فرهنگ سکوت: یک جامعه شناسی پرهیاهو


علی طایفی


• در ساختارهای بسته و انسداد یافته در جامعه ایران و در بخش های مختلف آن، بویژه بدلیل فقدان نهادهای دمکراتیک، مسیله فرهنگ سکوت با همه ابعاد پیچیده آن یکی از مهمترین مسایل اجتماعی است که در ابعاد مختلف دارای نماد و نمودهای بسیاری است. این مسیله فرهنگی اجتماعی بشدت قابل بررسی و تحقیق بوده و می توان با شناخت زمینه های آن با افزایش آگاهی کنشگران در هر بخش/بعد به ساختار شکنی های مرتبط برای زدودن فرهنگ سکوت در جامعه اهتمام کرد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۷ مهر ۱٣۹۷ -  ۲۹ سپتامبر ۲۰۱٨


فرهنگ سکوت در جامعه ایران چیست، زمینه ها و اشکال اجتماعی آن کدامند و کدام ساحت از ابعاد این پدیده اجتماعی می تواند یک‌ مسیله اجتماعی تلقی شود؟ آنچه مسلم است پدیده سکوت یک برساخته اجتماعی است که علاوه بر قدمت تاریخی و بسترهای فرهنگی دارای تحولات ساختاری و‌ کارکردی نیز هست که بنوعی در مقابله با تضادهای اجتماعی متحول می شود.

سکوت بعنوان یک قاعده امری است که اگرچه بنیان های اجتماعی دارد ولی در فضاهای اجتماعی خاص، نوعی قرارداد برای ایجاد نظم و بازی مورد نظر است. این فرهنگ قاعده وار‌ در سالن های نمایش سینما، تیاتر، کنسرت موسیقی و حتی سمینارها برای حفظ یک هدف تمهید می شود که هدفی مشترک و تفاهم شده است خواه آموزشی باشد خواه تفریحی برای سرگرمی فرد. چنین فرهنگ قاعده مندی گاه مرزهای تفاهم ‌را در نوردیده و سکوت در فضاهای اجتماعی دیگر را نیز در ساختار قدرت تعقیب می کند که در اینجا به یک مسیله اجتماعی تبدیل می شود. نمونه این سکوت قاعده مند در نمایش اعدام در فضاهای اجتماعی بچشم می خورد.

سکوت غیرکلامی: زبان بدن از دیگر مواردی است که هال، کوریس و تاسوکو بدان استناد کرده و‌ معتقدند بخش بزرگی از ارتباطات انسانها غیرکلامی بوده و با استفاده از حرکات صورت تا دست و پا بنمایش گذارده می شود. از این منظر سکوت کلامی لزوما بمعنای سکوت محض نبوده و واکنش های غیرکلامی و بدنی انسان در مناسبات اجتماعی امری است که پدیده سکوت را دور می زند. بااین وصف سکوت غیرکلامی نیز می تواند از شدیدترین اشکال سکوتی باشد که با ریشه های اجتماعی، یک‌ مسیله اجتماعی است.

سکوت ناشی از سرکوب در نظام های استبدادی و توتالیتر، خواه در ساختاری سرمایه سالار، نیمه فیودال یا شبه سوسیالیزم با عناوین مختلف قومیتی/ملیتی، دینی، و .. از دیگر زمینه ها و اشکال سکوت در مناسبات اجتماعی است. هراس از سرکوب، حبس، شکنجه، اعدام و یا تبعید و‌ حاشیه نشینی از زمره بسترهایی است که زمینه ساز این شکل از سکوت ناشی از هراس و سرکوب می گردد. این نوع سکوت در بنیاد محصول ساختارهای غیردمکراتیک بوده و بشدت از نظر اجتماعی پروبلماتیک است.

سکوت مبتنی بر پرهیزکاری، محافظه کاری و تقیه بمفهوم دینی از جمله بنیان های سکوت در مناسبات اجتماعی است که مبتنی بر پرهیزکاری فرد جهت پیشگیری از بمخاطره انداختن منافع فردی اش در یک بستر اجتماعی رخ می دهد. چنین فرهنگی از سکوت، نماد بارز مصلحت اندیشی یا پراگماتیزم اجتماعی، منفعت طلبی و منزه جویی در جامعه است. در چنین فضایی اگرچه پرهیزکاری ماخذ دینی می تواند داشته باشد ولیکن در اساس پاسخی برای یک نیاز اجتماعی است که در آن منفعت فردی مقدم بر‌ منفعت جمعی است. سکوت مبتنی بر تقیه در این معنا یک مسیله اجتماعی است که مانع از تحول جمعی و فراگیر اجتماعی می گردد.

سکوت سرشار از اعتراض. به تعبیر بسیاری از جمله آرمسترانگ، گاه سکوت دانشجویان در‌ کلاس درس نیز می‌تواند طغیانگرانه باشد. اگرچه در فرهنگ عمومی پدرسالار و توتالیتر سخن گفتن نیازمند مجوزهای قانونی، سیاسی و مشروعیت های سنتی و فرّهی است، ولی در همین ساختار، سکوت مخاطب و اقشار اجتماعی همسود نشانگر نوعی اعتراض نیز هست. تحصن، حضور بی کلام در میادین اجتماعی، و عدم واکنش به یک روند یا واقعه اجتماعی می تواند بمعنای اعتراض و عدم قبول گزارهای مطروحه باشد. سکوت سرشار از ناگفته ها در همین معنا قابل بازتعریف است.

آموزش سکوت از منظری بنیادین در ساختار آموزشی در دو ‌نهاد سنتی خانواده و آموزش رخ می دهد. ساختار پدرسالار خانواده، زنان و کودک/فرزندان ‌را مجاب به سکوت می کند و با پرورش همین فرهنگ در نهادهای آموزش سنتی دینی به تکثیر خفقان و فرمانبرداری ادامه می دهد. فرهنگ سکوت حتی در ساختار آموزش های مدرن در طی دهه های اخیر نیز رسوخ کرده و مسلط بوده و هست بطوریکه معلم و چوب الف او ناظر بر پیگیری سکوت و خفقان دانش آموز و دانشجو است که مسیله اجتماعی و فرهنگی مهمی بشمار می‌رود.

سکوت حاشیه نشینان. بخش بزرگی از اقشار اجتماعی نظیر گروه های قومی، جنسی، دینی، روستایی، و حتی جنسیتی در ساختارهای نابرابر به حاشیه رانده می شوند. این جماعت حاشیه نشین در ساختاری اگرچه گاه مشاهده ناپذیر ناگزیر از سکوت و خفقان شده و ‌صدای رسایی در‌ فضاهای‌اجتماعی نمی یابند. قومیت های کرد و بلوچ، زابلی و عرب خوزستانی از یکسو و گروه های دگرباش فکری، دینی و جنسی از سوی دیگر نخستین قربانیان خاموش این بستر و فرهنگ سکوت و خفقان هستند. زنان در جامعه مردسالار نیز بعنوان جمعیتی حاشیه نشین، بزرگترین قربانیان فرهنگ‌ سکوت هستند. در این‌ میان ‌طبقات اجتماعی زحمتکش، تحت ستم و سرکوب نظیر کارگران، حاشیه نشینان شهری، کودکان و فقرای شهری از زمره اقشار دیگری هستند که به سکوت محکوم می شوند. این ابعاد سکوت بشدت مسیله اجتماعی تلقی می شوند.

سکوت حیثیتی. فرهنگ‌سکوت و اختناق مبتنی بر حفظ آبرو، حیثیت، ناموس و شرف خانواده و قبیله از دیگر بسترهای فشار اجتماعی است که توسط رهبران این نهادها و قشربندی اجتماعی اعمال می شود تا روابط قدرت حاکم و مسلط بازتولید گردد. در چنین فرهنگ سکوتی، خشونت های جنسی/جنسیتی، نزاع های قومی/قبیلگی، قتلهای ناموسی و سایر اشکال خشونت های افراطی بشدت مرسوم است. فرهنگ سکوت در چنین ساختاری با کارکردهای پیش گفته، سخت ترین نوع سکوت و خفقان بوده و حتی نزدیکترین اعضای خانواده به پیشبرد آن کمک کرده و فرهنگ اختناق در این حوزه را افتخار آمیز تلقی می‌کنند. پاداش اجتماعی تبعیت از این خفقان و فرهنگ سکوت اگرچه بالاست ولی قابل مقایسه با شدت مجازات اجتماعی تخطی از این فرهنگ نیست. سکوت حیثیتی یکی از مسایل مهم‌ اجتماعی است.

سکوت مبتنی بر محافظه کاری. عبارت از سکوتی برخاسته از مصلحت اندیشی در فضای سیاسی اجتماعی برای محافظت از منافع آنی و آتی فرد در ساختاری است که رسانش صدای اعتراض سبب ساز به مخاطره افتادن منافع جانی، مالی و حیثیتی فرد می‌شود. طبق الگوی مارپیچ سکوت از نویل نیومن، تحت فشار رسانه ها و حمایت میانفردی مارپیچ سکوت می‌تواند از ترس انزوا بسوی اراده بیان کردن خود در حرکت باشد. هرچه فشار افکار عمومی بالاتر باشد میل به سکوت و انزوا بیشتر می شود. از نظر او‌ کسانی مارپیچ سکوت را می شکنند که از انزوا و داوری عمومی هراسی ندارند و علیه هژمونی افکار عمومی می ایستند. در اینجا افکار عمومی حتی شامل فیلترها و ممیزی هایی است که صاحبان قدرت در نظام های سیاسی اعمال می کنند. چنین سکوتی از بنیاد، پروبلماتیک بوده و یک مسیله اجتماعی است.

توطیه سکوت. نوعی توافق نانوشته برای حفظ سکوت در میان کسانی است که از چیزی مطلع هستند و بیان آن می‌تواند منافع خود فرد یا افراد دیگر‌ را به مخاطره بیندازد. ‌در چنین ساختاری که مختص گروههای مافیایی اقتصادی، تجاری، سیاسی، قشری، فرقه ای، علمی و حتی دینی است چنان روابطی از کنترل اطلاعات حاکم است که فرد برای حفظ منافع فردی و گروهی و مبتنی بر‌ وفاداری های قشری خود، مهرسکوت بر لبانش زده و رازهای مگوی بسیاری را با خود و‌در بین خود حفظ می کند. کانونی ترین ویژگی توطیه سکوت، فسادی است که در متن چنین روابط و ساختاری از قدرت نهفته است. پیچیدگی این مسیله اجتماعی بمراتب بیش از ابعاد دیگر است.

سکوت قبیله آکادمیک. آرمسترانگ معتقد است Becher با استفاده از مفهوم قبیله دانشگاهی، در پی توصیف فضای دانشگاهی است که رابطه قدرت در آن سبب سکوت گروهی در‌ کنار قبیله یا فرقه دانشگاهی می شوند. فریه Freire با سکه زدن عبارت فرهنگ سکوت به سلطه این فرهنگ‌ در فضاهای آموزشی و حتی گستره آن در فضای عمومی فرهنگ تاکید داشته است. امروزه در دانشگاه های ایران نیز شاهد هستیم فساد اخلاقی، علمی و مالی-ایدیولوژیک مسلط در دانشگاهها توسط سکوت کنشگران همین نهاد، خواه مدرسان یا دانشجویان بازتولید می شود. حامیگرایی و نوچه پروری های دانشگاهی نیز در حلقه های علمی و قبیلگی برخی اساتید از زمره همین خصوصیات سکوت های قبیله ای و دانشگاهی است که دارای آفت های جدی در تولید علم و‌ آگاهی دروغین و پرورش کیش شخصیت های رابین هودی در فضاهای علمی است.

در پایان بنظرم در ساختارهای بسته و انسداد یافته در جامعه ایران و در بخش های مختلف آن، بویژه بدلیل فقدان نهادهای دمکراتیک، مسیله فرهنگ سکوت با همه ابعاد پیچیده آن یکی از مهمترین مسایل اجتماعی است که در ابعاد مختلف دارای نماد و نمودهای بسیاری است. این مسیله فرهنگی اجتماعی بشدت قابل بررسی و تحقیق بوده و می توان با شناخت زمینه های آن با افزایش آگاهی کنشگران در هر بخش/بعد به ساختار شکنی های مرتبط برای زدودن فرهنگ سکوت در جامعه اهتمام کرد.