برای ژیلا مساعد، برای شعر


جمشید طاهری پور


• نباید ناگفته گذاشت که کمیته داوری نوبل ادبیات در آکادمی سوئد یک مرکز با اعتبار برای بررسی و ارزشگزاری ادبیات و شعر امروز جهان است. خانم مساعد اکنون این امکان را دارد که با جهان های ادبیات و شعر ملل معاصر مستقیمن مربوط و در گفتگو شود، یعنی از او این انتظار نیز می‌رود که ایرانیان را با تازه های آفرینش ادبیات و شعر جهان امروز، به طور نزدیک و ملموس تری آشنا کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۹ مهر ۱٣۹۷ -  ۱۱ اکتبر ۲۰۱٨



۵ اکتبر: برای من که دوستدار شعرم روز مبارکی است امروز، از رادیو و تلویزیون آلمان شنیدم که شاعر ایرانی – سوئدی؛ خانم ژیلا مساعد به عضویت کمیته داوری نوبل ادبیات در آکادمی سوئد انتخاب شد. به گفته گوینده؛ ژیلا مساعد نخستین خارجی تباری است که در تاریخ ۲٣۲ ساله این آکادمی به عضویت آن در آمده است.

ژیلا مساعد را فقط در ستون ادبیات اخبار روز و جند سایت دیگر خوانده بودم. در جبران این تنگ مایگی گفتم می‌روم و شعرهایش را می خوانم.

   ۷ اکتبر: می‌خواستم ببینم خودش چگونه کسی است، می‌خواستم بدانم بر او زندگی چگونه گذشته؟ اما دیدم در منابع فارسی نام چندان آشنائی نیست! البته در همین چند روز به یمن بلندنظری سوئدی ها، دو سه جائی از او نامی و شرحی آمده بود، به اختصار و در کمال خست! حتی اخبار روز که شعرهای ژیلا در آنجا بیشتر درج است، تنها در ستون خبرهای روز، خبر انتخاب آکادمی سوئد را آورده بود و بس! ... در این جا شرحی را که درسایت عصر نو آمده نقل می کنم:

ژیلا مساعد (متولد سال ۱۳۲۷ خورشیدی در تهران) شاعره و نویسندهٔ ایرانی که در حال حاضر ساکن یوتبوری سوئد است. از ژیلا مساعد ۵ کتاب به سوئدی منتشرشده و مجموعه شعر جدید او نیز به سوئدی منتشر شده‌ است. مساعد به عنوان نویسندهٔ سال ۲۰۱۳ در غرب سوئد برگزیده‌ شد. او این جایزه را در مراسم ویژه‌ای در یوتبوری دریافت کرد. اهدای این جایزه از سال ۱۹۹۵ آغاز شده و هر سال به یک نویسنده در منطقهٔ غرب سوئد داده می‌شود. دلیل اهدای این جایزه به ژیلا مساعد از جمله صراحت کم‌ نظیر او در بیان آنچه که شرایط و موقعیت حاشیه‌ای تبعید نامیده شده، عنوان شده ‌است. مساعد در اکتبر ۲۰۱۵ به عضویت آکادمی سوئد انتخاب شد. وی در ۵ اکتبر ۲۰۱۸ به عضویت کمیته داوری نوبل ادبیات نیز انتخاب شد.


پیشینه ی ادبی ژیلا مساعد به زبان خود او:

من حدود ۳۲ سال پیش به سوئد مهاجرت کردم و ۲۰ کتاب دارم که بیش از ۱۰ عدد از آنها به زبان فارسی است. ۱۰ کتاب شعر فارسی، دو رمان و یک کتاب کودک، و هفت کتاب شعر به زبان سوئدی. حدود ۶۰ مقاله فرهنگی و اجتماعی به زبان سوئدی نوشته‌ام. ۲۱ سال است که به این زبان می‌نویسم و در ایران هم با کانون فکری کودکان و نوجوانان و برنامه کودک رادیو و گاهی تلویزیون همکاری داشتم.

او بعد از انتخابش به عنوان عضو آکادمی نوبل گفت؛ در زادگاهش به واژه‌ هایش بها داده نمی شد و حالا در کشور جدیدش برای نوشته هایش یکی از مهم ترین جایگاه های ادبی را به او داده اند.
ژیلا مساعد در مورد چگونگی انتخاب خود به عضویت در کمیته ی داوری نوبل ادبیات گفت: "من چگونگی آن را نمی‌دانم، اما می‌دانم کسی که الان مسئول کمیته نوبل است، پروفسور ادبیات فرانسه است و دو سه سالی است که بر شعرهای من تعمق و تحلیل کرده و مقاله نوشته و در دبیرستان‌های سوئد راجع به کارهای من صحبت کرده و درس‌هایی داشته است که جوان‌ها بخوانند و یاد بگیرند. به هر حال یک زمینه‌ای وجود داشته که من از آن خبر نداشته‌ام. اینکه چه جور انتخاب شدم را نمی‌دانم برای اینکه اینها در اتاقی در بسته می‌نشینند و ۱۸ عضو کمیته نوبل تصمیم می‌گیرند و شاه‌شان مهر می‌زند و قبول می‌کند. بیش از این من نمی‌دانم".

   ۱۰ اکتبر: دو باره بعضی شعرهایش را می خوانم، ادبیات در شرایط برخورداری از نقد ادبی با اسلوب شکفتگی پیدا می کند. متأسفانه نقدی از کارهای ژیلا در جستجوهایم به چشمم نخورد. ادبیات ما از جمله نشانه‌های فقرش محروم بودن آن از نقد و شخصیت‌های با اعتبار در زمینه نقد ادبی است. این سخن ژیلا، خیلی حرف است و شمولیت عام دارد، یعنی جا دارد خود را نیز در آینه آن ببینیم و بجا آوریم، او در طنین دریغ و دردی سوزان گفته؛ «در زادگاهش به واژه‌ هایش بها داده نمی شد و حالا در کشور جدیدش برای نوشته هایش یکی از مهم ترین جایگاه های ادبی را به او داده اند.»! ژیلا مساعد در توصیف موقعیت تازه خود می گوید؛... در آنجا من یک صندلی تمام عمر خواهم داشت، … نقش من معرفی ادبیات پربار زبان فارسی و شعر فارسی است... من فکر می‌کنم هم ادبیات مدرن ایران و هم شعرای کلاسیک ما باید معرفی شوند.

آنچه که ژیلا گفته یک نوید بزرگ برای ادبیات ایران است. با اینهمه نباید ناگفته گذاشت که کمیته داوری نوبل ادبیات در آکادمی سوئد یک مرکز با اعتبار برای بررسی و ارزشگزاری ادبیات و شعر امروز جهان است. خانم مساعد اکنون این امکان را دارد که با جهان های ادبیات و شعر ملل معاصر مستقیمن مربوط و در گفتگو شود، یعنی از او این انتظار نیز می‌رود که ایرانیان را با تازه های آفرینش ادبیات و شعر جهان امروز، به طور نزدیک و ملموس تری آشنا کند. این آشنائی زنده برای غنا و باروری روزآمد فرهنگ و ادبیات و شعر معاصر ایران دارای اهمیت اساسی است.

شعرهای ژیلا مساعد سرشارند از رنج‌ها و دردهای انسان ایران امروز، می‌بینم پر است از پرسش در باره تباهی ایران و مصائب ایرانیان در اکنون ما. بیان موقعیت جان پریشان ماست در تبعید و مهاجرت، که ظاهرن در اینجاهائیم اما در حال و هوای آنجا نفس می‌کشیم! تمایز بزرگ خانم شهلا مساعد با افرادی که بنام شاعر بر ابتذال نوستالوژیک خود جامه شعر می‌پوشند، اولن در این است که به هیچ رو نوستالوژیک نیست، ثانین نسوج شعر های او تافته از ارزش های مدرنیته و باور به انسانیت معاصر است. نگاه او معطوف به انسان و جهان و جامعه است، از اینجاست که شاعر با الهام، و شهود و اشراق خویش، زوایا و شعاع هائی را می نمایاند که به رغم درخشش تیرگی‌های خود، غالبن پنهان و نادیده می مانند. نمایه هائی که عمیقن سرشت انسانی و ماهیت اجتماعی دارد، یعنی مایه و منادی انگیزشی هستند برای تعالی انسانیت و تکامل جهان و جامعه بشری، فراخوانی برای یک زندگی بهتر، فراخوانی برای برساختن جامعه و جهانی انسانی تر و در عدالت.

رنگ و آهنگ در شعرهای ژیلا، برگرفته از رنج‌های روح ایرانی است در زیست جهان امروز ما، کما اینکه الوان و الحان غزل های لسان الغیب، برساخته از رنج‌های روح ایرانی ما در زیست جهان عصر خود حافظ است. اگر حافظ در امروز کماکان هم زبان درد آشنائی برای ماست، بخاطر ماندگاری آن رنجها و دردها، علیرغم دگرشدگی های زمانه و زیست جهان های ماست.

در پایان شعری از ژیلا مساعد را با هم می خوانیم:


اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
آدینه ۱۶ شهریور ۱٣٨۶ - ۷ سپتامبر ۲۰۰۷

       پیام                                                                                 
                                                                              
تا ماه پستانش را
از دهان چاه بیرون کشد
من کنار شب ایستاده ام

تا دوباره آن خرگوش رمنده
به بیشه ی اندیشه ام باز گردد
من شک میکنم

تا گرسنگی دروازه های دروغ را بگشاید
به روی شعبده بازان دین
من سیرم

نه شمشیرم
و نه ان گونه ی خودازار
نه راه سوٌمم
و نه آن خط نخوانده

انسانی ساده ام که قلبم
به اقیانوس ها
نقب زده است
و قنات های مهرم
به همه ی جهان راه دارد.

۲۰۰۷.٨.۱