هویت و تصاحب - محمدرضا نیکفر

نظرات دیگران
  
    از : همنشین بهار

عنوان : مقاله آقای نیکفر، شایسته بسی تقدیر است
سلام بر شما
در نظر پیشین، اشاره به این نکته که «آریا» و «آریایی» بار معنایی متفاوتی دارند، منافاتی با مقاله خوب آقای محمدرضا نیکفر (هویت و تصاحب) ندارد. نوشته ایشان شایسته بسی تقدیر است و من همواره از ایشان آموخته‌ام. با کمال احترام: همنشین بهار
٨۹٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : علی کریمی

عنوان : دو تاریخ
گمان می کنم، گره کار آنجاَست که گویا ما دارای دو تاریخیم. پیش از اسلام، که از آن کم می دانیم، و به آن افتخار می کنیم. پس از اسلام، که بسیار می دانیم، و از آن شرم نمی کنیم.
و دیگر آنکه، برای شناخت بی پایه گی فرزانگی و روا داری شاهان هخامنشی، کافی است، جهان شناسای آنان، آشکار شود، تا ادعای خدایی ‌‌ا آشکار شود. و این ادعا تا عصر پهلوی هر از گاهی خودی نشان داده است.
٨۹٨٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : امیر ایرانی

عنوان : ناسیونالیسم ایرانی
آقای نیکفردر نوشتارش یک پیام واضح و روشنی را آورده است آنهم رد هر نوع تفکر برتری جویی، چه از نوع آریایی آن و چه از نوع قوم خواهی آن.
تعجب آور می شود وقتی نظر دهندگانی به بهانه دفاع از ایشان تفکر قوم خواهانه ی خودشان را پررنگ می کنند.
این نظر دهندگان توجه ندارند (و یا دارند اما...) وقتی شخصی مانند آقای نیکفر تفکر برتری جویی آریایی را به نقد می کشد، هدف امثال ایشان اینست که ایرانی را تعریف کنند که مال همه ایرانیان باشد و همه سکنان فعلی آن باید با یک حقوق برابرِ شهروندی ایرانی هم سرنوشت خودشان را رقم بزنند و هم سرنوشت کشورشان .
افرادی که نقد هوشمندانه ا ی که آقای نیکفر علیه برتری جویی ارائه داده است را بهانه می کنند و از آن برای اهداف قوم خواهانه و تجزیه طلبانه خود استفاده می کنند ، روش آنان یک روش فرصت طلبانه بیش نیست و روششان در خدمت مشروعیت دهی به برتری جوایان دیگر است.
نکاتی در مورد ناسیونالیسم
وقتی از کشوری نام برده می شود چه بخواهیم و چه نخواهیم در این نام بردن یک ناسیونالیسم نهفته است و یک ناسیونالیسمی تعریف می شود. اما کار کرد این ناسیونالیسم با توجه به وضعیت کشور ها تفاوتی نمایان می شود.
در کشور ایران با توجه به کثرت قوم ها و زبان ها و لهجه ها و آئین ها و در آمیختکی مردمان با هم و رواج رواداری و همزیستی خاص با هم، فقط یک نوع ناسیونالیسمی توان ظهور دارد؛ آنهم یک ناسیونالیسم انسانمدارانه که در نگرش انسانمدارانه اش یک انترناسیونالی هم نمود خواهد یافت.
باید گفت شرایط همزیستی و رواداری ایرانیان آنها را بسمت یک زبان مشترک ارتباطی خواهد برد همچنانکه تجربه تاریخی می گوید این یافتن زبان مشترک انجام شده است و این با هم بودن ایرانیان یک فرهنگ شهروندی ایرانی با حقوق برابر را خواهد آفرید.
در کشورمان یک نوع ناسیونالیسم ملی ایرانی را در زمان زنده یاد دکتر مصدق تجربه کردیم که این ناسیونالیسم در پی آزادی و دمکراسی برای کشور و منطقه بود که این الگو بارور خواهد شد.
هموطنمان جناب پیروز نکات مفیدی را در رابطه با تجزیه طلبی و ناسیونالیسم آورده است.
٨۹٨٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : اقبالی

عنوان : آریایی ها مشکل فهم دارند. متحد عربستان!
من که فکر میکنم خیلی از این کامنت نویس ها مقاله را نخوانده اند یا نفهمیده اند. ژن آریایی شاید مشکل پیدا کرده باشد. این ویدئو را نگاه کنید تا ارشاد شوید
https://www.youtube.com/watch?v=K۹yTKVCnjmQ
ببینید آخر خط آریایی چیه. کیخسرو آرش گرگین، مشاور سابق شازده. این پیشوای آریایی ها میباشد.
اما الان جالبه که آریایی ها طرفدار حمله و جنگ شده اند. پول این جنگ رو که میده؟ عربستان! نجات کشور آریایی به کمک عربستان. خجالت بکشید
٨۹٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : متقی

عنوان : خلط مبحث
جناب نیکفر در مقاله بلندشان چه بسا با حسن نیت خطاهای فاحشی مرتکب شده اند:
۱. واژه آریا را به معنایی که امروز در میان عوام رایج است گرفته اند. لطفا رجوع کنید به نظر آقای همنشین بهار در همین جا و تعریف درستی که از این واژه باستانی و چند مفهومی به دست داده اند.
۲. هر ملتی برای قوام دادن به هویت خود، به ریشه‌های تاریخی مردمان خود رجوع می‌کند و کم و بیش با تلطیف دادن و بیرون کشیدن خلقیات، آداب و رسوم، و نکات مثبت گذشته خود رجوع می‌کند. تا اینجای کار امری طبیعی و بسیار درستی هست. ملت بی تاریخ، ملتی پایدار نیست.
۳. در میان همه ملت‌ها، به ویژه با جهانی شدن هرچه بیشتر، گرایش‌های ناسیونالیستی و ملت پرستی رواج بیشتری پیدا می‌کند. طبعا در میان ایرانیان نیست با چنین گرایش‌هایی روبرو هستیم. اما این پدیده در ایران منزوی از دنیا، نه ناشی از جهانی شدن، بلکه واکنشی در برابر نکبت اسلامی و تاریخ سازی اسلامگرایان است.
۴. مشکل آقای نیکفر این است که نگاهی ایدئولوژیک به پدیده های اجتماعی دارد و بیشتر اسیر افکار گذشته و سنت‌های چپی است که در چهل سال گذشته به درجات مختلف عصای دست نظام تبهکار اسلامی شده است.
۵. اگر کسی واقعا دموکرات و آزادی خواه باشد و بخواهد از حق و حقوق هر فرد دفاع کند، نمی‌تواند عقاید خود را صرفا با تخریب و نقد دیگران به پیش ببرد.
۶. آقای نیکفر با بی انصافی تمام نظام اسلامی و نیز نظام پیشین را به یکسان متهم به چپ‌کشی می‌کند! آیا نیکفر این گذشته ۵۰ ساله را نمی‌شناسد؟ نه! چرا چنین دروغ فاحشی را ساخته است؟ آیا او با نظام گذشته بیشتر مشکل دارد تا با فاشیسلامیسم. آیا زمان شاه جز کسانی که مسلحانه با رژیم در جنگ بودند یا از چنین جنگی حمایت می‌کردند، کسی را اعدام کرد؟ حتی بسیاری از رهبران حزب توده بر سر کارهای مهمی گمارده شدند، برخی به وزارت رسیدند. امثال لاشایی، نیکخواه، پارسا و... کم نبودند که مشاغل مهمی پیدا کردند. آخر آقای نیکفر اندکی انصاف هم چیز خوبی است. خلط مبحث کار اهل فکر نیست. ارکستر جعل تاریخی که اسلامگرایان فاشسیت راه انداخته اند، نیازی به مشارکت شما ندارد. با آنان همآوا نشوید.
٨۹٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : مانی فرزانه

عنوان : ببخشید ! کمی واقع بین باشیم
جناب س آدر، در نوشته ی شما به «آرزوهای ناممکن» برخورد می کنیم .
اگر به شما بر نخورد بهتر است کمی عمیق تر به موضوع اقوام ایرانی اعم از ترک ، کرد، لر ، بلوچ و بقیه نگاه کنید.
بعداز شکست قاجار در جنگ با روسها یعنی نزدیک به ۲۰۰ سال پیش ، با قرار داد ترکمانچای ارمنستان امروز "ایالت ایروان" ، قفقاز و بخشی از آدربایجان به قلمرو روسیه تزاری ملحق شد.
جدائی آذربایجان ، ار منستان ، قفقاز و قبلا در زمان صفویه بخش بزرگی از کردستان چه نتایج مثبت و منفی برای مردم این سرزمین ها داشت؟ فرق نمی کند در قبل از جنگ جهانی اول زیر سلطه ی تزار روسیه و خلافت عثمانی یا بعداز جنگ اول جهانی در ".سوسیالیزم واقعا موجود " یا ترکیه ، سوریه و عراق و ایران .
آیا زندگی مردم بدون استثناء در سرزمین های جدید بعداز جدائیهاو جنگ های وحشتناک و دائمی از آنهائیکه در ایران باقی مانده بودند بهتر بود؟ هرگز خیال ندارم ذره ای از بلاهائی که در ایران در این ۲۰۰ سال بر سر همه ی مردم آمده است کوتاه بیایم.ولی با تمام وجود معتقدم که مشکل مردم تمام کشورهای یاد شده در این یادداشت با کنار گذاشتن حکومت های دیکتاتوری و فرا روئیندن به حاکمیت مردم میسر است.
حرف آخر : در بهترین حالت و بعداز رسیدن به سطح دموکراتیک ترین کشورهای جهان ، بازهم لازم است که بعضی خواسته ها و ادعاهای عجیب و غریب را منطقی و خردمندانه نمائیم به مثل :
جای کشورایران، ترکیه عراق و سروریه خواهان تبدیل آنها به چند کشور کوچکتر نشویم .
بین آموزش زبان مادری در هر کشور و «حق تحصیل بزبان مادری» در آن کشورفرق قائل شویم.
پیروز باشیم
٨۹٨۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : اعتراف,
به عنوان یک خواننده قدیمی "اخبار روز" من بندرت چنین مقاله و واکنش های نسبت به آنرا دیده ام. من جناب محمد رضا نیکفر را نمیشناسم یعنی تا کنون مطلبی از ایشان نخوانده ام. تازه گی در سایتی, چند تویتر از ایشان دیدم که به نظر من بیانی افراطی بود و با دیدن این مقاله فکر کردم که شاید منظور ایشان را درک کنم که متاسفانه حتی با خواندن همه کامنت های جور واجور هنوز موفق نشده ام. اگر همه نوشته های ایشان بر این منوال باشد خوشبختانه چیزی از دست نداده ام و اگر چنین نیست کاش ایشان این مقاله را نمی نوشتند که ظاهرا چیزی جز حساب پاک کنی نبوده و در شان فرد صاحب نام و صاحب مقامی نیست.
٨۹٨۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : رضا سالاری

عنوان : استراتژی بی هدف
رضاسالاری
استراتژی بی هدف
قلمبه-سلمبه نوشتن٫ برای سواد نمایی نوشتن٫ برای کوبیدن همه دیگران و ... ره به جایی نمیبرد و در پایان همه را بازنده میکند. استراتژی و هدف باید رسیدن به تفاهم و اتحاد بیشتر باشد تا خیری هم نصیب ایران٫ ایران زمین٫ ایرانشهر و ایرانی٫ که همه ما سنگ آن را مرتب به سینه مزنیم٫ باشد! بیاییم روی نقاط اشتراک و اتحاد و توافقبا هدف ارتقاع ایران و ایرانی کار کنیم و نقاط افتراق را با بحث های سازنده و گفتار و پندار نیک توام با احترام متقابل و به سبک حرفه ای محو ویا به حداقل برسانیم.درست است که بیان نقد آزاد است ولی مهمتر اینست که چگونه و با چه نیتی بیان کنیم....
٨۹٨۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : س. آذر

عنوان : راستی مگر نیکفر چه گفته است؟
راستی مگر نیکفر چه گفته است که کسانی چنین یقه دریده و سر به بیابان گذاشته اند؟...
لپ ‌کلام نیکفر:
- تاریخ رسمی کشور باید دگر بار مورد تدقیق و با آخرین دستاوردهای علم هماهنگ گردد. این بار باید این تاریخ توسط ایرانیها (نه غربیها) با تکیه به آخرین دستاوردهای باستان شناسی (نه افسانه ها و اسطوره ها)، زبان شناسی، قوم شناسی و ... نوشته شود. این‌ تاریخ باید نه در خدمت برتری نژادی، پرورش نفرت نسبت به اقوام و ادیان دیگر، بلکه در جهت شناخت نکات مشترک اقوام امروزی ساکن این سرزمین باشد.
- بدآموزی تاریخ باعث تربیت انسانهائی بد می شود.
- چه جمهوری اسلامی از بین برود و چه بماند، دکترین " یک ‌ملت، یک زبان و یک دین" در دهه های آینده، نه جائی و نه کاربردی در کشور خواهد داشت.
- صاحبان امروزی ایران اگر تیپ هائی همچون عباس عراقچی با یقه ی آخوندی و ته ریش هستند، بقینا صاحبان بعدی آن ف. م. سخن های پاپیون زده نخواهند بود. چرا که این دو اگر در ظاهرشان فرقی باشد، در نگاهشان به انسان و شان و منزلت اش تفاوتی وجود ندارد.
- با آریائی، آریائی و ایران، ایران گفتن آبی برای دمکراسی در ایران گرم ‌نخواهد شد. بلکه این نگاه و گفتمان خود مانعی در راه رسیدن به دمکراسی است.
- کسانی در این کشور ساکن هستند که دیگر از زندگی زیر شمشیر داموکلس " آریائی" خسته شده و می خواهند راه خود را بروند. اینها نه چند ده نفر بلکه میلیونها نفر هستتد. برای زندگی مسالمت آمیز در چارچوب ایران باید آریائیها و نو آریائیها بدنبال "زبان مشترکی" با این میلیونها انسان باشند و این "زبان مشترک" نه آن چیزی است که " من" می گویم، بلکه آن ‌چیزی باید باشد که " ما" می گوئیم.

اگر کسی ریگی به کفش ندارد، باید با متانت و بدون ژاژخائی و اشتلم به بررسی این ‌موضوعات بپردازد.
و گرنه اینکه نیکفر فیلسوف است یا نیست، اینکه در عهد دقیانوس در فلان کتیبه ی سنگی چه چیزی و به چه زبانی نوشته شده، اینکه چه کسی خادم و چه کسی خائن است و اینکه چه کسی بی سواد و چه کسی سوادش بیشتر است، دردی از بی شمار دردهای این سرزمین دوا نخواهد کرد.
اگر مخالفین نظریات نیکفر چنین به خود و نظریاتشان یقین کامل دارند، چه حاجتی به این درشت ‌گوئی ها و یقه درانی ها است؟ مگر نیکفر چند نفر است؟ مگر او صاحب ارتش و قشون و سیاهی لشگر است؟... مگر آمریکا پشت نیکفر ایستاده که از چند صفحه مطلب او چنین به وحشت افتاده اند؟...
اصلا مگر هر چه نیکفر می گوید درست است؟...

در خاتمه چند کلمه ای به‌عنوان یک آذربایجانی که زبان، فرهنگ و تاریخش توسط آریائی پرست ها و طرفداران دکترین "یک زبان، یک ‌ملت و یک دین" سرکوب و تحقیر شده و تمامی عمر مفیدش از دست اینگونه نظریات عذاب کشیده و برای مسائل پیش پا افتاده ای همچون حق تحصیل به زبان مادری و خود مختاری زندان رفته و شکنجه شده است، می نویسم:
فرض را بر این می گذاریم که در جغرافیائی که امروزه " ایران" نامیده می شود، از هزاران سال قبل قومی به نام آریائی ساکن بوده است. این قوم نه بر پشت ستوران، بلکه در داخل ماشین های آخرین سیستم‌ بی ام و، مرسدس بنز و‌ جاگوار به این سرزمین مهاجرت کرده و بومیان این سرزمین هم از همان روز اول ورود این نژاد برتر با طیب خاطر گردن به منویات آنها گذاشته و آنها نیز آریائی شده و زبان خود را فراموش کرده و شروع به سخن گفتن به زبان فارسی کرده اند. آریائی ها متمدن و صلح طلب بوده و امپراطوری شان هم امپراطوری صلح و انسانیت بوده است. بعد ها یونانی ها، عربها، مغول ها و ترکهای بی فرهنگ به این قوم صلح طلب یورش برده، ابتدا دهها هزار جلد کتاب آنها را چنان آتش زدند، که امروزه یک برگ از آن کتابها باقی نیست ولی بعد چون بی فرهنگ بودند، در داخل فرهنگ والای آریائی مستحیل شدند.
منتها علیرغم این استحاله، حال در ایران‌ امروزی میلیونها آذربایجانی زندگی می کنند که نه زبانشان و نه خودشان آریائی نیستند. آنها می خواهند به زبان خودشان تحصیل بکنند، فرهنگ شان را حفظ و شکوفاتر کرده و تاریخشان را نه آریائیها بلکه خودشان بنویسند.
آیا آریائیها و نو آریائیها در قرن بیست و یکم حاضر به قبول این شرائط همزیستی هستند؟... یا دیگر بار همچون ۲۱ آذر ۱۳۲۵ شمسی در سرزمین آذربایجان دارها به پا کرده و در میدانها کتابسوزان راه خواهند انداخت؟....
٨۹٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : یوسف درویش

عنوان : آب در خوابگه مورچگان
ناسیونالیسمی که از منافع ملی، مدرنیته و تمامیت ارضی دفاع کند را باید از نوع ارتجاعی نزدیک به فاشیسم آن از هم تمیز داد.
ما در ایران در حالیکه جریان ملی شدن صنعت نفت به رهبری مصدق را داریم، جریانی تحت نام حزب سومکا به رهبری داود منشی زاده و هوادارانی چون داریوش همایون را هم داشته ایم که در حسرت رهبری قدرتمند چون هیتلر با مشتی آهنین بوده اند.
ایده آلیزه کردن و دستکاری در تاریخ ایران باستان و افتخار به دوران پرشکوه ۲۵۰۰ ساله و حسرت نداشتن رهبرانی چون کورش و اغراق در منشور حقوق بشر آن از خصوصیات این جماعت میباشد.
تشویق جوانان به شرکت هرساله در مراسم تخت جمشید، تبلیغ شعارهای نژادپرستانه علیه اعراب، بی اعتنائی و ابراز نفرت از مبارزات حق طلبانه مردم فلسطین علیه جنایات دولت اسرائیل، چپ ستیزی و حمایت از دخالت های “بشر دوستانه” محور گفتمان همه روزه این حضرات میباشد. سایت گویا نیوز و قلم زنانی چون ف. م. سخن، همنشین بهار، جلال ایجادی و ... نمونه های این گرایش اند و متاسفانه توانسته اند بخش چشمگیرس از جوانان ایران را تحت تاثیر این تفکر قرار دهند که بازگشت سلطنت و رهبری چون رضا پهلوی تنها و مطلوب ترین آلترناتیو ایران میباشد.
به درستی آقای نیکفر در مقاله خود این جریان ارتجاعی را نقد و افشا کرد. دمش گرم!
٨۹٨۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : ادامه,
لینک مقاله جلال ایجادی
https://news.gooya.com/۲۰۱۹/۰۵/post-۲۶۱۲۶.php

ضمنا باید میگفتم در یک مقاله "جدی" علمی - تحقیقی - سیاسی - اجتماعی و غیره .
٨۹٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : "استاد دانشگاه".
با تشکر از جناب اقبالی که کامنت ایشان موجب قرائت مقاله جناب ایجادی در سایت گویا نیوز گردید. خواندن مقاله برای آنها که مانند من تازه به این مبحث وارد شده اند بسیار سودمند است.

ضمنا کنجکاو شدم که بدانم جناب ایجادی در کدام دانشگاه فرانسه تدریس میکنند. نتیجه جستجوی گوگلی اینست که ایشان ظاهرا "استاد دانشگاه در فرانسه ........ در دانشگاه کنام پاریس، دانشگاه پاریس ۱۳، دانشگاه پاریس شرقی و دانشگاه اکول سانترال پاریس در رشته جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی صنعتی و کار، نظام‌های مدیریتی و سازمانی و اقتصاد پایدار تدریس می‌کند. ...." http://www.naakojaa.com/author/۱۵۷۱۶ (برای دسترسی به مقاله اعداد فارسی باید به لاتین تبدیل شود).

نکته دیگر اینکه اکثر کلمات دارای معانی گوناگون و گاه کاملا متضاد میباشند - مانند کلمه لیبرال - و معتقدم که در یک مقاله علمی - تحقیقی باید معنی چنین کلماتی از نظر نویسنده تعریف شود تا ابهامات برطرف گردد همانطور که جناب ایجادی در مقاله خود میگویند"شما فکر میکنید تعریف شما تنها تعریف از ناسیونالیسم است و این جریان پیوسته مترادف با فاشیسم میباشد[؟] نخیر، یک شکل ناسیونالیسم در ارتباط با بحث سده هیجدهم و مفهوم «دولت-ملت» است، ناسیونالیسم دیگر در ارتباط با جریانات سیاسی ضداستعماری است، ناسیونالیسم دیگر در شکل فاشیسم موسولینی است، ناسیونالیسم دیگر بصورت بینش مصدق برای ملی کردن نفت و یا سیاست جمال عبدالناصر برای ملی کردن کانال سوئز است، یک شکل دیگر ناسیونالیسم مائو و اتحاد او با چیانکایچک علیه ژاپن است. حال آیا ناسیونالیسم برخی روشنفکران و نخبگان زمان مشروطه مساوی ناسیونال نازیسم و فاشیسم است؟ در جهان ناسیونالیسم شوینیستی و تنگ نظر و مخرب وجود دارد ولی آیا ناسیونالیسم بمعنای میهن پرستی وجود ندارد؟
٨۹٨۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : عفت ماهباز

عنوان : زمانه دشوار دفاع از حقیقت
دوست گرامی اقای نیکفر عزیز، خواندن مقاله خوب شما در دورانی چنین سخت و دشوار برای سرزمین ما، مرا دلگر م نمود که تنها نیستیم و هنوز روشنفکرانی چون شما این شهامت را دارند که از فحاشی و انگ های لمپنی نهراسند و قلم شیوایشان را بی محابا برای تثبیت حقایق بکار گیرند .در شرایطی که در ببرون و درون مملکت بسیاری هوادار ژن خوب شده اند و برای ان سینه چاک می زنند علیرغم اینکه کار شما چیز دیگری است اما به عنوان یک اندیشمند میدان را خالی ننموده اید .
از شما سپاسگزارم که قلمتان را در خدمت حقیقت و عدالت بکار گرفته اید . این مقاله شما مرا به یاد دانشمند مشهور آلبرت انشتین انداخت که با هیتلر و هیتلریسم در افتاد اگرچه به عنوان یک نابغه کارش چیز دیگری بود اما او می گفت در شرایطی که مردم تنها هستند به او نباز دارند علیه هیتلر و علیه امریکا برای بکارگیری بمب اتمی مقاله نوشت
این کار انشتین به یاد ماندنی شد. کار شما نیز چنین خواهد بود
قلمتان پویا و توانا در خدمت به بشریت و انسانیت است .
از شما سپاسگزارم
عفت ماهباز
٨۹٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : اقبالی

عنوان : بی سواد و باسواد
مقاله فردی به اسم آقای جلال ایجادی در سایت گویا علیه آقای نیکفر، نمونه آن کسی است که می خواهد با فحش دادن بگوید که من همان کسی هستم که به فلانی فحش دادم. من نمیدانم این فرد در کدام دانشگاه درس میدهد که مینویسد استاد دانشگاه فرانسه. بنده که فرانسه را به اندازه ایران میشناسم تا حالا دانشگاه فرانسه نشنیده ام. آقای استاد، استدلال کن، متانت داشته باش، من که میفهم سواد موضوع را نداری، خودت متوجه آبروی خودت باش.
از آقای بی سواد که بگدریم میرسیم به همنیشین بهار که من همیشه از کارهای او لذت برده ام. این بار فکر میکنم نیکفر را نفهمیده چون نیکفر گفته معرفت و شناخت و علم و تاریخ در بحث قرار ندارد بلکه دعوا سیاسی است و به قول ایشان آریا فقط یک کد تصاحب است.
٨۹٨۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : بابک مهرانی

عنوان : جناب شیبانی به کجا چنین شتابان !
یادداشت آقای امیر شیبانی که در اینجا هم نوشته است ، دیروز در فیس بوک اخبار روز خواندم . از دست بر قضا در زیر یادداشت ایشان به کامنت یک شاهپرست برخوردم که نوشته بود: « فیلسوفی ابله هستی‌. همان نظامی گنجوی که شعورش از تو بسی‌ فزون بود، گوید که همه دنیا تن است و ایران دل .... تا پایان نخواندم... تا همین جا که خواندم حالم را بهم زد... شرمت باد.»
واقعا متاثر شدم که چه کنیم ؟ با این هموطنان که فکر می کنند با تند خوئی و گنده گوئی می توانند مسائل خود و کشور را حل می کنندچگونه برای رهائی از شر حکومت اسلامی همسو شوریم؟ نگارنده از هموطن شاه پرست که از شوک سقوط حکومت پهلوی هنوز در کُما بسر می برند انتظاری ندارد ولی برای آقای شیبانی چنین نوشتم.
"مردمان مرکزی و فارس زبان" دیگه چه صیغه ای ست؟ مرد حسابی از همان جنگ سلسله صفوی با خلافت عثمانی که به شکست انجامید و طبق معاهده ی چالدران قسمت بزرگ کردستان رفت زیر قلمروی خلافت عثمانی ، تا امروز، تمام جنگ ها و سرکوب ها و کشتار ها و تبعیض ها توسط حکومت های فاسد و و روحانیون مرتجع صورت گرفته که از بدشانسی جنابعالی متعلق به تمام اقوام ایرانی بوده و هستند.اگر نتوانید نقش حکومت های شکست خورده پیشین و حکومت فعلی را در نابسامانی درک کنید و از خودتان حرفهای غیر علمی و غیر جامعه شناسانه در بیاورید در بهترین حالت در جمهوری مهاباد و آدربایجان یا اقلیم کردستان عراق گیر خواهید کرد.یادتان نرود تا حکومت های فاسد ترکیه ، سوریه ، عراق و ایران به حکومت های مردمی فرا نرویند وقایع بعداز جنگ اول جهانی تکرار خواهد شد. فکر می کنید برای کرد ها بهتر شد که از ستم خلافت عثمانی رفتند زیر سلطه ی کشورهای تحت الحمایه انگلیس ( ترکیه و عراق )یا استعمار فرانسه ( سوریه ) بعداز ۱۰۰ سال وضع هیچ کدام از این کشور ها و ایران قابل تحمل نیست. کمی منطقی باشی
٨۹٨۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : "عمل صالح"
جناب علی رها,
فرمودید "آنچه ضرورت تکرار دارد، ایده آزادی اقوام تحت ستم ایران برای تعیین سرنوشت خود است.........". و "چنانچه چپ ایران آن جنبش ها را حتی تا مرز جدایی مورد حمایت قرار دهد و با آنها درگیر دیالوگی سازنده و مستمر باشد، و حتی فعالانه در مبارزات آنها شرکت کند، می تواند زمینه های پیوستگی مالباختگان و بی چیزان آنها با سایر نقاط ایران را مساعدتر کند.".

اول آنکه تمام این اظهارات و گفتگو ها عملا تا آنجا که چشم کار میکند فقط "حرف"ند و ضمانت و امید اجرایی ندارند. ولی فرض محال, محال نیست. فرض کنیم که اگر من از پدر کرد-فارس و از مادر ترک-فارس و بدون شک با کمی خون عرب در رگهایم, که نژاد از چهار کس دارم, فعالانه در مبارزات "اقوام - ملت ها" " حتی تا مرز جدایی" شرکت کنم و نه "احتمالا" بلکه قطعا کردستان را به امریکا - اسرائیل و خوزستان و سواحل جنوبی را به امریکا - عربستان و غیره و غیره تحویل دهم, آیا جز "حوض خالی مالباختگان و بی چیزان سایر نقاط ایران" چیزی برای من باقی میماند که از "عمل صالح" خود خوشنود باشم؟
٨۹٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : علی رها

عنوان : جامعه گرایی انضمامی
دیر یا زود موضوع حضور برتری طلبی نژادی، ملی، «آریایی» درمیان ما می بایست مطرح و نقد می شد. از این جنبه، مطلب نیکفر بسیار بجا و ارزشمند است. اما اینکه ایشان چرا آلوده ترین گرایشات را شایسته نقد خود قرار داده، برای من روشن نیست. این تا حدی آنها را بزرگتر از آنچه هستند می کند. شاید بهتر بود «ناسیونالیسم» ایرانی را در بعد دیگری بررسی می کرد - یعنی حضور نسبتا پر رنگش در اذهان خودآگاه و تاخودآگاه بسیاری که انرا به نوعی بدیل نظم موجود می انگارند. درهر صورت باید افکار ما پالوده گردد و این مقاله قدم مهمی در این راه برداشته است.

اما فروکاستن کلیه مبارزات اجتماعی کنونی به بی چیزان و مالباختگان علیه اربابان و مالکان نه تنها نادرست است بلکه با واقعیت چند بعدی مبارزات اجتماعی کنونی خوانایی ندارد. چند بعدی بودن ابدا ذره ای از اهمیت مبارزات تهی دستان نمی کاهد - حال این چه جنبش زنان برای آزادی باشد چه عرب های خوزستان برای نابرابری های مضاعف. من همین چند روز پبش در مقاله ای «انقلاب دوبنی» و روش تجریدی حرکت از کل به خاص را تا حدی بررسی کرده بودم.
(https://pecritique.com/۲۰۱۹/۰۵/۰۳/سهمی-در-بازیافت-انقلاب-۵۷-برای-آغازی-نو/)

آنچه ضرورت تکرار دارد، ایده آزادی اقوام تحت ستم ایران برای تعیین سرنوشت خود است. نیکفر حق دارد نظر خود را در مخالفت با «تجزیه طلبی» ابراز کند. اما درعین حال باید تصدیق کند که در نهایت تصمیم با کسانی است که خود را تحت ستم دولت مرکزی می یابند. وگرنه راهی به جز نوسل به قهر برای حفظ تمامیت ارضیِ ایران بزرگ باقی نمی ماند. وانگهی، اینکه سرنوشت همه جنبش های «اقوام» را محتوم به «افزودن بر تعداد دولت های مستبد و فاسد» ارزیابی کنیم ابدا موجه نیست. یکم، تجربه «روژاوا» در سوریه خلاف این نظریه را نشان می دهد. دوم، چنانچه چپ ایران آن جنبش ها را حتی تا مرز جدایی مورد حمایت قرار دهد و با آنها درگیر دیالوگی سازنده و مستمر باشد، و حتی فعالانه در مبارزات آنها شرکت کند، می تواند زمینه های پیوستگی مالباختگان و بی چیزان آنها با سایر نقاط ایران را مساعدتر کند.

جامعه گرایی تجریدی پاسخ مناسبی به دولت گرایی نیست. اگر صحیت از «خودفرمانی» است، پس چرا زنان، جوانان و اقلیت های محروم را شاملش ندانیم؟ قدرت تصمیم باید از آنِ کسی باشد که ستم را تجربه می کنند.
٨۹۷۹۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : طالبپور

عنوان : تشکر
با تشکر از دکتر نیکفر به خاطر شجاعتش در نقد افسانه هایی که عامل سوق دادن چند نسل از ایرانیان به تمایلات نژادپرستی بوده اند. خوشبختانه, به دلیل فارس بودن دکتر نیکفر, باستانگرایان نمی توانند با به میان کشیدن موضوع نخ نمای تجزیه طلبی واکنش هیستریک خود را توجیه کنند.
٨۹۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : امیر شیبانی

عنوان : توهم ریشه برلینی ملی گرایی ایرانی
همین قومیت ها از مردمان مرکزی و فارس زبان ایران بیشتر متوجه لزوم همزیستی مسالمت آمیز و روح تاریخی سیاسی ایران هستند. تجزیه طلبی در ایران پیاده نظام ندارد و اگر امثال این آقا در درون شیشه های خلا نظریه پردازی خود برای آن تئوری سازی نکنند راه به جایی نمی برد. در ضمن حرف ایشان درباره برلینی بودن ملی گرایی ایران کاملا متوهمانه و ناشی از نداشتن اگاهی لازم درباره تاریخ معاصر ایران در مقطع مشروطیت است.
٨۹۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : باران شهابی

عنوان : در پاسخ ن.ا
در پاسخ به دوستمان ن.ا: لومپن خواندن لومپن ها نه تنها عیبی ندارد بلکه عین وظیفه اخلاقیست. اگر افتضاح نامه ف.م. سخن رو بخونید, یا نوشته حقیقتا بی مایه م. سحر چیزی جز لمپنیسم نمیبینید. در نوشته این دو نفر حد اقل اثری از استدلال نیست. اثری از مخالفت مستدل نیست. چیزی که هست فحاشی ست. آقای دکتر نیکفر در مورد موضوع ای حرف زده که دغدغه روشنفکران آزادی خواه و انسان گرای امروز ایران است. فرض بر اینکه مخالف مطالب آقای نیکفر باشد, موظف است مستدل سخن بگوید. ف. م. سخن فحاشی کرده, مخالفت نکرده. این آدم شیوه کارش همین است. نوشته هایش با نوشته های دست راستی ترین فاشیست های مریض اروپا - و نازل ترین آنها از نظر سواد علمی و فلسفی - قابل مقایسه است. اگر چنین آدم افتضاح نویسی رو لومپن نشه نامید, چه باید؟ شما هنوز خطر نئو فاشیسم رو احساس نکرده اید دوست عزیز.
٨۹۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : احمد افرادی

عنوان : از« ملت نفهم»!! بیش از این بر نمی آید، جناب فیلسوف!
آقای نیکفر، از واکنش ها، در ربط با آن توئیت « کذا » عصبانی است و از زور عصبانیت است که به پریشانگویی می افتد، به نعل و به میخ می زند، دشمنی توهمی با «منطق» خیالی می تراشد، تا بهانه برای پاسخ های بی ربط داشته باشد.
گفتم که جناب نیکفر سخت عصبانی است . از آن رو که در همان چند سطر آغازین نوشته اش، خشم و خروشش را آشکار می کند:
۱-« پروای اقلیتی را نداشتم و ندارم که از خواندن و فهم چند جمله ساده ناتوان هستند.»
۲-« اما این اتفاق خاصی نیست. لومپنیسم بخش جدایی‌ناپذیر سیاست در ایران است.»
۳-« روشن است که با لومپن‌ها بحث نمی‌توان کرد.»
۴- به تدریج مقالاتی هم ظاهر شد. برخی بر همان روال لومپنی، در قالب خودنمایی از طریق حمله به چیزی که نمی‌فهمندش...»
۵-« اما کسانی هم بودند که پرسش و انتقادِ کمابیش فکر کرده داشتند .»
می بینیم که آقای نیکفر بزرگواری می فرماید و در جمع « نفهم ها» و « لمپن» ها، استثنائاً ، کسانی را هم می یابد که « پرسش و انتقادِ کمابیش فکر کرده داشتند».
بله! کمابیش فکر کرده !!!

از« ملت نفهم»!! بیش از این بر نمی آید، جناب فیلسوف!

آقای نیکفر که هیچ فرصتی را برای توهین و تحقیر منتقدانش از دست نمی دهد، در ادامه ی تلخ زبانی هایش می فرماید:

« اینان که معنای کلمات را نمی‌فهمند، به دلیل تراکم نفرت اندیشیده نشده به زبان‌پریشی مبتلایند و واکنش‌شان دشنام‌دهی در زشت‌ترین صورت آن است...»

باید از ایشان پرسید ، چه کسی « واکنش‌ اش دشنام‌دهی در زشت‌ترین صورت آن است » ، به « زبان پریشی» مبتلا ست، و معنای کلمات را نمی فهمد، منتقدانش یا او که ( در « لید » مقاله ش) آنان را به چپ کشی متهم می کند.

دم خروس آن جا بیرون می زند که جناب شان، پای « اقوام» را به میان می کشد:

« اقوام زیر بار ایدئولوژی آریایی نمی‌روند.»
٨۹۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : وحید

عنوان : علائم لومپن
لومپن بودن با عقد ه مندی و پاکسازی نژادی زبان فارسی و بکار گیری کلمات من در اوردی نا آشنا و ناهنجار هم شناخته میشود. اینطور نیست که یک مشت درود، بدرود، سپاس بامهر و غیره را در فضای گفتگو رها کنی و از اتهام لومپن بودن خلاص شوی. میتوان لومپن بود و با دستکشهای ابریشمی کار کرد. نگاه کنید به بزرگان حکومت ج ا. یک علامت مخصوص لومپن سنگدل بودن و سفاک بودن اوست. به احساسات دیگران بی اعتناست اما احساسات خودش خیلی زود جوش می آورد. در هر صورت اگر کسی لومپن نیست نباید ازینکه لومپن حساب شود، خشمگین شود. چون خودش میداند که لومپن نیست
٨۹۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : همنشین بهار

عنوان : خوشا بادِ نوشین ایران زمین
سلام بر شما و بر آقای نیکفر و با قدردانی از ایشان
...
«آریا» و «آریایی» بار معنایی کاملا متفاوتی دارند
۱. در اوستا و «ریگ ودا» بارها به واژه آریایی(و نه نژاد آریایی) بر می‌خوریم.
۲. در ریگ ودا، پرستندگان خدای «ایندرا» در برابر پرستندگان دیوها، و در اوستا، پیروان زرتشت در برابر اهریمن، آریا خوانده می‌شوند.
۳. فرگرد یکم وندیداد اوستا به اَئیرییانم وَئِجو Airiianəm vaēǰō (گستره آریایی‌ها)، که رویدادهای تاریخی در آن اتفاق افتاده‌ اشاره کرده‌است. همچنین به قهرمانان افسانه‌ای سرزمین‌های آریا، مانند آرش کمانگیر چابک آریا و کیخسرو قهرمان آریا.
۴. ایرانیان باستان خاستگاه خود را اَیریَنِم وَیجَ می‌نامیدند که ازجمله به معنی «سرزمین رودهای آریایی و چشمه‌های آریایی» است. این واژه بعدها در متون پهلوی تبدیل به ایران‌ویج شد.
۵. در یشت سیزدهم از مِهریشت، به اَئیریو شایانا Airyō šayana (خاندان‌‌های آریایی) اشاره شده‌‌است.
۶. در کتیبه‌های نقش رستم، تبار شاهانی چون داریوش و خشایارشاه، فارسی، فرزند فارسی و آریا خوانده شده‌است.
۷. یک کتیبه ایلامی هم در بیستون، اهورامزدا، خدای آیین زرتشتی را، خدای قلمرو آریا و خدای تمام مردمان آریا خوانده‌است.
۸. در کتیبه‌های ساسانی واژه ایران، آریان و آریانوس دیده می‌شود. نام‌هایی چون ایراندخت، ایران‌گشسب، ایران‌خرد و ایران‌سپهبد هم در عصر ساسانی مرسوم بوده‌، با همه این اوصاف، آریایی و فرهنگ و زبان آریایی در هاله‌ای از ابهام و پُر از اما و اگر است. فقط می‌دانیم که آریایی شکل قدیمی تلفط ایران است.
۹. کوچ اقوام آریایی(از بیرون فلات ایران) هم حرف و حدیث بسیار دارد که شرحی جداگانه می‌طلبد.
۱۰. واژه آریا، در منابع ایرانی، خطاب به مردمانی است که دارای میراث مشترک فرهنگی و زبانی هستند اما بر مبنای معیارهای زبان‌شناختی، تقسیم‌بندی‌های نژادشناسانه صورت گرفت و دستاوردهای باستان‌شناسی قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی - که در آغاز کوششی برای شناخت پیشینه اقوام غربی بود - بتدریج وارد سیاست شد و در سال‌های اوج جنگ دوم جهانی به ادبیات نژادپرستی گره خورد و دستاویز سیاست‌های فاشیست‌ها، در دوره زمامداری نازی‌ها شد.
۱۱. اینطور که پژوهشگران نوشته‌اند اصطلاح نژاد آریایی در قرن بیستم از طریق اروپا وارد ایران شد و در سال‌های پایانی زمامداری قاجار بر سر زبان‌ها افتاد.
۱۲. گفته می‌شود نخستین بار میرزا آقاخان کرمانی، اصطلاح نژاد آریایی را وارد ادبیات ایران نمود. وی برای معرفی نژاد آریایی واژه «آریان» را استفاده کرده که در حقیقت تلفظ فارسیِ لغت انگلیسی Aryan و لغت فرانسوی aryen است.
۱۳. میززا آقاخان کرمانی و فتحعلی آخوندزاده تلاش می‌کردند ملی‌گرایی ایرانی را تعریف کنند و در این میان مطالعات غرب درباره آریاییان را برجسته کرده و علت عقب ماندگی ایران از اروپا را حمله اعراب به ایران ‌‌پنداشتند. از نظر آن‌ها ایرانیان شباهت فرهنگی و کلامی با اروپاییان داشتند و جداشدن از ریشه آریایی، مسبب عقب ماندگی آن‌ها بوده‌است!
۱۴. دکتر رضازاده شفق هم، واژه آرین را به آریایی تبدیل نمود و کسانی آریایی‌ها را به نام زبان فرضی مشترک باستانی آنان، هندو ایرانی نامیدند.
۱۵. اصطلاح آریایی را بیش از دو قرن پیش، زبان‌شناس بریتانیایی ویلیام جونز، مطرح کرد، سپس شرق‌شناس فرانسوی انکوتیل دوپیرون، که مدعی بود زبان‌های یونانی، لاتین، سانسکریت و فارسی دارای ریشه مشترکی هستند، بر سر زبان‌ها انداخت.
۱۶. بعدها کریستین لاسن هندشناس نروژی-آلمانی، مفهوم «آریایی» را بسط داد و تمام شاخه‌های اقوام اروپاییِ مرتبط به خانوده ژرمن را آریایی خواند.
۱۷. ارنست رنان و آرتور دی گوبینو، نیز آریایی‌باوری را پذیرفتند و به گسترش آن کمک کردند و آدابی همچون بابانوئل و نوشیدن شراب و جشن کریسمس و غیره را متأثر از آریایی‌ها دانسته‌اند.
۱۸. در سال ۱۹۱۸ فریدریش اشلیگل، نویسنده آلمانی، معنای واژه آریایی را که شکل قدیمی تلفط ایران است و از واژه اوستایی آریا به زبان فرانسه و بعد به دیگر زبان‌های اروپایی ترجمه شده بود تغییر داده و آن را مرادف یک گروه نژادی به کار برد و در تلاش برای اروپایی‌سازی واژه آریایی، ادعا کرد که واژه ودایی و اوستایی آریا با لغت آلمانی Ehre (افتخار)، هم‌خانواده است. کم‌کم آریایی به معنای ژرمن و غیر یهودی به کار رفت.
۱۹. همزمانی این نظریات با کاوش‌های فرانسوی‌ها در شوش و تخت جمشید و گسترش حفریات باستان‌شناسی در گوشه و کنار کشور برای شناخت ایران باستان، به ارائه تصویری مبالغه‌آمیز از نژاد آریایی و مفهوم هویت ملی انجامید.
۲۰. به قول حکیم ابوالقاسم فردوسی، خوشا بادِ نوشین ایران زمین، اما این واقعیت را هم از یاد نبریم که ارائه تصویری گمراه‌کننده از به‌اصطلاح نژاد آریایی، درست نیست. «آریا» و «آریایی» بار معنایی کاملا متفاوتی دارند. با کمال احترام: همنشین بهار
٨۹۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : ن.ا

عنوان : لمپن خوانی
لمپن خواندن کسانی که جامعه ای را تحقیر می کنند و سرکوب می کنند و ارزش هایش را مسخره می کنند رواست اما لمپن خواندن کسانی که با باورهای من مخالفند خودشیفتگی ست.
٨۹۷۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : باران ادر مینا

عنوان : هویت ملی
مقاله بیش از اندازه بلند شما بیشتر جدلی و پلمیک است و متانت همیشگی شما کم تر در ان دیده می شود . گمان می رود شما با مفهوم ملت nation مشکل دارید و مفهوم مردم را بیشتر می پسندید و واژه ملت ساری را بکار برده اید. انگار گروهی برلنی در اغاز سده بیستم بر ان شدند تا در ایران ملت بسازند . شما می دانید که روند پیدایش ملت های مدرن یا دولت ملت Etat nation روندی تاریخی است که نخست در اروپا و امریکا براه افتاد . سپس در سده های ۱۹ و ۲۰ در سراسر جهان گسترش یافت. امپراتوری ها وخلافت ها و امیر نشین ها و ممالک محروسه..... رفته رفته چه در اثر عامل های درونی یا بیرونی از هم پاشیدند و ملت ها و دولت ی مدرن بر جای ان ها نشستند . ایران ما هم از این فرایند برکنار نماند. پیشگامان ان هم در پهنه ایده اخوند زاده و اندیشمندان زمان مشروطیت و... در پهمه عمل امیر کبیر و دیگر اصلاحگران بودند.
اگر ناسیونالیسم مورد حمله شما به معنای نژاد پرستی و خوار شماری ملت های دیگر و حتا سرکوب ان ها باشد حتما نکوهیده و مردود است اما اگر بمعنای میهن دوستی دفاع از تمامیت ارضی کوشش در راه پیشرفت و سربلندی کشور باشد بسار پسندیده است
سه اصل برای هویت تازه اورده اید اما این سه اصل جهان شمول و جهان وطنی اند ودر ان هویت ملی غایب است. شما که نمی توانید در اصول هویت پشنهادی تان گدشته تاریخ زبان فرهنگ و ویژگی های هر ملت را نادیده انگارید . حتا در اتحادیه اروپا هر ملتی ویژگی ها و هویت ملی خود را نگاه داشته است.
در پایان در حالی که کشور ایران در چنگال حکومتی ایدئولوژیک و اسلامیست رو به نا بودی میرود مشکل اصلی جامعه را مسئله مالکیت دانستن گم کردن سوراخ دعا نیست؟
٨۹۷۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : امیر ایرانی

عنوان : مفاهیم که دکان می آفرینند
ظاهرا باید آقای محمدرضا نیکفر ارجمند چنان با استبداد خواهان درگیر بوده اند و درگیر شده اند که مجبور به برخورد قلمی و استدلالی با هرنوع تفکر استبداد خواهی و برتری جویی در سرزمینمان برآمدند.
که با توجه به تجربیات و حوادث تلخی که ایرانیان در امر مبارزه گری در این سرزمین داشته اند و در پی دفع هرنوع تفکر استبداد خواهی و استبدادپذیری بوده اند
ایران آینده، ایرانی خواهد بود که در آن آزادی خواهی و دمکراسی خواهی و عدالت اجتماعی خواهی برمبنای حقوق شهروندی ایرانی برابر حرف اول را خواهد زد.
آنانی که در زیرمفاهیم استبداد خواهی و استبداد پذیری سنگر گرفته اند و آن مفاهیم را برجسته و پررنگ می کنند
روششان دکانی بیش برای اظهار وجود نیست و یا ...

اگر از موضوع دکان شدگی مفاهیم و دکانداری بعضی ها فاصله بگیریم
بعضی ها می گویند
آریایی خواهی و یا قوم خواهی که از جانب بعضی ها مطرح می شوند، ریشه اشان را باید در تحقیر شدگی تاریخی افراد جستجو کرد( مظلوم نمایی هم در روششان نهفته است).
تحقیر شدگان، برای آرامش خود گاهاً با مطرح کردن افسانه ها حول حوش گذشته هایی خاص، اقدامان غلو آمیزی را انجام می دهند که جالبست که در ادامه روششان که مظلوم نمای را با خود دارد بسمت برتری جویی خواهند رفت و...
٨۹۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : باران شهابی

عنوان : تقدیر از مقاله
با سلام,
مقاله عالی و صادقانه و به موقع ای بود آقای دکتر. نئو فاشیسم دارد به وخیم ترین شکلی در ایران نیرو میگیرد. به نظرم خطرش هم بسیار بیشتر از اسلامیسم و بنیاد گرائی مذهبیست. پرداختن به این موضوع یک وظیفه اخلاقی است.
تقاضا میکنم به افتضاح نویس های بی ریشه و بوته و مایه مثل ف. م. سخن یا م. سحر و یا بشیر تاش توجه نفرمایید. شما خواننده های جدی دارید. خواهش میکنم انرژی تن رو صرف این موجودات سخیف و سطحی نکنید.
عمر طولانی و با نشاط براتون آرزو میکنم
ب
٨۹۷۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : "گر من از سرزنش مدعیان اندیشم! شیوه مستی و رندی نرود از پیشم".
کاش جناب نیکفر که ظاهرا در تویتر نویسی استادند در دو سه پاراگراف ده خطی منظور خود را بیان فرموده و جدال با مدعیان را به تاریخ حواله میفرمودند. ظاهرا برای ایشان "سرزنش مدعیان بیش از شیوه مستی و رندی" اهمیت دارد و گرنه ایشان "حافظ راز خود و عارف وقت خویش" میبودند.
٨۹۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : mani saber

عنوان : پرسش
درود
در جمله ی: "راه حل بحران ایران، دگرگونی ریشه‌ای با مشخصه بازتوزیع عادلانه است. تنها نباید رژیم برود، بلکه ضروری است کل نظام تصاحب دگرگون شود" ، اشاره به "نظام تصاحب" مفهوم، قدرت لویاتانی ست یا اشاره به مفاهیم طبقات بورژوایی.

ممنون
٨۹۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : رقیه دانشگری

عنوان : یک درسنامه
نیکفرگرامی
مقاله ی علمی-فلسفی-سیاسی شما،امیدآفرین وراهگشااست. دعوت به متن اصلی مبارزه ی به واقع جاری درگستره ی کشوراست.مبارزه ی بینوایان وله شدگان برای کسب هویت انسانی شان.جعل هویت انسان زحمتکش وسازنده ی ایرانی به نام های "آریایی"و...کوشش بیهوده ای است ازسوی مشتی نوکیش آریایی وآمریکوفیل ، تا ازشتاب وعمق وپهنه ی مبارزات دادعلیه بیداد - درهر شکل ولایی آن - درکشوربکاهند.روندی که درپنج دهه ی اخیربه اشکال مختلف دربرهه های بحرانی کشورهای مختلف "مد"شده است.
فکرسازان وسیاست بازان این روندهای کژوکوژ،دربیرون ودرون مرزهای ایران نیزازهمین قافله اند.به ویژه آن که دریافته اندمرگ حکومت اسلامی،مرگ تاریخی سلطنت نیزمی تواندباشد.اسلام گرایان حاکم به هویت اسلامی چسبیده اند وسلطنت گرایان بی تاج وتخت نیز به هویت "ایرانی-آریایی".آن یکی ازراه اسلام به تملک ایران می رودواین دیگری ازراه ژن های آریایی!راهی که علم ژنتیک دهه هااست که برآن مهرباطل زده است.این علم به مامی گویدنه تنهافرهنگ وتاریخ وجغرافیا،که شاخصه های بیولوژیک وژنتیک انسان هانیزدردرازای زمان وپهنای مکان،درهم آمیخته اند.ورمزورازتمامی زیبایی جهان مانیزازهمین جاست.این دوقوم ولایت گرا-اسلامی وشاهی-ازوحشت مشترکی رنج می برند.ازمرگ استبدادوولایت .ازازدست رفتن حق تملک وقدرت شان .
درزبان آذری مثلی است که می گوید"بگذاربازارامیرآتش بگیرد،برای من یک دستمال باقی بماند". ایران برای این مدعیان ایران دوستی،حکم آن بازارامیررادارد ومردم ایران هیزمی که بسوزد-حتی بابمب های آمریکایی- تاآن ها به تکه دستمال آغشته به خون شان برسند.سلطنت راازسرگیرند واین بارازکشته،پشته هاسازند.
سخن کوتاه ،که مقاله ی وزین شمادرسنامه ای است برای نسل جوان جویای راه.
درودوسپاس
دانشگری
٨۹۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹٨