پیش به سوی «بهار اروپایی» در انتخابات ماه مه
یانیس واروفاکیس، ترجمه: باقر جهانبانی
•
جنبش دموکراسی در اروپا ۲۰۲۵ (DiEM۲۵) تحلیل بجای لنین را تمام و کمال نقشه راه میکند: دیوارهایی که رفت و آمد آزاد مردم و کالاها را محدود میکنند پاسخی مرتجعانه به نظام سرمایه هستند. پاسخ سوسیالیستی این است که دیوار ها را فرو بکشیم و در همان حال که نظام سرمایه مشغول تیشه زدن به ریشه ی خود است، مقاومت فراملّی را علیه بهرهکشی سرمایهداری در هر کجای جهان سازماندهی کنیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۷ اسفند ۱٣۹۷ -
۱٨ مارس ۲۰۱۹
بحران مالی سال 2008 (که بحران 1929 نسل ما بود) واکنشی زنجیرهای در سراسر اروپا به راه انداخت. این بحران تا سال 2010 صدمات جبرانناپذیری به ساختار حوزه ی یورو وارد کرده بود، به گونهای که نظام بر آن شد تا قوانین خود را زیر پا بگذارد و دوستان بانکدار خود را نجات دهد. تا سال 2013، ایدئولوژی نئولیبرالی که تا آن زمان وجود تکنوکراسی الیگارشیک اتّحادیه ی اروپا را توجیه میکرد، با ناتوان کردن میلیونها اروپایی بنیان خود را نیز به لرزه انداخته بود. با پیادهسازی سیاست «سوسیالیسم برای سرمایهداران» و سختترینِ شکلهای ریاضت اقتصادی برای مردم. در تابستان سال 2015، تسلیم شدن دولت سیریزا باعث ایجاد تشتّت و ناامیدی در میان چپگرایان شد و این رویا را بر باد داد که خیزش نیروهای پیشرو از خیابانها توان جابجا کردن موازنه ی قدرت در اروپا را دارد.
از آن زمان تا کنون، خشم و ناامیدی خلاءای ایجاد کرده است که به سرعت توسط موج انسانستیزانهی «بینالملل ملّیگرایان» در سراسر اروپا در حال پر شدن است. امری که مایه ی خشنودی فراوان دونالد ترامپ در آنسوی اقیانس اطلس است. در پس پردهی نهادی که بیش از پیش یادآور سرنوشت تلخ جمهوری وایمار است، و نژادپرستان سرسختی که فرزندان نیروهای رکودزای بحران هستند، اتّحادیه ی اروپا در حال فروپاشی است. با رفتن آنگلا مرکل و شکست پیشاپیش برنامه ی اروپایی امانوئل ماکرون، انتخابات اروپایی ماه مه ی آینده به احتمال فراوان آخرین فرصت برای نیروهای پیشرو است تا در مقیاس اروپایی تاثیرگذار باشند.
جنبش دموکراسی در اروپا 2025 (DiEM25)، از زمان تاسیس خود در سال 2016 مصمم است تا از این فرصت به بهترین نحو استفاده کند. ما ابتدا برنامه ی خود، یعنی نیو دیل برنامه ی جدید ای برای اروپا را آماده کردیم. سپس از دیگر جنبشها و حزبها دعوت کردیم تا برای توسعه ی آن به ما کمک کنند، تا در کنار هم بهار اروپاییمان را بسازیم، نخستین لیست فراملّی کاندیداها که برنامهای واحد در سراسر اروپا اجرا خواهند کرد. پیش از معرفی عناصر اصلی برنامه ی نیودیل برای اروپا، ابتدا باید به دو مسئله ی مهم اشاره کنم که باعث ایجاد شکاف در میان چپگرایان شده و در نتیجه نیروهای پیشرو را در اروپا تضعیف میکند: مرزها و اتّحادیه ی اروپا.
اتّفاق عجیبی در سالهای اخیر رخ داده است: بسیاری از چپگرایان به این باور رسیدهاند که مرزهای گشوده برای طبقه ی کارگر زیانآور است. به گفته ی ژان لوک ملانشون «من هیچوقت با آزادی ورود اتباع خارجی موافق نبودهام». به عقیده ی او مهاجران «نان کارگران فرانسوی را میدزدند.» (1)
این موضوع بحث تازهای نیست. در سال 1907، موریس هیلکوئیت، بنیانگذار حزب سوسیالیست آمریکا پیشنهاد پایان «واردات بیحد و حصر نیروی کار ارزان خارجی» را داد، چرا که به عقیده ی او مهاجران «تودهای که ناخودآگاه اعتصابها را میشکستند» تشکیل میدادند. موضوع تازه این است که به نظر میرسد امروز، بسیاری از چپگرایان واکنش شدید لنین را به پیشنهاد هیلکوئیت مبنی بر ایجاد محدودیت برای مهاجرت فراموش کردهاند: « ما عقیده داریم نمیتوان همزمان انترناسیونالیست بود و به این محدودیتها تمایل داشت...همچو سوسیالیستهایی که در واقع صرفاً شوونیست هایی هستند که رگ غیرتشان بیرون زده است.» دو سال پیش از آن لنین پیشزمینهای برای این پاسخش فراهم کرده بود : « شکّی نیست که فقر شدید به خودی خود مردم را وادار میکند تا سرزمین مادریشان را ترک کنند، و سرمایهداران به بیشرمانهترین شکل ممکن از کارگران مهاجر بهرهکشی میکنند...امّا تنها افراد مرتجع میتوانند چشمشان را بر اهمّیّت پیشروی مهاجرت مدرن ملّتها ببندند... نظام سرمایه مشغول جابجایی تودههای کارگری سراسر جهان است... موانع و تعصّبات ملّی را از میان میبرد وکارگران تمام کشورها را متّحد میکند.»
جنبش DiEM25 تحلیل بجای لنین را تمام و کمال نقشه راه میکند: دیوارهایی که رفت و آمد آزاد مردم و کالاها را محدود میکنند پاسخی مرتجعانه به نظام سرمایه هستند. پاسخ سوسیالیستی این است که دیوار ها را فرو بکشیم و در همان حال که نظام سرمایه مشغول تیشه زدن به ریشه ی خود است، مقاومت فراملّی را علیه بهرهکشی سرمایهداری در هر کجای جهان سازماندهی کنیم. این مهاجران نیستند که شغل کارگران بومی را میدزدند، سیاست ریاضت اقتصادی دولت است که موقعیتهای شغلی را از بین میبرد و این فقط بخشی از این مبارزه ی طبقاتی است که دولت به نیابت از بورژوازی بومی به راه انداخته است.
به همین دلیل است که ما در DiEM25 مصرّانه بر این باوریم که « دیگرهراسی » نباید هیچگاه بر برنامه ی ما لکّهای بیندازد. همانطور که دوستم اسلاوُی ژیژِک میگوید، ملّیگرایی(ناسیونالیسم) چپگرا پاسخی درست به ناسیونال سوسیالیسم(نازیسم) نیست. بنابراین موضع DiEM25 درباره ی این تازهواردان دو جنبه دارد: ما به تمایز میان مهاجران و پناهجویان قائل نیستیم و اروپا را فرامیخوانیم که : #بگذاریدواردشوند (#LetThemIn).
زندگی اکثریت افراد می تواند در چارچوب قوانین موجود بهبود یابد
همه ی رفقایمان در اروپا ما را آرمانشهرگرا (اوتوپیست) می پندارند، آنها میگویند این اتّحادیه ی اروپا قابل اصلاح نیست..فرض کنیم چنین است، در این صورت آیا بهترین پاسخ نیروهای پیشرو لِگزیت ( Lexit) است ؟ (کارزار چپگرایان برای فروپاشی مهار شده ی اتّحادیه ی اروپا)
بخشی از زیباترین خاطرات من از دورانی است که مقابل جمعیّت بزرگی در سال 2015 در آلمان، کمی بعد از تسلیم شدن سیریزا مقابل آنگلا مرکل و ترویکا، سخنرانی میکردم. مردمی که آنجا جمع شده بودند سعی داشتند این پیام را برسانند که آنچه در حق یونان شد از جانب آنها، مردم آلمان، نبوده است. به یاد میآورم که فراخوان DiEM25 برای تشکیل یک جنبش فراملّی تا چه حد خاطرجمعشان کرد. جنبشی برای اتّحاد، مبارزه ی مشترک و تسخیر نهادهای اتّحادیه ی اروپا (همچون بانک سرمایهگذاری اروپا (EIB) و بانک مرکزی اروپا (ECB) و به کار گرفتن شان برای تامین منافع همه ی اروپائیان.
هنوز سرخوشی رفقای آلمانی را به یاد دارم وقتی این ایده ی ما را شنیدند که یونانیها در آلمان و آلمانیها در یونان کاندید شوند، تا نشان بده یم جنبش ما فراملّی است، تا نشان بده یم قصد دارد همگی نهادهای نظام نئولیبرال را هر کجا که باشند یک مرتبه تسخیر کند، نه برای نابود کردنشان، بلکه برای به کار گرفتن شان برای عموم، در هر کجا، بروکسل، برلین، آتن، پاریس و...
حال تصّور کنید دقیقاً خلاف این را به آنها میگفتم: اتّحادیه ی اروپا غیرقابل اصلاح است و باید بر هم بخورد. ما یونانیان باید به دولت-ملّت خودمان بازگردیم و سعی کنیم سوسیالیسم را آنجا برپا کنیم، شما آلمانیها هم همینطور. سپس، زمانی که موفق شدیم، نمایندگانمان بر سر همکاری میان دولتهای پیشروی جدیدمان مذاکره خواهند کرد. بدون شک شور رفقای آلمانیمان رنگ میباخت و با ناامیدی به خانههایشان بازمیگشتند، با خود میگفتند با این وضع باید دست تنها، به عنوان یک آلمانی، با نظام آلمان مبارزه کنند، و نه به عنوان عضوی از جنبشی فراملّی.
اگر تحلیل من درست باشد، مهم نیست که اتّحادیه قابل اصلاح هست یا نه. نکته ی حائز اهمّیّت این است که ما چه طرح پیشنهادی منسجم و معیّنی برای به کاربستن نهادهای اتحادیه ی اروپا داریم. این طرحها باید نه پیشنهادهایی آرمانشهرگرا (اوتوپیست) و خیالبافانه، بلکه توصیفهایی دقیق باشند از آنچه این هفته، ماه آینده و سال آینده به وسیله ی ابزارهای فعلی به انجام خواه یم رساند. این که چگونه نقشی جدید برای به اصطلاح سازوکار پایداری اروپایی (ESM)(2) طرّاحی میکنیم، چگونه سازمانده ی برای تسه یل کمّی (3) بانک مرکزی اروپا را جهتده ی میکنیم و اینکه چگونه به سرعت و بدون اعمال مالیاتهای جدید گذار به سبز و یا کارزار علیه فقر را تامین مالی خواه یم کرد.
چرا چنین برنامه ی مدوّنی ارائه میده یم؟ تا به رایدهندگان نشان بده یم که جایگزینی وجود دارد، حتّی با وجود قوانینی که برای پیشبرد منافع یک درصد بالا طراحی شدهاند. ه یچکس، و به خصوص خود ما، بدون شک انتظار ندارد که نهادهای اتّحادیه ی اروپا این طرحها را بپذیرند. نه! همه ی آنچه ما میخواه یم این است که رای دهندگان ببینند چه میشود کرد، به عوض آنچه که امروز در حال انجام است، تا درون نظام حاکم را ببینند، بی آن که به راستِ دیگرهراس روی بیاورند. این تنها راه ی است که چپ میتواند از محدودیتهایش بگریزد و ائتلافی بزرگ و پیشرو بسازد.
هدف نیو دیل برای اروپا ی DiEM25 دقیقاً همین است: اول این که، نشان میدهد که چگونه سطح زندگی عموم را میتوان، با وجود قوانین و نهادهای فعلی، در بازهای کوتاه شدیداً بهبود بخشید. دوم این که نقشهای از دگردیسی نهادهای اروپایی و روندی برای تشکیل مجلس موسسان ترسیم میکند، که در بازهای طولانیتر، قانون اساسی دموکراتیکی برای اروپا را رقم خواهد زد. بر اساس همین قانون اساسی تمام معاهدههای فعلی جایگزین خواهند شد. و سوم این که چه سازوکارهایی از روز اوّل باید به کار انداخت تا اگر اتّحادیه ی اروپا، با وجود تمام تلاشهایمان فروپاشید، زیر آوار آن باقی نمانیم.
همه درباره ی اهمّیّت گذار به سبز صحبت میکنند. امّا اینکه چه کسی آن را برنامهریزی میکند و تامین مالی آن از کجا خواهد بود مسکوت مانده است. پاسخ ما روشن است: اروپا به 2 تریلیون یورو سرمایهگذاری بین سالهای 2019 و 2023 در فناوریهای سبز، انرژیهای سبز و غیره نیاز دارد. پیشنهاد ما: بانک سرمایهگذاری اروپا حجم اضافهای از سهام به ارزش 500 میلیارد یورو به صورت سالانه و به مدّت چهار سال صادر میکند. به صورت همزمان، بانک مرکزی اروپا اعلام میکند در صورت کاهش ارزش این سهام، آن را در بازار سهامهای دست دوم خواهد خرید. بر اساس این اعلان و بدلیل فراوانی پساندازهایی که در جای جای جهان وجود دارد بانک مرکزی اروپا یک یورو هم خرج نخواهد کرد و تمام سهامهای بانک سرمایهگذاری به فروش خواهند رفت. سپس نهادی جدید به نام موسسه اروپایی گذار سبز، که بر اساس نقشه ی مارشال برای سازمان همکاری اقتصادی اروپا (سَلَفِ OECD) طرّاحی شده است، این سهامها را برای اجرای پروژههای سبز در سراسر اروپا به کار خواهد گرفت.
لازم به ذکر است که طرحی که در بالا پیشنهاد شده است به ه یچ شکلی از مالیات احتیاج ندارد، با اوراق قرضه اروپایی فعلی (سهام EIB) کار میکند، و مطابق تمامی قوانین فعلی است. این ویژگی درباره ی تمام دیگر طرحهای پیشنهادی برنامه ی ما صادق است. به عنوان مثال صندوق ذخیره ی ضد-فقر پیشنهادی ما : میلیاردها یورو سود حاصل از نظام اروپایی بانکهای مرکزی (European System of Central Banks ) (مانند سودهای حاصل از داراییهای خریداری شده تحت سازوکار تسه یل کمی بانک مرکزی اروپا، و یا سامانه ی حسابداری Target2 (4)) برای تامین امنیت غذایی، انرژی و سرپناه اروپائیانی که زیر خط فقر زندگی میکنند استفاده شود. مثال دیگر میتواند برنامه ی ما برای بازسازی ساختاری بده ی عمومی حوزه ی یورو باشد: بانک مرکزی اروپا نقش میانجی را میان دولتها و بازارهای مالی ایفا میکند تا حجم بده ی کلی آنها را کاهش دهد، بدون چاپ کردن پول و یا ایجاب آلمان به پرداخت، یا تضمین بده ی عمومی کشورهایی که بدهکارترند.
همانطور که مثالهای بالا نشان میدهد نیو دیل ما ترکیبی است از راهبردهایی کارآمد، قابل اجرا در چارچوب موجود اتّحادیه ی اروپا و در عین حال درضدّیتی عمیق با منطق ریاضت و خروج به شرط کفالت ترویکا. بهجز اینها، نیو دیل ما پا را فراتر میگذارد و بنیان نهادهای جدیدی را مینهد که مقدّمهای برای آیندهای پساسرمایهداری در اروپاست.
یکی از نمونههای برنامههای ما برای دوران پساسرمایهداری طرح سوسیالیزه کردن نسبی سرمایه و سودهای حاصل از خودکارسازی است: حقِّ فعالیت شرکتهای بزرگ در اتّحادیه ی اروپا مشروط به انتقال درصدی از سهامشان به صندوق اروپایی عدالت خواهد بود. سود قابل توزیع این سهامها وظیفه ی تامین مالی سودسهام پایه ی همگانی (UBD) را که به هر اروپایی (فارغ از دیگر پرداختیهای رفاه، بیمه ی بیکاری و غیره) پرداخت میشود، بر عهده خواهد داشت.
اتّحاد عاملی حیاتی است، امّا نباید به قیمت زیر سوال رفتن همخوانی فکری به دست آید
مثال دیگری از تغییرات ریشهای مربوط به طرحهای پیشنهادی ما برای اصلاح یورو است. پیش از آنکه خود را گرفتار پیچ و خمهای تغییر دادن آئیننامه ی بانک مرکزی اروپا کنیم، بنا داریم بستری عمومی در هر کشور حوزه ی یورو برای پرداختهای دیجیتال افتتاح کنیم. با استفاده از بسترِ دیجیتالِ نهاد جمعآوری مالیات هر کشور، مالیاتدهندگان این امکان را خواهند داشت که اعتبارات مالیاتی دیجیتال ته یه کنند. از این اعتبارات میتوان برای پرداخت وجه به یکدیگر و یا پرداخت مالیاتهای آتی با تخفیف استفاده کرد. این اعتبارات بر حسب یورو هستند امّا تنها قابل انتقال به مالیاتدهندگان یک کشورند و بدین تریب مشمول فرار سرمایه نمیشوند.
دولتها نیز این امکان را خواهند داشت میزان محدودی از این یوروهای مالیاتی ایجاد کنند، که به شهروندان نیازمند و یا تامین مالی پروژههای عمومی تخصیص داده خواهد شد. دولتهای تحت فشار به کمک یوروهای مالیاتی میتوانند میزان تقاضا را بالا ببرند، بار مالیاتی را سبکتر کنند و نهایتاً از نیروی اثرات تخریبی بانک مرکزی اروپا و هزینههای خروج از حوزه ی یورو (و یا فروپاشی آن) بکاهند. در بلند مدّت نیز، این بسترهای پرداختی دیجیتال قابلیت شکل دادن سامانهای مدیریت شده از یوروهای مختص هر کشور دارند که طرز کارش مانند اتحادیه ی مبادلات بینالمللی، نمونهای مدرن شده از طرح پیشنهادی جان مینارد کینز در سال 1944 برای نظام برتون وودز (که متاسفانه به کار گرفته نشد) است.
به طور خلاصه، نیو دیل برای اروپا برنامهای جامع برای (الف) بازبهکاربستن هوشمندانه ی نهادهای فعلی به سود عموم، (ب) برنامهریزی برای آیندهای پساسرمایهداری، رادیکال و سبز، و (پ) آمادگی در برابر تبعات فروپاشی اتّحادیه ی اروپاست.
چپ دو دشمن بزرگ دارد: تشتّت و ناهمخوانی فکری. اتّحاد عاملی حیاتی است، امّا نباید به قیمت زیر سوال رفتن همخوانی فکری به دست آید.به عنوان نمونه، وضعیت حزب چپ اروپایی امروز را در نظر بگیرید : چگونه میتوانند در انتخابات ماه مه گزینه ی قانعکنندهای برای رای دهندگان باشند وقتی نمایندهشان در یونان حزبی است که به عنوان دولت، به نیابت از ترویکا، سختترین شکل ریاضت اقتصادی تاریخ سرمایهداری را اعمال میکند، در حالی که در فرانسه و آلمان نمایندگانش ضداروپایی هستند؟ رایدهندگان از این ناهمخوانی بیزارند، اوضاعی که نتیجه ی مجموعهای بینظم از ائتلافهاست که تنها هدفشان رای جمع کردن است.
دوستان چپگرایمان که نیتی خیر دارند از ما میپرسند: «چرا DiEM25 با فرانسه ی سرکشِ ژان-لوک ملانشون یا خیزشِ سارا واگنکنخت و اسکار لافونتن در آلمان متّحد نمیشود؟ (5) چگونه چپ میتواند تاثیرگذار باشد وقتی شما توان اتّحاد ندارید؟» دلیل این موضوع ساده است: وظیفه ی ما اتّحاد بر اساس شالودهای از انسانگرایی بینالمللیِ رادیکال و عقلانی است. این به معنی برنامهای مشترک برای همه ی اروپاییان و سیاستی رادیکال برای اروپایی گشوده است که مرزها را زخمی بر پیکر زمین میداند و به تازهواردان خوشامد میگوید. این همان حداقلی است که می تواند پایه همخوانی فکری چپ باشد.
فراخوان ما برای اتّحاد بر اساس ایده ی سادهایست: DiEM25 از همه ی نیروهای پیشرو دعوت میکند تا با ما در تقریر نیو دیل برای اروپا بر اساس یک اروپاگرایی انسانگرا و رادیکال همکاری کنند. ندای ما پاسخ داده شد. Generation-s(فرانسه)، Razem (لهستان)، Alternativet (دانمارک)، Dema (ایتالیا)، MeRA25 (یونان)، Demokratie in Europa (آلمان)، Wandel (اتریش)، Actua (اسپانیا)، Livre (پرتغال) به ما پیوستند. جنبشهای دیگری نیز در حال پیوستن هستند. ما در کنار هم ائتلاف بهار اروپایی را تشکیل دادهایم که در انتخابات پارلمان اروپا در ماه مه شرکت خواهد کرد و برنامه ی نیو دیل برای اروپا را پیش خواهد برد.
پیام ما به نظام اقتدارگرای اروپا این است: ما با برنامهای رادیکال و به مراتب هوشمندانهتر از برنامه ی شما در برابرتان میایستیم.
پیام ما به دیگرهراسهای فاشیست این است: ما در هر کجا با شما مبارزه میکنیم.
پیام ما به رفقایمان در جبهه ی چپ اروپا، فرانسه ی سرکش و غیره، این است: از ما انتظار همدلی بیپایان داشته باشید و ما نیز انتظار داریم روزی به سوی انسانگرایی فراملّی و رادیکال هممسیر شویم.
(1) او بعدها، با اینکه تحلیلش از تاثیر مهاجرت بر حقوق کارگران بومی تغییری نکرده است، از این سخنان خود اظهار پشیمانی کرد.
(2) European Stability Mechanism سازمانی بیندولتی است که در سال 2012 در شهر لوکزامبورگ تاسیس شد. وظیفه ی آن حفاظت از حوزهی یورو با ارائه برنامههای کمک مالی به کشورهای بحرانزدهی حوزه ی یورو است. (م)
(3) تسهیل کمّی نوعی سیاست نامتعارف پولی است که بانکهای مرکزی برای جلوگیری از افت عرضه ی پول هنگام ناموثر بودن سیاستهای استاندارد پولی مورد استفاده قرار میدهند: بانک مرکزی با خریدن مقادیری مشخص ذخایر مالی از بانکهای تجاری و دیگر نهادهای خصوصی تسهیل کمّی پایه ی پولی را افزایش میدهد. (م)
(4) Trans-European Automated Real-Time Gross settlement Express Transfer system سامانهای پرداختی است که به بانکهای اتّحادیه ی اروپا این امکان را میدهد تا ذخایرشان را به صورت در لحظه (real time) در سراسر اتّحادیه جابجا کنند. (م)
(5) La France Insoumise و Aufstehen .(م)
منبع:https://ir.mondediplo.com/article3119.html
|