرقانونی اقتصادی شده است که در حومه ی شهرها صورت می‌گیرد،‌‌ مبارزات سازماندهی شده در این نواحی تصورات عجیب و غریبی را به سخره می‌گیرد که توسط ایدئولوگ‌های اصلی “خودیاری” نوشته شده است. سازماندهی پیچیده و موفقیت آمیز کسانی که از دیدگاه چپ‌های سنتی به عنوان گروه‌های غیرقابل‌‌ سازمان دهی، محسوب‌ می‌شوند، این دیدگاه‌ها را به چالش کشیده است.

در اواخر دهه ۱۹۹۰، محاصره و بستن جاده‌ها به صورت گسترده در حومه‌های کارگری بوینس‌آیرس اتفاق افتاد و اعتراض به افزایش نرخ برق توسط شرکت‌های خصوصی و قطع برق‌‌ خانه‌های مصرف‌کنندگان بیکار که قادر به پرداخت صورت‌حساب خود نبودند، گسترش یافت. در ابتدا بیکاران عریضه‌هایی برای شهرداری‌ها، دولت و مسوولین ایالتی ارسال کردند و از روش‌های مسالمت‌آمیز استفاده می‌کردند. اما زمانی که به این نامه‌ها بی توجهی شد و این تاکتیک‌ها نادیده گرفته شد، بیکاران شروع به اقدامات رو در رو و جدی‌تری کردند، ساختمان‌های اداری دولتی و شهرداری را اشغال کردند و گاهی اوقات آنها را آتش زدند. بستن جاده‌ها و فعالیت‌های تدارکات توده‌ای در دو شهر (Cutrol Co‌‌ وPlaza Huincal) در ماه ژوئن ۱۹۹۶ و در آوریل ۱۹۹۷ آغاز شد. این تظاهرات هزاران نفر را در اعتراض به تعلیطی کارخانه‌ها و بیکاری گسترده کارگران بسیج کرد. تا سال ۲۰۰۰، اعتراضات گسترده‌ای در شهرهای (Neuquen‌‌‌‌ و General Mosconi) صورت گرفت که سابقا مراکز تولید نفت‌‌ بودند. هنگامی که خصوصی‌سازی منجر به بسته شدن محل‌های کار و بیکاری گسترده شد، به دلیل کاهش بودجه برای تامین نیازهای مالی صندوق بین‌المللی پول (IMF)، دولت نتوانست به وعده خود مبنی بر اشتغال‌زایی عمل کند.

در اوت ۲۰۰۱، گروه‌های بیکار سازماندهی شده در سراسر کشور که بیش ازصدهزار نفر بودند، حدود سیصد بزرگراه را در آرژانتین مسدود و اقتصاد را فلج کردند. در ماه‌ها و هفته‌های ۲۰۰۱، پلیس فدرال پنج سازمانده‌‌ را به قتل رساند و بیش از سه هزار نفر را‌‌ در درگیری‌های خشونت‌آمیز در سراسر کشور دستگیر کرد. در همان زمان، بیکاران سازمان یافته در حالی که استقلال خود را حفظ کردند، توانستند حداقل حقوق و دستمزد، شغل‌های موقت، کمک هزینه غذا و سایر امتیازات دولت را برای هزاران نفر به دست آورند،. تا سپتامبر ۲۰۰۱، بیکاران توانستند محاصره بزرگراه‌های اصلی را در سرتاسر پایتخت بوئنوس‌آیرس انجام دهند و یک اعتصاب عمومی موفق را با مشارکت بخش‌های اتحادیه‌های کارگری در صنایع بزرگ خصوصی و دولتی سازماندهی کردند و به طور قابل توجهی این اقدامات، از حمایت و مشارکت طیف وسیعی از شهروندان و طبقات اجتماعی، از جمله مغازه‌داران محلی، کارکنان فرمانداری و شهرداری، بازنشستگان، کارگران و کارکنان مراکز بهداشت عمومی، معلمان مدرسه و گروه‌های حقوق بشر و مادران میدان مایو برخوردار شد. این موفقیت‌های چشمگیر، بر اساس چندین سال شکیبایی و گذر از شرایط سخت و ناامید کننده به دست آمده بود.

توضیح جنبش

اولین گام برای تبین و توضیح جنبش بیکاران در آرژانتین، بررسی آن در چارچوب پروژه‌های نئولیبرالی‌ای است که زندگی کارگران و دهقانان را در سراسر آمریکای لاتین نابود کرده است. دولت آرژانتین مسیری را پی گرفته که توسط ایدئولوگ‌های بازار آزاد ساخته و پرداخته شده است، سیاست‌هایی که اثرات قابل پیش‌بینی دارند. شرکت‌های دولتی به بخش خصوصی فروخته شدند و صاحبان جدید هزاران کارگر را اخراج کردند. با تصویب قانون‌های جدید و وعده وعید برای عملیات خیالی غیرقابل قبول وبی ثمرو برنامه‌هایی که بیشتر برروی کاغذ قابل اجرا هستند، تمام بخش‌های اقتصادی و اجتماعی تحت تاثیر قرار گرفتند و معادن معدنی و انرژی بسته شدند، بدین ترتیب شهرها خالی از روح زندگی برای مردم شد. دستمزدها و امکانات رفاهی و خدماتی عمومی کارگران کاهش یافت و بسیاری از آنها از کار بیکار شدند. هزاران نفر از کارکنان دولتی ماه‌ها بدون دریافت هیچ دستمزدی به سرکار می‌رفتند. خدمات اجتماعی به شدت کاهش یافت و بر زندگی بازنشستگان و همه کسانی تاثیر گذاشت که دیگر نمی توانستند از آموزش و پرورش یا مراقبت‌های بهداشتی خصوصی شده استفاده کنند. اجرای سیاست‌های صندق بین‌المللی پول، موجب سقوط در بخش مالی و حرکت ۱۳۰ میلیارد دلار (معادل بدهی عمومی‌‌ به خارج از کشور) توسط بورژوازی آرژانتین شد. رکود اقتصادی که در سال ۱۹۹۷ آغاز شد‌،‌‌ در سال ۲۰۰۱ به یک رکود(عمیق) کامل تبدیل شد.‌‌ بین ۳۰ تا ۸۰ درصد از نیروی کار بیکار و یا دست کم به دلیل عدم وجود منابع مالی یا مواد اولیه، کاری برای انجام دادن نداشتند. در بوینس‌آیرس، آمار رسمی بیکاری ۱۶تا ۱۸ درصدی به سرعت دو برابر شد. در حومه‌های بزرگ کارگری، نرخ بیکاری به ۳۰-۵۰ درصد رسید و در همه جا بخش بزرگی از خانواده‌ها به زیر خط فقر سقوط کردند.

مشکلات اقتصادی تحت شرایط پر هرج ومرج سیاسی تشدید شد. سه رئیس جمهور اخیر (رائول آلفونسین، کارلوس سول منم و فرناندو د لا روا) “جواهرات سلطنتی موجود در خزانه” را به سرمایه داران آرژانتینی و خارجی بر اساس قیمت‌های پایه معامله کردند و مقررات قانونی اجتماعی موجود را به شدت نقض کردند. اعتراضات کارگران و اتحادیه‌های کارگری به این شرایط به اوج رسید. در این اعتراضات اتحادیه‌های کارگری مورد حمله قرار گرفتند و اعضایشان مورد ضرب و شتم‌‌ قرار گرفتند ومجروح شدند. سرکوب و ضرب وشتم معترضین به گونه‌ای شدید بود که نظامیان‌‌ مسئول ۳۰ هزار قتل‌عام و ناپدید شده را روسفید کرد. برای خنثی کردن فقر، دو حزب عمده (رادیکال‌ها و پرونیست‌ها)، گاهی سبدهای غذایی و رانت‌هایی مانند اشتغال (استخدام) را بین طرفداران وفادارشان توزیع‌ می‌کردند، این به اصطلاح کمک‌ها که البته فقط شامل خودی‌ها‌ می‌شد، برای جامعه کافی نبود.

این شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی‌،‌‌ فرصت‌های مطلوبی برای تشکیل سازمان‌های توده‌ای بوجود آورد. اما‌‌ شرایط عینی دیگری نیز وجود داشت که برای سازماندهی و استراتژی‌های آگاهانه سازمان‌ها مناسب بود، از جمله:

۱) کارگران صنعتی بیکارشده، جوانانی که هیچ شغلی نمی یابند و زنان سرپرست خانوار در باریوس‌ها (barrios) (مناطق حاشیه‌نشین از شهرهای اسپانیایی زبان که مردم‌‌ به شیوه خود زندگی‌ می‌کنند،) متمرکزند که به دلیل شرایط و محل زندگی شان، یکپارچه و نسبتا همگن بوده و کمتر تحت نفوذ طبقه متوسط قرار دارند؛

۲) در این باریوس‌ها تعداد زیادی از کارگران صنعتی بیکار با تجربه و آشنا با مبارزه جمعی و اتحادیه‌ای زندگی‌ می‌کنند؛

۳) ماهیت طولانی مدت بحران، خانوارها را ویران کرده‌‌ و به این دلیل‌‌ سهم غیرمتعارف زنان پیشروافزایش یافته بود، همین شرایط برای نوجوانان و جوانانی وجود داشت که اکثریت آنها تجربه کار قبلی نداشتند و با آینده‌ای مبهم و تاریک مواجه بودند؛

۴) این مناطق یا باریوس در نزدیکی بزرگراه‌های اصلی درحاشیه شهرها قرار دارند، جایی که بیشترین کالاها و مسافران بین شهرهای بزرگ و مرزهای ملی در آن در حال رفت و آمدند.

البته، این شرایط برای بوجود آمدن یک جنبش کافی نیست، سازمان‌ها و تشکل‌هایی لازم است که‌‌ استراتژی و تاکتیک‌های مناسبی برای سازماندهی و مقابله با این شرایط داشته باشند. موفقیت جنبش بیکاران در آرژانتین به دلیل این واقعیت است که برای جلوگیری از خطاهای گذشته، با سازماندهی مستقل در داخل باریوس‌ها به صورت خودمختار عمل کرده و از تجربه بوروکراسی اتحادیه‌های کارگری، احزاب انتخاباتی و دستگاه‌های دولتی، گذر کرده است. اتحادیه‌های کارگری، به ویژه کنفدراسیون عمومی کارگران (CGT)، توسط یک گروه رشوه‌خوار اداره‌ می‌شد که کارفرمایان‌‌ مبالغ زیادی برای سرکوب کارگران به آنها پرداخته بودند و این رهبران فاسد، همدست وهمتراز با رژیم کارلوس سول منم شده بودند و تمایلی برای مقابله با دولت دلاورا (De la Rua) یا سیاست‌های رفرمیستی او نداشتند. دولت و اتحادیه‌های زرد گاه به گاه، نمایش‌هایی از اعتصاب عمومی و مراسم‌های گوناگون برپا‌ می‌کردند که برای کارگران بیشتر یک تشریفات‌‌ نمادین بی معنی بود که با هدف “پایین آوردن تب به جای درمان بیماری ” و مهار کردن اعتراضات انجام‌ می‌شد. تلاش‌های پیشین اتحادیه‌های کارگری پیشرو برای سازماندهی کارگران بیکار شکست خورده بود، این شکست به‌‌ این دلیل نبود که بیکاران قابلیت سازماندهی نداشتند بلکه بیشتر از این جهت بود که خود اتحادیه‌ها به این امر باور نداشته و‌‌ با بی میلی و دلسردی دراین زمینه فعالیت‌ می‌کردند و حتی اتحادیه‌های پیشرو نیز به رغم تقاضای برنامه ریزی برای سازماندهی بیکاران، تمام‌‌ تلاششان‌‌ را بر روی خواسته‌های اعضا‌‌ و مبارزات بخش‌های خود متمرکز کرده بودند.

در جایی هم که این اتحادیه‌ها با جنبش بیکاران، همکاری کردند، بیشتر در تظاهرات یک روزه و به عنوان نیروهای کمکی‌‌ بود و در زمینه تامین هزینه‌ها و یا بهسازی سازماندهی موثر نبودند. همان طور که در مورد احزاب سیاسی‌ می‌توان گفت، علاوه بر سرکوب مستقیم، آنها تعدادی از اعضایشان را به عنوان عناصر نفوذی به سوی بیکاران روانه کردند تا بتوانند رهبری اعتراضات بیکاران را به دست بگیرند.

بنابراین، اساس موفقیت سازمان جدید بیکاران، رد سیاست‌های رفرمیستی تغییر از طریق شرکت در انتخابات بود که روسای حزب و بوروکرات‌های اتحادیه‌ای بر آن تاکید داشتند؛ تکیه جنبش بیکاران بر خودسازماندهی و اقدام مستقیم بود.

رهبری جنبش کارگران بیکار(MTD) به عنوان یک جنبش مردمی سازمان یافته‌،‌‌ برعهده اعضای باریوس‌های مناطق مختلف شهری است. جنبش کارگران بیکار با یک ساختار بسیار متمرکز سازماندهی شده است. هر ناحیه (شهرداری)‌‌ دارای سازمان خود است که بر اساس محدوده‌های‌‌ داخلیش تقسیم بندی شده است. هر حوزه، شامل چند بلوک است که هر کدام رهبران و فعالان غیر رسمی خود را دارند. بیکاران هر منطقه شهرداری توسط مجمع عمومی خودشان سازماندهی‌ می‌شود که همه اعضای فعال در آن شرکت‌ می‌کنند. خط مشی، نحوه طرح خواسته‌ها، برنامه ریزی برای سازماندهی بستن جاده‌ها به طور جمعی در مجمع تصمیم گیری‌ می‌شود. هنگامی که یک شریان اصلی(جاده) یا بزرگراه برای بستن انتخاب‌ می‌شود، وظیفه مجمع، جلب پشتیبانی بیشتر در داخل باریوس است. صدها و حتی هزاران نفر از زنان، مردان و کودکان در بستن جاده‌ها‌‌ شرکت‌ می‌کنند، چادر و آشپزخانه‌های عمومی را در کنار جاده‌ها راه اندازی‌ می‌کنند. اگر پلیس تهدید کند، صدها نفر دیگر ازحاشیه نشین‌های مجاور نیز‌ می‌آیند. اگر حکومت تصمیم به مذاکره داشته باشد، جنبش درخواست‌ می‌کند که‌‌ مذاکرات باید با همه سازمانده‌ها، در بزرگراه‌های مسدود شده‌‌ صورت گیرد. تصمیم گیری در محل اقدام توسط مجمع‌عمومی گرفته‌ می‌شود.

سازمان‌دهندگان اعتمادی برای‌‌ فرستادن نمایندگانی برای مذاکره ندارند‌،‌‌ زیرا به تجربه دریافته اند حتی اگر اهالی پیشرو محله، به طور جداگانه به ادارات دولتی بروند، با پیشنهاد یک شغل مطمئن آنها را می‌خرند. هنگامی که آنان موفق‌ می‌شوند سهمیه‌ای از مشاغل موقت دولتی را به دست آورند، توزیع شغل‌ها با تصمیم گیری جمعی و مطابق با معیارهای اولیه نیازهای خانواده و میزان مشارکت فعال در مسدود کردن راه‌ها صورت‌ می‌گیرد. در مواردی که مشاغل کمتری نسبت به تعداد بیکاران وجود دارد، واگذاری شغل به افراد به صورت چرخشی صورت می‌گیرد. سازماندهندگان با تجربه آموخته اند که وقتی رهبران به صورت فردی مذاکره و توزیع شغل‌ می‌کنند، به اعضای خانواده، دوستان خود بیشتر نظر دارند‌‌ و این گونه، زمینه فساد‌‌ در جنبش بوجود‌ می‌آید.

تاکتیک مسدود کردن‌‌ بزرگراه‌ها نیز در موفقیت MTD نقش مهمی دارد. این‌‌ کار معادل اعتصاب و به زمین گذاشتن ابزار تولید کارگران شاغل است‌.‌‌‌‌ بدین طریق آنها توزیع و حمل ونقل کالاها (هم مواد اولیه برای تولید و هم کالاهای ساخته شده به مقصد بازارهای داخلی و خارجی) را فلج‌ می‌کنند. کسانی که بستن ایستگاه‌ها را سازماندهی‌ می‌کنند، کارگران محلی‌ای هستند که در سخنرانی و بیان‌‌ خواسته‌هایشان شجاع‌‌ هستند. مردم عادی از آنها حمایت‌ می‌کنند،مردم عادی از سخنرانی‌ می‌ترسند، اما به شدت در حمایت از بستن‌‌ جاده‌های نزدیک و راحت قابل دسترس درگیر‌ می‌شوند و مانع‌‌ دستگیری رهبرانشان توسط‌‌ پلیس‌ می‌شوند. آنها با جداشدن‌‌ از انفعال ناشی از رنج‌های فقر، عدم سازماندهی(ناتوانی) اجتماعی و سوءاستفاده‌های فرصت طلبانه، در یک جنبش قدرتمند همبستگی، مشارکت در سازمان‌های اجتماعی مردمی مستقل و سیاست‌های مستقل فعال شدند.

تقاضاهای فوری جنبش بیکاران عبارتند از: مشاغل دولتی‌،‌‌ توزیع مواد غذایی، آزادی صدها مبارز بیکار زندانی و همچنین‌‌ سرمایه گذاری‌های عمومی در زمینه آب، جاده‌های آسفالته و تاسیسات بهداشتی(به عبارتی عمومی‌سازی رفاه بهداشتی و اجتماعی برای مردم جامعه) است. تقاضا برای اشتغال فراتر از داشتن شغل موقت است و شامل اشتغال دائم با دستمزد مناسب برای زندگی است. در شهر( General Mosconi )‌،‌‌ رهبران جنبش بیش از سیصد پروژه را برای تأمین غذا و اشتغال، تشکیل داده اند که بعضی از آنها با موفقیت کار‌ می‌کنند، از جمله یک نانوایی، باغ ارگانیک، پرورش گیاهان تصفیه آب، کلینیک‌های کمک‌های اولیه در باریوس‌ها و بسیاری پروژه‌های دیگر. این شهر به طور واقعی توسط کمیته بیکاران محلی اداره‌ می‌شود، چرا که مقامات محلی شهرداری کنار گذاشته شده اند. برخی از حومه‌های کارگری تحت‌‌ کنترل جنبش بیکاران، به نوعی مناطق شبه آزاد تبدیل شده اند، جایی که قدرت مقامات محلی خنثی شده و حتا‌ می‌تواند رژیم‌های دولتی و فدرال را در مورد مسائل خاص به چالش بکشد. ظهور “اقتصاد موازی” در مقیاس محدود در (General Mosconi)‌،‌‌ حمایت مردمی، مبارزات را تقویت‌ می‌کند و چشم اندازی از توانایی‌های بیکاران را برای اداره زندگی شان، محله‌هاشان و معیشت شان ارائه‌ می‌کند.

فراتر از خواسته‌های محلی و فوری، جنبش بیکاران آرژانتین (MDT ) خواستار پایان دادن به بازپرداخت بدهی‌ها و برنامه‌های ریاضت اقتصادی، واژگونی مدل نئولیبرال و بازگشت کنترل دولتی هستند تا از این طریق پیشرفت‌های اقتصادی تامین شود. در اوایل سپتامبر ۲۰۰۱، دو جلسه ملاقات گروه‌های ملی بیکار در Matanza و La Plata برگزار شد. در این جلسات بیش از دو هزار نماینده از ده‌ها گروه بیکار، اتحادیه‌های کارگری، دانشجویان و ان جی‌ای او‌ها‌‌ شرکت داشتند. هدف این بود که فعالیت‌ها را هماهنگ کنند، ایده‌ها را به اشتراک گذاشته و یک برنامه ملی و برنامه مبارزه را ایجاد کنند. در اجتماع نمایندگان در لا پلاتا با شش درخواست فوری موافقت شد: (۱) ابطال و منسوخ کردن سیاست‌های تنظیم ساختاری(برنامه‌های نئولیبرالی تغییر ساختارهای سیاسی و اقتصادی)، سیاست‌های کسری بودجه و روند قضایی علیه بازداشت شدگان و دیگر فعالان ؛ (۲) باز پس گرفتن بودجه ریاضتی؛ (۳) گسترش و دفاع از طرح‌های اشتغال عمومی و تخصیص غذا به هر یک از کارگران بیکار بالای شانزده ساله، ایجاد یک ثبت نام عظیم از بیکاران تحت کنترل سازمان‌های بیکار در جلسه مجمع؛ (۴) پرداخت صد پزو (peso = $ ۱.۰۰) بابت هر هکتار به کشاورزان کوچک و متوسط برای کاشت مزرعه‌هایشان؛ (۵) ممنوعیت تیراندازی به مردم و معترضان و (۶) خروج فوری پلیسها از شهر ( General Mosconi )

در ماه سپتامبر ۲۰۰۱ دو بار جاده‌های در سراسر کشور برای حمایت از این خواسته‌ها بسته شد.‌‌ علاوه بر این، مجمع‌‌ پنج هدف استراتژیک را پذیرفت: (۱) عدم پرداخت بدهی خارجی غیرقانونی و جعلی؛ (۲) کنترل عمومی صندوقهای بازنشستگی؛ (۳) باز‌سازی بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ و استراتژیک؛ (۴) بخشش بدهی‌های کشاورزان کوچک و قیمت پایدار برای خرید محصولاتشان ؛ و (۵) پایان دادن به برنامه‌های ریاضت اقتصادی و تغییر سیاستمداران.

مجمع به پایان رسید و خواستار یک اعتصاب عمومی شش ساعته و یک کمیته ملی برای هماهنگی فعالیت‌ها با کنفدراسیون اتحادیه کارگران مخالف آرژانتینی شد.

زیرنویسها:

۱ - کشاورزانی که گیاه کوکا را به منظور استفاده‌ای دارویی کشت‌ می‌کنند و در مقابل کارتل‌های قاچاق کوکائین و دولت، جنبش خود را شکل داده اند.
۲ - طرح کلمبیا، برای اطلاع بیشتر از این طرح به کتاب فارک، منتشر شده توسط کانون مدافعان حقوق کارگر مراجعه کنید.

منبع کانون: مدافعان حقوق کارگر