کرمانشاه
یک سروده و یک نوشته


یوسف صدیق


• خدایی
که در تو می گرید؛
در آسمان ها نیست. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ آذر ۱٣۹۶ -  ۲۲ نوامبر ۲۰۱۷


 (١)
خدایی
که در تو می گرید؛
در آسمان ها نیست.
آه، ای عزیزکم
ای روح غارت شده !
به ویرانه های قلبم
خوش آمدی !
.

(٢)
ازمجموعه نوشته های ''کتیبه های بنفش''

سحرگاهان بال پرواز از لاک ام بیرون می زند. باند پروازم، سنگ برکه ای ست که از آسمان، تنها رنگ سپیده دمانش را می پسندد.
همیشه سیاره ای انتظارم را می کشد؛ سیاره ای با تاکستان های ارغوانی و کشمش هایی که به انگور بازمی گردند.
در هر تاکستان قهوه خانه ای ست. آن جا فضانوردان قهوه می نوشند و در تلفن های همراه اخبار کهکشان را دنبال می کنند.
من و چند نرگس تبعیدی هم بیرون می نشینیم و لحظه های خمار خالی از خاطره را پر می کنیم.
قدیم تر ها چند بهار از تقویم کهکشان می چیدم و به نرگس ها هدیه می دادم. این روزها اما، بهار هم سهمیه بندی شده است.
امروز برتراند راسل آنجا بود و بحث ''امتحان الهی'' را نقد فلسفی می کرد...
در باز گشت، تمام راه به بیستون، به شیرین و به فرهاد فکر می کردم.

یوسف_صدیق
آبان ۱۳۹۶
زلزله_کرمانشاه