گفتگوی"ویکلی ورکر" ارگان حزب کمونیست بریتانیا با شالگونی
ایران ، کردستان و چپ
در خاورمیانه چگونه می توان به یک اتحاد کمونیستی اصولی دست یافت؟


• رفراندوم استقلال در اقلیم کردستان عراق در شرایطی راه اندازی می شد که مدت ها پیش از آن، بخش بزرگی از کردها، پس از سال ها مبارزه برای استقلال به این نتیجه رسیده بودند که همزیستی دموکراتیک ملیت ها و اقوام مختلف بهترین راه دستیابی به دموکراسی و همچنین حق تعیین سرنوشت ملی است. این راه حل اکنون در میان کردهای ترکیه آشکارا غلبه دارد و تجربه انتخابات ترکیه نشان داد که بهتر از هر راه دیگری می تواند به تقویت جنبش های زحمتکشان و همبستگی نیروهای مترقی کمک کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱٣ آبان ۱٣۹۶ -  ۴ نوامبر ۲۰۱۷



 •ارزیابی تان از اوضاع کنونی خاورمیانه و ایران پس از توافق هسته ای و سپس عدم تأئید آن از طرف دونالد ترامپ چیست؟

اکنون سال هاست که خاورمیانه در چنگال بحرانی ویرانگر دست و پا می زند و گرفتار جنگ بین المللی تمام عیاری است که همه طرف های درگیر در آن ، در شروع و تداوم این آدمخواری هولناک سهم انکارناپذیری دارند و البته نقش دولت های امریکا ، انگلیس و فرانسه و متحدان منطقه ای آنها و به ویژه سلطنت های نفتی خلیج فارس ، در این فاجعه تعیین کننده است. این مصیبت بزرگ با پیروزی همه جانبه جمهوری خواهان امریکا در انتخابات نوامبر سال گذشته عمق و گستره بیشتری پیدا کرده و با هدف هایی که دولت ترامپ دنبال می کند ، نقطه پایانی برای آن در افق دیده نمی شود. فراموش نکنیم که دولت ترامپ نخستین دولت آمریکاست که علناً اعلام می کند که در پی تغییر رژیم ( البته "مسالمت آمیز" !!) در ایران است ؛ می خواهد سفارت امریکا را به بیت المقدس منتقل کند ؛ و با صراحت بی سابقه ای در جمع رهبران حکومت های خودکامه عربی می گوید با حقوق بشر کاری ندارد و فقط از آنها می خواهد هر طور شده تروریسم اسلامی (البته ضد امریکایی) را برچینند. در بحران خاورمیانه اکنون چند مسأله برجستگی ویژه ای دارند و احتمالاً پی آمدهای مهمی خواهند داشت:
۱- همسویی و نزدیکی اسرائیل و سلطنت های نفتی خلیج فارس که از سال ها پیش شروع شده ، اکنون دارد به یک ائتلاف عملی آشکار میان ناتانیاهو و ملک سلمان سعودی تبدیل می شود که اثرات آن روی مسأله فلسطین و صف آرایی های کل دنیای عرب بسیار مهم خواهد بود.
۲ - خاندان سعودی به دنبال حوادث دو دهه اخیر خاورمیانه ، آینده خود را در خطر می بیند و بنابراین می کوشد از طریق یک سیاست خارجی فعال تر و تهاجمی تر ، حکومت های عرب را زیر هژمونی خود درآورد و خاورمیانه را به منطقه ای امن برای منافع پادشاهی سعودی تبدیل کند ، اما خودِ همین سیاست نقداً به آشفتگی های بزرگی دامن زده و سعودی ها را با دردسرهای بزرگی روبرو ساخته است. زیرا اولاً تلاش آنها برای مقابله با حرکت های شیعه ، نه تنها رویارویی آنها را با جمهوری اسلامی تشدید کرده ، بلکه در یمن ، بحرین و حتی "ایالت شرقی" خودِ عربستان سعودی (یعنی بستر مهم ترین ذخایر نفتی این کشور) وضعیت فوق العاده ای به وجود آورده است که بعید است بتوانند آن را مهار کنند. مثلاً فاجعه انسانی وحشتناکی که دولت سعودی در یمن به وجود آورده ، برای منطقه خاورمیانه از فجایع سوریه مصیبت بارتر و بحران سازتر خواهد بود. ثانیاً تلاش عربستان سعودی برای قلع و قمع شبکه های اخوان المسلمین ، نقداً به رویارویی آنها با دولت قطر کشیده شده و "شورای همکاری خلیج" را در آستانه تلاشی قرار داده و حتی رابطه عربستان سعودی و امارات متحد عرب را با دولت اردوغان در ترکیه نیز بحرانی کرده است.
۳ - در جنگ داخلی سوریه با مداخله موثر نیروی هوایی روسیه ، توازن نیرو تقریباً به صورت قطعی به نفع رژیم اسد به هم خورده و از این طریق روسیه برای اولین بار پس از فروپاشی اتحاد شوروی به نیروی مهمی در معادلات خاورمیانه تبدیل شده است ؛ نیرویی که امریکا و اورپا نمی توانند آن را نایده بگیرند.
۴ - در ترکیه پس از دهه ها سلطه "کمالیسم" و تأکید بر سکولاریسم ، با شکل گیری دیکتاتوری شخصی اردوغان، عملاً جدایی دین و دولت بی معنا می گردد و سرکوب کردها یک بار دیگر شدت می یابد ؛ عقب گردی که ممکن است اولاً به رویارویی های طولانی و بزرگی در این کشور دامن بزند و ثانیاً بحران چند وجهی خاورمیانه را تشدید کند.
۵ - جمهوری اسلامی که روزی می خواست همه مسلمانان را در مقابل "شرق" و "غرب" متحد کند ، اکنون مجبور شده به نقش متحد کننده فرقه های گوناگون شیعه در مقابل سنی ها قناعت کند و با بهره برداری از این دشمنی های فرقه ای به یک قدرت منطقه ای تبدیل شود. اما ساختن نیروهای نظامی مشابه "حزب الله" لبنان در سوریه و عراق ، رژیم حاکم بر ایران را شکننده تر کرده است. زیرا اولاً این رژیم را در جنگ فرقه ای عمیقی با سنی ها (یعنی نُه دهم مسلمانان جهان) گرفتار می سازد که در دراز مدت ، پیروزی در آن ناممکن است ؛ ثانیاً خطر رویارویی نظامی با امریکا و متحدان آن را به شدت افزایش می دهد. فراموش نباید کرد که هم اکنون در عراق ، حتی در میان اکثریت شیعیان این کشور ، فاصله گیری از جمهوری اسلامی آغاز شده و در سوریه (که اکثریت جمعیت اش سنی هستند و شیعیان دوازده امامی اقلیتی بسیار کوچک) بدبینی به رژیم ایران به مراتب بیشتر است. در چنین شرایطی است که دولت ترامپ (با پشتیبانی اکثریت کنگره) می کوشد با یک سلسله عملیات ایذایی ، "برجام" را به یک قرارداد بی بهره برای جمهوری اسلامی تبدیل کند تا خودِ رهبری جمهوری اسلامی به کناره گیری از آن کشیده شود. آنها امیدوارند از این طریق ناکامی دولت بوش را در پیش برد طرح تغییر نقشه خاورمیانه بزرگ جبران کنند و با راه اندازی اقدامات مختلف برای "تغییر رژیم" به اصطلاح "مسالمت آمیز" در ایران ، در جهت همان هدف ها پیش بروند.

•تحلیل تان از رفراندوم استقلال در کردستان عراق چیست و تأثیر آن را بر گروه های کرد ایرانی چگونه می بینید؟

رفراندوم کردستان عراق اساساً طرحی بود برای حفظ سلطه خاندان بارزانی در این منطقه و مرعوب و منزوی کردن رقبای سیاسی آنها. این طرح به چند دلیل از آغاز اشتباه بود و محکوم به شکست:
۱ - کردستان عراق نقداً از خود مختاری محکم و همه جانبه ای برخودار است که می تواند آن را در چهارچوب فدرالیسم رسمیت یافته در قانون اساسی کنونی عراق حفظ کند. در حالی جدایی از عراق ، در خوش بینانه ترین حالت ، دولت این منطقه را به دولتی کاملاً وابسته به یکی از همسایه های آن تبدیل می کند. این نوع وابستگی حتی در اتحادیه اورپا خطرناک است تا چه رسد به قانون جنگلی که در منطقه بحران زده خاورمیانه حاکم است. با جدایی از عراق ، دولت اقلیم کردستان ، خواه ناخواه در بهترین حالت به دولتک نفتی دیگری تبدیل می شود شبیه دولتک های نفتی خلیج فارس ، ولی بسیار شکننده تر از آنها ؛ زیرا برخلاف آنها ، زندانی خشکی است در منطقه ای کوهستانی ، بدون دسترسی به راه های دریایی.
۲ - جدایی اقلیم کردستان از عراق حتماً به رویارویی ناسیونالیزم های قومی در خاورمیانه و حتی جنگ های خونین میان آنها دامن خواهد زد. می دانیم که رویارویی ناسیونالیزم های قومی همان طور می تواند به آدمخواری عمومی بیانجامد که رویارویی فرقه های مذهبی. تا همین جا هم به تجربه دیدیم که رفراندوم استقلال کردستان عراق ، بلافاصله رژیم های ترکیه ، ایران و عراق را علیه کردها برانگیخت
۳ - جدایی اقلیم کردستان از عراق ، خواه ناخواه ، اختلافات میان جریان های مختلف کرد را نیز تشدید خواهد کرد؛ هم در داخل کردستان عراق و هم در میان کردهای کشورهای همسایه. زیرا اولاَ پا گرفتن دموکراسی را در داخل خودِ اقلیم با موانع جدی روبرو خواهد کرد و ثانیاً دولت اقلیم را ناگزیر خواهد ساخت برای حفظ موجودیت اش با یکی از دولت های همسایه سرکوبگر کردها ، کنار بیاید. تا اینجا هم تصادفی نبوده که بارزانی به خاطر وابستگی اقتصادی اش به ترکیه ، بهترین رابطه را با حکومت اردوغان داشته که هارترین دشمن کردها ست ، هم در ترکیه و هم در سوریه.
۴ - جدایی کردستان از عراق ، به احتمال زیاد همزیستی شیعیان و سنی های عراق را هم دشوار خواهد ساخت و در نتیجه به از هم پاشی کامل عراق منتهی خواهد شد و خواه ناخواه ، نفوذ ارتجاعی جمهوری اسلامی و عربستان سعودی را در میان فرقه های مذهبی این کشور تقویت خواهد کرد و موج تاریک اندیشی و وحشیگری مقدس مآبان را در منطقه گسترده تر خواهد ساخت. بعلاوه ، به یاد داشته باشیم که تجزیه عراقی به سادگی جدایی چک و اسلواکی نخواهد بود ، بلکه احتمالاً در بعضی مناطق به یک سلسله پاک سازی های قومی هولناک خواهد انجامید ، مثلاً بر سرکنترل کرکوک ، خانقین یا حتی موصل و دور بر آن ، و اینها زخم های خاورمیانه را عمیق تر و ترمیم ناپذیرتر خواهند ساخت.
۵ - رفراندوم استقلال در اقلیم کردستان عراق در شرایطی راه اندازی می شد که مدت ها پیش از آن ، بخش بزرگی از کردها ، پس از سال ها مبارزه برای استقلال به این نتیجه رسیده بودند که همزیستی دموکراتیک ملیت ها و اقوام مختلف بهترین راه دستیابی به دموکراسی و همچنین حق تعیین سرنوشت ملی است. این راه حل اکنون در میان کردهای ترکیه که اکثریت جمعیت کردهای خاورمیانه را تشکیل می دهند ، آشکارا غلبه دارد و تجربه انتخابات ژوئن ۲۰۱۵ ترکیه نشان داد که بهتر از هر راه دیگری می تواند به تقویت جنبش های زحمتکشان و همبستگی نیروهای مترقی کمک کند. در این انتخابات "حزب دموکراتیک خلق ها" (که فقط سه سال از آغاز موجودیت اش می گذشت) با گره زدن جنبش کردهای ترکیه و بسیاری از جریان های چپ این کشور ، توانست به بیشترین آرایی که چپ ها تاکنون در انتخابات های ترکیه داشته اند ، دست یابد. و اگر توطئه های تودرتوی دستگاه های امنیتی دولت اردوغان و اشتباهات رهبران جناح نظامی پ.ک.ک. نبود ، مسلماً می توانست فضای سیاسی ترکیه را در جهت دموکراسی تغییر بدهد. مقایسه این دو راه حل جای تردیدی باقی نمی گذارد که نه تجزیه کشورهای منطقه ، بلکه همزیستی دموکراتیک و داوطلبانه همه ملت ها ، اقوام و اقلیت هاست که می تواند راه دموکراسی و آزادی را به روی مردمان منطقه خاورمیانه بگشاید ؛ این راهی است که در میان جریان های مترقی کرد در کشورهای دیگر نیز ، دیر یا زود پذیرفته خواهد شد.
اما متأسفانه اکثر سازمان های سیاسی کرد ایران از رفراندوم استقلال کردستان عراق حمایت می کردند و می کنند و به نظر می رسد تحت تأثیر احساسات و شعارهای ناسیونالیستی ، خود نیز عملاً به طرف راه حل های تجزیه طلبانه غلتیده اند و حق تعیین سرنوشت ملی را اساساً به معنای جدایی تفسیر می کنند.

•اخیراً سازمان شما از "شورای همکاری گروه های چپ و کمونیست" بیرون آمد و شما اعلام کردید که این کار به خاطر توهم بعضی گروه هایی بوده که فکر می کنند "تغییر رژیم از بالا" می تواند به دموکراسی و حتی سوسیالیسم بیانجامد. می توانید دلائل جدایی تان از این ائتلاف را توضیح بدهید؟

سازمان ما از آغاز موجودیت اش همیشه خواهان ایجاد یک بلوک نیرومند طبقاتی از طریق اتحاد و ائتلاف جریان های چپ بوده و اکنون بیش از دو دهه است که ما رسماً خط "اتحاد بزرگ هواداران سوسیالیسم" را دنبال می کنیم و پیوستن ما به "شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست" نیز در راستای همین خط بود. حقیقت این است که درک ما از سوسیالیسم با غالب نیروهای گردآمده در این ائتلاف تفاوت زیادی داشته ودارد. زیرا غالب آنها عملاً مرزبندی روشنی با سوسیالیسم قرن بیستم یا نظام حزب - دولت های "کمونیستی" ندارند و مرجعیت عموم مردم در تأسیس و تغییر دولت گذار به سوسیالیسم را قبول نمی کنند. با این همه ، ما ضمن طرح و دفاع علنی از درک خودمان و دعوت دیگران به بحث در باره آن ، سعی می کردیم با آنها در زمینه اشتراکات مان همکاری کنیم. اما چرخش "حزب کمونیست ایران" به طرف همکاری با نیروهای کرد ایرانی که بعضی از آنها علناً طرفدار "تغییر رژیم" به کمک امریکا و متحدان آن هستند ، همکاری ما را با این جمع ناممکن ساخت. حزب کمونیست در جواب اعتراضات ما مدعی شد که اصلاً طرحی برای "تغییر رژیم" از طرف امریکا وجود ندارد. این در حالی بود که با روی کار آمدن ترامپ ، دفاع از چنین طرحی علناً از طرف امریکا مطرح می شد و بعضی از سازمان هایی که حزب کمونیست می خواهد با آنها "جبهه ملی نیروهای کرد" ایجاد کند ، علناً در پی جلب کمک های عربستان سعودی و اسرائیل و خودِ امریکا هستند. آنها می خواستند هم در "شورای همکاری" باشند و هم در جبهه کردستانی مدافع "تغییر رژیم" ، و این جز ضمیمه شدن "شورای همکاری" به طرح امریکایی "تغییررژیم" معنایی دیگری نمی توانست داشته باشد. این کار در شرایطی صورت می گرفت که اصل اول "شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست" عبارت بود از "تعهد به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی" ، یعنی سرنگونی از پائین و به وسیله اکثریت خود مردم ایران.

* weeklyworker.co.uk گفتگوی هفته نامه "ویکلی ورکر"، ارگان "حزب کمونیست بریتانیای کبیر" با محمدرضا شالگونی ، از اعضای "سازمان کارگران انقلابی ایران - راه کارگر"