گذر و نظری به کنگره نخست حزب چپ ایران (فدائیان خلق)


جمشید طاهری پور


• اکنون این ایده مطرح است که رهبری فرجام بخش گذار ایران از چمهوری اسلامی، نه یک رهبری کاریزماتیک، ایدئولوژیک، حزبی یا نظام محور، بلکه یک رهبری جنبشی با سرشت مدنی و شهروندی در شعاع و پیوند با شبکه رسانه‌های اجتماعی دیجیتالی خواهد بود. این استنتاج موئید اهمیت و ضرورت بزرگ فعالیت حزب چپ در جنبش های مطالباتی و اجتماعی، حضور در رسانه‌های اجتماعی دیجیتالی و پشتیبانی از نهادها و نمادهای رهبری آن‌ها، در راستای دموکراسی و عدالت برای ایران است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ تير ۱٣۹٨ -  ٨ ژوئيه ۲۰۱۹


چند روز دیگر نخستین کنگره حزب چپ ایران (فدائیان خلق) برگزارمی شود. در تلاقی میل و علاقه خودم و تمایل و علایق دست در کاران برگزاری، شایقم در کنگره شرکت کنم. حالا که می روم به نظرم رسید خوب است گذری نظری تأملاتی را یادآور شوم. به قولی که می خوانند؛ «ما که راه رفته ایم، یاد است که می گذرد!»*

                                                          * * *

طرح مباحث تئوریک و مبانی نظری در کنگره برای رأی گیری هرچند در کنگره نخست حزب که جنبه تأسیسی دارد حدودن توجیه پذیر است اما حتا در چنین موقعیتی نباید فراموش کرد که کنگره ها جای رد یا تصویب چنین مقولاتی نیست، در کنگره؛ سمت ها و سیاست‌ها، راهبردها و وظایف منتج از مباحث نظری و تئوریک، طرح و موضوع رأی گیری قرار می گیرند. رأی گیری مبانی و نظرگاه های تئوریک در کنگره، مقدمه و مدخل ایدئولوژیک کردن آن‌ها و گام در راه جزم اندیشی است.

برپایه ارزیابی کلی اسناد؛ حزب چپ ایران داخل پرانتز (فدائیان خلق) یک حزب سوسیالیستی است، و بر این مبناء؛ در شرح وظایف و عمل‌کردها آنچه که بیشتر استنباط می‌شود رویکرد سوسیال دموکراتیک است، اما مع الاسف بدون طرح پیش‌زمینه ها و هدف گذاری برای تکوین ارزش‌های سوسیالیستی در جامعه! این پارادوکس ناشی از درک جزمی از سوسیالیسم، یک کج فهمی سنتی از فراشد دستیابی به سوسیالیسم و اتوپیسم در زمینه ساختمان آن است که وجود آن مایه تشدید تنش‌ها و درگیری های درون حزب بوده، مانع استحکام نظری و عملی و چه بسا موجد انفعال حزب می شود. شاید در اینجا نیز لازم است یاداوری کنم که سوسیال دموکراسی یک مکتب نظری و سیاسی در جنبش کارگری و مارکسی است و نباید آنرا در تاریخ این یا آن حزب سوسیال دموکرات یا Linke خلاصه و نمونه برداری کرد.

از نظرگاه سیاسی که من نگاه می‌کنم صحیح این است که واقعیت‌های کنونی و جاری ایران در شعاع دوگانه استبداد دینی - دموکراسی سکولار موضوع تجزیه و تحلیل قرار بگیرند. تنها در این صورت است که حزب با واقعبینی و استحکام لازم، دموکراسی را اولویت اول و عدالت اجتماعی برای همگان را پی آمد مقدم و ضرورت تأخیرناپذیر دموکراسی در کشور باز خواهد شناخت. بر بنیاد همین شناخت، حزب چپ در سمت گذار از جمهوری اسلامی با هدف برپائی یک حاکمیت ملی سکولار – دموکراتیک مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و بیانیه حقوق شهروندی و پیوست های آن قرار می گیرد.

در اسنادی که به کنگره ارائه شده سایه دوگانه‌ جمهوری – پادشاهی و بویژه دوگانه انقلاب – اصلاحات به طور محسوسی گسترده است که بر سمتگیری و راهبرد سیاسی حزب در عمل پرده ابهام می‌کشد و آنرا مخدوش و فاقد شفافیت می کند. بی جهت نیست که برخی از منقدین، اسناد ارائه شده به کنگره را بکلّی فاقد راهبرد سیاسی ارزیابی کرده اند که البته از نظر من مبالغه آمیز و ارزیابی نادقیقی است. من قصدم در اینجا نه نقد بلکه یادآوری است از اینرو ترجیح می‌دهم بر سبیل یادآوری بر موضوع و مضمون راهبرد سیاسی تأکید ویژه داشته باشم؛

راهبرد سیاسی به این پرسش پاسخ می دهد که با کدام نیروها و متکی به چه امکان هائی و با استفاده از کدام اشکال مبارزه می‌توان سمتگیری اتخاذ شده را پیمود و به اهداف آن دست یافت! من بیش از سه دهه است که به این سوأل می‌اندیشم و در جستجوی پاسخی براساس واقعیت‌های امروز ایران و جهان برای آن هستم. خود این نحوه نگاه مدلل می‌کند که یک پاسخ برای این سوأل و آنهم برای همیشه وجود ندارد. واقعیت‌های ایران و جهان مدام و با شتاب، آبستن تغییر و در معرض دگرگونی اند! به همین جهت نیز هم سوأل و هم پاسخ‌ سیّال و محتاج یک اشتغال ذهنی دائم و مستمر، پر از نفی و ایجاب های مکرر است! هر بار پاسخی را قانع کننده یافته ام به خود می گویم؛ این باور امروزت است، مواظب باش! دو فردای دیگرت را باور دیگری در آستین است!

جنبه با اهمیت دیگر این طرز نگاه - وقتی می‌پذیریم برای سوأل مطروحه یک جواب وجود ندارد- انگاره ی حضور متفاوت ها بعنوان یک پدیدار طبیعی و ذاتی در پیکار اپوزسیونی است. صحیح این است که متفاوت ها برسمیت شناخته شوند و در همدلی با علایق و اهداف یکدیگر، با روی آوردن و توسل به دیالوگ، مشترکات شان شناخته و در راه تشکیل ائتلاف و اتحاد گام به پیش برداشته آید. البته هر سال که بر ما گذشته من امید و خوشبینی خود را نسبت به احتمال ائتلاف و اتحاد میان گرایش های موجود در اپوزسیون بیشتر از دست داده ام! در عوض متناسب با گسترش جنبش های اعتراضی اقشار مختلف مردم به تکوین ائتلاف و اتحاد میان نمایندگان جنبش های اجتماعی که طالب دموکراسی و عدالت هستند رویکرد خوش‌بینانه تری در خود احساس کرده ام.

اکنون این ایده مطرح است که رهبری فرجام بخش گذار ایران از چمهوری اسلامی، نه یک رهبری کاریزماتیک، ایدئولوژیک، حزبی یا نظام محور، بلکه یک رهبری جنبشی با سرشت مدنی و شهروندی در شعاع و پیوند با شبکه رسانه‌های اجتماعی دیجیتالی خواهد بود. این استنتاج موئید اهمیت و ضرورت بزرگ فعالیت حزب چپ در جنبش های مطالباتی و اجتماعی، حضور در رسانه‌های اجتماعی دیجیتالی و پشتیبانی از نهادها و نمادهای رهبری آن‌ها، در راستای دموکراسی و عدالت برای ایران است.

اگر بخواهم از میان راهبردهای سیاسی آن را که به نظر با واقعیت‌های ایران و جهان و فکر و ذکرهای من بیشتر همخوانی دارد نام ببرم، تحلیل چند سال پیشم زیر عنوان «آزاد سازی انتخابات؛ تغییر برای دموکراسی و عدالت،» قابل دسترسی در آرشیو اخبار روز است.

این راهبرد طرح فرایند تدارک و دستیابی به دموکراسی در ایران است. چند و چون الغای نظارت استصوابی، برپائی انتخابات آزاد و در پی آن تشکیل مجلس ملی بعنوان نهاد فراخوان مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی جدید و ابتکارهمه‌پرسی – رفراندم - آزاد و دموکراتیک از فرازهای با اهمیت آن هستند. نیروی پیش برنده این راهبرد؛ دموکراسی خواهان کشور و همه گرایش های خواهان جدائی دین از دولت در پایین و بالای جامعه است. جنبش کارگری و جنبش ها و خیزش های مطالباتی و اجتماعی دیگر اقشار جامعه امروزین ایران به شمول ملیت های ساکن کشور تکیه گاه مردمی و پایگان اجتماعی این راهبرد است. البته از جلب حمایت و پشتیبانی دموکراسی های غرب نیز رویگردان نیست و از آن استقبال می کند.

فشار مردم و دموکراسی های جهان برای عقب راندن هسته اصلی قدرت در حکومت اسلامی و رهبری سپاه و بسیج، به منظور درهم شکستن انسداد و انجماد سیاسی، هدف فاز اول این راهبرد است. هدف، فتح خاکریز مقدم استبداد دینی - سپاهی است برای پیشروی بسوی اهداف اعلام شده! که در نهایت امر پایان جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیت سکولار – دموکراتیک ملی در ایران را در مراحل نهائی در پی خواهد داشت. با پاهای واقعیت به سوی هدف رفتن، پیشروی زمانمند از موألفه های ساختاری این راهبرد است زیرا در کوتاه مدت پیروزی ناممکن است! زیرا ناشکیبائی و همزاد آن؛ اراده گرائی از علل اصلی ناکامی های تاریخی جنبش اپوزسیونی برای دموکراسی و عدالت در ایران است.

در پایانه کلام ترجیح می‌دهم با روشن بین ترین رهبران انقلاب مشروطیت ایران هم آوا شده و در اندیشه آنان در آمیزم! در اندیشه ای که هم تاریخ و هم زندگی بر درستی آن مهر تإئید کوبیده است: همآوائی و پیوند با فرهنگ و مدنیت غرب، همزیستی و اتحاد، دوستی و مراودات دموکراتیک و صلح آمیز با اروپا و آمریکا، حلقه استراتژیک حیاتی برای پیشروی ایران در راه دموکراسی، تجدد، پیشرفت و ترقی است.

این اندیشه به معنای وداع با امپریالیسم نیست. این اندیشه گسست قاطع از اسلام سیاسی، تعیین تکلیف با دشمن خوئی علیه جهانبینی غربی و بویژه رویگردانی از آمریکاستیزی است و اتفاقن رویکردی است در مخالفت با پارادوکس های جهان سرمایه داری معاصر و در جهت بی اثر کردن آنان که تضادها و تعارض ها، مناقشات و کشاکش ها و حتا تجاوزها و جنگ‌ها را با کمترین هزینه برای منافع ملی و صلح جهانی زایل و از میان‌ بر می دارد!

ج – ط
۰٨. ۰۷ . ۲۰۱۹


* با جزئی تغییر برگرفته از ترانه -آوازی از محسن نامجو