شریک دزد و رفیق قافله


مارال سعید


• جناب تاجزاده، اصلاح طلبی که نگاهِ معطوف به قدرت در دوران حکومتهای غیردمکراتیک و تامگرا را دارد، نمی تواند مُبرّا از آلودگیهای سیستم جهل و جنایت و چپاول حاکم بماند. نمی توان هم در کنار مردم بود و هم در نامردمیها دست داشت. بقولی: هم شریک دزد بود و هم رفیق قافله. اگر چنین است شک نکنید که یک جای کار می لنگد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٨ مرداد ۱٣۹۷ -  ٣۰ ژوئيه ۲۰۱٨


هشدار: هم میهنان اصلاح طلب به یک نکته توجه داشته باشند و به دام نیفتند! وارد شدن به بحثهای ارسطوئی از جمله: اصلاح طلب – برانداز، نتایج از پیش مشخصی خواهد داشت؛ ۱- صحه گذاشتن بر دیوارچینیهای مرئی و نامرئی در میان نیروهای اپوزوسیون رژیم جمهوری اسلامی ۲- نادیده گرفتن گستره ی مخالفان وضع موجود در ایران (از اصلاح طلبان سوزنی تا اصلاح طلبان موشکی) که هرکدام سری در این و پائی در آن دارند.

مبارزه در راستای تحول سیاسی – اجتماعی در ایران، ضرورتاً انکشاف سیاسی را الزامی خواهد ساخت. در این پروسه، نیروهای سیاسی ایران رُخ خواهند نمود و مردم خود در خواهند یافت؛ کدام نیروها در راستای مطالبات آنها گام میزنند و کدام نه! این پروسه و این دوری و نزدیکیها در عرصه ی عمل، از جمله ضروریات شناخت آحاد جامعه از نیروهای سیاسی ی فعال در عرصه ی سیاست هست و خواهد بود. لذا اجازه دهیم چند و چون مبارزه، غربالگر نیروهای سیاسی باشد نه ما! خواهی نخواهی در این پروسه و در چشم مردم "سیه روی شود هرکه در او غش باشد*".

از آنجا که دوستان اصلاح طلب دارای هیچگونه سازمان و پلاتفورم سیاسی ی مشخصی نیستند لاجرم هر از چند، من به اجبار به سراغ اشخاص میروم و امروز به سراغ فردی رفته ام که حداقل خود خویشتن را رادیکالِ عرصه ی اصلاح طلبی می خواند یعنی آقای مصطفی تاجزاده و آخرین گفته های ایشان در روزنامه اعتماد شماره ۴۱۴۷
بدواً تبریک و تهنیّت بگویم به ایشان که تا همینجا راه پر مخافتی را آمده و هزینه ی گزاف بابت اندیشیدن پرداخته. متأسفانه هنوز چنین می نماید که این پایان ماجرا نیست، چرا که آنچه را می جوید هنوز نیافته و پیرایه های بسیار برای زدودن باقیست. از آن جمله؛ چندیست ایشان سهواً یا عمداً دو مقوله ی متضاد را خلط نموده و می نماید؛ شرکت نیروهای اصلاح طلب در حکومتهای دمکراتیک و غیردموکراتیکِ تام گرا.

جناب تاجزاده، اصلاح طلبی که نگاهِ معطوف به قدرت در دوران حکومتهای غیردمکراتیک و تامگرا را دارد، نمی تواند مُبرّا از آلودگیهای سیستم جهل و جنایت و چپاول حاکم بماند. نمی توان هم در کنار مردم بود و هم در نامردمیها دست داشت. بقولی: هم شریک دزد بود و هم رفیق قافله. اگر چنین است شک نکنید که یک جای کار می لنگد.
با این تذکر بپردازیم به شاکله های مصاحبه: " ... با نظارت استصوابی مخالف هستیم .... انتخابات باید آزاد و مقدمات آن فراهم شود. یعنی تاسیس اتحادیه، سندیکا، احزاب و مطبوعات و نیز برپایی تجمعات اعتراضی آزاد شود و آزادی فضای مجازی تامین شود. مردم خود ببینند و باور کنند که هر شهروندی در ایران‌زمین با هر گرایشی می‌تواند نامزدهای مورد نظر خود را از میان داوطلبان پیدا کند".

نمی توان باور کرد که آقای تاجزاده قانون اساسی جمهوری اسلامی را نخوانده باشد. آیا ایشان در این مجموعه قوانین، با عنوانی بنام ولایت فقیه که ولایتی مطلقه بر ارکان حکومت جمهوری اسلامی دارد بَر نخورده است؟ آنچه را که او بر زبان می راند نیازمند تغییر قانون اساسیست و تغییر قانون اساسی نیازمند اجازه ی رهبریست یعنی همان ولایت فقیه که نه مردم انتخابش می کنند و نه او در مقابل مردم پاسخگوست و علیرغم همه ی اینها، فرماندهی هر دو دولت (انتخابی و در سایه) را دارد.

ایشان گاه به احتیاط و گاه به عمد در همین مصاحبه ی مختصر، جا به جا، استراتژی را با تاکتیک درهم می آمیزد. میتوان حدس زد؛ جنبه "احتیاط"ش برای پیشگیری از اقدامات "دِمنتورهای آزکابان**" باشد. لیک آنجا که برین درهم آمیزی اصرار می ورزد این شائبه پیش می آید که؛ گویا ایشان وحشت دارد پا را از دایره ی اصلاح طلبان فراتر نهد و خدای ناکرده در انظار، تحول خواه جلوه کند. در حالیکه بهتر از من میداند، مطالبات برشمرده بیشتر به حوزه ی تحول خواهی نزدیک است تا اصلاح طلبی.

جناب تاجزاده، رادیکالیزمی که شما پرچمدارش هستید کمی تا قسمتی شک برانگیز است. گاهاً پاراگراف به پاراگراف بعضی از امور فراموشتان میشود. مثلاً آنجا که می گوئید: "... هیچ راهی برای نجات کشور و سربلندی ملت ما وجود ندارد جز آنکه به سمت انتخابات آزاد برویم تا شایستگان انتخاب شوند و دو معضل بزرگ جامعه ما یعنی بی‌کفایتی مدیریتی و فساد سیستمی توسط آنان برطرف یا مهار شود". یادتان هست، چند قدم بالاتر این خواسته (انتخابات آزاد) پسوندی داشت بنام (فراهم شدن مقدمات)!

آیا فکر می کنید مقدمات یک "انتخابات آزاد" که همانا به رسمیّت شناختن و فعالیت آزاد احزاب و سازمانهای سیاسی و تشکلهای صنفی، فرهنگی، حقوق بشری، محیط زیستی و ... است با تغییر چند نفر و چرخاندن سر قلم عملیست؟ شرایط چهل ساله ی حاکم بر ایران بیانگر این مدّعاست که ما فرسنگها از این چشم انداز دوریم ولی آنگونه که از فحوای کلام شما بر می آید؛ گوئی اگر نظارت استصوابی لغو گردد شرایط فراهم خواهد آمد تا طیف همفکران اصلاح طلب بتوانند به راحتی در انتخابات شرکت نمایند و بدین ترتیب معضل "انتخابات آزاد" حل می شود. در حالیکه شما بهتر از من میدانید، بسیار ایران دوستان و شایستگان هستند که صرفاً به دلیل دگراندیش بودن از این دایره که شما ترسیم کرده اید بیرونند. نکند شما نیز از جمله اشخاصی هستید که دمکراسی را تا محدوده ی خانه ی خویش می پسندند و می خواهند؟!

به هر تقدیر، ما دیگر در عصر شلخته گفتارهای آیت الله خمینی زندگی نمی کنیم و واژگان هر کدام دارای بار معنایی ویژه ی خویش هستند، که کاربست آنها احتیاطی دو چندان می طلبد. چرا که سیاست؛ راه رفتن روی طناب و کلمات؛ چوب تعادل است.

آقای تاجزاده، تلاش شما جای تقدیر دارد آنجا که گام در راه انکشاف سیاسی می نهید و با گفتن: "تحقق مطالباتی مثل بی‌طرف شدن دستگاه‌های انتصابی، چند صدا شدن صدا و سیما، واگذاری دیپلماسی به وزارت امور خارجه، رفع حصر و پایان دادن به همه بگیر و ببندهای موجود در جامعه و به رسمیت شناختن سبک‌های مختلف زندگی، توجه به حقوق زنان، ارتقای جایگاه برادران و خواهران اهل سنت و بالاخره به رسمیت شناختن نیروی سوم. از همه مهم‌تر لغو نظارت استصوابی و حرکت به سوی انتخابات صددرصد آزاد و عادلانه برای اینکه هر کسی که ملت می‌پسندد به عنوان صاحب خانه برگزیده شود و مسوولیت امور را بر عهده گیرد". سعی می نمائید سروسامانی به بازار مکاره ی اصلاح طلبی بدهید و آنرا صاحب یک پلاتفورم سیاسی نمائید. اگرچه تک تک این شاخصه ها نیازمند بازگشائی و تعریفند تا مردم دچار شبهه و کژ فهمی نشوند. ولی همین کم، بهتر از هیچ است. لیک آنچه جایش از ابتدا تا انتهای این مصاحبه خالیست "مردم"اند. شما در هیچ کجا نگفته و نمی گوئید پشتتان مُستحضَر به گرمی کدام نیروست؟ و این نیرو را چگونه در پسِ پشت این مطالبات جمع خواهید کرد؟

آقای تاجزاده، لشکریان ولی فقیه تمامی ی اهرمهای قهر و قدرت را در دست دارند و برای شما صرفاً مردم باقی مانده است. این نیروی لایزال را دریابید، نگاهتان را معطوف به جامعه کنید.   

در پایان همانطور که شما می پسندید؛ جا دارد با مردم صریح و شفاف سخن بگوئیم؛ تحول خواهان تلاشهای همچون شمایانی را ارج می نهند و در راستای بهبود شرایط حاکم بر ایران ارزیابی می کنند، لیک فاش می گویند: مشکل اساسی در رفع بحران حاکم بر جامعه ی ایران همانا ساختار سیاسی ی حاکم بر آنست و تا زمانیکه نتوان یک نظام سیاسی ی دمکراتیکِ بدون پیرایه های دینی، مذهبی و ایدئولوژیک در آن برپا داشت، در بر پاشنه ی تبعیض خواهد چرخید.

و بالاخره باید از زنان و مردان هم میهنم که با عقبه های دینی، مذهبی و ایدئولوژیک پا به عرصه ی سیاست نهاده و می نهند بخواهم و آرزو کنم: هم میهنان! بیائید برای برون رفت از دایره ی بسته ی تبعیض، نگاه معطوف به قدرت را با نگاه معطوف به جامعه عوض کنیم و بکوشیم در اندیشه ی برپائی ی حکومت و دولتی باشیم؛ حفوقی و بی طرف، تا بتواند بدون تبعیض، ایران را برای ایرانیان با هر رنگ و نژاد و زبان و فرهنگ و باور بخواهد.

مارال سعید

*حافظ
** جی کی رولینگ