طبقه کارگرو چشم انداز تحولات سیاسی


رحمان حسین زاده


• ما متکی به جنبش بزرگ و گسترده کارگری و جنبشی سرزنده و فعال به لحاظ مبارزاتی در ۳۹ سال گذشته و به ویژه در سالهای اخیر هستیم. خودآگاهی طبقاتی بالایی در جنبش کارگری به وجود آمده است. طیفی از رهبران و فعالین تجربه کسب کرده و مدعی در جنبش کارگری پا به میدان گذاشته اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۵ خرداد ۱٣۹۷ -  ۱۵ ژوئن ۲۰۱٨


با درود به حضار وسازماندهندگان این سمینار و دیگر پانلیستها. با تبریک اول ماه مه و همچنین تبریک پنجم ماه مه روز دویستمین سالگرد تولد مارکس. رئیس جلسه از من پرسید، عنوان بحث شما چیست؟، گفتم در چهارچوب همین عنوان سمینار " طبقه کارگرو چشم انداز تحولات سیاسی" صحبت میکنم.
امسال در ایران، در شرایط ویژه ای به استقبال روز جهانی کارگر، اول مه میرویم. جنبش اعتراضی گسترده و توده ای بالای صد شهرایران را در دی ماه ٩٦ پشت سر گذاشتیم. مهمترین پیامدش نوید تحولات بزرگتر است. رفتن جمهوری اسلامی به یک چشم انداز عمومی در جامعه تبدیل شده است. در واقع محور این تحول جابجایی قدرت سیاسی است. فرض عمومی اینست رژیم اسلامی میرود و نهایتا یک حکومت دیگری جانشین میشود. این صورت مسئله روی میز جنبشها و جریانات مختلف است. سئوال اینست طبقه کارگر ایران در قبال این چشم انداز چه میگوید و چه میکند؟
من پاسخم را در همین ابتدا بگویم. این بار طبقه کارگر و کمونیستها و جنبش کارگری باید رهبری تحولات جامعه را به دست بگیرند. بعد از قدرت حاکم جمهوری اسلامی، قدرت کارگری جانشین شود. این بار هر رهبر کارگری رادیکال و سوسیالیستها و کمونیستهای درون طبقه کارگر چنین پاسخی را لازمست به مسئله بدهیم. فرصت مهمی به روی همه جنبشها و از جمله جنبش کارگری باز شده است. سالها است که این بحث در سطح جنبش کمونیستی و کارگری مطرح است که این بار سربزنگاه نباید بگذاریم، تجربه انقلاب ٥٧ تکرار شود. اگر این صورت مسئله مشترکمان باشد، آنوقت خود را برای آن آماده میکنیم. تواناییها و ناتوانیهایمان را می سنجیم. نقطه قدرتها و در همان حال موانع را ردیف میکنیم و برای رفع آنها کوشیده و بازهم تلاش میکنیم.
در این چهارچوب اولین سئوالی که در مقابلمان قرار میدهند، اینست مگر جمهوری اسلامی را با همه ظرفیتهای مخربش نمی بینید؟ پاسخ روشن ما اینست، قبلا دیده ایم و اکنون هم می بینیم و مبارزات چند دهه اخیر طبقه کارگر و کمونیستها در افتادن با همه ظرفیتهای مخرب این سیستم بوده و ادامه دارد. در نتیجه ی مبارزات تاکنونی کارگر و مردم تحت ستم و ما کمونیستها جمهوری اسلامی به اینجا رسیده و کارش رو به اتمام است. فلج اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی لازم به توضیح نیست. این انتظار عمومی است که جمهوری اسلامی دیر یا زود میرود و باید برود.
سئوال دیگری که در مقابلمان قرار میدهند، اینست که راست و تقلاهای ضد کارگری و ضد مردمیشان را نمی بینید؟ واضح است این تقلاهای ارتجاعی را دیده و می بینیم. درمقابل آنها تلاش فراوان داشته و البته تحرک بیشتر آنها در این دوره، خنثی کردن طرحهای ارتجاعیشان، آمادگی و تعجیل و تقلای صد چندان طبقه کارگر و رهبران کارگری و کمونیستی و احزاب و جریانات چپ و کمونیست را میطلبد. این نکته را تاکید کنم این مشاهده درستی است که قطب راست امکانات و حمایت احتمالی راست جهانی و منطقه ای را خواهد داشت، اما حفره های بزرگی هم دارند که شانس آنها را در آینده تحولات ایران ضعیف میکند. از جمله سلطنت طلب ها و حاکمیت ضد مردمی آنها تجربه شده و یکبار برای همیشه از جانب مردم ایران از اریکه قدرت به زیر کشیده شده اند. بعید است یکبار دیگر حاکمیت مستبد فردی و شاهی در ایران شانس پیدا کند. در افغانستان سیستم شاهی شانس پیدا نکرد، بسیار بعید است، جامعه پرتوقع ایران به حاکمیت مجدد سلطنتی تن دهد. به نظر من فرقه مجاهد علیرغم جست و خیز و دریوزگی شب و روزشان در بارگاه غرب و آمریکا و جان بولتون اولترا راست، از کمترین شانسی در آینده تحولات سیاسی ایران برخوردارند. تنها در شرایط عراقیزه کردن و از هم گسیختگی جامعه، مجاهد میتواند یکی از بازیگران سناریوی سیاه باشد. آلترناتیو جمهوری خواهی لیبرالی، از آن دو مورد دیگر کم شانس تر است. به این دلیل که بورژوازی ایران لیبرال به معنای مرسوم کلمه ندارد و مقابله کردن با تحرک عظیم کارگری توده ای در چشم انداز و سرکوب تحول انقلابی و اعاده حاکمیت استبدادی متکی به نیروی کار ارزان در ایران به ترند دست راستی و بی ابهام سرکوبگر در بورژوازی ایران نیاز دارد. در نتیجه آلترناتیو راست در بطن جامعه شانس زیادی ندارد. اما قطب راست هر چند هم شانس نداشته باشد، اگر آلترناتیو کارگری و کمونیستی و چپ در صحنه نباشد، آنها قدرت را در پروسه پر از رنج و محنت و تحمیل مصائب سخت به جامعه و مردم میگیرند و حاکمیت بورژوا ارتجاعی را تحمیل خواهند کرد.
   
در مقابل راست، کارگر و کمونیسم چه امکاناتی دارد؟

اولا ما متکی به جنبش بزرگ و گسترده کارگری و جنبشی سرزنده و فعال به لحاظ مبارزاتی در ٣٩ سال گذشته و به ویژه در سالهای اخیر هستیم. خودآگاهی طبقاتی بالایی در جنبش کارگری به وجود آمده است. طیفی از رهبران و فعالین تجربه کسب کرده و مدعی در جنبش کارگری پا به میدان گذاشته اند. ثانیا کمونیسم و سوسیالیسم جنبش و ترند معتبر و گسترده ای در فضای سیاسی مبارزاتی جامعه ایران است. این جنبش فرصت به دست گرفتن قدرت را پیدا نکرده و این بار این فرصت را دارد. ثالثا دارای تحزب کمونیستی و حزبی و سازمانی در این جنبش و در جدال طبقاتی در جامعه هستیم. اینها نقطه قوتهای جنبش ما است. محدودیت هم زیاد داریم با چشمان باز باید آنها را دید و چاره جویی کرد.

حال سئوال اینست رهبری تحولات جامعه توسط طبقه کارگر و کمونیسم چه چیزی را میخواهد؟

الف: قبل از هر چیز این باور را میخواهد که طبقه کارگر این بارموظف به رهبری تحولات جامعه است. اعتماد بنفس به صحنه آمدن در قامت رهبری جامعه را از طبقه کارگر و حزب کمونیستی این طبقه میطلبد. کارگر و کمونیسم این بار با این توقع و اعتماد بنفس لازمست در صحنه حاضرباشد. به قول معروف خواستن، توانستن است.
ب- طبقه کارگر و کمونیسمش، تصویر و پلاتفرم روشن برای سرنگونی جمهوری اسلامی و به سرانجام رساندن انقلاب کارگری را با برجستگی نمایندگی کند.
ج- اتحاد و تشکل کارگری توده ای در ابعاد ماکرو و سراسری را باید سازمان داد. سازمانهای توده ای کارگری اهرم محکمی در تعیین تکلیف جدال طبقاتی است و باید به آن متکی شد.
د - همکاری و همگامی گرایشات مبارز درون طبقه کارگر بر روی مسائل فوری و به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و ساقط کردن حاکمیت سرمایه تضمین شود.
ه- در این دوره و در مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی و عقب راندن آن و قابل دسترس کردن آلتر ناتیو چپ و کمونیستی ، همکاری احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست ضروری و لازمست تامین شود. اقداماتی که در این دوره از جانب تعدادی از نیروهای چپ و کمونیست و از جمله حزب حکمتیست پیگیری شده ، در جهت جوابگویی به این وظیفه است.
و- بالاخره، مسئله کلیدی و تعیین کننده سازمان رهبری کننده طبقه کارگردر جدال قدرت سیاسی است. طبقه کارگر به طور کلی رهبری جامعه و جدال قدرت را به دست نمی گیرد. در این راستا سازمان رهبری کننده خود را به دست میدهد. این چیزی نیست جز حزب کارگری و کمونیستی طبقه کارگر. بدون چنین پدیده ای طبقه کارگر و جنبش آزادی و برابری نمیتواند در راستای رسالت تاریخی خود گام جدی بردارد. اکنون تحزب کمونیستی بخشی از حیات طبقه کارگر و کمونیسم در ایران است و این پدیده، اهرم اصلی جنبش ما در تعیین تکلیف جدال سیاسی علیه بورژوازی است.

موفق باشید
***
 
* فشرده سخنرانی رحمان حسین زاده در سمینار اول مه - لندن