نمایشنامه ظهور مجدد مومیائی ها!


تقی روزبه


• تحقق سودای حکم راندن نسخه بدلی بر زندگان را در حالی که نسخه اصلی- حکومت اسلامی- خود به انحطاط و گندیدگی کامل رسیده و مردم ایران نیز بیزار از سلطه گذشته بر آینده و مردگان بر زندگانند، تا چه اندازه می توان جدی گرفت؟ آیا تاریخ تراژیک دیروز می تواند بار دیگر و این بار ولو به شکل کمیک خود را بر روی صحنه ظهور کند؟ بی تردید پاسخ هرچه باشد دومی از جنس ظهور حباب برروی بستر آب هست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۷ خرداد ۱٣۹۷ -  ۷ ژوئن ۲۰۱٨


* مسعودرجوی دوباره زنده شد و پیام داد!

الف- با ادبیات آک بندشده چندین دهه پیش که مثل همیشه بوی نا می دهد و تماما چندش آور و سرشار از عباراتی چون فدا، رودخروشان خون، اشرف نشان، خرج کردن بی مهابا از شرف شهدا و سخن گفتن از جانب آن ها هم چون یک وکیل تسخیری، و مزخرفاتی از این قبیل، که نشان می دهد چندان هم فرقی هم نمی کند به دنبال آن باشیم که آیا نویسنده اش به لحاظ فیزیکی زنده است یا مرده! پاسخ هرچه باشد، بهرصورت او در همان فضای چندین دهه پیش دفن شده است!

ب- دفاع همه جانبه و صددرصد از خواست های ۱۲ ماده ای آمریکا ( و وزیرامور خارجه آن). مجاهدین با اتکاء‌ به سیاست های دولت ترامپ، با ریشتری بیشتر از گذشته، وعده سرنگونی و پیروزی می دهند. لابد به این دلیل که لابی حامی آنان،‌ همان هائی که مجاهدین تا پیش از این برای سخنرانی اشان در مراسم خود صدهاهزار دلار پول می پرداختند، اکنون حلقه اصلی مشاوران و کارگزاران ترامپ را تشکیل می دهند. آن ها که در دوره قبلی با دخیل بستن به صدام کامشان به شدت تلخ شده بود، اکنون دوپینگ شده و مستظهر به وعده حضور در ایران سال ۲۰۱۹ توسط جان بولتن مشاور ارشد کنونی ترامپ، با امیدواری بیشتری مزه گس قدرت را در زیر زبان خود مزمزه می کنند.

پ- محتوای بیانیه چنان است که به دولت فخیمه آمریکا نشان بدهند که تنها نیروی برانداز و وفادار و جایگزینی که دولت آمریکا به دنبالش هست این سازمان است و لاغیر. و بهمین دلیل هم سعی می کند که در کنار شیخ و به عنوان رقیب، نظام شاهی را هم نیروی سوخته به تصویر بکشد. و در این میان دستی هم روی مصدق و کودتا بیاندازد. اما حمل کالای قاچاق آن جا رخ می نماید که او مستظهر به حمایت تمام عیار همان کودتاچی است و آن را به شکل وقیحانه ای، آن گونه که خود ارباب ادعا می کند به عنوان دفاع از حقوق بشر جار می زند! و حال آن که همین ارباب در معامله با دولت کره شمالی رسما و با صدای بلندی که همه بشنوند می گوید در مذاکراتش با اون موضوعی بنام حقوق بشر در کار نیست. اما او نمی داند که هم شیخ و هم شاه و به همراه آن ها خود وی، هم چون وانموده و نسخه بدلی آن ها- یک کارت سوخته شده است. هرچه که خوبان همه دارند، تو تنها داری، اما چه باک! مگر ما در دوره ظهور مومیائی شده ها زندگی نمی کنیم؟! مگر مسعود رجوی مومیائی شده چه چیزی کمتر از دیگر مومیائی شده ها دارد؟!

ت- به مانند همیشه و با وقاحت کامل اعتراضات و خیزش های مردمی را به حساب خود واریزکرده است. او نمی داند که در عصر ماقبل شبکه ها اگر کسانی بودند که فریب این نوع ادعاها را بخورند، اما در عصر شبکه ها که مردم و جوانان، هم به مثابه کنشگران و هم ثبت کنندگان هر واقعه توسط خود در صحنه و اشتراک گذاری آن، و در عصر عاملیت جنبش ها، دیگر به کسی اجازه نمی دهند که به سادگی گذشته در غیاب بی صدایان، مدعی سخنگوئی و زعامت شوند. از قدیم گفته اند که آدم زنده وصی و وکیل نمی خواهد. بله! جنبش های خودجوش امروزی آن اسب های راهواری نیستند که امثال رجوی ها و خمینی ها و رضا پهلوی ها بتوانند به سادگی بر آن ها زین کنند و بتازند... جنبش مردم اردن و مغرب و ایران و... همین راستاها را نشان می دهند... دیگر این جور ادعاها هیچ آبی را گرم نمی کند. سکه مورد استفاده آقای مسعود رجوی و سازمان متبوعش دیگر از رونق افتاده است.

ث- مجاهدین خلق که همیشه با مشکل فقدان فاکت ها و شواهد لازم برای اثبات حضور ادعائی خود در ایران و در متن مبارزات مردمی مواجه بوده اند، و بطور معمول هم همه ادعاهای حکومت اسلامی در همه حوزه ها را دروغ و یاوه می دانند الا در موردی که سردمداران و رسانه ها و مقامات امنیتی رژیم با هدف تخطئه اعتراضات مردم آن را به دشمنان خارجی و مشخصا سازمان مجاهدین (منافقین) منتسب نمایند. در این موارد هرچه که رژیم می گوید صددرصد راست است و با لعنت بر منکرش، آن ها را در بوق و کرنا کرده و با قاطی کردن آب و مبالغه گوئی شناخته شده خود، آن ها را به عنوان سندی کوبنده نسبت به حضور گسترده خود در متن جنبش در چهار گوشه جهان جار بزنند و بخورد دیگران و قدرت های حامی خود بدهند. در حالی که همه می دانند که جمهوری اسلامی از دیرباز به عنوان یک شگرد شناخته شده برای تخطئه اعتراضات مردم همیشه نیاز داشته است که آن ها را به دشمنان نظام و بویژه با وقوف به عدم محبوبیت مجاهدین در میان مردم، به آن ها منتسب کند تا هم انزوای خود را به پوشاند و هم برای معترضان پرونده سازی کند و هم با سیلی صورت خود را در انظار عمومی و جهان به عنوان این که دارد «با مشتی تروریست» مبارزه می کند سرخ نگهدارد. اگر مطلق سازی دوگانه نظام و دشمن را از حکومت اسلامی بگیرید چیزی از آن باقی نماند، هم چنان که اگر همین دوگانه سازی رژیم و مجاهدین را از قلوی دوم و نارس اسلام سیاسی که در حسرت دوری از قدرت تاقتش تاق شده و هم چنان بخود می پیچد بگیرید، چیزی از آن باقی نخواهد ماند!

ج- گرچه رسم است که عموما مردم «مرده های زنده شده» را بدشگون می دانند و می ترسند و فاصله می گیرند. از دیرباز این پرسش مطرح بوده است که آخر چرا در این مملکت مردگان باید برای زندگان تعیین تکلیف کنند؟! آیا در جامعه ایران مردگان در پس وجود و ذهن زندگان، هم چون جهان برزخ، جاخوش کرده اند و به زیست خود ادامه می دهند تا به گاه دست دادن فرصت، به ناگهان از زیر خاک بر خیزند و با روبیدن گرد و خاک از سر و صورت خود، هم چون زامبی ها و جسدهای متحرک وارد دنیای زندگان شوند؟! هرچه که باشد چندین دهه است که در جامعه ما رسما مردگان بر زندگان حکم می رانند و ما با نوعی تراژدی رژه زامبی ها مواجهیم و بهمین دلیل مبالغه نیست که از نبرد مردگان و زندگان به عنوان بخشی از واقعیت موجودی تاریخ خودمان سخن بگوئیم. و باز هرچه که باشد رجوی هم از تبار همین مردگانی است که سودای حکم راندن بر زندگان را داشته و دارند. بجای پاسخ روشن و سرراست به این پرسش معلق مانده در فضای ذهنی افکار عمومی که سال هاست می خواهد بداند که او در کجا دفن شده و چطور هی بین دنیای باقی و دنیای فانی تردد می کند و اصلا چرا او لذایذ جاودانی آن دنیا را به لذایذ گذرا و کوچک این جهانی ترجیح می دهد؟! بجای پاسخ به این پرسش ها توسط خود این زامبی یا سازمان متبوع اشان، مسعود رجوی دوباره زنده شده و به منشور ده فرمانی اشاره می کند که معمولا در زیربغل ناجیان بزرگ -هم از نوع واقعی و هم از نوع قلابی اش- موجود هست:

مردم ایران! کانون ها و شهرهای شورشی و هزاران اشرف برپا کنید! البته نباید غافل بود که ناجی قلابی و بدلی ما این «راهبرد بزرگ و نجات بخش» خود را نیز از روی نسخه اصلی - خامنه ای و سخنان او - کپی کرده است. چرا که وی وانموده است و نسخه المثنا و بیرنگ نسخه اصلی! چنان که در ارجاع به منابع این نوشته هم می توانید مشاهده کیند متن پیام فرمانده کل ارتش آزادیبخش، با کلیپی از سخنان خامنه ای همراه است که در آن خامنه ای و دیگر سردمداران نظام سخت از خیزش دیماه به دلیل آن که مراکز ثقل آن در شهرهای کوچک بود و نیروهای رژیم را که بنا به سیاق معمول در شهرهای بزرگ به حال آماده باش بودند غافلگیر کرد. از همین رو حاکمیت با بررسی آن به «نقشه دقیق دشمنان» برای ایجاد کانون های شورشی در شهرهای کوچک و... و حرکت به سمت شهرهای بزرگ پی برد که کل این ماجرا در سخنان خامنه ای بازتاب یافته است. سردمداران رژیم البته از مدت ها پیش به این واقعیت که اکثریت حمایت مردمی شهرهای بزرگ بخصوص تهران را از دست داده اند وقوف داشتند، اما تصور نمی کردند که پایگاه حمایتی آن ها در شهرهای کوچک هم فروپاشیده باشد. بهمین دلیل با خیزش و شورش این شهرها سخت غافلگیر و نگران آینده خود شدند و نیاز مبرم داشتند که برای توجیه غافلگیری و ضعف خود و نیز البته تخطئه اعتراض های مردمی، دستاویزهای توجیه کننده ای داشته باشند. از این رو در اتاق های فکر و توسط دستگاه امنیتی اشان به بررسی این معما پرداختند. طبیعی بود که آن ها با فراست ذاتی خود به سرعت دست دشمنان خارجی را در این توطئه سازمان یافته کشف کنند، و سناریوئی را که خامنه ای به افشاء آن پراخت به پرورند. بدیهی است که هیچ قدرت مستبدی نمی گوید که من پایگاه اجتماعی ندارم، چرا که اعتراف به چنین حکمی به معنای اذعان به انزوا و انتحار سیاسی خواهد بود. او تنها می تواند با انتساب اعتراض ها به اقلیتی که گویا آلت دست دشمنان و توطئه های آن ها شده اند، ضعف خود را به پوشاند. حال مجاهدین و مشخصا مسعود رجوی که هم چون پارالل، وانموده و پارازیت سیستم و رهبران آن عمل می کند، با مهندسی معکوس، سخنان خامنه ای را دستمایه ده فرمان جدید خود ساخته است.

چ- گفتیم که مجاهدین بلحاظ برنامه و ساختار و سرشت خود از زمره مردگان و نسخه بدلی و المثنای نسخه اصلی است که چندین دهه است که در جامعه ما بر زندگان حکم می رانند. حال، تحقق سودای حکم راندن نسخه بدلی بر زندگان را در حالی که نسخه اصلی- حکومت اسلامی- خود به انحطاط و گندیدگی کامل رسیده و مردم ایران نیز بیزار از سلطه گذشته بر آینده و مردگان بر زندگانند، تا چه اندازه می توان جدی گرفت؟ آیا تاریخ تراژیک دیروز می تواند بار دیگر و این بار ولو به شکل کمیک خود را بر روی صحنه ظهور کند؟ بی تردید پاسخ هرچه باشد دومی از جنس ظهور حباب برروی بستر آب هست. مجاهدین با استعانت از دو عامل می کوشند که خود را به صحنه سیاسی ایران تحمیل کنند: نخست با استعانت از حمایت فعال از جانب قدرت های بزرگ غربی و بطور مشخص مستظهر به لابی خود در دولت آمریکا و قدرت نمائی از این منظر و ایفاء نقشی هم چون اسب تروا، و دیگری با پوشاندن چهره واقعی و حرکت با چراغ خاموش و پرسه زدن با ماسک بر چهره در لابلای شبکه ها و جنبش ها. در جهان امروز هم،‌ به دلیل بحران خلأ سیاسی و اجتماعی و قرار داشتن در دوره پوست اندازی و انتقال دردناک نظم کهنه موجود به نظمی نوین، ظهور ناگهانی و چه بسا به همان سرعت مرگ ناگهانی این گونه حباب های سیاسی به خودی خود امر عجیبی نیستند. این که این حباب ها قبل از ترکیدنشان تا چه حد بتوانند دوام بیاورند و تا کجا پیش بروند به عوامل گوناگون و پیچیده ای بستگی دارند، و از جمله به این که به عنوان کارت بازی چند دست توسط بازیگران جهانی در شطرنج سیاس مورد مصرف قرار گیرند. اما در این میان بعید است که مردم ایران و آن اکثریت بزرگی که به دنبال مطالبات واقعی و زمینی خویش و کسب آزادی و عدالت اجتماعی به دست خویش هستند و تجربه بزرگ و تلخ گرفتار شدن در وادی سراب گون را نیز در برابر خویش دارند، بخواهند بار دیگر با وساطت ناجیان و رهبرانی که قدرت ها برای قالب گیری و کنترل جنبش ها و بیرون کشیدن ماهیت واقعا دموکراتیک و ضدسیستمی آن در سودای حقنه کردن آن ها به جنبش ها هستند، مردگان را از ماه بر زمین برکشند. مومیائی ها بهتراست آرام در گور خود بخوابند!

*- در معنای ظهور مومیائی اول نیز مطلبی نگاشته بودم که متأسفانه در تراکم رویدادها و اولویت بندی ها فرصت انتشار نیافت که البته با ادیت مجدد و روزآمد کردنش آن را منتشر خواهم کرد.

منابع:
سرنگونی محتوم، پیروزی محتوم: پیام شماره ۸ آرتش ازادیبخش و مسعود رجوی:
https://www.youtube.com/watch?v=zW23nJx79PU

چه کسی می گوید مسعودرجوی زنده نیست؟!:
news.gooya.com