پرسش ها و هشدارهای عفرین


آیدین صورتگر


• واکنش سیاسی توده های کرد نسبت به تجاوز ترکیه، نه فقط در کردستان سوریه که در کشورهای منطقه و در سطح دنیا، ریشه در این تقابل دیرینه ـ در این تضاد حل نشده ـ دارد. اگر از دل تضادهای به هم گره خورده و پیچیده منطقه، این واقعیت تشخیص داده نشود، اگر رفتار و موضع سیاسی در قبال وقایع منطقه بی توجه به این واقعیت اختیار شود، سرانجامی جز انفعال و خنثی ماندن در این صحنه‍ی متحول ببار نخواهد آورد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۰ فروردين ۱٣۹۷ -  ٣۰ مارس ۲۰۱٨


شنبه‍ی گذشته (۲۴ مارس) تظاهراتی گسترده علیه تجاوز نظامی رژیم اردوغان و مزدوران جهادی اش به کردستان سوریه و در اعتراض به کشتار مردم عفرین، به طور همزمان در کشورهای مختلف برگزار شد. این آخرین حرکت از سلسله اعتراضاتی بود که نزدیک به سه هفته (از زمان آغاز هجوم ارتش ترکیه به این منطقه) در پایتخت ها و شهرهای بزرگ و کوچک اروپا جریان داشت. هفته ای پیش از این، بسیاری از تظاهرکنندگان فکر می کردند فشردگی جمعیت عفرین و ادامه‍ی ورود نیروهای جدید به شهر با هدف مقاومت، دولت اردوغان را دچار تردید می کند. فکر می کردند ارتش ترکیه در هراس از عکس العمل جهانیان به پای کشتار گسترده نمی رود. اما جلادان با بمباران تنها بیمارستان شهر نشان دادند که این فکر، توهم است و بس. چراغ سبز کشتار را واشینگتن و مسکو و بروکسل روشن کرده بودند. دعای خیر تهران و دمشق هم بدرقه‍ی راه قصابان آنکارا بود.

در جمع تظاهر کنندگان، خشم می دیدی و بهت و احساس درماندگی. خشم و بهت از وحشیگری و وقاحت پایان ناپذیر رژیم اردوغان. احساس درماندگی در برابر همدستی آشکار قدرت های امپریالیستی با قاتلان و سکوت عامدانه‍ی رسانه های غرب. شاید خیلی های شان انتظار داشتند که این بار عفرین همان جریانی را راه بیندازد که کوبانی راه انداخت؛ آتش امید را در دل مردم روشن کرد و با حمایت گسترده‍ی جهانی روبرو شد. اما آن روزها داعش بود و هراس اروپایی ها از «ناامنی» و منفعت به هم گره خورده و مقطعی قدرت های امپریالیستی و تبلیغات پر سر و صدای رسانه های غرب که از تاثیرش بر افکار عمومی نباید غافل شد. امروز، «خطر داعش» رنگ باخته و منفعت آمریکا و اروپا در حفظ و تحکیم ناتو در برابر رقیبان روسی است و اتئلاف های نظامی و صف بندی های سیاسی در خاورمیانه چنان شده که بخشی از چپ ها و جریان های ضد سرمایه داری غرب حاضر نیستند پشت رهبری جنبش کردستان سوریه را بگیرند؛ چون این کار را نهایتا و عملا به سود حضور امپریالیسم آمریکا در منطقه می دانند.

نمی دانم در میانه‍ی بهت و خشم، کسی به این فکر می کرد که پراگماتیسم و «سیّال» کردن اصول انقلابی، معنایی جز بی دورنما کردن انقلاب و جهت گم کردگی توده ها ندارد. کسی به این فکر می کرد که سیاست را بر اساس «دشمن دشمن من دوست من است» طراحی کردن، نیروهای مردمی را به سمتی می راند که نیروهای قدرتمند صاحب دولت و سرمایه و استراتژی ترسیم می کنند؟ کسی به این فکر می کرد که نتیجه‍ی این کار، از کف دادن نقاط قوت در جنگ با دشمنان رنگارنگ منطقه ای است؟ نتیجه اش از دست رفتن دستاوردها و مهم ترین آن ها یعنی اعتماد و حمایت توده ها و روحیه فداکارانه مردم در نتیجه تحمیل شکست هایی از نوع عفرین است؟ بحث های گوشه و کنار تظاهرات نشان می داد که یکی از نتایج این سیاست، زیر سوال رفتن استراتژی انقلابی و امکان پیشبرد جنگ انقلابی و ساختن جامعه و ساختار سازماندهی متفاوت و آلترناتیو در ذهن شکست خوردگان است. بر چنین بستر ذهنی است که «راه حل های سیاسی مورد پذیرش جامعه جهانی» جا می افتد: همان حکایت بی سرانجامِ تلاش برای جا باز کردن در میان تضادها و رقابت های منطقه ای، تا شاید روزی سهمی از کیک قدرت سیاسی و اقتصادی نصیب مان شود.

مونیتورهای بزرگ در حاشیه‍ی میدان ها، فیلم بمباران عفرین و کشته ها و زخمی های غیر نظامی و شماری از مبارزان مسلح را در حال مقاومت در آخرین سنگرها نشان مان می داد. سرودهای انقلابی به ما از مقاومت تا آخرین نفس و آخرین نفر می گفت. اما همه می دانستند که جنگ در شرایط نابرابر، هر اندازه هم که از پشتیبانی مردمی برخوردار باشد، هر اندازه هم که علیه ستمگران خونریز حقانیت داشته باشد آسان پیش نمی رود. بغرنج، دشوار، پیچیده. این ها صرفا کلماتی روی کاغند. و تا زمانی که صرفا با حرف و نوشته سر و کار داریم، می شود پرچم انقلاب در دست از دل دشواری ها و پیچیدگی ها به آسانی با عبور کرد و به فردای روشن رسید. اما در گرداب واقعی تضادها و رقابت های خونین، به ویژه زمانی که در جایگاه رهبری یک جنبش توده ای نشسته باشی و ساختاری حکومتی ـ هر چند شکننده و موقتی ـ بر پا کرده باشی، مسئولیت زندگی و روحیه و آینده مردم را به دست گرفته ای. حرف بی حساب و عمل نسنجیده ات می تواند به قیمت قربانی شدن هزاران نفر تمام شود. تصمیم به ایستادن و عقب ننشتن از سنگرهای مقاومت یک شهر می تواند جنبش را چنان به خاک و خون بکشد که تا مدت ها نتواند خود را از زیر آوار روحیه باختگی و نومیدی بعد از شکست بیرون بکشد.

در جمع تظاهرکنندگان، بحث بود و پرسش های گزنده. این مردم همان ها بودند که طی سه هفته‍ی گذشته بارها در تظاهرات های شان فریاد کرده بودند «ما خواهان راه حل سیاسی برای کردستان هستیم». ادامه‍ی پیشروی ارتش ترکیه و همراهی قدرت های امپریالیستی و مرتجعین منطقه با این حرکت و سرانجام سقوط عفرین، این شعار را دود کرد. پوچی و ناکارآمدی اش را نشان داد. حالا می پرسیدند آیا اصلا می توان در برابر تکنولوژی تسلیحاتی برتری که امپریالیست ها در اختیار ارتش ترکیه (بازوی شرقی ناتو) گذاشته اند ایستادگی کرد؟ آیا مقاومت عفرین پیشاپیش محکوم به شکست نبود؟ دیگرانی بودند که می گفتند سرنوشت سایر مناطق کردنشین، از سوریه گرفته تا منطقه‍ی شنگال در عراق، به سیاست منطقه ای ترامپ و تغییرات جدید در کابینه‍ی آمریکا وابسته است. اگر آمریکا اردوغان را تهدید کند و به بقیه‍ی بازیگران صحنه‍ی جنگ نشان دهد که از اینجا به بعد حاضر به عقب نشینی نیست، شاید وضعیت برای کردها بهتر شود. کسانی هم فراخوان پ. ک. ک. به انجام عملیات و درگیری مردم با نیروهای ترکیه در منطقه‍ی کردستان را انتظار می کشیدند و این را، تنها راه برگرداندن ورق و به شکست کشاندن تجاوز نظامی اردوغان می دانستند. در این میان، کمتر کسی به نقاط ضعف پایه ای و شکنندگی و بحران نظام جهانی سرمایه داری فکر می کرد. کمتر کسی به ظرفیت های پنهان و روندهای غیرقابل مهاری که می تواند از دل آشفتگی و جنون و جنایت این سیستم و اربابان و حافظانش سر بلند کند فکر می کرد. کمتر کسی به فکر انقلاب اجتماعی در کل منطقه با وجود گوناگونی ها و ویژگی های هر کشور و یافتن راه های تدارک این انقلاب و ساختن ابزار مورد نیاز برای انجامش بود. کمتر کسی فکرش ورای «ملت ستمدیده‍ی من» می رفت. سیاست کمونیستی و نگرش انترناسیونالیستی حضور نداشت. آلترناتیو انقلابی در برابر سیستم غایب بود.
اما آنچه بر عفرین گذشت یک واقعیت مهم دیگر را هم به نمایش گذاشت. نشان داد که سیاست قدرت های امپریالیستی و دولت های مرتجع و ستمگر منطقه، بر هم نخوردن مرزهای توافق شده است. آن ها می خواهند ساختارهایی را که برای چندین دهه حافظ نظام های استثمار طبقاتی و سلطه‍ی امپریالیستی بوده حفظ کنند. آن ها اجازه تشکیل دولت ملی و حق تعیین سرنوشت به ملت های ستمدیده نمی دهند. آنچه می بینیم اعمال تبعیض در عرصه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است و ادامه‍ی سرکوب و در صورت لزوم تشدید سرکوب از جمله به شکل تجاوز نظامی. به همین صراحت. حرکت دولت ترکیه و ائتلاف اردوغان ـ گرگ های خاکستری و ناسیونال شووینیست های آتاتورکی علیه ملت کرد یک اقدام ستمگرانه ملی است. علیرغم حضور و تداخل تضادها و منافع و رقابت نیروهای طبقاتی گوناگون از جمله امپریالیسم آمریکا و امپریالیسم روسیه، جنگ نیروهای سیاسی ـ نظامی کرد با ارتش ترکیه یک جنگ نیابتی نیست. طرفین این جنگ، ماهیت یکسان ندارند. این جنگ، علیرغم دست اندازی و مداخله و آلوده سازی امپریالیسم آمریکا، علیرغم جهت گیری و اهداف طبقاتی رهبران کردستان سوریه، تضاد ملت ستمدیده و ملت ستمگر را بازتاب می دهد. واکنش سیاسی توده های کرد نسبت به تجاوز ترکیه، نه فقط در کردستان سوریه که در کشورهای منطقه و در سطح دنیا، ریشه در این تقابل دیرینه ـ در این تضاد حل نشده ـ دارد. اگر از دل تضادهای به هم گره خورده و پیچیده منطقه، این واقعیت تشخیص داده نشود، اگر رفتار و موضع سیاسی در قبال وقایع منطقه بی توجه به این واقعیت اختیار شود، سرانجامی جز انفعال و خنثی ماندن در این صحنه ی متحول ببار نخواهد آورد، علیرغم هر شعار و هر ادعا.