اولویت های آلترناتیو چپ های دموکرات
بخش دوم


دنیز ایشچی


• اگر حزب چپ ایران "فدائیان خلق"، یک حزب چپ می باشد، باید این "چپ" بودن خود را با شفافیت و شجاعت تمام تعریف بکند. اگر این کار را نکرده باشد، به سطح و اندازه ی همان حاجی بازاری عمده فروش زمین خوار و رانت خواری که امروز ریش گذاشته و در دامن جمهوری اسلامی به زیست اقتصادی خود ادامه میدهد و حاضر است فردا ریش اش را بتراشد و جای آن کراوات بزند تا به دوران جدید گذار بکند و از جمهوری سکولار دموکراتیک حمایت بکند نزول کرده ایم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٨ فروردين ۱٣۹٨ -  ۱۷ آوريل ۲۰۱۹


خط قرمز های سیاسی
 
ما در صحنه سیاسی کشور با دو خط قرمز سیاسی رو در رو هستیم که می کوشیم از در افتادن نیروهای سیاسی اپوزیسیون در این دام ها ممانعت به عمل آورده و از آنها هشیاری طلیبیده و به آنها هشدار دهیم.

حط قرمز اولی اتخاذ سیاستی می باشد که در نهایت به محافظت از جمهوری اسلامی ایران و گمراه کردن مردم و گریز ج ا از خیزش های تحول طلبانه مردمی بیانجامد. حساب باز کردن های غیر مسئولانه روی اصلاح طلبان حکومتی و اتخاذ سیاست های شرکت در انتخابات با هدف رای دادن به موسوی و روحانی از جمله چنین سیاست هایی می باشد.

خط قرمز دوم حمایت از سیاست های امپریالیستی و در راس آن آلترناتیو تراشی سیاسی آمریکائی می باشد. در این مسیر همانطور که در بالا بدان پرداخته شد، ناسیونالیسم پان ایرانیستی سلطنت طلبی یکی از این راهکارها می باشد و دیگری راهکار کمک گیری های حزب دموکرات کردستان و احزاب مشابه ناسیونالیستی منطقه ای از عربستان، اسرائیل و آمریکا می باشد.

لازم به تذکر است که خود جمهوری اسلامی ایران محصول یک آلترناتیو سازی جهانی غرب و در راس آن آمریکا و انگلیس در دوران جنگ سرد با هدف ایجاد کمربند سبز بر مدار مرزی جنوبی اتحاد جماهیز شوری سابق می باشد. اسناد مربوط به کنفرانس گوادلوپ و سخنرانی های خانم هیلاری کلینتون خود افشاگری آشکار از طرف آنها می باشد. آلترناتیو سازی جمهوری اسلامی ایران از طرف آنها مانع از آن شد تا یک آلترناتیو چپ، یا آلترناتیو ملّی مدنی سکولار دموکراتیک بتواند روی کار بیاید. در دراز مدت جمهوری اسلامی ایران کاملا در راستای منافع استراتژی های منطقه ای سرمایه داری کلان جهانی عمل کرده است.

سر ریزهای سیاسی میان پنج راهکار طرح شده

خارج از خط قرمز های محافظتی از حکومت جمهوری اسلامی ایران و آلترناتیو سازی و دخالت های امپیریالیستی، فصل مشترک ها در میان راهکار های مختلف پنج گانه بالا بر نکات افتراق آنها می چربد. همه این نیروها به نوعی خواهان آزادی، دموکراسی، حکومت قانون، سکولاریسم، ترقی و توسعه اجتماعی اقتصادی و رفع انواع تبعیضات اجتماعی، جنسی، اتنیکی – ملی، دینی و غیره می باشند. آنچه که اینجا قابل توجه می باشد چند موضوع است. یکی از آنها میزان، درجه و قوت رادیکالیزم هر کدام از این راهکارها در پیشبرد اهداف نامبرده بالا می باشد. دیگری پتانسیل های بعضی از این راهکارها در بازگشت به عقب و یا سمت گیری های بعدی در دراز مدت جهت پیوستن به بلوک بندی های وابسته امپریالیستی می باشد. موضوع سوم این است که این کدامین روایت و راهکار می باشد که می تواند از یک طرف از در افتادن به خط قرمز ها ممانعت به عمل بیاورد، هم اینکه با رادیکالیزم موثر و کارای خویش قادر باشد تا هم به اهداف چالش های اجتماعی دست بیابد، بلکه بتواند آنقدر ریشه بدواند تا از امکان بازگشت به عقب جلوگیری کند. این تضمین را فقط و فقط قوت گیری هر چه بیشتر آلترناتیو چپ دموکرات با سمت گیری سوسیالیستی قادراست ممکن سازد.

اینجا ما شاهد هستیم که از یک طرف نیروهایی که خواهان دخالت مستقیم آمریکا در برچیدن جمهوری اسلامی و آلترناتیو سازی آمریکائی می باشند، و هم نیروهایی که با چسبیدن به و دنباله روی از اصلاح طلبان حکومتی موجب تداوم روزافزون دیکتاتوری، خفقان، رانت خواری و دزدی می باشند، تلاش می کنند با چسبیدن به نیروهای چپ دموکرات آنها را به دنبال خود و به دنبال سیاست های خویش بکشانند. چپ دموکرات سوسیالیستی باید هشیار باشد و متوجه این امر باشد که اجازه ندهد از ظرفیت های آنها در راستای تقویت آلترناتیو های امپریالیستی و تقویت بقا جمهوری اسلامی ایران سوء استفاده بشود. بر عکس، این باید چپ دموکرات باشد که از ظرفیت های سکولار، دموکراتیک و حقوق بشری و آزادیخواهی نیروهای دیگر در راستای تعمیق آرمان های جنبش دموکراتیک مردم سالاری استفاده نماید و پتانسل های آنها را رادیکالیزه نماید.

اگر ما فقط و تنها خود را جمهوریخواهان سکولار دموکرات آزادیخواه مینامیم. اگر ما معتقدیم که در دنیای امروز، این مقوله ها نسبی میباشند. خودمان را فریب ندهیم، ما فقط خواهان آن میباشیم که ولایت فقیه و نام اسلامیت از قانون اساسی کشور حذف شود، نه چیزی اضافه بر آن. آنموقع تمامی حضرات قدرتمداران اقتصادی ریش و پشم های خود را خواهند تراشید و جای آن فوکول کراوات خواهند زد و در بازار تهران و تبریز و اصفهان، یک جمهوری غیر شرعی را در طبق تقدیم ما خواهند کرد. اگر حزب چپ ایران "فدائیان خلق "، یک حزب چپ میباشد، باید این "چپ" بودن خویش را با شفافیت و شجاعت تمام تعریف بکند. اگر این کار را نکرده باشد، به حد و اندازه همان حاجی بازاری عمده فروشی زمین خوار و رانت خواری که امروز ریش گذاشته و در دامن جمهوری اسلامی به زیست اقتصادی خویش ادامه میدهد و حاضر است فردا ریش خود را بتراشد و جای آن کراوات بزند تا به دوران جدید گذار بکند و از جمهوری سکولار دموکراتیک حمایت بکند نزول کرده ایم.
اگر ما خواهان پلاتفرم، یا منشور مشترک با جمهوریخواهان سکولار دیگر برای اتحاد آلترناتیو جمهوری خواهی برای دوران پسا جمهوری اسلامی ایران میباشیم، این پلاتفرم مشترک چیزی بجز لیبرال دموکراسی و یا در بهترین حالت خویش سوسیال دموکراسی تخواهد بود. اگر چه این می تواند بعنوان فصل مشترک کارکرد ما با آنها باشد، به هیچ وجه، تکرار میکنم، به هیچ وجه برنامه، منشور و پلاتفرم حزب چپ ایران نیست ونمیتواند باشد. پلاتفرم، منشور و برنامه ما به مراتب رادیکال تر آز آن بوده و از نظر فلسفی، اخلاقی، سیاسی و بخصوص اقتصادی دارای سمتگیری رادیکال و سوسیالیستی بوده و ویژگیهای خاص خو را دارا میباشد. ما تلاش داریم تا از طریق رادیکالیزه کردن چالش های مدنی و مردمی، دیگر جریان های آزادیخواه و دموکراتیک را نیز به سمت برنامه های خویش بکشانیم.

اخلاق لیبرال دموکراسی

اخلاق لیبرال دموکراسی بر پایه های رفتار ماکیاولیستی و اخلاقیات "یوتیلیترینیسم" متکی میباشد. بر اساس این فلسفه اخلاقی رسیدن به هدف به هر قیمت از اولویت درجه اول قرار دارد. اخلاقیات "یوتیلیترینیستی" مطرح میکند که جهت تامین منافع اکثریت غالب جامعه، میشود حقوق اقلیت را زیر پا گذاشت. آنها با چنین توجیه هایی و به بهانه دفاع از منافع اکثریت جامعه به کشورهای دیگر لشکرکشی میکنند، جنگ های منطقه ای راه میاندازند، مخالفین داخل کشوهای خود را سرکوب میکنند و به نام دفاع از حقوق مردم قوانین ممالک خود را در راستای توجیهات خود مچاله کرده و توجیه می نمایند.
در شرایطی که سرمایه داری کلان جهانی از طریق تولید و تزریق بیرویه پول های بدون پشتوانه دسترسی گسترده ای به پول و سرمایه دارند، قادر میباشند تا قاصی، پلیس، مقامات اداری و غیره را تطمیع کرده و بخرند. در شرایط تشدید بحران های اجتماعی اقتصادی ما از یک طرف شاهد به صحنه آمدن نیروهای رادیکال با سمتگیری سوسیالیستی میباشیم. از طرف دیگر شاهد بازگشت نوعی از "مکارتیسم" در آمریکا میباشیم. هنوز یادمان نرفته است که در دهه پنجاه میلادی قرن گذشته و بعد از جنگ جهانی دوم، حزب کمونیست در آمریکا ممنوع اعلام شد و فعالین آن بازداشت شدند که به پدیده "مکارتیسم" معروف میباشد. بعنوان نمونه رفتاری که با "جولیان اسانژ" ، "ادوارد سنودن" و یا "چلسی منینگ" و امثال آنها صورت میگیرد، با هدف پی ریزی سنگ بنایی برای رفتارهای آینده میباشد، تا ژورنالسیت های دیگر بدانند که از پا را از گلیم خویش خارج کنند چه چیزی در انتظار آنهاست. آقای جان بولتون مشاور ویژه رئیس جمهوری آمریکا علنا اعلام میکند که در آمریکای لاتین به جنگ و نبرد با سوسیالیسم میرود و از این طریق کشورهای گواتمالا، کوبا و ونزوئلا را زیر ضربات تهاجمی خویش میگیرند. این است فلسفه اخلاقی نئولیبرالیستی . لیبرال دموکراسی نوع رقیق تر فلسفه اخلاقی نئولیبرالیستی میباشد.

نقش شخصیت کاریزماتیک در لیبرال دموکراسی

فلسفه اخلاقی نئولیبرالیسم ایرانی از همتای جهانی آن جدا نمیباشد. لذا با وجود اینکه لیبرال دموکراسی ایرانی در اپوزیسیون قرار دارد و متحد طبیعی ما در گذار از نظام ارتجاعی فاشیستی جمهوری اسلامی ایران به جامعه ای آزاد، دموکراتیک، سکولار و مترقی میباشد، ما میخواهیم بطور واقعبینانه تری متوجه پتانسیل ها و ظرفیت های متحدین دوران گذار خویش باشیم.
همه ما در مورد نقش شخصیت در جنبش های سیاسی و تاریخ کم و بیش اگاه میباشیم. در دنیایی که فلسفه اخلاقی نئولیبرالیسم، از پوپولیسم و شخصیت هایی که به دلایلی یا ساخته نظام سرمایه داری کلان میباشند و یا به هر دلیل دیگری بر کف های روی امواج پوپولیسم سوار میشوند، استفاده میکند تا از طریق روی کار آوردن چنین شخصیت هایی، سیاست های خویش را از طریق آنها به پیش ببرد. میدانیم که این شخصیت هایی که در جامعه گاها حالت "سلبریتی" یافته اند، توسط گروهی از مشاورین کارکشته قدرتمداران سیاسی و سرمایه مهار شده و از طریق آنها هدایت شده و جهت داده میشوند. آنها هر گاه بخواهند از مسیر تعیین شده گامی فراتر نهند، توسط اربابان قدرتمدار خویش به راحتی کنار گذاشته میشوند.
در اپوزیسیون سیاسی ایران، ما شاهد تلاش نئولیبرالیسم جهانی و آلترناتیو سازی آمریکائی میباشیم که در تلاش میباشند تا با استفاده از پوپولیسم ناسیونالیستی و شخصیت تراشی های پوپوایستی، از چنین استراتژی استفاده نمایند. گرچه در این مرحله پیشبرد چنین سیاستی در حال رکود میباشد، اما، تست های آزمایشی آنها نشان میدهد که میتوانند هر لحظه دیگری که بخواهند، با سرمایه گذاری کلان چنین استراتژی را مجددا زنده کرده و از سرگیری نمایند.

اخلاقیات سوسیالیستی

اخلاقیات سوسیالیستی خواهان سعادت تمام بشریت می باشد. این فلسفه خواهان برچیده شدن هر نوع تبعیض، رفاه و ترقی عموم بشریت می باشد. از این نظر، نمیتواند بخشی از جامعه را فدای بخش دیگر بنماید. از این زاویه، از فلسفه ماکیاولی و یوتیلیتاریانیسم فاصله گرفته و فلسفه اخلاقی امانول کانت نزدیک تر می باشد.
نقطه ضعف فلسفه اخلاقی سوسیالیستی این می باشد که فکر میکند همه نیروهای دیگر نیز با چنین باورمندی های اخلاقی با دیالوگ سیاسی و همکاری های مشترک با آنها در تبادلات زندگی روزمره داخل میگردند. این در حالی میباشد که طرف مقابل نیروهای چپ دموکرات، با فلسفه اخلاقی مشابه ماکیاولیستی، یعنی روی آوردن به هر کرداری جهت رسیدن به هدف مشخص خویش با نیروهای چپ وارد دیالوگ می گردند. باز هم این امر ضرورت حضور وزنه سنگین چپ دموکرات رادیکال با سمتگیری سوسیالیستی را در اتحاد عمل ها بیشتر می کند، تا بتوانند از منافع عموم بشری بدون تبعیض دفاع و حمایت نمایند.

نبرد ها و چالش های فرهنگی

جامعه ما از نظر فرهنگی همیشه پویا و در حال جوش و خروش بوده است. فشارهای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، دوران تسلسل های سرکوب ها و سپس مبارزات آزادیخواهانه ، دست یابی به آزادیهای نسبی و دوران های سرکوب بعدی، در عین حالیکه به فرهنگ اجتماعی ما حالتی دراماتیک داده است، در مجموع، فرهنگ اجتماعی را در راستای بالندگی، رشد و شکوفائی رهنمون بوده است.
غریزه انسان او را وادار میکند تا خود را با هر شرایطی تطبیق داده و به زیست طبیعی خود و خانواده اش ادامه دهد. در این راه عده ای فراتر رفته و با قدرتمداران نزدیک تر شده و طبق خویش را از سهم زحمتکشان و تهیدستان پر تر می نمایند و چاپلوسانه به حیات زالوصفتانه خویش ادامه میدهند. اکثر مردم دیگر همگام با زیست شرافتمندانه خویش به نوعی به اعتراضات و مبارزه منفی خویش ادامه میدهند. در میان فعالان جامعه روشنفکری این اعتراضات از طنز گرفته تا تلاش های هنری، ورزشی، ادبی و سیاسی و غیره خود را نشان میدهد. الگوهای جامعه مصرفی سرمایه داری اشرافی روی مردم تاثیرات ویژه خود را میگذارد، اما آنچه که در این عرصه برجسته است، اعترض و نارضایتی عمومی از دزدیها، رانت خواری ها، زمین خواری ها، دادن امتیازات اقتصادی به هزار فامیل حاکمه به موازات آزادیخواهی، خواسته های دموکراتیک و ضد تبعیضی مردم میباشد.
اگر مردم ما از سکولار دموکرات های تحصیل کرده روشنفکر گرفته تا آنهایی را که در فلسفه عرفان خویش زیبای معنوی را جویا میباشند گرفته، از آنهایی که دور و بر ولایت فقیه و سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی آنها حلقه زده و خواهان فرو بردن هر چه بیشتر چنگال های خویش بر شاهرگ های اقتصادی و ثروت های کشور میباشند گرفته، تا آنهایی که علم، بهداشت، صنعت و تولید و ثروت های طبیعی و همه ارکان مدنی کشور را بصورت تیول خویش قابل تکه پارچه کردن و فروختن و خصوصی سازی میدانند، از آرمان خواهان راه صلح، انسانیت و عدالت اجتماعی گرفته تا آنهایی که منتظرند تا یک هنرپیشه و سلبریتی دیگری از هالیوود بیاید و همه ما را به تپه های بورلی هیلز در آمریکا ببرد، در روان کاوی اجتماعی ما موجود میباشد.

موتور نه چندان کوچک، بلکه متوسطی که به حرکت در آمده و به عنوان وزنه نسبتا سنگین بافت ها و اندام های مدنی مردمی را دور خویش جمع کرده و در راستای آرمان های ترقیخواهانه انسانی، مردمی، ملی ، مدنی و عادلانه هدایت خواهد کرد، باید اعتماد به نفس لازم را داشته باشد تا بار چنین مسئولیتی را به دوشهای خویش حمل نماید.