به مناسبت انتخابش در کمیته ی داوری ی نوبل ادبیات
ژیلا مساعد؛ خاتون بیدار عشق و شعر
همراه با؛ نگاهِ خسرو باقرپور به کتاب شعر "اقلیم هشتم"


خسرو باقرپور


• زیستن در غربت و در پناه آزادی و در جایی که بی هیچ قیدی و بندی؛ هر شاعری می تواند همانگونه بسراید که می باشد و همانگونه بنویسد که می شاید، مساعد را از این بخت بهره ور ساخته است که بی دغدغه ی سانسور و بندی خانه؛ رویاهایش را بسراید. این غربت نشینی هرچند گوهر با ارزشی را که همانا دیدگاه بسیط ناشی از زندگی در جوامع مدرن است به او هدیه داده است، اما نتوانسته است آتش فروزانی را که در سینه وی به عشق میهنش و تمامی ارزش ها و یاد ها و مفاخر آن زبانه می کشد خاموش کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ مهر ۱٣۹۷ -  ۱۲ اکتبر ۲۰۱٨



 دوست و همکار ارجمند سالیانم؛ شاعر و اندیشه ورزِ آگاه ایرانی خانم ژیلا مساعد، پنجم ماه اکتبر ۲۰۱٨ به عضویت کمیته ی داوری ی نوبل ادبیات انتخاب شد. ژیلا مساعد اولین عضو با تبار خارجی در تاریخ ۲٣۲ ساله ی این آکادمی است. او در واکنش به انتخابش در کمیته ی داوری ی ادبیات نوبل گفته است: به واژه های من در میهن اولم بهایی داده نمی شد، اما؛ میهن تازه ام مرا در یکی از بالاترین جایگاه های ادبی قرار داده است. ژیلا مساعد شاعر و اندیشه ورزی شجاع و آزادی خواه است. او نزدیک بیست سال است همکار من در بخش ادبیات سایت اخبار روز است. انتخاب ایشان به عضویت در کمیته ی داوری نوبل ادبیات، افتخاری بزرگ برای جامعه ی ادبی ی ایرانی است. از ژیلا مساعد آثار بسیاری در اخبار روز منتشر کرده ام که در آدرس زیرین قابل دسترسی و مشاهده است:

www.akhbar-rooz.com

از ژیلا مساعد ۵ کتاب به زبان سوئدی منتشر شده است. غیر از این ها، او کتاب های زیر را نیز منتشر کرده است:

شعر:

غزالان چالاک خاطره ۱۹٨۶
یله بر کجاوه اندوه ۱۹٨٨
پنهان کنندگان آتش ۱۹٨۹
پریزدهگان ۱۹۹۶
ماه و آن گاو ازلی ( به زبان سوئدی) ۱۹۹۷
سرخ جامه ای که منم (به زبان سوئدی) ۲۰۰۰
هفت اقیانوس وحشی (به زبان سوئدی) ۲۰۰۰
اقلیم هشتم (به زبان سوئدی) ۲۰۰٣
زیر رودخانه بالشی هست (به زبان سوئدی) ۲۰۰۵
هر شب پاهای زمین را می بوسم (به زبان سوئدی) ۲۰۰۹
صدایی که تنها من می توانم ۲۰۱۲
آهو را من می زایم ۲۰۱۵

نثر:

پنجره های رو به خوابهای قدیمی
ایشتار
طوفان

ژیلا مساعد از سال ۱۹٨۶ در سوئد زندگی و کار می کند.
 

در چهارم آبان ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و سه؛ بر یکی از کتاب های شعر ژیلا مساعد نقدی نوشته ام که در اخبار روز منتشر کردم. این گفتاورد را با درود بسیار بر او در این جا بازنشر می کنم:


                                  نگاهی به "اقلیم هشتم" کتاب شعر جدید ژیلا مساعد
                                                                  
                                                         خاتون بیدار

                                                          خسرو باقرپور


"اقلیم هشتم" نام کتاب شعری از ژیلا مساعد است که در ۹۴ صفحه و توسط "چاپ و نشر ارزان" در سوئد به بازار کتاب عرضه شده است.
این کتاب در بر گیرنده ۴۰ شعر است. ژیلا مساعد در این کتاب به زبانی عریان و پاکیزه دست یافته است، امری که اشعار مندرج در این کتاب را در فضایی بالاتر از دیگر کار های تا کنون منتشر شده ی این شاعر قرار می دهد.
مساعد در این کتاب دریچه ای را از جان و جهان شاعرانه ی شاعری می گشاید که بر خلاف بسیاری از زنانِ پُرگویِ "اهلِ سیاست" و بسیاری از زنانِ میان تهی و کم مایه ی "اهل شعر"، با زنانگی ی خردمندانه ای به پیرامون خود می نگرد. او در این کتاب رزم بی پایانی را می آغازد که رو به سوی رهایی و زنانگی ی فرهیخته دارد. کسانی که با اشعار ژیلا مساعد آشنایی دارند می توانند بلوغ در نگاه و زبان او را در اشعار این کتاب به روشنی بیابند.
زنانگی در اشعار این کتاب با تلاشی قرین است که رو به ستیزی بی امان با سنت دارد. او با بیانی که از عاطفه ای زنانه و عمیق سرشار است سعی در روشن نمودن زمان و فضایی دارد که بر زن و سرنوشت او بسیار جفا کرده است.
مساعد در تلاش خود برای ترسیم ستمی که به زن و زنانگی او می رود، روحیه ای ستم ستیز و رزمنده دارد و خوب باور دارد که در آخر این نبرد خورشید رهایی طلوع خواهد کرد. او در سروده ای با نام "در اقلیم هشتم" که گویا نام کتاب نیز برگرفته از آن است می گوید:

عصر است
در هشتمین طبقه روح خویش نشسته
به پایین می نگرم
به پرتگاه هایی
که مرا همیشه میان دو حس بی نهایت
مرگ و عشق
معلق نگاه می داشتند
به سرزمین هایی
که مرا به من پس نمی دادند
و به زنهایی
که در رگهایم کوچک مانده بودند
در اقلیم هشتم روح
میان ساعت های بی عقربه
و تقویم های بی عدد نشسته
رج به رج
لباس پوسیده جسمم را می شکافم
تا عریانی کامل چیزی نمانده است.

مساعد را از نزدیک نمی شناسم اما گمان می کنم که سالیان زیادی است در غربت از میهن مالوف خویش می زید. زیستن در غربت و در پناه آزادی و در جایی که بی هیچ قیدی و بندی هر شاعری می تواند همانگونه بسراید که می باشد و همانگونه بنویسد که می شاید، مساعد را از این بخت بهره ور ساخته است که بی دغدغه ی سانسور و بندیخانه رویاهایش را بسراید. این غربت نشینی هرچند گوهر با ارزشی را که همانا دیدگاه بسیط ناشی از زندگی در جوامع مدرن است به او هدیه داده است، اما نتوانسته است آتش فروزانی را که در سینه وی به عشق میهنش و تمامی ارزش ها و یاد ها و مفاخر آن زبانه می کشد خاموش کند.
آتشکده رویا های ژیلا مساعد در غربت غروب و در سروده ای به نام "شاعر" این گونه شعله در می کشد:

می رقصم
می رقصم و می خوانم
پای دامنم را
حافظ گرفته است
چین پیراهنم را
مولانا صاف می کند
و گیسوانم را خیام
با شراب شانه می زند
رقصنده جهان کلامم
اما هر غروب
سر بر شانه ی حلاج می گذارم
و می گریم
زنی سراینده ام

ذهن مساعد در بسیاری از اشعار این کتاب بسان پگاهی است که گرگ و میش خیال تصویری واضح ندارند. فضای شعری او آبستره و و مه آلود است و این همه امکان تداوم شعر شاعر را در ذهن مخاطب فراهم می آورد:

بر پنجه پاهایم
ایستادم
از پنجره چشمان تو
درون تو را دیدم
خالی بود.

خواننده شعر مساعد بعد از خاتمه اشعار از فضای شعری او بلافاصله خارج نمی شود و تا خواندن شعری دیگر هنوز با سروده ی پییشین می ماند.
شعر مساعد از اندوهی تلخ و حسی گس و دلتنگ از تنهایی سرشار است. تاثیر عرفان و گرمی ی اشراق آمده با شاعر به سرزمینی غریب و سرد بازتابی مشهود در اشعار این کتاب دارد. شاعر تلاش می کند با جهانی که در آن می زید رو به مکالمه آورد. او می کوشد با داشته هایی از ذهن و زبان که با خود به غربت آورده است رو به جهان از عواطفش، غم ها و دلتنگی هایش، آرزوهایش و فضایی که پیش از این در آن جا زیسته است سخن گوید:

... غربت غروب تحملش سخت است
بوی تن گاو
شرجی و کنار نارس
از کوچه های اهواز
بر ملافه های سفید می ماسد
نسترن های جوانمرگ
پلاسیده زیر بارش ورد و دعا
بر فرش کهنه اطاق می ریزند
غروب غربت تحملش سخت است
حتی اگر در تن خود نباشی

همانگونه که پیشانه گفته شد توجه به زن و زنانگی ی با شور و شعور وی، از نکات قوت این کتاب است. زن در اشعار ژیلا مساعد شخصیتی است سنت ستیز، کوشا، بردبار و توقف ناپذیر. زن در شعر مساعد سرشار از امید و نشاط است. هرچند سرنوشت اندوهباری را از سر گذرانده و می گذراند، اما هیچگاه بر متکای این اندوه لم نمی دهد و رو به سوی روشنایی و بهروزی دارد.
خاتون خواب در شعر مساعد عشق و آزادی را برابر می داند و آماده آن است که دست در دست روز "خاتون" بیدار عشق باشد:

خاتون خواب
بیدار می شود
تاریکی را به دقت تا می کند
و کلاف باز نشده کابوس ها را
که در شکم شب چمباتمه زده اند
در گنجه می گذارد
خاتون خواب
پنجره را به سوی قلب خویش می گشاید
مردان کوچک
جن های جادو شده
دوان دوان ذهن او را ترک می گویند
دشت روز دست آنها را می گیرد
خاتون بیدار آماده عشق است

لازم است در کنار مواردی که فوقا برای آشنایی ی بیشتر با ژیلا مساعد و کتاب جدیدش نوشتم؛ به نکته مهمی نیز اشاره کنم و آن این که در پاره ای از اشعار این کتاب قوت ذهنی گاهی جایش را با بی قوتی در زبان و ذهن معاوضه می کند. شعر به نثری ساده و بی رویا تبدیل می شود و ناگهان از نفس می افتد. انگار چیزی رشته ذهن شاعر را پاره می کند و شاعر دیگر همان نیست که آنگونه سلیس و درخشان "شعر" سروده بود. ابریشم جادوی "شعر" ناگهان به کرباس "نثر" ی ساده و کم توان تبدیل می شود که فاصله ی بسیاری با "شعر" دارد و نیز بر خواننده شعر شناس معلوم نیست که چینش و تقطیع شعر بر چه اساسی صورت گرفته است. برای مثال می توان به گوشه ای از شعر "بازگشت به ابتدا " اشاره کرد:

... ... کدام کودک شیر خوار می تواند گواهی دهد
که مزه شیر در سیسیل بهتر است
یا در بغداد
گاو های مطیع
در خواب کودکان ظاهر می شوند
و قصه های واقعی تعریف می کنند ... ...

در این مختصر نظر سعی کردم بیشتر بر توانایی ها و قوت ذهنی در شعر ژیلا مساعد نگاهی بیفکنم. ژیلا مساعد بی تردید شاعری است خوب و در میان شاعران زنی که دارای تشخص و شاعرانگی اند با اعتبار. نگاه و اندیشه مساعد در شعر، نو، عدالت پژوه، انسانی و شریف است. او بی تردید قابلیت های فراوانی دارد تا در عرصه شعر، بسیار فراتر از جایگاهی که دارد، برود... باید برود.

خسرو باقرپور، دوشنبه ۴ آبان ١٣٨٣

www.akhbar-rooz.com


سروده ی "انسان" را از کتاب شعر "اقلیم هشتم" با صدای ژیلا مساعد بشنوید. این شعر چنان روشن و درخشان سروده شده است که انگار همین امروز بر قلم شاعر رفته است:

www.youtube.com