سیستمهای سلطانی ــــ جمهوری


منوچهر مقصودنیا


• توهم اصلاح، تغییر و کنار گذاشتن چنین سیستم هایی با شرکت در انتخابات خواب و خیالی بیش نیست. اینرا ما ایرانی ها با تمام وجود، با گوشت و پوستمان تجربه کرده ایم. اصلاح طلبان دولتی و غیردولتی، بارها تلاش کردند تا بین بد و بدتر دست به انتخاب زده تا جمهوری اسلامی را اصلاح کنند. این راهکار نتیجه ای جز تداوم رژیم نداشته است. مردم ایران هم برای کنار گذاشتن جمهوری اسلامی، این سیستم سلطانی ـ جمهوری نوع اسلامی اش، راهی جز ورود به عرصه خیابان و محاصره رژیم از طریق خیابانها ندارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۵ فروردين ۱٣۹٨ -  ۱۴ آوريل ۲۰۱۹


تحولات اخیر در الجزایر و سودان، اگر چه هزاران کیلومتربا ما فاصله دارند، در نوع خود مهم و تاثیرگذار بر کشورهایی مانند ایران خواهند بود. چرا که بین ایران و این دو کشور، جدا از تفاوتها، اشتراکات زیادی از نقطه نظر ساختار سیاسی حاکم بر آنها وجود دارد. در هردو کشور چند دهه است که حکومت در دست تعدادی محدود باقی مانده است. این تعداد محدود، تمامی مقامات و پست های سیاسی، قضایی و قانون گذاری را بین خود تقسیم کرده و کس دیگری را به دایره قدرت راه نمی دهند. همانند جمهوری اسلامی که چهار دهه است که قدرت در همه عرصه های آن بین چند صد نفر تقسیم شده و دست به دست می گردد.
در این کشورها بظاهر انتخابات برگذار شده و رئیس جمهور انتخاب می شود. اما این روسای جمهور (در ایران فرد اول و قدرتمند کشور، ولی فقیه، حتی بصورت ظاهر هم شده انتخاب نمی شود و برای تمام عمرش در قدرت باقی می ماند.) در هر دوره در انتخابات شرکت و همیشه برنده می شوند. آنها برای تمام عمرشان رئیس جمهور باقی می مانند. مانند یک سلطان.
ساختار ریاست جمهوری مادام العمری (و در ایران ولی فقیه مادام العمر)، سیستمی پیجیده و استبدادی را بنام سلطانی ــــ جمهوری وارد دنیای سیاست کرده است. سیستمی اقتدارگرا، سرکوبگر، امنیتی و در پاره ای کشورها مانند ایران توتالیتر. اکثر این کشورها، گذشته ای مشترک دارند. از این حکومتها در گذشته به عنوان دمکراتهای انقلابی با سیستم اقتصادی راه رشد غیرسرمایه داری نام برده می شد. یا کشورهایی که خود را کمونیست می نامیدند. موزامبیک، الجزیره، لیبی، سوریه، مصر، عراق، سودان، اوگاندا، یمن جنوبی، حتی جمهوری اسلامی و ... معروف به کشورهای دمکرات انقلابی، و کره و کوبا، دو کشوری با سابقه کمونیستی هستند که هنوز هم کمونیست باقی مانده اند. در اکثر این کشورها ما با پدیده روسای جمهور مادام العمر مواجه بوده و هستیم. در ظاهر جمهوری ولی در ماهیت و باطن سلطانی. سلاطینی (و در ایران ولی فقیه ــــ سلطان) که یا با کودتا یا با انقلاب به قدرت رسیده و تبدیل به رئیس جمهور مادام العمر می شوند. و مضحک اینکه در پاره ای از این کشورها، ریاست جمهوری به فرزند و یا به بردار هم به ارث رسیده است. و هر آنجاکه امکان ارث بردن فرزند و برادر وجود ندارد، وارثین درجه دو، یعنی هم حزبی و هم مسلک های آنها حکومت را به ارث می برند. جمهوری مورثی. آیا جز عنوان سیستم سلطانی ــ جمهوری، عنوان دیگری برازنده آنهاست؟

دروه حکومت این سلاطین ـ رئیس جمهور، یا با مرگشان به پایان می رسد، یا با سرنگونی آنها. مانند دو رئیس جمهور گذشته در کره و حافظ الاسد در سوریه، و خمینی ولی فقیه که با مرگشان به پایان رسیده است. و در مصر، تونس، اوگاندا و لیبی با سرنگونی شان. و اخیرا در دو کشور الجزایر و سودان، طی چند ماه گذشته مردم با آمدن در خیابان این دو سلطان ــ رئیس جمهور را از تختشان بزیر کشیدند. نمونه الجزایر یکی از تلخ ترین طنز تاریخ معاصر است. بوتفلیقه، رئیس جمهور ـ سلطانی که حتی قدرت صحبت کردن نداشت، بدون اینکه توان گفتن کلمه ای را با مردمش داشته باشد، سالها حکومت کرده و حاضر نبود از تخت سلطنت به پائین بیاید. مردمان این دو کشور یکبار دیگر نشان داده اند که خیابان و حضور در آن ابزاری مناسب برای مقابله با چنین سیستم هایی می باشد. آنها را با روش های انتخاباتی نمی توان عوض کرده و جابجایی را در قدرت بوجود آورد. چرا که آنها در هر"انتخاباتی" تحت نظارت و کنترل شان، با رای بالای بیش از ۷۰% "پیروز" می شوند.

توهم اصلاح، تغییر و کنار گذاشتن چنین سیستم هایی با شرکت در انتخابات خواب و خیالی بیش نیست. اینرا ما ایرانی ها با تمام وجود، با گوشت و پوستمان تجربه کرده ایم. اصلاح طلبان دولتی و غیردولتی، بارها تلاش کردند تا بین بد و بدتر دست به انتخاب زده تا جمهوری اسلامی را اصلاح کنند. این راهکار نتیجه ای جز تداوم رژیم نداشته است. مردم ایران هم برای کنار گذاشتن جمهوری اسلامی، این سیستم سلطانی ـ جمهوری نوع اسلامی اش، راهی جز ورود به عرصه خیابان و محاصره رژیم از طریق خیابانها ندارند. و برای اینکه ورود به خیابان تنها به کنار گذاشتن یک استبداد و جایگزینی اش با استبدادی دیگر منجر نگردد و یا بهار ما هم مانند بهار پاره ای از کشورهای عربی به خزان زودرس تبدیل نگردد، توافق و همکاری بین نیروهای دمکرات، حول دمکراسی و حقوق بشر و ایجاد شورا و یا نهاد دمکراتیک ملی برای مدیریت دو مرحله در امتداد و درهم تنیده اش، دوران گذر از نظام و دوران جایگزینی اش با ساختاری دمکراتیک، گامی ضروری و حیاتی است. به امید تشکیل چنین نهادی و گذر از رژیم جمهوری اسلامی.

منوچهر مقصودنیا