بازگشت سلطنت به اسپانیا اشتباه بود!
گفتگوی اخبار روز با فرن پرز دبیر روابط بین المللی جبهه متحد چپ اسپانیا


• اسپانیا این روزها چهلمین سال تصویب قانون اساسی خود را برگزار می کند. قانون اساسی که بر اساس آن رسما به دیکتاتوری فرانکو پایان داده شد و رژیم سلطنتی را به آن کشور باز گرداند. دبیر روابط بین المللی جبهه متحد چپ اسپانیا، در ارزیابی از تجارب چهل ساله ی این کشور بعد از دیکتاتوری فرانکو می گوید بازگشت به سطنت اشتباه بود و ما می بایست راه دیگری را در پیش رو قرار می دادیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۲ بهمن ۱٣۹۷ -  ۱۱ فوريه ۲۰۱۹



اسپانیا این روزها چهلمین سال تصویب قانون اساسی خود را برگزار می کند. قانون اساسی که بر اساس آن رسما به دیکتاتوری فرانکو پایان داده شد و رژیم سلطنتی را به آن کشور باز گرداند. «فرن پرز» دبیر روابط بین المللی جبهه متحد چپ اسپانیا، در گفتگو با اخبار روز در ارزیابی از تجارب چهل ساله ی این کشور بعد از دیکتاتوری فرانکو می گوید: «اکنون بعد از چهل سال چه داریم؟ بیکاری گسترده، فقر، سیستم اقتصادی نئولیبرال و نظام پادشاهی. ما، نیروهای چپ از این نتایج و این روند به هیچ وجه راضی نیستیم. میباید راه دیگری را در پیش رو قرار می دادیم.».
گفتگوی اخبار روز با دبیر روابط بین المللی جبهه ی متحد چپ اسپانیا را در ادامه می خوانید. این گفتگو توسط همکار ما حمید حسینی صورت گرفته است.
گفتنی است جبهه متحد چپ اسپانیا، اکنون در ائتلاف با حزب پودموس دارای ۷۰ نماینده در مجلس ملی اسپانیا است.



اخبار روز: چهل سال از تصویب قانون اساسی اسپانیا که بر اساس آن رژیم دیکتاتوری فرانکو به رژیم سلطنتی پارلمانی تغییر یافت، می گذرد. بعد از چهل سال، این تغییرات را چگونه ارزیابی میکنید؟


«فرن پرز» دبیر روابط بین المللی جبهه متحد چپ اسپانیا: درستی راه پیموده شده را باید در نتایجش دید، من فکر میکنم یک ورشکستگی سیاسی اجتماعی بزرگ بود، حداقل برای ما نیروهای چپ. حاصل این چهل سال بلحاظ سیاسی حاکمیت الیگارشی مالی که صورت مهربان آن پادشاه است، بلحاظ اقتصادی سیستم نئولیبرال با جا افتادن نظام دوحزبی که بطور نوبتی در قدرت قرار میگیرند.
چهره های جوان فرانکیسم نظیر آدولف سوارز دوران گذار را پیش بردند، او نخست وزیر دوران گذار شد. ولی نیروهای هدایت کننده پنهان بودند، امروز ما میدانیم که نیروهای اطلاعاتی رژیم فرانکو در ارتباط با آمریکا و همراهی و همکاری حزب سوسیالیست کارگری برهبری فلیپ گونزالس و همچنین با رایزنی سانتیاگو کاریو دبیر کل وقت حزب کمونیست اسپانیا که فریب وعده های دروغین آنان را خورد، این روند را پیش بردند.
هدف از آغاز آن بود که بعد از فرانکو قدرت بدست کمونیستها و جمهوری خواهان نیفتد. خوان کارلوس از خاندان بوربون ها در پرتقال اقامت داشت و تربیت شده فرانکو بود. او را به مقام سلطنت نشاندند و از حزب سوسیالیست تعهد گرفتند که مارکسیسم را از اساسنامه اش حذف کند و رژیم پادشاهی را بپذیرد و همچنین قرار شد که هیچ حزب جمهوری خواهی اجازه شرکت در انتخابات آینده را نداشته باشد (البته بعد از استقرار رژیم دیگر ممانعتی از حضور آنان در مجلس نشد) و حزب کمونیست برهبری کاریو نیز نظام سلطنتی را بپذیرد. در اینجا باید تاکید کنم که جمهوری خواهان اسپانیا تماما از نیروهای چپ و ترقی خواه هستند و نیروهای راست در پشت نظام سلطنت، برخلاف کشورهای دیگر نظیر فرانسه که در میان جمهوری خواهان، هم راست ها هستند و هم چپ ها. نتیجتا آن دسته از احزابی که نظام سلطنت را قبول نکردند، نتوانستند در انتخابات شرکت کنند که این بر خلاف ادعاییست که دوران گذار اسپانیا را دمکراتیک قلمداد میکند.
اکنون بعد از چهل سال چه داریم؟ بیکاری گسترده، فقر، سیستم اقتصادی نئولیبرال و نظام پادشاهی. ما، نیروهای چپ از این نتایج و این روند به هیچ وجه راضی نیستیم. میباید راه دیگری را در پیش رو قرار می دادیم.


اخبار روز: نقش نهاد سلطنت در این چهل سال چه بوده است؟

«فرن پرز» دبیر روابط بین المللی جبهه متحد چپ اسپانیا: نهاد سلطنت در اسپانیا چیز کمی نیست، فاسد است، سیمای الیگارشی حاکم است. مجله فوربس، خوان کارلوس پدر پادشاه فعلی را در میان افراد ثروتمند جهان قرار میدهد، از کجا آورده است؟ اسناد نشان میدهند که از طریق اخذ کمیسیونهای معاملات شرکتهای اسپانیایی با سایر دولت ها. هم اکنون پرونده های متعدد فساد مالی حزب پوپولار که سالیان دراز در قدرت بوده است در دستگاه قضایی در جریان بررسی است. زمینه ساز و چتر حمایتی این فسادهای گسترده نهاد سلطنت بوده است. داماد پادشاه در زندان دوران محکومیتش را می گذراند. نهاد سلطنت مانع تعمیق روابط دمکراتیک در اسپانیاست. نسل جوان که پا به مبارزات سیاسی – اجتماعی می گذارد نمی تواند مقام موروثی را درک کند، می پرسند، مگر این زمین است که از صاحبی به صاحب دیگری منتقل شود. با خوشحالی میتوانم بگویم که آمارگیری های اخیر نشان میدهد که طرفداران سلطنت در اقلیت ضعیفی هستند.


اخبار روز: برآورد شما از نقش حزب کمونیست در آن مرحله چگونه است؟

«فرن پرز» دبیر روابط بین المللی جبهه متحد چپ اسپانیا: یک ورشکستگی سیاسی دیگر. در پرتو روشنایی ناشی از اسناد بجا مانده از آن دوران، اکنون میدانیم که رابطه نزدیکی میان سانتیاگو کاریو دبیرکل وقت حزب کمونیست و احزاب راست ایجاد شده بود. رهبران راست قول رفرم های اجتماعی مترقی را به او داده بودند و او فریب این وعده ها را خورد و نظام پادشاهی را پذیرفت در حالیکه درست آن بود که پی گیر برقراری نظامی باشد که با کودتای فرانکو از میان رفته بود و آن جمهوری دوم اسپانیا بود. حزب کمونیست از موضع آن سالهای خود بشدت انتقاد کرده است و این در اسناد حزبی مکتوب است. این اسناد میگویند که حزب کمونیست در برپایی رژیمی مساعدت کرد که نتیجه اش امروز، اعمال سیاست های ریاضت اقتصادی، قراردادهای اشتغال موقت، فقیرتر شدن پیوسته توده ها و فقر دمکراتیک در روابط سیاسی- اجتماعی است. حاصل کلام، سیاست حزب کمونیست در قبول سلطنت کاملا اشتباه بود.


اخبار روز: جبهه متحد چپ تا این اواخر نیروی سوم سیاسی کشور بود ولی با ظاهر شدن حزب پودموس به رده پنجم سقوط کرده است، این سقوط را چگونه توضیح میدهید؟

«فرن پرز» دبیر روابط بین المللی جبهه متحد چپ اسپانیا: سال ۲۰۰۷ رسید و همراه با آن بحران اقتصادی با اثرات ویرانگرش چونان تازیانه ای بر پیکر طبقات کم درآمد و متوسط جامعه فرود آمد.
بیکاری به ۲۴% رسید، قانون کار عوض شد و بجای آن قوانینی قرار گرفتند که کارگران و مزدبگیران را در مقابل کارفرمایان کاملا بی دفاع میکردند، ساعات کار روزانه به ۱۰ ساعت و ۱۲ ساعت رسید، دستمزدها کاستی گرفت و تهدید به اخراج همچون شمشیر داموکلس پیوسته بر سر کارگران و کارکنان آویخته شد. بانکها بیرحمانه خانه و کاشانه آنهایی را که قادر به پرداخت اقساط ماهانه شان نبودند با حکم دادگاه ها تخلیه میکردند، دشواری خانواده ها در حدی بود که حتی قادر به پرداخت هزینه مصرف برق خانه هایشان نبودند. این دشواریها طبقات کم درآمد و متوسط جامعه را بیش از همه مورد تهدید و آزار قرار داده بود. انجمنهای محلی برای کمک به خانواده های نیازمند تشکیل شد و در اماکن عمومی میزهای جمع آوری غذا برای نیازمندان گذاشته میشد. همه این مصائب زیر چتر قانون اجراء میشد و جبهه متحد چپ تنها نیروی اپوزیسیون در مجلس بود. ولی با ۲۰ نماینده خود توان لازم برای جلوگیری از سقوط بهمن را نداشت.
بر این زمینه بناگاه در روز ۱۵ ماه مه ۲۰۱۱ تعدادی دانشجو و تعدادی از روشنفکران در میدان مرکزی مادرید اجتماع کردند و با مشت های برافراشته فریاد میزدند: "شما نمایندگان ما نیستید". خطابشان به مجلس، دولت و تمامی رژیم زائیده قانون اساسی مصوب بعد از فرانکو بود.
جنبش های اجتماعی مستقل از احزاب سیاسی و بی اعتناء به انها، در سراسر اسپانیا شکل گرفتند. این جنبش ها در دفاع از آموزش رایگان، درمان رایگان، حق داشتن مسکن، دفاع از حقوق زنان و... بوجود آمده بودند. دولت آن زمان ببهانه بحران اقتصادی قصد داشت همه دستاوردهای طبقات کم درآمد در زمینه آموزش و درمان و... را پس گرفته و همه را خصوصی کند.
جبهه متحد چپ کمی دیر متوجه واقعیتهای انکارناپذیر این جنبش ها و ریشه های آن شد. در واقع همه نظام با همه نهادهای آن مورد سوال قرار گرفته بود و دیگر امیدی به بهبود وضعیت از درون این نظام متصور نبود و جبهه متحد چپ و متحدین آن نیز درون این سیستم و نظام قرار میگرفتند و لذا جزو طرد شدگان قرار داده شدند، منتها با شدتی کمتر. بخشی از این جنبشهای اجتماعی حزب پودموس را از دل خویش بیرون دادند و از آن پس جنبش ناراضیان و یا سرخوردگان، اعتراضات خود را از این مجرا سازمان داد و چپ سنتی از جمله ما برکنار ماندیم. این آغاز بحران در جنبش چپ بود که اکنون دنباله هایش را در انشقاق های وسیع شاهد هستیم. هم اکنون درون جبهه متحد چپ سه جریان وجود دارند، آنهاییکه گرایش به سوسیال دمکراسی از نوع اروپایی آن دارند، گرایشی دیگر که برای جمهوری و تغییر قانون اساسی در جهت بنیادی کردن حقوق های پایه ای نظیر کار، مسکن، آموزش و درمان برای شهروندان و ساختمان سوسیالیسم مبارزه میکند ولی اتحاد عمل با حزب پودموس را رد میکند و جریان سوم که ما هستیم و در اکثریت هستیم و تنها تفاوتش با جریان دوم، اعتقادش به اتحاد با حزب پودموس است.
هم اکنون استراتژی ما بسیج افکار عمومی در جهت برپایی جمهوری سوم، حذف سلطنت و ایجاد جامعه سوسیالیستی است. با حضور سلطنت دست یابی به این آرمان غیر ممکن است. ما هم بلحاظ باور داشتن به اتحاد در نیروهای چپ و هم بخاطر نیاز، اکنون در ائتلاف های متعدد با حزب پودموس در انتخابات شرکت میکنیم که نامش "متحدا میتوانیم" (Unidos Podemos) است. از این طریق توانسته ایم شهرهای بزرگی نظیر مادرید، بارسلون، والنسیا، کادیس، و تعدادی دیگر را از دست نیروهای راست خارج کنیم.


اخبار روز: اسپانیا همواره رابطه ی تنگاتنگی با کشورهای آمریکای لاتین داشته است. در ونزوئلا چه خبر است؟

«فرن پرز» دبیر روابط بین المللی جبهه متحد چپ اسپانیا: مشکل آنجاست که ایالات متحده، آمریکای لاتین را ملک خود میداند و هیچگاه نخواسته است واقعیتهای تازه سیاسی اجتماعی همسایه های جنوبی اش را بپذیرد. با روی کار آمدن ساندنیستها در نیکاراگوئه و بدنبال آن تغییرات سیاسی در ونزوئلا، برزیل (ریاست جمهوری لولا دا سیلوا)، اکوادور، بولیوی، آرژانتین اقدامات عمده ای در جهت دمکراتیزه کردن رابطه دولت و ملت و همچنین گسترش حقوق های اجتماعی نظیر آموزش و درمان رایگان برای مردم در این کشورها بانجام رسید. این اقدامات هژمونی آمریکا در این مناطق را بلرزه درآورد. در کنار آن گسترش حضور اقتصادی چین زنگهای خطر را برای آمریکا بصدا درآوردند. ایالات متحده در سال ۲۰۰۲ کودتایی در ونزوئلا علیه هوگو چاوز را سازمان داد که با شکست مواجه شد. از آن پس استراتژی و کارزارهای حقوقی قضایی را بوسیله قضات و حقوق دانان دست آموز خود علیه دولت مردان کشورهایی که هژمونی اش را نمی پذیرفتند در پیش گرفت و بسیار موفق بود، دیلما روسف رئیس جمهور اسبق برزیل از کار برکنار شد، لولا دا سیلوا که مطابق تمامی آمار میتوانست رئیس جمهور فعلی برزیل باشد نتواست برای دور دیگری در انتخابات شرکت کند و اکنون در زندان است، رافائل کوررآ رئیس جمهور سابق اکوادور تحت تعقیب قضائی است و حکم دستگیری او صادر شده است و در آرژانتین کریستینا کیچنر همچنین در دادگاه ها رفت و آمد دارد.
امریکا در ونزوئلا سیاستی را به پیش میبرد که با آلنده در شیلی بانجام رساند. محاصره اقتصادی، ایجاد مشکلات اقتصادی و معیشتی برای مردم و آنگاه سازمان دادن یک کودتا. تمامی شواهد حکایت از آن دارند که اعلام ریاست جمهوری خوان گویدو در جریان یک تظاهرات و پذیرش آن توسط دولت ایالات متحده و هم پیمانانش در آمریکای جنوبی و اروپا کاملا از قبل برنامه ریزی شده بوده است. ما آنرا محکوم میکنیم. هدف نهایی از این دخالت آشکار در امور داخلی ونزوئلا که کشوری مستقل است و می باید خود سرنوشتش را بدست بگیرد بهره برداری از ذخایر نفت ونزوئلا و بیرون کردن چین و روسیه از این منطقه است. البته میتوان اشتباهاتی را که دولت بولیواریایی ونزوئلا در مدیریت اقتصادی خود مرتکب شده است را مزید بر علت دانست، از آن جمله، در درازای بیش از بیست سالی که چاویسم در قدرت است همچنان تکیه بر فروش نفت برای گذران زندگی امری الزامی است، ولی باید درنظر داشت که عامل اصلی و تعیین کننده در مشکلات فعلی این کشور ریشه در دخالت های دولت آمریکا دارد.