نامه رامین حسین پناهی زندانی محکوم به اعدام؛ به کسانی که دوستشان دارم
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۴ فروردين ۱٣۹۷ -
٣ آوريل ۲۰۱٨
رامین حسین پناهی، زندانی محکوم به اعدام محبوس در زندان مرکزی سنندج که طی روزهای اخیر ممنوع الملاقات شده است با نگارش نامهای نسبت به برخوردهایی که از طرف مسئولان امنیتی و قضائی با خود و خانوادهاش شده واکنش نشان داده است. آقای حسین پناهی در روز دوم تیرماه از سوی نیروهای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی بازداشت شد و در تاریخ ۵ بهمنماه ۱۳۹۶، در حالی که تنها یک جلسهی دادگاهی برای او برگزار شده بود، از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی سعیدی و یکی دیگر از قضات به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و عضویت در کومله به مجازات اعدام محکوم شد. پرونده این زندانی سیاسی جهت بررسی به شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور شهر قم فرستاده شده است. آقای حسین پناهی در قسمتی از این نامه نوشته است “افشین به هشت سال و نیم زندان محکوم شده است و در انتظار پایان حکم و بازگشت به خانه است و من هم به اعدام محکوم و ممنوع الملاقات شدهام و نمیدانم که بعدها چه میشود. بیش از هر چیز و هر کس به قلب داغدیده و حسرتهای مادرم فکر میکنم از اینکه چگونه این روزها را تحمل کرده است یا تحمل میکند.”
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، رامین حسین پناهی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام محبوس در زندان مرکزی سنندج با نگارش نامهای با اشاره به دغدغههای انسانی و اجتماعی خود، نسبت به برخوردهایی که از طرف مسئولان امنیتی و قضائی با خود و خانوادهاش شده واکنش نشان داده است.
متن کامل این نامه را به نقل از هرانا بخوانید:
به کسانی که دوستشان دارم
نمیدانم از کجا شروع کنم، از کشتهشدن اشرف یا از حکم اعدام برادر بزرگمان انور حسینپناهی، شکستهشدن هر روزهی قامت پدر و اشکهای بی پایان مادرم. از خواهران داغدیده و سایهی ترس و نگرانی که هر روز و هر ساعت در تک تک لحظاتی که تنها یا دور هم بودیم، بگویم. دست سرنوشت و تقدیر، من را در مکان و شرایط قرار داده که روزی برادر بزرگم انور حسین پناهی، آن را تجربه کرد. شاید ادامهی حرفهایم از اینجا کمی راحتتر است برای اینکه با افشین، برادری که از من بزرگتر است و با هم در یک زندان هستیم، این نامه را مینویسم. افشین به هشت سال و نیم زندان محکوم شده است و در انتظار پایان حکم و بازگشت به خانه است و من هم به اعدام محکوم و ممنوع الملاقات شدهام و نمیدانم که بعدها چه میشود. بیش از هر چیز و هر کس به قلب داغدیده و حسرتهای مادرم فکر میکنم از اینکه چگونه این روزها را تحمل کرده است یا تحمل میکند.
زمانی به این فکر میکردم که این همه رنج و این همه ترس از کجا میآید و دلیل واقعی ظلمی که به خانوادهی من روا میرود چیست. امروز و همهی روزها و لحظاتی تلخی که از همان نوجوانی تجربه کردهام بیش از پیش جواب روشن این سوالات را میدهند؛ همیشه دوست داشتهایم با کسانی که میشناسیم، با همسایهها، با افراد جامعه و مردمی که با آنها در مکانی که زندگی کردهایم صمیمی باشیم و احساس نزدیکی کنیم و در خوشی و ناخوشی در کنار هم باشیم. امروز فکر میکنم این درسها را پیش از هر کسی از مادر و پدرم یاد گرفتهام. چرا باید کارگران اینگونه زندگی کنند؟ چرا باید کودکان کار کنند و رنج بکشند؟ چرا باید زنان و مادرانمان این همه رنج و مرارت تبعیض را تحمل کنند؟ چرا مکانی که در آن زندگی میکنیم و در آنجا بزرگ شدهایم آتش بگیرد و آلوده شود؟ و چرا نباید همهی ما آزاد باشیم و در کنار هم آزادی را تجربه کنیم؟
کم نیستند کسانی که این سوالها را با صدای بلند پرسیده و به جرمهای گوناگون محکوم شدهاند: محاربه، ضد انقلاب، وابسته به گروههای تروریستی، شبکههای جاسوسی استکبار و عضویت در گروههای معاند. من هم یکی از همان کسانی هستم که در جستوجوی جواب این سوالها بودهام و تلاش کردهام که برای تک تک سوالاتی که داشتهام پاسخی درخور بیابم؛ از طریق دفاع از فعالیت مدنی و سیاسی، زیست محیطی، حقوق بشری، دفاع از حقوق کودکان، زنان و کارگران و تمامی کسانی که همدل و همدرد بودهایم.
امروز بیش از هر روز دیگر از این صمیمیت و دوستداشتن و عشق به مردم لذت میبرم و از اینکه در کنارشان هستم احساس غرور میکنم. اینکه لحظات سخت هشت سال و نیم حبس افشین را میبینم بغض گلویم را میگیرد اما با وجود اینکه انتظار حکم اعدام، لحظات دردآوریست اما ارزش و غرور ایستادن در کنار مردمی که آنها را دوست دارم، طبیعتی که در آن زندگی کردهام و کارگرانی که با آنها کار کردهام، از رنج این لحظات میکاهد و به من، افشین و خانوادهام غرور میبخشد. برایتان مینویسم.
رامین حسین پناهی
زندان مرکزی سنندج
رامین حسین پناهی پیش از این نیز در تاریخ ۱ اسفند ۹۶ به مدت ۱۰ روز ممنوع الملاقات شده بود.
|