چرا برخی سربازها خودکشی می‌کنند؟
محمد باقرزاده


• درست بعد از تعطیلات سه‌روزه عاشورای ۹۶، از «محمدحسین» عکسی با لبخندی درشت باقی ماند که با چهره‌ای شاد و لبخندی ثابت از رفقایش می‌خواست حلالش کنند. او سربازی خوزستانی بود که با خانواده‌اش در کرج زندگی می‌کرد و در هشتمین ماه خدمتش نه‌تنها دوران سربازی که زندگی خود را با شلیکی به پایان رساند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ آبان ۱٣۹۶ -  ۱ نوامبر ۲۰۱۷



 «شهروند» در ادامه نوشت: محمدحسین، آرام بود هرچند گاهی از مشکلات شخصی‌اش برای دوستان نزدیک‌اش می‌گفت تا این‌که یک اتفاق به ناگاه او را برای همیشه به زیر خاک برد. روایت هم‌خدمتی‌هایش از زندگی سربازی بیست‌و‌چندساله متفاوت است اما شب واقعه را همه یک شکل تعریف می‌کنند: «او حدود ۳ همان شب، اقدام می‌کند. معلوم بود که تصمیم خودش را گرفته و مثل این‌که چیزهایی به بقیه بچه‌ها هم گفته بود؛ اول فشنگ مشقی را درمی‌آورد و با فشنگ اصلی خشاب را پر می‌کند و بعد هم شلیک.» مرگ امیرحسین هیچ‌گاه تبدیل به خبر نشد اما در ماه‌های گذشته اخبار زیادی از حوادث پادگان‌ها و سربازانی که پیش از خودزنی، افراد را دیگری را هم هدف قرار می‌دهند، منتشر شده است؛ سربازانی که از رفتن‌شان غمی ماندگار برای خانواده می‌ماند و تصویری هولناک برای هم‌خدمتی‌ها.

راویان مرگ

«رحمت» و «مصطفی»، حالا و در‌ سال سوم دوران سربازی خود، نگاهی به روزهای رفته دارند. روایتی از زندگی خود و این‌که چه شد دورانی دوساله برای آنها به‌سال سوم و چهارم کشیده شد، از اقدام به خودکشی و روزهای غبارآلود پیش‌رو.

رحمت حرف‌های زیادی برای گفتن دارد: «۱۸فروردین ۹۳ عازم سربازی شدم و آموزشی را هرجور که بود تمام کردم. بعد رفتم تهران و تا برج ۷ آن‌جا خدمت کردم که یک نامه باعث شد کل زندگی من از این رو به آن رو شود. حساب کن سر یک نامه که یک ستوان دوم دست من داد و پشت کامپیوتر تایپ کردم و دست امیر دادم. امیر گفت این چه نامه‌ای است؟ و من گفتم ستوان دو ... امیر شروع کرد به فحش دادن و بقیه روزها هم زخم‌زبان‌ها ادامه داشت تا جایی که مجبور شدم کیس کامپیوتر را به صورت‌اش بزنم...زندگی من از این لحظه جوری شد که پایم به زندان باز شد. یواش‌یواش حس فرار به ذهنم رسید و دو ماه بعد از زندان، زمانی که مرخصی رفتم، دیگر برنگشتم. جوری شد که نه جایی در خدمت داشتم و نه در خانه.»

او اما درنهایت به پادگان برمی‌گردد تا ماه‌های باقی‌مانده را به‌پایان برساند: «تا موقعی که پادگان خوب است همه‌چیز قابل‌تحمل است اما زمانی که فشارها زیاد می‌شود دیگر همه‌چی سیاه می‌شود. خیلی‌ها قصد جدی خودکشی ندارند و می‌خواهند یک ترسی ایجاد کنند، اما من نه. شرایطی که درخدمت داشتم فضای خودکشی را ایجاد می‌کرد تا این‌که آن روز جمعه رسید؛ زمانی بود که خانواده و پادگان از من زده شده بودند. لحظه‌ای که تصمیم را می‌گیری حس خاصی دارد و من حس سرباربودن داشتم؛ احساس می‌کردم تنها اتفاقی که باعث می‌شود همچنان چرخ دنیا بچرخد مرگ من است. طناب را از قبل آماده داشتم و رفتم سمت چهارپایه بزرگ کنار انبار و واقعا مصمم بودم. لحظات آخر هیچ فکری درباره خودم نداشتم و فقط به پدر و مادرم فکر می‌کردم. فقط می‌خواستم یک‌جوری سریع قضیه را تمام کنم. سرظهر، روزجمعه، هیچ‌کس پادگان نبود و نمی‌دانم از کجا مصطفی (دوست صمیمی و هم‌شهری‌ام) رسید، اگر خواست خدا بود چرا هنوز این حس من را رها نمی‌کند؟»

داستان روزهای گذشته بر رحمت مفصل است، روزهایی که هیچ‌کدام مشابه هم نبودند اما همه زندگی او را دشوارتر می‌کردند. او حالا منتظر یک امضا است تا دوران پر فراز و نشیب خدمتش را پایان دهد: «همه‌ اینها به دلیل یک نامه و دعوا بودکه من مقصر نبودم و همچنان ضربه‌اش را می‌خورم تا لحظه‌ای که تمام کنم این زندگی را، کاری که بالاخره یک روز می‌کنم. زندان رفتم و سابقه‌دار شدم، هیچ اعتباری نه پیش خودم و نه خانواده و فامیل ندارم. هیچ راهی برای ادامه زندگی من نیست. اگر این سال‌ها اسلحه دست من بود خیلی پیش مرده بودم. خدمت من را دوایی کرد و خانواده‌ام را هم ازم گرفت. دیگری چیزی برای من نمانده است. از همه بدتر این‌که دیگر وجود و اعتباری برای من نمانده است و احساس اضافه‌بودن دارم. می‌گویند یک ماه درست خدمت کن ولی دیگر از حوصله من خارج است، مخ‌ام نمی‌کشد. بالاتر از سیاهی که دیگر رنگی نیست. یک روزی از جهنم رها می‌شوم. کسی مثل من الان چهارسال است که دارد دست‌و‌پا می‌زند، جواب این بی‌اعتقادی را چه کسی می‌دهد؟»

مصطفی هم در روزهایی تاریک، خانه را به مقصد پادگانی در حمیدیه خوزستان ترک کرد، در پادگان اما کسی از سرنوشت او خبر نداشت یا علاقه‌ای به دانستن گذشته او نداشتند. چهارماه او بدون مرخصی تحمل کرد، گاهی تماسی از پادگان با خانواده و شرایطی که برای او عادی توصیف می‌شد. او بعد از چهارماه به مرخصی آمد اما زمانی که مصطفی به پادگان برگشت دیگر آن آدم روزهای قبل نبود، کسی نبود که با امیدی به آینده خانواده، هر سختی و رفتار بدی را تحمل کند. آن‌طور که خودش می‌گوید خشاب خشاب، قرص ترامادول می‌گرفت تا روزهایش به شب برسند اما خیلی زود خبر به مسئولان پادگان می‌رسد: «بعد از این من در خدمت تبدیل به یک مرده متحرک شدم؛ هر روز قرص و مواد و... تا این‌که دیدم دیگر هیچ‌چیزی برایم ارزش ندارد. از مرخصی محروم‌ام کرده بودند. اسلحه به من نمی‌دادند چون دو سه بار سعی کردم با نمایش خودکشی فضا را برای خودم بهتر کنم ولی بار آخر کار از نمایش گذشته بود. هرچه قرص داشتم، خوردم و دراز کشیدم. یک نامه هم توی کمد‌م گذاشتم که از یک مرده متحرک انتظار زندگی نداشته باشید، برایم سیاه نپوشید و به مادرم بگویید که تا آخرین لحظه به‌یادش بودم، بگویید غم من را نخورد.»

زندگی اما این بار هم برای مصطفی تمام نمی‌شود و بعد از چندساعت و زمانی که نوبت به نظافت او رسید، روی تخت‌اش پیدا شد، معده‌اش را شست‌و‌شو دادند و آن‌طور که خودش می‌گوید بازگشتی دوباره به زندگی. داستانی که مصطفی از روزهای خدمت‌اش تعریف می‌کند مفصل‌تر است...

زمانی که مصطفی به پادگان برگشت دیگر آن آدم روزهای قبل نبود، کسی نبود که با امیدی به آینده خانواده، هر سختی و رفتار بدی را تحمل کند. آن‌طور که خودش می‌گوید خشاب خشاب، قرص ترامادول می‌گرفت تا روزهایش به شب برسند اما خیلی زود خبر به مسئولان پادگان می‌رسد: «بعد از این من در خدمت تبدیل به یک مرده متحرک شدم؛ هر روز قرص و مواد و... تا این‌که دیدم دیگر هیچ‌چیزی برایم ارزش ندارد. از مرخصی محروم‌ام کرده بودند. اسلحه به من نمی‌دادند چون دو سه بار سعی کردم با نمایش خودکشی فضا را برای خودم بهتر کنم ولی بار آخر کار از نمایش گذشته بود. هرچه قرص داشتم، خوردم و دراز کشیدم. یک نامه هم توی کمد‌م گذاشتم که از یک مرده متحرک انتظار زندگی نداشته باشید، برایم سیاه نپوشید و به مادرم بگویید که تا آخرین لحظه به‌یادش بودم، بگویید غم من را نخورد.»

زندگی اما این بار هم برای مصطفی تمام نمی‌شود و بعد از چندساعت و زمانی که نوبت به نظافت او رسید، روی تخت‌اش پیدا شد، معده‌اش را شست‌و‌شو دادند و آن‌طور که خودش می‌گوید بازگشتی دوباره به زندگی. داستانی که مصطفی از روزهای خدمت‌اش تعریف می‌کند مفصل‌تر است...

سرهای شکوفه‌زده

«برجک نگهبانی یک ام‌پی‌تری پلیر معروف با آرشیوی از آهنگ‌ها داشت، خودمان خریده بودیم و سلیقه‌ها تقریبا مشابه بود. محسن اسلحه و پلیر را گرفت و من روانه آسایشگاه شدم، حالش عادی بود، مثل همشه ناخوش. تا پوتین‌هایم را درآوردم و روی تخت دراز کشیدم صدای شلیک را شنیدم؛ صدای ژ۳ از فاصله خیلی نزدیک. همه بیدار شدند و من خیلی سریع خودم را بیرون رساندم. سه تیر اول خشاب، گازی یا مشقی بودند و ۱۷ تیر بعدی جنگی. محسن اسلحه را مسلح و روی حالت تک‌تیر زیرگردن خودش می‌گذارد. صحنه‌ای که من دیدم سری بود که مثل یک گل شکوفه زده بود و وز وز هدفون هم هنوز درمی‌آمد.»

امین که این جملات را می‌گوید دوران آموزشی‌اش را در پادگان خاش و دوره کد را در شمال گذراند و حالا سربازی با ۱۴ماه خدمت در زاهدان است. او می‌گوید هم‌خدمتی‌اش در آن روز درخواست مرخصی داده بود که با آن موافقت نشد هرچند دلیل اصلی خودکشی را این مسأله نمی‌داند: «محسن مشکلات زیادی داشت و همان روز هم، مرخصی می‌خواست که با آن موافقت نشد. اکثر سربازهایی که این فاز را دارند وضع مالی و شرایط خانوادگی درستی ندارند، در پادگان سیگار می‌کشند و مواد مصرف می‌کنند، وقتی هم کسی آنها را ببیند و اطلاع دهد مرخصی آن فرد لغو می‌شود یا زمان نگهبانی آنها را بیشتر می‌کنند که اکثر اقدام به خودکشی‌ها هم در همین زمان نگهبانی اتفاق می‌افتد.»

تصاویر پاک‌نشدنی سربازان از نفس‌افتاده

روایت سربازان از مرگ خودخواسته هم‌خدمتی‌های خود، یک تصویر مشترک دارد و آن پاک‌نشدن صحنه از ذهن، حتی پس از گذشتن سال‌هاست. بعد از هر حادثه منجر به مرگ در فضای نظامی پادگان‌ها، چیزی کم می‌شود و سربازی برای همیشه از بین می‌رود که صحنه پس از مرگش به راحتی از ذهن دوستان نزدیکش پاک نمی‌شود. روز بعد از رفتن هم‌خدمتی‌ها، مانند دیگر روزهای پادگان است با این تفاوت که تصویری جلوی چشم سربازان در تمام پادگان دیده می‌شود.

«سال ۹۳ در پادگان ..... من قسمت بهداری بودم ولی دو ماه اول هر دو توپخانه بودیم. کامل می‌شناختمش، روزهای اول هم یک‌بار هم دعوا کردیم. زیردیپلم بود. آدم بدبختی بود در روستای خیرآباد زندگی می‌کرد. آن دو ماه مدام یک جمله را تکرار می‌کرد که هنوز هم صدای خودش توی گوش من است؛ اسب نفس‌بریده را طاقت تازیانه نیست. دو ماه بعد، من قسمت بهداری بودم و صدای تیر آمد که عادی بود. یک مرتبه سروصدا بالا گرفت و گفتند آمبولانس بیاید؛ توپخانه به بهداری نزدیک بود. من همان شب شیفت بودم. با یک بهیار رفتیم ولی امرلله مرده بود، ما سوارش کردیم و رفتیم بیمارستان. یک‌درصد هم فکر نمی‌کردم که این آدم خودکشی کند؛ عادی بود نه خیلی خوش بود و نه این‌که توی خودش باشد.»

آنطور که پیش از این علیرضا عبدالله زاده، مشاور معاون رفاه اجتماعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته، در سال‌های گذشته تحقیقاتی انجام شده که نشان می‌دهد دست‌کم ۵۰‌ درصد دانشجویان تحصیلات تکمیلی در ایران، برای فرار از خدمت روی به ادامه تحصیل آورده‌اند. فارغ از این تحقیقات، به نظر می‌آید دغدغه‌ای به نام سربازی از ۱۷ و ۱۸سالگی ذهن بسیاری از جوانان ایرانی و خانواده‌هایشان را درگیر می‌کند و هر کسی سعی می‌کند به شیوه‌ای این موضوع را برای خود سامان دهد. درباره تلاش‌ها و رفتارهای عجیب برای دریافت معافیت پزشکی در سال‌های گذشته، گزارش‌های زیادی نوشته شده اما همچنان نزدیک به ۲ میلیون مشمول در شرایط «فرار از خدمت» به سر می‌برند؛ جوانانی که‌درصد بالایی از آنها، از دهک‌های پایین جامعه هستند. چگونه می‌شود روند کنونی را به لحاظ روانی بهبود بخشید.

                                                                         ***
جزئیات حادثه کشته شدن افسر و سرباز وظیفه در کرج


‌ایسنا 12 مهر: رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح البرز گفت: سرباز وظیفه با شلیک دو گلوله فرمانده خود را کشته است.

‌به گزارش ایسنا، رضا حسینی پیش از ظهر امروز در حاشیه گردهمایی مهارت افزایی و تسهیل اشتغال‌ کارکنان وظیفه نیروهای مسلح که در مرکز تربیت مربی‌کرج برگزار شد، با اشاره به جزئیات به قتل رساندن یک نیروی‌ کادر انتظامی توسط سرباز وظیفه در جمع خبرنگاران اظهار کرد: بامداد روز گذشته یک سرباز با تیراندازی به طرف فرمانده خود او را کشته و پس از آن خودش خودکشی می‌کند.

وی افزود: ساعت سه بامداد افسر به قتل رسیده از سرباز می‌خواهد که برای پست دادن آماده شود، ولی سرباز از این‌ کار امتناع می‌کند.

حسینی یادآور شد: با امتناع سرباز، جر و بحث بالا می‌گیرد، ولی در نهایت سرباز به سرپست نگهبانی می‌رود.

وی توضیح داد: این پایان ماجرا نبود، چون این سرباز دو ساعت بعد با اسلحه‌ کلاش سازمانی‌که جهت پست نگهبانی در اختیار داشته به‌ طرف فرمانده خود تیراندازی‌کرده و با دو تیر او را به قتل می‌رساند.

رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح البرز ادامه داد: پس از جان باختن‌کادر نیروی انتظامی، سرباز نیز با اسلحه و شلیک به سر خودکشی می‌کند.

                                                                      ***
خودکشی سرباز کلانتری در شیراز

شیراز _ سرباز وظیفه یکی از کلانتری های شیراز به ضرب گلوله خودکشی کرد.
به گزارش خبرنگار مهر، شامگاه یکشنبه سربازی در یکی از کلانتری های شیراز با شلیک گلوله خودکشی کرد.

دلایل این اتفاق در حال بررسی است.

                                                                   ***
درگیری منجر به خودکشی سرباز وظیفه در بخش آب پخش دشتستان

دادستان عمومی و انقلاب بوشهر از مجروح شدن فرمانده کلانتری مرکزی بخش آب پخش دشتستان در اثر مشاجره لفظی با یک سرباز وظیفه خبر داد و گفت: این سرباز وظیفه پس از مجروح کردن فرمانده کلانتری، اقدام به خودکشی کرده است.

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی دادستانی کل کشور، علی حسن پور دادستان بوشهر گفت: این اتفاق صبح دیروز در محل کلانتری بخش آب پخش دشتستان رخ داده و سرباز وظیفه پس از اقدام به شلیک سه گلوله به سمت مافوق خود که منجر به مجروح شدن وی شده است، با فرار به سمت آسایشگاه کلانتری و پس از چند ساعت مخفی شدن در آنجا و بی توجهی به درخواست ها برای خروج از محل و تحویل اسلحه، اقدام به خودکشی کرده است.

حسن‌پور با اعلام اینکه علت حادثه در دست بررسی است، گفت: بررسی‌های اولیه حاکی از آن است که پس از اعلام تذکراتی به سرباز مبنی بر انجام درست وظایف و پرهیز از ناآرامی، مشاجره‌ای بین او و مافوقش در می‌گیرد که منجر به شلیک گلوله و بروز این حادثه می شود.

***
یک سرباز در پادگان کهریزک چهار نفر را کشت

یک سرباز در میدان تیر پادگان آموزشی کهریزک تهران به روی همقطاران خود آتش گشود و باعث کشته و مجروح شدن چند نفر شد.
بنا بر اعلام روابط عمومی پایگاه هوایی شهید لشگری (مهرآباد، تهران)، این تیراندازی که امروز یکشنبه ۱۵ مرداد رخ داده، چهار کشته و هشت مجروح به جا گذاشته است. یکی از مجروحان حادثه، پایور (کادر ثابت-غیر وظیفه) بوده است.
در بیانیه کوتاه روابط عمومی پایگاه هوایی شهید لشگری گفته شده این اتفاق احتمالا به دلیل مشکلات روحی روانی سرباز ضارب یا چرخش ناگهانی سلاح به وقوع پیوسته است.
....

«اصلا نگران‌کننده نیست»

آمار دقیقی از اقدام به خودکشی سربازان ایرانی وجود ندارد اما اخبار و حوادث یک‌سال گذشته، افزایش این موضوع را نشان می‌دهد هرچند که بیشتر، حوادثی رسانه‌ای می‌شوند که سرباز نه‌تنها به زندگی خود بلکه به زندگی افراد دیگری هم در پادگان پایان می‌دهد. با این همه رئیس اداره سرمایه انسانی سرباز ستاد کل نیروهای مسلح، معتقد است که این وضع «اصلا نگران‌کننده نیست.»