ولایت خواری، دشمن شادی و مادر زاری- بهنام چنگائی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۰ تير ۱٣۹۷ -  ۱۱ ژوئيه ۲۰۱٨


چنین که می نماید سربازان غیور امام شق القمر کرده و توانستند یک موی سیاه را از دریای ماستِ ولایتِ روسفید بیرون کشند، تخلخلی که می رفت مایه تیرگی و تباهی آسمان خلافت و امامت او شود. چراکه نه، زهی به این هوشیاری و حمایت غیبی! مگر نباید آبروی ماستمالی های رهبر و نظام و بساط آسمانی اش در این اقیانوس فسق ها و فجورها و فحشاهای فرهنگی سیاسی اقتصادی یکجوری مطهر و حفظ شوند و، پاکی و رستگاری مسلمانان تأمین و تضمین یابند؟ که با این حساب یافته است. ولی این طنز ریشخندانه، و چاره ی بیچاره رهبر، چندش انگیزترین و زندگی ستیزترین کارکرد تازه نیروهای ساواما بیاری( پلیس فتا ) ست که توانسته با لشگر مفتخور و کلی هزینه یک دختر بیدادرس، ولی پُرذوق " مائده هژبری" را اسیر اختاپوسان امنیتی آدمخوار کرده و یکراست وی را به به چنگال جراحان روانی ساوامائی بسپارد. ترور ضداخلاقی که بازتاب تمسخربرانگیز داخلی، منطقه ای و جهانی آن منشأ هرچه بیشتر بی آبروئی و رسوائی و بی پرنسیپی رژیم ضدبشری آخوندی شد.
آنچه ما تاکنون آشکارا از رژیم نیرنگ ها و ریاها و هزارچهرگی آن دیده و می شناسیم، حکایت سیاه و خونینی ست از ناراستی ها و ناسازگاری ها و ناهنجاری های این ساختاری وامانده که بنام خدا، بی کم و کاست دشمن اراده و خواست و خرد انسان مستقل و آگاه می باشد، هیولاهای وحشی و غارگزینی که از آغاز پیدایش نابهنگام شان در عصرمدرنیسم و اصالت انسانمدارانه ی آن پیوسته، جز دشمن شادی و مادر خواری و پشتگرمی گریه و زاری های بی پایان نبوده است. دستگاه انگل و فاسدی که با فرهنگ رنگینی و خاستگاه فراایدئولوژیک زندگی امروزی همگان خوانا نیست و هیچگاه تن به سیاست انسانیِ نه تنها ما ایرانی ها، که به " نوع انسانِ پویا" نداده و با فراروئی از گذشته ها بیگانه بوده، مانده، و ۱۴۰۰ سال فاصله عقلی و انطباقی با درک متمدنانه، اصالت وجودی ـ اصالت فردی " مدرنیسم اگزیستاسیالیسم واندیویدوآلیسم " دارد. و سنت مذهبی واپسگرایش سد بلند بر روی خواسته ها، نیازها و دلبستگی های زمانه ی ما زده، که جز با گذر سازش ناپذیر از آن دگرگونی متصور نیست.
و ناگزیر حکومت آخوندی که همه ابزارهای سیاسی اقتصادی را یکجا بنام نماینده خدا دزدیده و به تملک خود درآورده، طبعا هرگز نمی خواهد و نمی تواند از آنها چشم بپوشد و در برابر پدیده های متفاوت فرهنگی و اتنیکی که در برابرش بی قرار و آشوبزده ایستاده هستند پاسخ درست دهد و یا اصولا بتواند از "جهانگرائی انسانی"اندکی آموزش بپذیرد؛ سازگاری فراعقیدتی لازم را فراگیرد و نرمش متناسب به امور تازه هستی بخرج دهد. و با شرایط متحول نه با شکنجه، زندان، ستیز، کشتار، ترور و اعدام، بل با زورآزمائی عقلی و خردگرایانه همکاری کند، حقایقی گرانباری که ما آنها را بخوبی می شناسیم. بی دلیل هم نیست که کل سران رژیم حق بجانب و با تبختر و خودنمائی پوچ، همیشه نوآوری های پس از اسلام ۱۴۰۰ ساله را با تحقیر می نگرد و برای همگان و بویژه برای نسل جوان هیچ چاره ای جز سرکوب خواسته و گسیل اجباری آنان به پنهکاری و خودآزاری و ناامیدی و پژمردگی و بیماری های روانی برجا نمی گذارد. این حکومت به اصطلاح الهی خودفریب " در که نه، بل هر دریچه ای را در همه ی عرصه جاری زندگی بسته، و هرگز هیچ فرصت مناسبی نه به مردمان جاافتاده و فرهیخته، که به پرورش و شکوفائی کودکان و جوانان هم بهائی نداده، و با هرگونه شوق و شور و شعفی که جزو ویژگی های نسل جوانان از بیخ غریبه است با هرگونه شوریدگی و سرزندگی نسل پُر توش و توان با همه توان قهری می ستیزد. و موزیک، شادی و رقص و... را گناه دانسته، و اجرای آنرا دشمنی با خدا و رسولش می داند. و به تبع آن خود را عامل و موظف به زدودن کفر و فساد و هرزگی بر روی زمین دانسته و بهمین خاطر در پرونده ۴ دهه اش نشان داده که به هیچکس کودک، جوان و... رحم و انصافی در اینگونه موارد بخرج نمی دهد.
نشانه حقیر این فریضه مذهبی حیاتی امنیتی رسانه ای، تلاش رهبر، ساواما و"فتا"یش بود جهت دستگیری"مائده"، عروسکی که بیشتر بسان پروانه ی عاشق، بدور شمع آرزوهایش می گشت تا که چنین ظالمانه و بی شرمانه توسط جهنمیان رژیم بسوزد. مائده بسوزد تا مگر رژیم تاراجگر و پادرهوا که آب و نان خالی برای امت اش هم برجا نگذاشته است، بتواند در راستای حفظ نظام الهی ـ ولائی، ثبات خلافت را از خطر فساد و آلودگی زمین توسط این دختر برهاند. فریضه ایکه به گردانندگان حکومت اجازه می دهد چشم و دل عامل بسته باشد و او نیز جز تابع حکم و انجام وظیفه شرعی در دستگیری متهم به چیز دیگری نیندیشد. قربانی کیست؟ یک دختر شیدا، با یک دنیای اختناقی مذهبی و پوشیده و ناگزیر پنهانی، که در دنیای اینستاگرام جای گرم و امیدبخش خود را ساخته، و قریب به یک میلیون علاقمند با شیرین کاری ها و کرشمه هائی که دارد یافته است. یک هنرمند، یک جوان نوپا و یک مشوق زندگی و امید با شور "کسی که از بد حادثه در سرزمینِ ملایانِ هفت خط و کلاش" زاده شده است. گناهی که تاوانش همان است که اسلام ولائی گفته و می باید تن و جان و روان نهیف مائده آنرا بی هر اگر و امائی بپذیرد و برتابد و عاجزانه تقاضای بخشش از این نظام برده ساز کند. قانون قضائی که اندکی راه اخلاق و اصول حقوق بشر و مهمتر از همه متعهد به ضوابط جهانشمول حقوق کودک نمی باشد.
بگذریم، باوجودیکه سربازان غیبی او را با بی رحمی، و با کوس و کرنای اسلامی پای رسانه ی دولتی گذارده و وادار به التماس و گریه کردند که بخش هائی از آنرا بسیاری از ما دیدیم و چه رنج ها هم که نبردیم! اما این شیوه زشت و پلیذ بکارگرفته شده رسانه ای علیه این دخترک شورانگیز، و در گستره ی جهان، چنان بساط رژیم را چندش انگیز ساخت که بسیاری از مدافعان حقوق کودک و حقوق بشری را بمیدان دادخواهی از مائده کشاند و هرجریانی، با اکسیون های برقص تا برقصیم خویش به سرزنش رژیم و در پشتیبانی از مانده به خیابان ها آمدند.
پرسیدنی ست که چرا رژیم این دختر را بدینگونه بی پروا و در برابر چشمان کارگران و مردم بجان آمده ی ما از ستم و بیکاری و گرسنگی ها آنچنان شقاومندانه تنبیه، سرکوب، سرزنش و زندانی کرد؟ آیا این نوجوان تنها و تنها بسان محمود خاوری ها، سعید مرتضوی ها و سعید طوسی ها ده ها و صدها شاکی ...علنی دارد؟ آیا او چپاولگر، آدمکش، قاچاقچی مواد تنی مخدر، مال مردمخور، اختلاسگر، فحاش و... بود؟ راستی چرا سربازان غیبی امام که قادرند به این سرعت مأئده را شناسائی و اسیرکنند، هنوز نتوانستند ربایندگان دکل ها و نفت های ربوده شده را بیابند؟ چرا هنوز رژیم نتوانسته برای ۷۰۰ میلیارد دلار گم و گورشده در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد که او از همه دیگران پیشین بیشتر به رهبر نزدیکی داشت سرنخی، یا نمودار هزینه ای و... مدرکی بیابند؟

بهنام چنگائی