از : بهزاد کریمی
عنوان : دقیق و آموزنده
سلام هدایت یولداش.
۱. مین یاشا. اثر ماندگاری به جنبش فکری و عملی دمکراسی خواهی ایران عرضه کرده ای. آنکه کم و بیش دستی در این موضوعات دارد باید دریابد که این نگاشته، فشرده عمری اندیشیدن و نقد و اتو کریتیک و پراتیک مبارزاتی صادقانه و یگانگی با خویشتن خویش است. مبین وفاداری به توده مردم و امروز و فردای آنان. نیز باید متوجه شده باشد که نوشته، نتیجه دستکم چندین ماه کار تحقیقی و تحریری پر زحمت، امانت دارانه و هوشمندانه است. به تو قوجامان یولداش جنبش چپ ایران، برای آفرینش چنین جمع بند محکمی از تجربه چپ در میدان دمکراسی، شادباش گفته و دست مریزاد می گویم.
۲. در این حدوداً دوازده سالی که از عزم تو همشهری و نیز چند کادر چپ اندیش و چپ گزین دیگر از هم ولایتی هایم برای برسازی تشکلی چپ در آذربایجان بر متن و کادر حرکت مطالبه ملی محور امروز و به دیگر سخن بازآفرینی "فرقه دمکرات" دیروز در مختصات فعلی می گذرد، همواره بر این بوده ام که تا تو در آن هستی و نیز رفقایی مانند تو، می توان به استوار ماندنش بر انتخاب چپ اعتماد کرد! وگرنه، تعریف خود با ملی گرایی، ناگزیری های خاص خود دارد! خرسندم که عمده انرژی تو در کادر تشکل کنونی ات، کماکان مصروف تقویت انتخاب چپ، دمکراتیزه کردن آن و اعتلای اندیشگی در آنست.
۳. صمیمانه بگویم که نوشته تو از نظر استنتاجات اش چیز تازه ای برایم نداشت زیرا که خود از مدت ها پیش بر همین باورم؛ با اینهمه اما، از آن بسیار آموختم. نظر من اینست که نوشته تئوریک تو از نظر تعقیب سیر فکری مسئله دمکراسی، شکافتن ذات اجتماعی آن، زدودن پیرایه های انحرافی و بسیار زیانبار وارده از سوی چپ طی پراتیک نوع ولونتاریستی آن، و نیز بهره برداری های آزمندانه طبقاتی راست از این دستاورد تاریخی بشریت، از ماندگارهای ادبیات چپ ایران به شمار خواهد رفت. این نوشته، کتاب است و نه مقاله؛ هم از اینرو نمی توانسته طولانی نشود که تصریح بکنم حتی یک حاشیه بی مورد در آن نیافتم. پیشنهادم اینست که آن را در شکل یک کتاب به چاپ برسانی تا جنبه مرجع بیابد.
۴. و ای کاش تو فرهیخته همه عمرخویش را گذاشته در راه آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی برای مردم ایران و از جمله مردم آذربایجان، بند دوازدهم نوشته ات را در پیشانی می آوردی و آنگاه به تبیین تئوریک – تاریخی مواجهه چپ با دمکراسی از دید یک چپ می پرداختی! اینگونه پیام بیشتری داشت.
۵. زادگاهم - تبریز تو و خودم را، بسیار دوست دارم ولی همیشه کوشیده ام که نه فقط از همشهری گرایی، که ازهم ولایتی بودن، و حتی از جلوه گری در هم میهنی اجتناب جویم و بجای آن از جایگاه انترناسیونالیسم به میهن و ولایت و شهرم برگردم، اما پوشیده نمی دارم از اینکه تکرار کنم که به همشهری بودنم با تو فرزند فرهیخته "محله امیر خیز" فخر می ورزم.
زنده باشی و قلمت توانمند و اراده ات پایدار. بهزاد
٨۶۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۷
|