صفات مشخصه امپریالیسم ایالات متحده در آمریکای لاتین
جیمز پتراس - برگردان: احسان صالحی


• در حالی که کاربست و اعمالِ قدرت امپریالیستی یک استراتژی عام است، انگیزه ها، ابزارها، اهداف و تعهداتش بسته به ذات حکمران امپراتوری و کشور مورد هدف متفاوت است. ونزوئلا، هدف جاری ایالات متحده، رئیس جمهور دونالد ترامپ، موردی است که “صفت‌های مشخصه” سیاست امپریالیستی را نشان می‌دهد. در ادامه به خطوط کلیِ سابقه، تکنیک ها و ضربه های چنگاله قدرت امپراتوری خواهیم پرداخت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۴ بهمن ۱٣۹۷ -  ٣ فوريه ۲۰۱۹



اگر امپریالیسم را به مثابه پدیده‌ای عام بشناسیم، آنگاه از اسلوب کارش در بافت های خاص و معنادار غافل خواهیم شد. در حالی که کاربست و اعمالِ قدرت امپریالیستی یک استراتژی عام است، انگیزه ها، ابزارها، اهداف و تعهداتش بسته به ذات حکمران امپراتوری و کشور مورد هدف متفاوت است.
ونزوئلا، هدف جاری ایالات متحده، رئیس جمهور دونالد ترامپ، موردی است که “صفت‌های مشخصه” سیاست امپریالیستی را نشان می‌دهد. در ادامه به خطوط کلیِ سابقه، تکنیک ها و ضربه های چنگاله قدرت امپراتوری خواهیم پرداخت.


سابقه تاریخی

ایالات متحده تاریخچه طولانی دخالت در ونزوئلا دارد که هدف آن در درجه اول به کنترل در آوردن ثروت نفتی آن بوده است. در دهه ۱۹۵۰ واشنگتن پشتیبان یک دیکتاتوری نظامی به رهبری پیئِرز خیمِنِز بود تا اینکه با ائتلاف جمعی احزاب سوسیالیست انقلابی، ملی‌گرا و سوسیال دمکرات سرنگون شد. واشنگتن نمی‌توانست دخالت بکند و نکرد؛ به جای آن، طرفِ احزابِ اقدام دمکراتیک و راست میانه سی اَ پی ای آی (کمیته سیاسی سازماندهی انتخابات) را گرفت که بر ضد چپ رادیکال اعلام جنگ کردند. در طی زمان ایالات متحده هژمونی اش را بازیافت تا اینکه اقتصاد وارد بحران دهه ۱۹۹۰ گردید که به شورش های مردمی و کشتارهای حکومتی ختم شد.
در ابتدا وقتی ایالات متحده احساس کرد می‌توان هوگو چاوز را پذیرفت دخالت نکرد، چرا که او به چپ ها تعلق نداشت. همچنین، ایالات متحده از نظر نظامی به بالکان (یوگسلاوی) و خاورمیانه متعهد بود و داشت برای جنگ با عراق و دیگر کشورهای ملی‌گرا آماده می‌شد که مخالف اسرائیل و پشتیبان فلسطین بودند.
با دستاویز قرار دادن تهدید جهانی تروریسم، واشنگتن خواهان تبعیت کشورها از اعلانِ ”جنگ علیه تروریسم” او در سرتاسر جهان شد.
رئیس جمهور چاوز تبعیت نکرد. او اعلان کرد که: ”شما نمی‌توانید با تروریسم علیه تروریسم بجنگید”. ایالات متحده به این نتیجه رسید که اعلام استقلالِ چاوز تهدیدی برای هژمونی ایالات متحده در آمریکای لاتین و ورای آن است. واشنگتن مصمم به سرنگونی چاوز، رئیس جمهور منتخب ونزوئلا شد، حتی پیش از اینکه او صنعت نفتِ به مالکیت در آمده ایالات متحده را ملی کند.
در آوریل ۲۰۰۲، ایالات متحده کودتایی نظامی- بازرگانی سازماندهی کرد، که در ۴٨ ساعت با قیام مردمی مورد پشتیبانیِ ارتش شکست خورد. سپس، مدیران ارشد نفتی با مهر و موم درهای شرکت نفت تلاش دوباره کردند رئیس جمهور چاوز را سرنگون کنند. این کودتا نیز از سویِ کارگران شرکت نفت و صادرکنندگان خارجی نفت به شکست منجر شد. انقلاب ملی- مردمی چاوز دست به ملی کردن انحصارات نفتی ای زد که از مهر و موم [شرکت نفت] پشتیبانی کردند.
کودتاهای شکست‌خورده سبب شد واشنگتن به طور موقت استراتژی انتخاباتی را بپذیرد که بنیادها و سازمانِ های مردم-نهاد هدایت شده واشنگتن روی آن سرمایه‌گذاری عظیمی کردند. شکست های مکرر انتخاباتی سبب شد واشنگتن به تحریم های انتخابات و کارزارهای تبلیغاتی روی بیاورد که برای نامشروع جلوه دادن موفقیت‌های انتخاباتی رئیس جمهور چاوز طراحی شده بودند.
تلاش‌های شکست‌خورده واشنگتن برای بازگرداندن قدرت امپریالیستی به ضد خود بدل شد. چاوز حمایت انتخاباتی اش را افزایش داد، کنترل دولتی بر نفت و دیگر منابع را گسترش داد و پایگاه مردمی اش را ریشه گرا [رادیکالیزه] کرد. چاوز، همچنین، به طور روزافزونی از پشتیبانی از سیاستگذاری های ضدامپریالیستی در میان دولت ها و جنبش هایی در سراسر آمریکای لاتین برخوردار شد و با تأمین نفت یارانه ای نفوذ و پیوندهایش را در سرتاسر کارائیب افزایش داد.
در حالی که مفسرها حمایت توده‌ای و نفوذ ریئس جمهور چاوز را به فرهمندی یا کاریزمای او نسبت دادند، شرایط عینی خاص آمریکای لاتین سرنوشت ساز بودند. شکست دخالت امپریالیستی از سوی رئیس جمهور چاوز را می‌توان به پنج برون نما (ابژه) و وضعیت نسبت داد:

۱) درگیر بودن شدید ایالات متحده در جنگ‌های طولانی مدتِ چندگانه و همزمان – از جمله در خاورمیانه، جنوب آسیا و شمال آفریقا - توجه واشنگتن را منحرف کرد. نیز، تعهدات نظامی ایالات متحده به اسرائیل تلاش‌های واشنگتن را برای تمرکز دوباره بر ونزوئلا تضعیف کرد.
۲) سیاست تحریمهای ایالات متحده در دوره رونق کالاها بین سال‌های ۲۰۱۱-۲۰۰٣ انجام شد – که منابع اقتصادی را برای ونزوئلا مهیا ساخت تا برنامه‌های اجتماعی داخلی را تأمین مالی کرده و تحریم های محلی از سوی متحدان نخبگانی ایالات متحده را خنثی کند.
٣) ونزوئلا از بحران های نئولیبرالی دهه ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۱ بهره برد که به ظهور دولت های چپ میانه ی ملی-مردمی در سرتاسر منطقه منتهی شد. این به ویژه موردی بود که در آرژانتین، برزیل، اکوآدور، بولیوی و هندوراس رخ داد. رژیم های میانه رو در پرو و شیلی بی‌طرف ماندند. علاوه بر این، ونزوئلا و متحدانش اطمینان یافتند که ایالات متحده کنترلی بر سامانه منطقه ای ندارد.
۴) به عنوان یک افسر نظامی سابق، ریئس جمهور چاوز وفاداری نیروهای نظامی را کسب کرد و ریشه نقشه های ایلات متحده را برای سازماندهی کودتاها خشکاند.
۵) بحران های مالی جهانی ۲۰۰۹-۲۰۰٨ ایالات متحده را واداشت چندین تریلیون دلار برای نجاتِ بانک ها هزینه کند. این بحران های اقتصادی و بهبودی جزیی اختیار خزانه داری دولت را تقویت و نفوذ نسبی پنتاگون را تضعیف کرد.

به عبارت دیگر، با اینکه سیاست‌های امپراتوری و اهداف استراتژیک پایدار بود، توانایی ایالات متحده برای پیگیری پیروزی هایش به واسطه شرایط عینی محدود شد.


شرایط مطلوب دخالت های امپراتوری

شرایط وارونه مطلوب امپریالیسم را می‌توان در دوره هایی جدیدتر دید که چهار وضعیت زیر را شامل می شود:

۱) پایان دوره رونق کالاها اقتصادهای متحدهای چپ میانه ونزوئلا را تضعیف کرد و به ظهور رژیم های وابسته مدیریت شده ایالات متحده و نیز به تشدید فعالیت‌های کودتایی مخالفانِ رئیس جمهورِ تازه انتخاب شده مادورو و مورد پشتیبانی ایالات متحده منجر شد.
۲) ناتوانی در تنوع بخشی به صادرات، بازارها، و سیستم‌های مالی و توزیعی در این دوره توسعه منتهی به کاهش مصرف و تولید شد و به امپریالیسم اجازه داد توجه رأی دهندگان، به ویژه از مصرف کنندگان، کارمندان، مغازه داران و مردم دارای مشاغل حرفه‌ای و کسب و کار را به خود جلب کنند.
٣) پنتاگون نیروهای نظامی اش را از خاورمیانه به آمریکای لاتین منتقل کرد و وابسته های نظامی و سیاسی را در میان رژیم های کلیدی – یعنی برزیل، آرژانتین، اکوآدور، پرو و شیلی شناسایی کرد.   
۴) دخالت سیاسی واشنگتن در فرایندهای انتخاباتی امریکای لاتین راه غارت اقتصادی منابع و استخدام متحدان نظامی را برای انزوا و محاصره ونزوئلای ملی‌گرا و توده گرا هموار کرد.

شرایط عینی بیرونی مطلوب تلاش امپراتوری واشنگتن برای سلطه بود. پیکربندی قدرت جرگه سالاران داخلی پویایی دخالت امپراتوری، سلطه سیاسی و کنترل بر صنعت نفت را نیرومند کرد.
کاهش در‌آمد دولت ونزوئلا، بسیج نخبگانی پایگاه انتخاباتی اش و خرابکاری سازمان یافته تولید و توزیع تأثیر چندبعدی داشت. رسانه‌های جمعی و حقِ اعلام پیروزی خودخوانده انتخاباتیِ با کمال میل پذیرایِ کودتای راست افراطی هدایت شده ایالات متحده بودند که سخندانیِ دمکراتیک و بشردوستانه را با استادی مخدوش می کردند.
واشنگتن تحریم های اقتصادی را تشدید کرد تا هواداران کم در‌آمدِ چاوزییست را به گرسنگی بکشاند و اروپا و وابستگان آمریکای لاتین را بسیج کند تا ونزوئلا را تسلیم کند مادامی که برای یک کودتای نظامی خونین برنامه‌ریزی می‌کند.
مرحله پایانی کودتای نظامی با طراحی و سازماندهی ایالات متحده به سه شرط زیر نیازمند است:

۱) تفرقه در ارتش، تا بتوان یک ”جاپا” و دستاویزِ تجاوزِ “بشردوستانه“ ایالات متحده را برای پنتاگون و طراحان کودتا فراهم آرود.
۲) رهبری سیاسی ”سازشکار”، که پیگیرِ گفتگوهای سیاسی با دشمنانی که آماده جنگ می شوند، باشد.
٣) مسدودسازی تمام حساب‌های برون مرزی و قطع تمام وام ها و بازارها، که ونزوئلا در ادامه به آن‌ها متکی است.


نتیجه‌گیری

امپریالیسم هسته مرکزی سرمایه داری حهانی ایالات متحده را شکل می دهد. این، اما، نمی‌تواند اهداف و روش‌ها را در هر زمانی و هر گونه که می‌خواهد دست یابد و اجرا کند. تغییرات جهانی و رژیمی در ارتباط با نیروها می‌تواند موفقیت امپراتوری را خنثی کند و به تأخیر بیاندازد.
کودتاها را می‌توان شکست داد و به اصلاحات رادیکال تبدیل کرد. از طریق سیاستگذاری های اقتصادی موفق و اتحادهای استراتژیک می‌توان با آمال امپریالیستی مقابله کرد.
آمریکای لاتین مستعد کودتاهای امپریالیستی و دخالت های نظامی بوده است. اما آن‌ها همچنین قادر به بنای اتحادهای منطقه ای، طبقاتی و بین‌المللی هستند.
بر خلاف دیگر مناطق و اهداف امپریالیستی، آمریکای لاتین زمینی برای مبارزات طبقاتی و ضدامپریالیستی است. چرخه های اقتصادی با ظهور و سقوط طبقه ها و در نتیجه پیشروی ها و عقب نشینی های قدرت‌ امپریالیستی همراه است.
هیجده سال دخالت ایالات متحده در ونزوئلا طولانی‌ترین جنگ قرن ما است که مدت زمان آن از تجاوز ایالات متحده به افغانستان و عراق هم بیشتر است. این کشمکش همچنین نشان می دهتد که چگونه ایالات متحده به وابستگان منطقه ای و متحدین خارجی اش متکی است تا بتواند پوشش لازم را برای چنگال های قدرت امپریالیستی مهیا کند.
کودتا فراوان، ولی نتایج بی ثبات هستند – وابستگان [امپریالیسم] ضعیف و رژیم ها در معرض قیام های مردمی هستند.
کودتاهای ایالات متحده بر ضد رژیم های مردمی به کشتار خونینی منتهی می‌شوند که نمی‌توانند استحکام بلند مدت و عمده‌ای را تضمین کنند.
این‌ها ”صفت‌های مشخصه” کودتاها در آمریکای لاتین است.


جیمز پتراس استاد بازنشسته جامعه شناسی در دانشگاه بیرمنگام، نیویورک می باشد. http://petras.lahaine.org

٣۱/۰۱/۲۰۱۹
منبع: Information Clearing House