جبهه ی جمهوریخواهی در گام نخست


مارال سعید


• جا دارد نیروهای جمهوریخواه بکوشند که در برآمد مطالباتی مردم، آنها را به سمت یک اتحاد وسیع سوق دهند، بعلاوه بکوشند در راستای این کنش، نارضایتهای عمومی مردم را به سمت درخواست استعفای رئیس جمهور و دولت پیش ببَرَند. این سیاست، یک کاسه شدن حکومت را مَد نظر دارد و می کوشد بخش انتخابی را بنفع بخش انتصابی کنار زند. با این روش چهره ی کریه رژیم عیانتر خواهد شد و توهم درصد بیشتری از مردم حتی در جناح حامیان رژیم فرو خواهد ریخت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ اسفند ۱٣۹۷ -  ۱۹ مارس ۲۰۱۹


با بررسیِ زیست نامیمون چهل ساله ی جمهوری اسلامی درخواهیم یافت؛ حکومت تنها در زمانیکه ولی فقیه، خود را مستأصل و در انتهای یک بن بست ببیند تن به پذیرش و نرمش میدهد. این عارضه نمودهای مختلفی تا کنون داشته است که برجسته ترین آنها در "جام زهر" و "نرمش قهرمانانه" تجلّی یافته است. نتیجه ی این بررسی به ساده گی بیانگر آنست که ما با مجموعه ای روبرو هستیم ترکیبی از سیاه تا خاکستری، که در هر دوره بنا به مصلحت سعی شده است درهم آمیزیِ نوئی از این طیف رنگی بر پیشخوان دکّان سیاسی خود به نمایش بگذارد. بر این اساس؛ همیشه مردم در مقابل دوگانه ای در شکلِ "پررنگ و کم رنگ" قرار داده شده اند که علیرغم اختلافات، همیشه و همه جا در آخرین تحلیل در کنار هم ایستاده و جعبه رنگِ سیاهی و تباهی را شکل و پاس داشته اند.

در پویش موضوعی این پدیده در حوزه ی حقوق سیاسی نیز با کمی دقت، باز همین طیف رنگی را میتوان بازشناخت. رژیم جمهوری اسلامی از لحاظ حقوقی به دو بخش انتخابی و انتصابی تفسیم شده است. در این تقسیم بندی همیشه و همه جا بخش انتصابی دست بالا را داشته و دارد. این بخش علیرغم قبضه ی اهرمهای قدرت، علاقه ی وافر دارد کلیه ی ناکارآمدیها در دو حوزه ی اجرائی و قانونگذاری را به گردن بخش انتخابی بیندازد. به دیگر سخن اگر سودی از امور حاصل آید به کیسه ی خود ریزد و اگر ضرر آمد، به حساب بخش انتخابی. آنچه از این استراتژی عاید کلیت رژیم میگردد؛ ۱- سرخوردگی مردم از صندوق رأی و الغای بیهوده گی دمکراسی انتخاباتی. ۲- برخورداری ازدستِ باز در چینش طیف سیاه تا خاکستری. ٣- نمایش وارونه گی مفید به فایده ی انتصاب بر انتخاب در حمایت و طرفداری از طبقات و اقشار ضعیف جامعه.

نمونه ها در هر دوره ی ریاست جمهوری بسیارند که آخرین و به روز شده ی آن، دور زدن وزارت اطلاعات توسط سازمان اطلاعات سپاه در ماجرای فعالین محیط زیست و دور زدن وزارت امور خارجه توسط سپاه قدس در ماجرای سوریه و دور زدن سازمان شیلات توسط نیروی دریائی سپاه در ماجرای صید ترال در خلیج فارس است.

شک نیست هیچیک از فعالیتهای بخش انتصابی بدون اِذن رهبری (رأس منتصبان) صورت نگرفته و نمی گیرد که عمیقاً علاقمندست مردم او را در جایگاهی فراقانونی ببینند ولی مسئولیتی نپذیرد. در حالیکه هموست که معرکه گردان کلیه ی این نمایشات مضحک و ایران بربادده بوده و هست. بدون شک هنوز در افکار عمومی ردّپای او در معرکه گردانیِ ماجرای مذاکرات هسته ای باقی ست. مذاکراتی که از دوران احمدی نژاد و به دستور شخص خامنه ای بصورت پنهان و در مَسقط آغاز گردید و زمانی که مذاکرات علنی گشت، مفاد آن مو به مو و روزانه به او گزارش می شد و او بود که هیئت مذاکراه کننده را راهبری مینمود. لیک پس از خروج یکجانبه ی ترامپ از معاهده، با وقاحت تمام آمد و اعلام کرد؛ من از اول هم گفته بودم مذاکره کردن با اینها اشتباه است لیکن آقایان اصرار داشتند (نقل به معنی). که دیدیم در نهایت و به راحتی همه ی کاسه کوزه ها بر سر بخش انتخابی شکسته شد.

تمامی پارامترهای ریز و درشت این پویش در عرصه های سیاسی – اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی در چهل سال گذشته آنچه را به روشنی عیان می سازد؛ بهره برداری زیرکانه و نیکوی نظام حاکم از تناقض خود ساخته ی ساختاریِ انتخابی – انتصابی است که بزرگترین علت ماندگاری رژیم و پیشبرد سیاستهای ایران بر بادده آن است. لیک این پویش ناقص خواهد بود هرگاه جناح مقابل این رژیم را نبینیم که همانا مردمان مخالف شرایط حاکمند. در اولین نگاه آنچه سریعاً کمبود آن در طول سالهای حکمرانیِ دین خوارانِ مُکلّا و مُعَمّم به چشم می آید بی پناهیِ مردمی ست (مخالفان شرایط حاکم) که مأوایی برای ابراز خواسته های خود نیافته اند. نبود یک اپوزسیون متحد و مقتدر که بتواند مردم را حول خواسته های عمومی خویش گرد آورد و از آن اهرمی سازد برای فشار بر رژیم و تغییر شرایط حاکم.
سوء مدیریتهای چند دهه ی اخیر مدیران اجرائی کشور و اکنون تحریمهای همه جانبه ی ایالات متحده ی آمریکا، زندگیِ مردم ایران را دچار سختی روزافزون نموده و اگر شرایط به گونه ای که در جریانست ادامه یابد کشور در سال پیش رو وارد فاز تازه ای از بحران خواهد شد و میرود تا عوامل متعدد در کنار هم قرار گیرد تا شرایط برای جنبشهای کور فراهم آید. از جایگاه منافع ملی ایرانیان بر هر ناظر دلسوز آشکار است؛ طی این روند، تبعات بسیار ناگواری در انتظار مردم و کشور ایران خواهد بود. بدون چشم فرو بستن بر ددمنشیهای رژیم در مقابل خواسته های بر حق مردم، جنبش مطالباتی هرروزه گستره ی وسیعتری می گشاید و میرود تا فراز جدیدی را به مَنَصه ی ظهور برساند. در دیگر سو، مجموعه ی این شرایط عرصه ی نوینی را در مقابل اپوزسیون جمهوریخواه می گشاید که استفاده ی بهینه از آن میتواند اپوزسیون را از حالت دفاعی به حالت تهاجمی بکشاند. این تغییر در گرو یک کنش سیاسی ست و این کنش سیاسی همانا سوق دادن رژیم به سمت یکدست شدن است.

اگر با آنچه در بالا آمد موافق باشیم زمان درنگ نیست. جا دارد نیروهای جمهوریخواه بکوشند که در برآمد مطالباتی مردم، آنها را به سمت یک اتحاد وسیع سوق دهند، بعلاوه بکوشند در راستای این کنش، نارضایتهای عمومی مردم را به سمت درخواست استعفای رئیس جمهور و دولت پیش ببَرَند. این سیاست، یک کاسه شدن حکومت را مَد نظر دارد و می کوشد بخش انتخابی را بنفع بخش انتصابی کنار زند. با این روش؛ ۱- چهره ی کریه رژیم عیانتر خواهد شد و توهم درصد بیشتری از مردم حتی در جناح حامیان رژیم فرو خواهد ریخت. ۲- ولی فقیه و بخش انتصابی دیگر حائلی برای مخفی شدن خود و سیاستهایشان نخواهند داشت. ٣- در صورت اوجگیری جنبش مردمی، خود بخود نوک تیز خواسته ها به سمت ولی فقیه و اعوان و انصار خواهد رفت.

مارال سعید