حرف بالای حرف - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
  
    از : جمشید برومند

عنوان : برای peerooz گرامی
شما میدانید که دبیر کل قبلی ناتو روزی رهبر حزب سوسیال دموکرات دانمارک بود و دبیر کل فعلی هم رهبر پیشین حزب دموکرات نروژ می باشد و میشود حدس زد که دبیر کل بعدی کیست. با این ترتیب و با کمک این سوسیال دموکرات ها فعلا در حال شکستن مقاومت سوئد می باشند که تا بحال به ناتو نپیوسته است. یک کمی صبر کنیم.
٨۱٨۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : تا ریشه در آب است امید ثمری هست.
جناب برومند,
با تشکر از تذکر بجا و درست شما. به "نظر من" سوسیال دمکراسی اروپا بذر درستی بود که در زمین نامساعد رشد کرد. کمونیسم مارکس به "نظر من" به قول ترانه You"re too good to be true مرامی آرمانی بود که اجرای آن به آن صورت در نواحی مختلف دنیا منجر به شکست گردید. پس از آن جوامع مختلف کوشیده اند که با حفظ نکات بسیار مثبت آن "طرحی نو دراندازند" و " سوسیالیسم" را زنده نگهدارند. متاسفانه رشد سوسیال دمکراسی اروپا در دوران تسلط نظامی - اقتصادی - سیاسی- اجتمایی امریکا بر اروپا صورت گرفت و نتیجه آن شد که می بینیم. ولی تا ریشه در آب است امید ثمری هست, به شرطی که مقاومت نیروهای غیر کاپیتالیست, در سطح شهر,کشور, ناحیه, قاره و غیره منجر به ائتلاف و اتحاد و "همبستگی" گردد. ولی با این تشتت آرا, و قدرت رقیب, این بیشتر به آرزو شبیه است تا امید. سالم و موفق باشید.
٨۱٨۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۶       

    از : جمشید برومند

عنوان : برای peerooz گرامی
شما میدانید که دبیر کل قبلی ناتو روزی رهبر حزب سوسیال دموکرات دانمارک بود و دبیر کل فعلی هم رهبر پیشین حزب دموکرات نروژ می باشد و میشود حدس زد که دبیر کل بعدی کیست. با این ترتیب و با کمک این سوسیال دموکرات ها فعلا در حال شکستن مقاومت سوئد می باشند که تا بحال به ناتو نپیوسته است. یک کمی صبر کنیم.
٨۱٨۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۶       

    از : شاملو

عنوان : باری من با دهانِ حیرت گفتم:
«ــ ای یاوه
یاوه
یاوه،
خلایق!
مستید و منگ؟
یا به تظاهر
تزویر می‌کنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تایبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی!»
٨۱٨۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : اگر بشه خیلی میشه.
جناب محسن میفرمایند نمیشود با یک کاسه ماست از دریای خزر دوغ درست کرد. خیر, میشود ولی دوغ آن به اندازه ای رقیق خواهد بود که وجود آنرا تنها با وسائل بسیار پیشرفته میکرو دیجیتال میتوان ثابت کرد. ضرب المثل اینست, به شخصی که با قاشق برای گرفتن کره آب استخر را به هم میزد گفتند از آب کره درست نمیشه و او گفت بله نمیشه ولی اگر بشه خیلی میشه.

اما ایشان در مورد سوسیال دمکراسی اروپا درست میفرمایند. از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون در صحنه جهانی تمام آنچه اروپا و ناتو انجام داده اند نعل به نعل مطابق عملیات امپریالیسم بوده است. البته این دلیل بدی سوسیال دمکراسی نمیشود ولی آیا میشود آنرا با عملیات خیرخواهانه کوبای فقیر در آفریقا و آمریکای جنوبی مقایسه کرد؟ آیا میشود تصور کرد که کوبا و یا چین چنین سقوط اخلاقی داشته باشند؟ آیا میشود تصور کرد که سوسیال دمکراسی اروپا حتی به قیمت محو شدن از صحنه روزگار, مقابل ناتو و امپریالیسم قد علم کند؟ آیا میشود اینرا چنین تفسیر کرد که سوسیال دمکراسی نزدیکتر به کاپیتالیسم است تا به سوسیالیسم؟ نمیدانم.
٨۱٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۶       

    از : محسن

عنوان : خود کویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی!
مطمئن نیستم که این کامنت از تیغ سانسور اخبار روز جان سالم بدر برد یا خیر اما به ارسالش می ارزد.
پاسخ آقای پورمندی به کاربر محترم آقای رودبارکی مرا یاد ملا نصرالدین انداخت که با یک کاسه ماست می خواست از آب دریای خزر دوغ بسازد. می نویسد:« ...از نگاه من هر سه حزب سوسیال دموکرات، سبز ها و حزب چپ، احزابی سوسیال دموکرات هستند و بنیان های نظری یکسانی دارند...». و گیزی و لافون تین را هم شاهد می آورند!!! ایشان یک منبع بیاورند که این دو فرد ادعا کرده باشند که حزب چپ ها با حزب سوسیال دمکرات آلمان و سبزها دارای بنیان های نظری یکسانی هستند، ممنون خواهم شد.
دوما حزب چپ ها فراکسیون های متعددی دارد که لافون تین و گیزی ماورای راست آن را نمایندگی می کنند.
اما برگردیم به آرمان شهر طاری پور و پورمندی! سوال اینجاست که این سوسیال دمکراسی شما که سالیان سال تحت صدارت مرکل حکومت کرده چه گلی به سر مردم آلمان زد که در انخابات اخیر افتضاخ ببار آورد؟ سیاست های اقتصادی شرودر (هارتز ۴) و بعدها گابریل آیا دلیل رویگردانی مردم از این حزب نبودند؟
در کدام بنیان های نظری می توانند حزب چپ ها که مخالف دیکته شدن سیاست های خانمانسوز بروکسل به کشورهای ضعیف تر اتحادیه اروپا، مثل یونان، بوده و خواهان خروج از ناتو بوده و هست و ... و حزب سوسیال دمکرات آلمان که شریک جرم بروکسل بوده و هست و از طرفداران گسترش ناتو تا اوکراین نیز هست، اشتراک داشته باشند؟
آقای پورمندی چنان به اپوزیسیون رانده شدن سوسیال دمکرات های آلمان را جشن می گیرد که تو گویی این حزب به جبر چاقو مجبور به حضور آن هم منفعلانه در دولت ائتلافی بوده و در به فلاکت رساندن جامعه آلمان که ۲۱ درصد کودکانش در فقر بسر می برند نقشی نداشته.
رجوع دادن آقای پورمندی به بنیان های نظری مشترک بین چپ ها و سبزها نیز به مزاحی بی مزه می ماند. مردم آلمان سبزها را "روسپی سیاسی" فاسدتری حتی از لیبرالهای آزاد می نامند که با هر حزبی حاضر به ائتلاف است. بگذریم که سبزها که زمانی مدعی صلح طلبی و حتی خواهان خروج از ناتو بودند، به برکت رهبری عنصر مشکوکی بنام یوشکر فیشر تن به هر ذلتی داد: از تجاوز به یوگسلاوی تا عراق و افغانستان. جانشین یوشکر فیشر هم مهاجر تازه به دوران رسیده ای بنام جم ازدمیر است که رسوایی دریافت هشتاد هزار یورو کمک مالی از یک دلال اسلحه اسرائیلی رسوای زمین و زمانش کرد.
٨۱٨۵۵ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : .Charity begins at home
از اینکه باز مطب را با ضرب المثل انگلیسی شروع میکنم عذر می خواهم. جناب پورمندی میفرمایند".... ما نمی توانیم به این زودی ها-مردم جهان که هیچ- مردم کشور خودمان را از درد و رنج ناشی از فقر ، جهل و نابرابری نجات بدهیم ولی ......". گر چه مسلما "ما " یعنی افرادی که در اینجا قلم میزنند نمیتوانیم با غول امپریالیسم در افتیم ولی نباید حتی لحظه ای وجود و حضور آنرا فراموش کرده و تخریب تمام جهان و به ویژه تخریب همسایگان دیوار به دیوار خود را نادیده بگیریم, چون حتی با "بهشت کردن" ایران مصون از تعرض غول نخواهیم بود. منظور از آرزوی "همبستگی" از سوسیال دمکراسی اروپا تا کمونیسم کوبا" به این معنی نیست که خانه را فراموش کنیم, بلکه به مصداق "در با توام دیوار تو گوش کن" این امر خیر باید از خانه شروع شود. ولی متاسفانه پس از چهل پنجاه سال, ما هنوز بر عکس آن عمل میکنیم و بر سر جزئیات, تاب دیدن هم مسلکان خود را نیز نداریم.
٨۱٨۵٣ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۶       

    از : احمد پورمندی

عنوان : پویائی
گودرز رودبارکی عزیز! من هم سپاسگزارم . اجازه بدهید روی سه نکته کمی مکث کنیم. نخست- سوسیال دموکراسی کمی وسیع تر از این یا آن حزب است .مثلا در آلمان که به آن اشاره کردید، از نگاه من هر سه حزب سوسیال دموکرات، سبز ها و حزب چپ، احزابی سوسیال دموکرات هستند و بنیان های نظری یکسانی دارند. برخی مثل گیزی و لافونتن اینرا به زبان می آورند و بعضی دیگر سوسیال دموکراتیک عمل می کنند! اگر آرای این سه را با هم در نظر بگیریم، می توانیم بگوئیم که سوسیال دموکراسی کماکان نیرومندترین جریان سیاسی و اجتماعی در آلمان است. وضعیت در سایر کشور های اروپائی هم کم و بیش به همین شکل است. دوم- برداشت من این است که پویائی در ذات سوسیال دموکراسی قرار دارد و عبارت "سوسیال دموکراسی پویا" مثل عبارات سرمایه داری سود محور هست. سود محوری عمود خیمه سرمایه داری و ذاتی آن است. البته کار از محکم کاری ممکن است که عیب نکند و بعضی تاکید ها ممکن است برای بعضی مرزبندی های سیاسی، اهمیت داشته باشند. سوم و آخر - امروزه سوسیال دموکراسی هم مثل همه جریانات چپ و راست دیگر با دو ابرچالش " جهانی شدن" و " دیجیتال شدن" دست گریبان است. ابر چالش هائی که همه احزاب بزرگ و جا افتاده جهان پیش رفته را به لرزه در آورده اند. من امیدوارم که سوسیال دموکراسی بتواند نقش پیشگامی در مواجهه با این ابرچالش ها را عهده دار شود و برای مسایل جهانی ، راه حل های جهانی و البته قابل اجرا پیدا کند.شاید حزب سوسیال دموکرات آلمان که دیگر درگیر مشارکت در اداره کشور نیست، از این فرصت برای جهش تاریخی بهره ببرد. ضمنا نفهمیدم که شما آن قسمت از یادداشت مرا به قصد نقد آوردید و یا تائید. امیدوارم که روشنگری کنید
٨۱٨۴۹ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : رشد معنوی درمقام نخست جا دارد یا ،تکنیک و سیاست؟
هیچ مذهب و ائینی،مکتبی به اندازه مارکسیسم،فرهنگ،علم و اجتماع بشری را دگرگون نکرده است.ایجادجامعه بی طبقه،ترقی علم،پیشرفت در صنایع اتمی،فضائی،بیولوژیکی،تعلیم و تربیت، سواد اموزی و فن در سراسر کشورهای شوروی،همه مدیون تفکر سوسیالیستی/ مارکسیستی ست.این کوشش ها و پیشرفت ها ولی هیچکدام سندی بر خوب جلوه دادن حکومتی که خود را مرام و ائینی سکولار تمام عیار میدانست،نشد.کشتار وحشیانه مردم منتقل کردن منتقدین و مخالفین به زندانهای غیر انسانی و اردوگاه های کار اجباری و زیر پا گذاشتن حقوق بشر،لنین رفیق سالیان و همرزم خود ،گورگی را تبعید کرد!.فروپاشی چنین نظام گرانبها و تنها نجات دهنده بشر از حیوان وحشی امپریالیسم ،بر دوش گروهی ست که مسولیت عظیم و خطیر ان را بر دوش داشتند.بستن دهان مخالف و منتقد.رشد و تکامل این ائین را نه دولتی ست که برای ملیونها مردم یک کشور تصمیم گیرند و عمل نمایند.بلکه تمام شهروندان و "ملت" اعضای حزب کمونیست خواهند بود.دولتی در کار نخواهد بود.سیستم سوسیال دمکراسی برای ایران مانند این است که ما شخصی را از چادر صحرای سودان برداشته یک کامپیوتر اپل زیر بغلش گذاشته و در شانزه لیزه ..رهایش کنیم.چرا؟انسانها،ملت ها تا نخست پرورش و تربیت نشوند،تا سیستم سیاسی/اجتماعی و اقتصادی کشورشان را درک ننمایند،تا از نظر معنوی و منتال به ان درجه لازم رشد نرسند که خود امور زندگی خویش را و سیستم سیاسی کشور خویش را ،در دست نگیرند."خود ،خویشتن را اداره نمایند" هرگز چنین نظامهائی را نمیتوان در کشوری بر قرار نمود.شوروی بعد از ۷۰ سال شکست خورد.در حالیکه اگر تمام ملت روسیه همگی از اعضای حزب کمونیست میشدند و میبودند و در همه امور کشور ،دخالت میکردند..امروز سوسیالیسم اقای جهان و امپریالیسم نعشه نیمه مرده بود در دست سرمایه داران غرب..بدون منتال و رشد معنوی انسانها هرگز به یک جامعه سعادتمند به عینیت نخواهد پیوست..هرگز.اقایانی که در باره سوسیال دمکراسی در کشور ما قلم میزنند،از مسله مهمتر از سیستم سیاسی/اجتماعی ،یعنی:رشد معنوی و تربیت و اموزش ایرانیان ،بی توجه اند.شما باید بدانید که گوهری که در دست دارید ،طلاست و باید از این گردنبند طلا مراقبت و مواظبت نمائید.وقتی ندانید مانند این است که مسی در دست دارید..که اگر رفت بر باد..مهم نیست!
سالهای ۸۰ میلادی وقتی سوار هواپیمائی میشدی که از مثلا ،بلغارستان یا رومانی به طرف شوروی در حرکت بود،صبح ساعت ۶ به مسافران روسی شیشه های ۳۳ میلیلیتری کنیاک پخش میشد .بمقابه یک ضرورت!الکل در اتحاد شوروی از امور مهم "فرد" روسی بشمار میرفت.معضل بزرگ اجتماعی بعد از افتادن سیستم.ملت شوروی کار ،خانه،الکل.حوادثی بعد از ۱۷ اکتبر و بقدرت رسیدن گروه استالین ،بوقوع پیوست که هرگز انتشار نیافت و سازمان سانسور امنیت همه را از بین برد...مسائل بسیار زیادی ست که جهانیان و جمعیت های مارکسیستی از انها اگاهی ندارند.ماجرای چرنوبیل هرگز اشکار نشد زیرا جز شرمساری برای حزب و خجلت برای چنین حزبی قدرتمند در جهان ،نداشت.ابروریزی محض!
چنانچه تمام ملت روسیه از همان اغاز کار همه گی اعضای حزب کمونیست شوروی بودند..امروز وزنه قدرت در جهان ..رو بسوی دیگری داشت.
در تمام تحقیقات و پژوهش های اخیر مسله منتال و رشد فکری انسانها،ملتها ،تربیت معنوی ملت ها در درجه نخست قرار دارد،و این از این روست که نتایج تمام تحقیقات بدانجا رسید که نه یک دولت متشکل از گروهی ،بلکه تمام شهروندان ان کشور باید اموزش نظام سیاسی کشور را ببینند و تربیت شوند تا خود سوسیالیسم را اداره کنند و زندگی خویش را به سعادتمندی برسانند..نه اینکه صحنه پردازی های مسخره امروز کشورها،رای گیری ها ،تصاویر عظیم در خیابانها،سخنرانی ها و دروغ پردازی های مشتی شیاد و کلاهبردار که بعنوان دولت و دل سوز ملت به عنواین مختلف ،سوسیال دمکراتی،لیبرالی،چپ،حزب سبز،حزب مردم ..انواع اسامی در اروپای شما..انتخاب شوند توسط"همین مردمانی که باید خود اگاه باشند و نیستند..انتخاب شوند و ملیاردها پول ملت ها را غارت کنند...تا ملت ها خود تربیت و اموزش داده نشوند که سوسیال دمکراسی چیست...هر گز نمیتوانند به بهروزی و خوشبختب دست یابند..امروزپول بالای اخلاق است.فرمانروا و خداوندگار جهان...چه برای سوسیال دمکرات و چه برای مدرات و لیبرال..هر کدام به شیوه خود بازی گرند و بدنبال منافع خویش.
٨۱٨۴۶ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۶       

    از : گودرز رودبارکی

عنوان : سوسیال دموکراسی میرا و پویا
آقای پورمندی ارجمند سلام و سپاس از توجه شما.
قبلا در همین بحث ها عرض کرده ام که در زمان جنگ سرد اگر[ انتقادکی] از کشور های سوسیالیستی می شد [عده ای ] از راهیان سوسیالیسم با تعصب پاسخ می دادند تا در اوایل دهه نود قزن بیستم بیشتر کشورهای موسوم به « سوسیالیسم واقعا موجود» رسما منحل شد.
امروز با پدیده ای مشابه اما در درون سیستم جهانی سرمایه داری روبرو هستیم ؛ سوسیال دموکرات ها سال ها در زیر فشار[ چپ و راست] مورد انتقادهای [دوستانه و کین توزانه] قرار گرفتند و بدلایل زیادی که در این مختصر نمی گنجد قادر به ادامه‍ی آرمان های سوسیال دموکراسی نشدند و از پویائی افتادند و در تمام کشورهای پیشرفته زوال آنها را شاهدیم. تصادفی نیست که دو حزب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی در آلمان هژمونی دارند و میراث ویلی برانت و هلموت اشمیت ِ سوسیال دموکرات ابا رکود دائمی روبرو ست.

در چینین شرائطی بی توجهی به بحران های سوسیال دموکراسی و علل ناکامی ها ناخودآگاه ما را به گذشته‍ی نه چندان دور می برد . با اینن تفاوت :
چپ های طرفدار «سوسیالیسم واقعا موجود » همه چیز را تمام شده می دانستند و گذار به سوسیالیسم را با موفقیت ارزیابی میکردند.

ولی رهبران سوسیال دمکراسی امروز در هیچ کجا جنین ادعائی ندارند و در شرائط روحی بدی قرار دارند. متاسفانه چنان مسحور رقبای محافظه کار و راست افراطی شده اند که با چراغ دنبال تاچر ، ریگان و کهل میگردند.
در چنین شرائطی جنابعالی خیلی برای این سوسیال دموکراسی میرا تند میروید میفرمائید :
اینگونه بحث‌ها برای کشور ما کمی لوکس به نظر می‌آید. اما وقتی دوستانی پرچم مقابله با «نیو لیبرالیسم» را در ایران برمی‌افرازند، امثال من هم ناگزیر می‌شویم تاکید کنیم که اگر همبستگی کار و سرمایه ضرورت توسعه در جهان پیشرفته بوده است، ما در ایران به «همبستگی به توان چند» نیاز داریم! در ایران سرمایه دارد زیر فشار بخش دولتی و فاسد اقتصاد، اقتصاد سیاه بیت و اقتصاد مسلح سرداران، جان به جان آفرین تسلیم می‌کند و امروزه اگر امیدی به رهائی باشد، این تنها از خیر سر نئولیبرالیسم و جذب سرمایه‌های خارجی میسر خواهد شد. سرمایه‌گذاری کردن در ایران فقط دل شیر نمی‌خواهد، کله‌ای سودا زده و مجنون هم لازم دارد! " پایان نقل قول از مقاله ی جنابعالی «چپ ، همبستگی و ایران»
بیش از این مصدع نمیشوم فقط آرزو می کنم سوسیال دموکراسی میرا با سیاست گزاری های لازم از زوال نجات یابد مبادا در آینده از آن به عنوان «سوسیال دموکراسی واقعا موجود» یاد کنیم.
در مورد سوسیال دموکراسی در جهان انتقاد سازنده لازم بود و هست و نگارنده علاقمند است در مورد انتقاد های سازنده و عملی در این جوامع صحبت کنیم. علاقه ای به آرزوهای ناممکن ندارم . ولی اعتقاد راسخ دارم که فقط سوسیال دموکراسی پویا می تواند الگوئی برای کشور هائی که طعم آنرا نچشیده اند باشد .
٨۱٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "هردم ازین باغ بری میرسد".
مقاله زیر بر عکس مقاله قبلی معتقد است که دمکراسی,کاپیتالیسم, نئو لیبرالیسم, کمونیسم, سوسیالیسم, فاشیسم و غیره همگی مخلوق متفکرین و جامعه های غربی میباشد که دنیا را تسخیر کرده است. این سیستم تفکر در سال ها و دهه های آینده تغییر کرده و در قرن بیست و یکم "راه چینی" اولین آلترناتیوی خواهد بود که سیستم تفکر غربی را به بوته آزمایش خواهد گذارد. حتی خود چینی ها نیز نمی گویند که "راه چینی" چیست چون هنوز در مرحله تکامل میباشد. پرزیدنت Xi Jinping آنرا "چینی شدن مارکسیسم" میداند که تحول سوسیالیسم Deng Xiaoping با خصوصیت چینی بود.

این راه چینی بتدریج با اصل تمدن سنتی چین یعنی کنفسیوس گرایی, بودایی گرایی و تائو گرایی مخلوط خواهد شد که مختص چین بوده و قابل تقلید نمی باشد.

https://www.counterpunch.org/۲۰۱۷/۱۰/۲۷/chinas-homecoming/
٨۱٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : If you do not have anything to do, do not do it here.
جناب صدیقی,
گرچه علاقه ای به ادامه این گفتگو ندارم ولی برادرانه به شما و کسانی که چنین روشی دارند میگویم - و متاسفانه این جمله ای انگلیسی ست که شما آنرا نشانه فخر فروشی میدانید - و آن اینست If you do not have anything to do, do not do it here. اینجا جای انشاء نویسی و درد دل کردن بحر طویلی نیست. لطفا آنرا جای دیگری انجام دهید.

جناب طاهری پور اجباری به پاسخ دادن به مطالبی که جواب آن روشن است ندارند و من تلویحا آن پاسخ ها را داده ام. و شما متاسفانه به نکته اصلی توجه نفرموده اید؛ برای کسی که آرزوی "همبستگی" "چپ" را دارد رفتار کسانی که به همان مسلک و مرام تعلق دارند مرا به همان نقطه برمیگرداند که توصیه کردم : از دست من و شما جز دعا چیزی بر نمی آید.
٨۱٨٣۶ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : احمد پورمندی

عنوان : ضربه فنی؟!
دوست گرامی آقای گودرزی!
من به جمشید طاهری پور ارادت دارم و گپ وگفت ما ربطی به ضربه فنی کردن و شدن ندارد. در سوسیال دموکراسی، هم گرایشی که سوسیالیسم را یک ایدئولوژی می داند و هم گرایشی که آنرا یک نظام اجتماعی-اقتصادی می فهمد، در کنار گرایشی که به باور من گرایش اصلی است و سوسیال دموکراسی را جنبشی بر اساس ارزش های مشخص و هدفی نامشخص تعریف می کند، در کنار هم حضور دارند. وجه مشترک همه آنها این است که به آزادی، برابری، همبستگی، صلح و حفظ محیط زیست به مثابه بنیان های نظام ارزشی مشترک باور دارند و مبارزات اجتماعی را در چارچوب این نظام ارزشی پیش می برند. هر روز که از عمرم می گذرد و شتاب گیج کننده تحولات در عرصه علم و فن را می بینم، بیشتر به این نتیجه می رسم که ترسیم چهره جهان فردا چقدر کار غیر علمی و دور از عقلی است. آیا این بدان معناست که من طرفدار جاودانگی سرمایه داری و بد تر از آن طرفدار قداست این نظام هستم؟ نه، دوست عزیز، چنین نیست. من فقط میدانم و می گویم که آینده نامعلوم است و سوسیال دموکراسی را نباید به سطح درک های " آخر زمانی" تنزل داد و گفت که بعد از این یا آن پیچ تاریخ، منظره بهشت برین " سوسیالیسم" هویدا می شود. ما نمی توانیم به این زودی ها-مردم جهان که هیچ- مردم کشور خودمان را از درد و رنج ناشی از فقر ، جهل و نابرابری نجات بدهیم ولی در حد توانمان در چارچوب واقعیت های جاری کشور و بر اساس آن نظام ارزشی، می کوشیم که مردم را به مشارکت در تعیین سرنوشتشان تشویق کنیم و برای دشواری های کشور در حوزه های مختلف، مناسب ترین راه حل ها را پیش بگذاریم. برای آینده کشور و مردم ایران بسیار مفید خواهد بود اگر این بحث و گفتگو های ما کمک کند و به این سمت جهت بگیرد که " الگوی توسعه پایدار" ایران را طراحی کرده، مراحل و چگونگی تحقق آنرا صورتبندی کنیم و از این طریق با دغدغه های بجای دوست عزیز آقای پژمان صادقی هم همدلی کنیم.
٨۱٨٣۵ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : درد دلی
یک اصل کلی ست که میگوید: ظالم و مظلوم هر دو به یک اندازه مسئولند.ظلام برای ظلمی که مرتکب میشود و مظلوم برای " قبول" ظلم..از گفته های مشهور طالبوف.
تملق گو و تملق شونده هر دو نیز به یک اندازه مسولند و فاقد حالت طبیعی.
من اگر بشما با زبان تملق و تمجید و چاپلوسانه گفتگو کنم،شما ..اقای پیروز،شما باید در برابر من ایستاده و مرا نقد کنید و پذیرش این ادبیات را ..نفرمائید. زیرا این عادت زشت و حقیر و بیمار گونه باعث صدمات بسیار جبران ناپذیری در فرهنگ ،اخلاق و روابط اجتماعی ما ایرانیان ،وارد ساخته است،صدماتی که هنوز بعد از قرنی ثمرات ان را میبینیم و میکشیم.
نسل دیروز چنین بود اما نسل امروز با چنین ادبیاتی نه اشناست و نه میپذیرد.چنین تعریف و تمجید قرار دادن هموطنی/دوستی/معلمی و یا خویشاوندی انهم به طریقی که "پیروز" در باره "طاهری " بکار برده است،مانند سمی ست که نسل جوان را زهراگین میکند.چنین ادبیاتی زشت است و کهنه.در دربار ناصرالدین شاه گرفته تا محمد رضا پهلوی..اما..اما در اروپای شما چنین ادبیاتی و مرامی ،مسلکی جزو عجایب است زیرا درغرب گویند که از این دست فرهنگ و ادبیات اجتماعی اصلا در این جوامع دیده نمیشود ونبوده و نیست..ایکاش ما هم چنین بودیم!
شما در جواب این حقیر جملاتی نوشته اید که مربوط به نوشته من به شما،نیست و نبود.این حقیر نه در باره ائین سوسیالیسم و لنینیسم مطلبی نوشتم و نه اشاره ئی کردم.اقای محترم ما ایرانیان باید روزی حرکات و سکنات زشت اجتماعی و فرهنگی را از خودبزودائیم و دور بریزیم.اینکه در سال ۲۰۱۷ ایرانیان در اروپای مهد ازادی و رفاه از چنین ادبیاتی اسفاده نمایند،باعث سر شکستگی ایرانیان نیست؟
ما ئی که ادعا میکنیم چون هستیم و چنان بودیم و هستیم؟
و کلامی به شما اقای طاهری..اقای محترم فکر میکنید چنانچه مارکس و انگلس از قبرشان بیرون ایند و معرفان و تبلیغ کننده گان این مکتب و ائین مقدس را که با خون و دلی به جهان عرضه کردند..را که مانند شما اخلاق را در روابط اجتماعی به کناری انداخته و پشیزی بدان قائل نیستند،از این نمایندگی راضی خواهند شد؟
من برای شما با ادای "سلام"مطلبی نوشتم و شما بی جواب گذاشتید.این نشان از ادب و تربیت شما دارد!!.شما برای اخلاق ارزشی در زندگی نداده اید انگار!
واژه "اخلاق" در امورات بشر از اولین وضائف و عملکردهای او بشمار میاید.سرامد انچه بشر را با حیوانات متمایز داشته است ،همانا در وهله نخست اخلاق است .بشر بدون اخلاق مطلقا هیچگونه ارزش انسانی نخواهد داشت و ندارد.مقوله ئی که امروز از دلائل اصلی شکست انسان در ساختن تمدن انسانی ست..بشر امروز موجود بدبختی ست که با بردن اخلاق به زیر مادیات و پول و مقام ،در واقع تمام هستی خود و اینده خویش را نابود ساخته..
٨۱٨٣۴ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : ادامه,
جناب صادقی,
ضمنا فراموش کردم بگویم که توصیه من به شما این بود "جهت آنکه شما را از زحمت مرور عرایض بنده خلاص کنم نتیجه را عرض میکنم که اگر اهل دعائید انشالله "دعای گوشه نشینان بلا بگرداند" " و احتیاجی به خواندن بقیه اراجیف من که ظاهرا ربطی به شما نداشت نبود, ولی چون شما خود را به گفتگوی جمعی وارد کرده اید بخواهید و یا نخواهید ناچار باید موضوع دنبال کنید.
٨۱٨۲۹ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "بیائید و دور هم بنشینید و همگی فکری برای کم کردن ابعاد فاجعه در راه کنید.".
جناب صدیقی,
برادر, پیاده شو تا باهم برویم. این یک گفتگوی جمعی ست, یعنی کسانی که به پای این مقاله می آیند مطالب و کامنت ها را به هم ربط میدهند و نامه فدایت شوم بین من و شما, آنهم با این طول و تفصیل نیست. شما خود را وارد به گفتگوی در حال جریانی کردید و به جناب طاهری پور ایراد گرفتید که در زمانی که در ایران زیر هر سنگ, یک شورشی پنهان شده و هر لحظه احتمال شورش و غارت میرود جای بحث سوسیال دمکراسی نیست. و اینکه " بیائید و دور هم بنشینید و همگی فکری برای کم کردن ابعاد فاجعه در راه کنید..مملکت بسوی یک شورش و اغتشاش عظیم انسانی و مادی در راه است." وپاسخ من در آن مورد که ذکر شد.

اگر منظور من بحث با شما بود آدرس خود را داده و با شما مکاتبه میکردم. منظور من از شرکت در این گفتگو این بود و هست که شاید بتوانیم گفتگو را به مسئله اصلی که - به نظر من - خطر امپریالیسم کورپوریشن هاست ببریم و آرزو کنم که طیف "چپ" از سوسیال دموکرات اروپا تا کمونیست کوبا "همبستگی؟!" کرده و به جایی برسند. و در کامنت آخر عرض کردم که ظاهرا فراریان از کمونیسم با شتاب متفاوت " رو به سوی خانه خمار [کاپیتالیسم] دارند" و کوبا و ایران - که مورد علاقه و محتاج دعای شماست - در این میان رنج بیشتری میبرند و تا کنون به هر علتی مقاومت کرده و این جریان ادامه خواهد یافت مگر آنکه به ایران حمله شود. کامنت نخست شما میگوید "بیائید و دور هم بنشینید و همگی فکری برای کم کردن ابعاد فاجعه در راه کنید.". ما که نشسته و همگی فکر میکنیم به ویژه جنابان طاهری پور و پورمندی. "شما" چه میکنید؟
٨۱٨۲۷ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : صبحتان بخیر اقای پیروز و..کاشکی من هم اقای طاهری بودم!
در نیمه های سال دو هزار یونسکو پژوهشی در باره فعالیت ارتباطات جمعی کشورهای جهان داشت که ایران در مقام نخست بود.هیچ کشوری نه در اروپا و نه در اسیا به کیفیت و تعداد کثیر فعالان در اینتر نت ایرانی انچنان چشمگیر و کوشا ،نبودند و نیستند.هیچ ملتی مانند ایرانیان از نظر هوش ،استعداد،فعالیت در زمینه های اجتماعی/ سیاسی/ادبی و هنری و غیره بپای ایرانیان نمیرسندو در گوناگونی این عرصه!
شما ببینید همین سایت اخبارروز را.شما اگر چنین سایتی در کشوری پیدا کردید که در همه مسائل اجتماعی و انسانی و همه امور و مقوله ها کوشا و پر کار و فعال باشد..من همین جا مینویسم : بنده گه خوردم.اما نیست نداریم.و ببینید در چنین مجموعه خوبی چگونه ما ایرانیان با هم در رابطه ایم؟ دعواهای سیاسی،تملق و چاپلوسی ها،تعنه زدن و تحقیر کردن دیگران،منم منم کردن،بی احترامی و نارسائی های دیگر بخوبی بچشم میخورد.هستند تعداد بسیار کمی که در نظرها بسیار بسیار مفید و اگاه کننده طبق پایه های اخلاقی ،قلم زده و میزنند.اما متاسفانه بیشتر بجای بهره بردن از چنین گران بها سایتی جهت اتحاد همه نیرو ها درمقابل استبداد،بجان هم افتاده ایم.تاریخ نشان میدهد همواره استبداد از نقطه ضعف ها و نارسائی های فرهنگی و اخلاقی ما ایرانیان بسیار بهره ها برده است.کامنت گذار"پیروز"بنده را خطاب میدهند اما نوشته هایشان هیچگونه ربطی به نظرات بنده ندارد..ادرس را اشتباه فرستاده اید قربان.نویسنده مقاله اقای طاهری مرد عمل اند..امیدواریم موفق و معید باشند اما مرا سننه اقا؟چرا برای خودشان نمینویسید؟مگر من از شماچگونگی احوال ایشان را خواستم؟ نوشته اید که ایشان سالها تجربه در فلان و بهمان دارند..بنده را چه ربطی ست؟چرا برای خود ایشان نمینویسید اقای محترم؟شما تصور نکنید همه مانند شما زبان انگلیسی را همچون زبان مادری یاد دارند قربان!شما بجای نام بنده باید مینوشتید:اقای طاهری پور سرور بزرگوارم!..همین چند نظر در مقاله اقای طاهری پور جهانی ست درداور از احوال و شرح روزگار ما ایرانیان..اقای "پیروز" مردعمل در مهد ازادی و رفاه مالی اروپا،اسان است و راحت..تشریف بیاورید اینجا تا ببینیم مرد عمل کیست برادر؟!
نشستن در مبل راحتی و قلم فرسائی کار سختی نیست..ما هر کدام چند کتابی خوانده ایم و تصور میکنیم هر کدام مارکس،انگلس و سقراطیم..درست همین کردار باعث بیشتر بیچاره گی ما ایرانیان است.که تا تعریف وتمجیدی میشنویم ..دیگر خدا را بنده نیستیم .اخوان زمستان را سرود و نیما هم میهمانخانه ئی که مانند امروز همه در هم میلولیم و همگی پریشان و خواب الوده ایم..وضعیت غم انگیز امروز ماست.انها میدانستند که ما تغیر ناپذیریم زیرا " نمیخواهیم که تغیر پذیر باشیم!
در همین مقاله و نظرها،او چه گفت و ان دیگری چه جوابی داد..من چه گفتم و شما و دیگری..همینطور من دلم سخت گرفته است از این میهمانخانه روزش تاریک..بجان هم انداخته شدیم..قرنی ست البته تازگی ندارد.از زمان ملکم تا به امروز.اقای نویسنده مقاله فرصت پاسخ گوئی به سلام دیگران را ندارند!از بس در خود و علم خویش غوطه میخورند..از بس درتفکر و اندیشه جهان سرمایه داری و سوسیالیسم،فرو رفته اند که وقتی برای جواب سلام هموطن ..را ندارند.
بیائید اقایان این جا از مردم بپرسید ایا شنیده اند این الغاب زیبای شما را؟
و بپرسید که بدنبال چه اند؟جامعه روشنفکرای ایرانیان قرنی ست که بیمار است.ویروس خطرناک ،خود پرستی و منم منم..روح و جان ما را خورده و فاسد ساخته است.ولی ما خودمان را به ندیدن میزنیم.گروهی که در سالهای ۶۲ به بعد کوله بار خویش را بستند و رفتند..گروهی هم ماندند.کسی هم مانند اقای تابان و همکاران ایشان چنین خدمت شایسته ئی میکنند و سایتی چنین وسیع و با کیفیت را با تمام زحماتش راه میبرند.تا مرکزی باشد برای اتحاد ما ایرانیان با هر مسلک و عقیده ئی..دست به دست هم بدهیم برای نجات کشور و ملت از زیر چکمه استبداد..اما .اما مشتی خواب الود با یکدیگر دعواهای سیاسی اشان را و دانش خویش را به رخ یکدیگر بزنند و ...ای به هر حالی زندگی در اروپا را گذراند و وقت را باید طی نمود..این نیز باید بگذرد!!کسانی هم عقده های خویش را با تعنه و توشه و حقیر شمردن دیگران و مسخره کردن هممیهنان خود،قدری از دردهای خود را مرهم مینهند..روزگار غریب ست..
این جا مردم در انتظار جنگ خانگی و خرابی و ویرانی اند..هر روزشان را مردم با دلهره از خواب برمیخیزند..زخم ابدی ست که بجان ما و ملت افتاده است.پراکندگی و دوری از هم..بیگانگی مان نسبت به هم.غرور و خود پرستی مان..این ها روزگار ما را سیاه نموده است .سوال این است که : چرا درمان نمیشویم و راه درمان چیست؟
٨۱٨۲۴ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : گودرز رودبارکی

عنوان : به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده‍ی خود را
حزب سوسیال دموکرات سوئد هنوز در کنگره خود سرود انترناسیونال را با صدای رسا می خوانند همین یکی دو هته پیش بود .از دیگر کشورها خبر ندارم. این را نیز نمی دانم که به قول سوئدی ها این کار ها spel på galleiet
«جنبه نماشی» دارد یا نه ، واقعا هنوز برای سوسیالیسم و انتر ناسیونالیسم ایستاده اند.

اما در اینجا ـ اخبار روز ـ دوستان خیلی راحت یکدیگر را به خاطر صحبت از سوسیالیسم «مواخده» می کنند.
آقای ا ـ پ : نمی دانم جمشید تا چه اندازه آگاهانه برخی مطالب را نوشته است، اما اگر با علم و اطلاع نوشته که " جز از راه دموکراسی نمی‌توان به سوسیالیسم رسید" ...
این" سوسیالیسم" چیست که جمشید می خواهد به آن برسد و دموکراسی را راه رسیدن به آن معرفی می کند؟(پایان نقل قول)

گویا آقای ج ـ ط خبر ندارد که در اکتشافات دیدگاهی آقای ا ـ پ سیستم سرمایه داری « جاودانه » شده و دیگر نباید به آن گفت بالای چشمت ابروست.
بهمین دلیل هیچ نوع گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم را بر نمی تابد.
البته این بار اول نیست که ایشان مطلب را ابراز کرده قبلا نیز تبلیغ کرده اند.

ایشان براحتی و با نقل قولی از برنشتاین که یک قرن پیش در رابطه ای گفته است اقای ج ـ ط را ظاهرا «ضربه قنی » می کند.

آقای ا ـ پ : واقعیت این است که چیزی به نام هدف نهائی و "سوسیالیسم" قابل تعریف نیست و درست به همین دلیل است که برن اشتاین می گفت، سوسیالیسم همان دموکراسی است....( پایان نقل قول)
نمی دانم آقای ا ـ پ بعداز «حسابرسی» آقای ج ـ ط با بقیه مارکسیست های جهان
ایران و جهان چه خواهد کرد؟
در باره ی سرود انترناسیونال و سوسیال دموکرات چه می گویند؟
آیا با این صراحت با آنها هم صحبت می کنند؟
بهتر است که حساب آنها را نیز رسید !
٨۱٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : تحیر فضول
جناب صدیقی, جهت آنکه شما را از زحمت مرور عرایض بنده خلاص کنم نتیجه را عرض میکنم که اگر اهل دعائید انشالله " دعای گوشه نشینان بلا بگرداند" وگرنه فکر میکنم جناب طاهری پور که مرد عمل اند, مانند بسیاری دیگر, پس از سالها تجربه تئوری و انجام و عمل "لنینیسم" و "سوسیال دموکراسی" به نتیجه ای رسیده اند که شرح داده اند. ایشان که مرد عمل اند نمیتوانند برای سئوال فرضی که اگر در کوبا بودند چه می اندیشیدند جوابی داشته باشند. اینرا باید از کوبائی ها پرسید. منظور من از سئوال این بود که ببینم سوسیال دمکرات ها و کوبایی ها و غیره چقدر از مارکسیسم- لنینیسم دورشده اند. یعنی بر دایره فرضی با مرکز مارکسیسم و محیط مرز بین کمونیسم و کاپیتالیسم, چقدر از اولی دور و به دومی نزدیک گردیده اند و آیا در طی این مسیر ممکن است در کاپیتالیسم حل شوند؟

مقاله اخیر https://www.counterpunch.org/۲۰۱۷/۱۰/۲۷/china-maintains-its-capitalist-course/ که مطالب طولانی آن از حد سواد و حوصله من خارج است نتیجه میگیرد که چین همچنان به مسیر کاپیتالیست شدن خود ادامه میدهد و فرض اینکه منظور چین موقتا جلب سرمایه و بهره مندی از کاپیتالیسم بوده و پس از ملی کردن سرمایه ها, به کمونیسم باز میگردد فرضی باطل است.

کوبا به نظر من بسیار نزدیک تر به مرکز کمونیسم و دورتر از مرز کاپیتالیسم است. مقاله زیر به مصائب ناشی از تحریم های آمریکا در باره کوبا میپردازد https://www.counterpunch.org/۲۰۱۷/۱۰/۲۷/u-s-political-class-looks-away-as-cuba-details-impact-of-u-s-blockade/ که بسیار مشابه و شاید بد تر از مصائب ایران است. با وجود این کوبا با موفقیت بر بسیاری از این مشکلات غلبه کرده و اگر این تحریم ها نبود مسلما بسیار بیشتر پیشرفت میکرد.

تفاوت ما با کوبا در این است که در آنجا دولت و ملت بر عکس ما, با دل و جان پشتیبان یک دیگرند و در مورد ما نه تنها دولت و ملت دشمن یکدیگرند بلکه ملت در داخل و خارج هم چشم دیدن یکدیگر را ندارند. دولت هر روز و هر هفته و هر ماه ذکر مصیبت ۱۴ معصوم کرده و ملت نیز در خارج, ذکر مصیبت ملت مینماید. به این ترتیب آیا از دست ما جز دعا کاری بر می آید؟
٨۱٨۱۵ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : اخبار روز

عنوان : برای د.ف
بنر بخش ویژه ی اخبار روز به مناسبت یک صدسالگی اکتبر در ستون سمت چپ سایت در صفحه ی اول قرار داده شده است.
٨۱٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : احمد پورمندی

عنوان : در پاسخ به دعوت جمشید
اول- از رضا جاسکی عزیز که اطلاعات مفیدی در باب سوسیال دموکراسی و مفهوم "همبستگی" در دسترس علاقمندان قرار داده سپاسگزارم و امیدوارم که قلم آقا رضا، با رفتن به مسیر کوتاه نویسی توانا تر شود.
دوم- جمشید طاهری پور مقاله اش را با این دعوت پایان برده است: "باید شکیبا باشیم و به یکدیگر امکان باز بینی و بازنگری، به یکدیگر امکان گفتگو بدهیم."
در اجابت این دعوت چند نکته را بیان می کنم.
- جمشید، نقی حمیدیان را متهم کرده که اهمیت و جایگاه تئوری را درک نمی کند و در همان دوران چریک بازی مانده است. این اتهام وارد نیست و بی اساس است. جمشید بجای ذره بین برداشتن و در یادداشت نقی دنبال فاکت کشتن، می توانست به زندگی رجوع کند و یا به او زنگ بزند. همین! نقی ۱۵ سال اخیر عمرش را گذاشته برای نوشتن خاطراتش و تاریخ جنبش فدائی. جلد اول را چند سال پیش منتشر کرد و امیدوارم که جلد دوم هم بالاخره به نشر سپرده شود. کسی که برای تئوری اهمیت قائل نباشد، مگر مغز خر خورده که پانزده سال عمر را صرف نوشتن تاریخ یک جنبش کند که جمشید هم یکی از نام آوران آن بوده؟
-جمشید با ساختن دوگانه " نقد-برائت" کوشش کرده که سوسیال-دموکراسی نوپای ایرانی را – که به زعم او دارای دو جناح اصلاح طلب و تحول خواه است- به آنها که فقط از گذشته و مشی شکوفائی برائت جسته اند و حالا اصلاح طلب هستند و آنها که آن مشی را نقد کرده و حالا تحول خواه هستند، تقسیم کند. بحث تحول و اصلاح ربط کمی به مشی چریکی و یا مشی شکوفائی دارد و تقریبا به اندازه خود سوسیال دموکراسی قدمت دارد . نمی دانم جمشید تا چه اندازه آگاهانه برخی مطالب را نوشته است، اما اگر با علم و اطلاع نوشته که " جز از راه دموکراسی نمی‌توان به سوسیالیسم رسید." مشکل او نه در تعیین کردن بی موقع نرخ انتخابات در دعوای سوسیال دموکراسی که در همین جمله کوتاه نهفته است. این" سوسیالیسم" چیست که جمشید می خواهد به آن برسد و دموکراسی را راه رسیدن به آن معرفی می کند؟ واقعیت این است که چیزی به نام هدف نهائی و "سوسیالیسم" قابل تعریف نیست و درست به همین دلیل است که برن اشتاین می گفت، سوسیالیسم همان دموکراسی است و هدف نهائی برایش در مقابل جنبشی که برای دموکراسی و دموکراسی بیشتر جاریست، اهمیتی ندارد و برای گفتن همین جمله هم حکم تکفیرش صادر شد. با نگاه سوسیال-دموکراتیک امروزی، هم آن دوگانه سازی اصلاح- تحول بلاموضوع می شود و هم تلاش برای شجره نویسی برای آن و رسیدن به دوگانه " نقد-برائت" ! امروز دیگر برای سوسیال دمکراسی اصلاحات سقف ندارد و هر هدفی، چون تحقق یافت، وسیله ایست برای رسیدن به هدف بعدی و در نتیجه هیچ دیوار چینی اصلاح و تحول را از یکدیگر جدا نمی کند.
- جمشید با اشاراتی که ابهام زیادی نداشت، به رفتار من در انتخابات با عنوانی نظیر " رنگی کردن خود با جوهر استصواب فقهای شورای نگهبان!" و " نمایش کارناوالی" تاخته است. چون در مقاله او چند جا به ضرورت بومی سازی سوسیال دموکراسی اشاره شده، من او را به رفتار سیاسی سوسیال-دموکرات برجسته کشورمان، زنده یاد خلیل ملکی رجوع می دهم که در طول چند دهه فعالیت سیاسی، کمترین خطا را در مقایسه با دیگر همگنان داشته است. او در بحبوحه جنبش ملی و سلطه چپ اندیشی ها، به ملاقات شاه رقت و باز در ایام بعد از رفرم ارضی هم از ملاقات با او روی برنگرداند و در دفاع از "اصلاحات شاهانه" از حملات حزبی ها و "ملیون" هراسی به دل راه نداد. او همچنین در جریان رفراندم به مصدق یادآور شد که اشتباه می کند ولی همزمان اعلام کرد که تا جهنم هم در کنار مصدق خواهد ماند و البته هم ماند! من منتقد آقایان موسوی، کروبی و خاتمی در بسیاری از زمینه ها هستم و این نقد ها را هم به مناسبت های مختلف نوشته و منتشر کرده ام . در انتخابات خبرگان هم تاکید کردم که رای دادن به لیست هاشمی برای شورای نگهبان غلط است، اما آنها رهبران جنبش اصلاحات در کشور ما هستند و من شکستن جبهه اصلاحات را به سود کشور نمی دانم و تا جهنم رای دادن به دری و ریشهری با خاتمی همراهی کردم . از این همراهی پشیمان نیستم و امیدوارم که او روزی پشیمانیش را از آن دعوت به رای دادن، اعلام بکند. بحث انتخابات بحثی دراز و همیشه باز است و امیدوارم در جائی دیگر به آن بدون تعصب و انگ زدن های ارزان بپردازیم.
-
٨۱٨۱۰ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : د.ف

عنوان : بخش ویژه- یکصدسالگی اکتبر؟!
سایت محترم اخبار روز.با سلام.
هر چه میگردم "بخش ویژه- یکصدسالگی اکتبر" را پیدا نمیکنم.
لطفا راهنمایی کنید.
با سپاس از زحمات شما
٨۱٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : عیسی صفا

عنوان : حزب باد
اطمینان دارید که اگر لنینیسم با یک انقلاب بزرگ دیگر به نیروی سیاسی مهم تبدیل شود شما دوباره بسوی آن بر نخواهید گشت؟ شما نشان داده اید که در اندیشه سیاسی ـ ایدئولوژیک اهل مد هستید و در واقع « حزب باد» هستید، نمی توانیدتاثیر اندیشه انقلابی را در دوره ای فراتر از « مد» را در نظر بگیرید.
٨۱٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : به اقای "پیروز"
اقای پیروز از انجائیکه بنده را مخاطب قرار میدهید..ادب و احترام حکم میکند پاسخ شما را بنویسم..هموطن گرامی سوال شما از بنده که پیشنهاد من چیست ،چه اگر از روی مزاح باشد که امیدوارم همیشه خوش و خرم باشید هموطن عزیزم ،احوال کشور ما نه از بنده حقیر اندر حقیرو نه از رستم دستان را راه چاره ئی ست...از انبوه هموطنان خارج از کشور نیز،بر همین معادله.از هیچکسی و نیروئی کاری ساخته نیست.اما باید کاری کرد اگر دیر نشده باشد و از ریختن خون و ویرانی بیشتر کاست.
فضای تهران غریب است همه مردم این را میدانند همه ما میدانیم اما مایلیم که ندانیم و خویشتن را به ندانستن بزنیم..از همشیره ات،برادرت،دوستانت،فرزندانت،اقوامت ،همسایه ات،همکارت،از همه و همه میپرسی،همه میدانندو همزمان انکار! همه سر در گریبان خویش دارند.اخوان ثالث زمستانش را ۷۰ سال پیش نوشت امروز ایران همان است..تهران.فضای این شهر بوی خون و ویرانی میدهد.انگار همه میدانند و منتظرند که اتفاقی روی دهد.واقعیت ها را باید دید و گفت.مردم ،شما در خارج از کشور ..همه ما ایرانیان در هر کجا که هستیم باید بدانیم که فاجعه ئی سخت و خانمان سوز در راه است.استبداد برای تثبیت و حفظ خودخیانت های بیشماری را نسبت به ایرانیان روا داشته است.تنها خطر از جانب ایرانیان نیست،بلکه تمام ان خارجی هائی را که استبداد مذهبی در این سالها با رشوه و باج..با نان این ملت به پشتیبانی خود وا داشته است..اینها ،افریقائی،عرب ها،بخشی از امریکای لاتین و چینی و روسی ،مهاجرینی که در ایران پناهنده شده اند..اینها خطرناک تر از خود ما ایرانیان اند..چندیست محله ها و نواحی مختلفی خانواده ها ،مردم خود تدارکاتی دیده اندو در تلاش اند که با همکاری هم از چپاول و حوادث نامطلوب خود جلو گیری کنند.البته در حد بسیار محدود اما باید گسترده تر شود.مردم را بایدبه این تشکل ها ترغیب نمود و وا داشت.خطرات را گوشزد کرد هر ناحیه و محل باید خود با همکاری خانواده ها نسبت به امنیت ان محدوده اقدام کنند.این راهی ست که بوسیله سایت های خارجی مانند اخبار روز و دیگران میتواند نوشته و گفته شود و مردم را اگاه نمود. کاسبان در نقاطی از شهر وسائل گرانبهای خود را از مغازه ها میبرند به خانه ها وانبارهای شخصی اشان..مردم هر گروه و قشری میداند و در خفا تنها سعی دارد گلیم خود را از اب بکشد..این کرادرها در ما نهادینه شده است..هر کسی تنها بفکر خویش است.باید همه بنویسند و بگویند و مردم را به همکاری و همیاری هم دعوت کنند و مضرات عدم همکاری را گوشزد نمایند..سایت های خارج بسیار سودمند هستند در ایران بسیاری از ایرانیان سایت های شما را میخوانند و میبینیم..اقای عزیز انچه این جاست و انچه شما در انسوی مرزها میخوانید و میشنوید توفیری بس زیاد دارد.کار از کار گذشته است.بیش از سی سال است که کوشنده گان پیشرو و نویسنده گانی که به خارج از ایران مهاجرت نمودند..هر انچه در توان داشتند به هر حال قلم زدند و میزنند،حق نگهدارشان باد..اما ایکاش همگی با همه گوناگونی و تفاوت های عقیدتی و فکری،دست به دست هم داده بودند..با اتفاق در این سالها فایده های بیشتری ،شاید از خویش بروز میدادند!
مملکت ما و مردم ما راست به طرف نیستی و تباهی میرود.تنها شاید بتوان از عمق فاجعه کاست،اگر وقتی باقی باشد..نمیدانم.
پیروز باشید همگی.
٨۱٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : Between a Rock and a Hard Place
جناب صدیقی,
گرچه فرمایشات شما تا حدودی بجاست ولی فرض محال که محال نیست. فرض کنیم امروز رژیم جمهوری اسلامی "به مفاجات فروشود" (لغت نامه دهخدا), آیا نباید ملت خود را برای انتخابی آماده نماید که این هم یکی از پیشنهادات است؟

من در ایران نیستم ولی تماس برقرار است و علی رغم آنچه در نشریه های خارج روزانه در باره مصیبت ها منتشر میگردد و اکثرا درست است ولی گروه کثیری نیز از نعمت های پول باد آورد نفت برخوردارند و قدرت را در دست دارند. حقیقت اینست که مطابق ضرب المثل انگلیسی Between a Rock and a Hard Place مردم بین جور و جفای جمهوری اسلامی و قدرت هایی که در پی تخریب ایرانند گرفتار شده اند و با نظری به اوضاع افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و یمن و غیره احتیاج به توضیح بیشتری نیست, جز اینکه بگویم که ۶۴ -۶۳ سال پیش که سازمان "سیا " نسبتا تازه تاسیس شده بود در ایران چنان نفوذی داشت که در ساقط کردن حکومت ایران حتی تا امروز از افشای نام کسانی که مواجب گیر بودند خود داری میکند, چه رسد به امروز. شما اگر راه حلی عملی, نه تئوری جهت این مساله بغرنج دارید ارائه بفرمائید.
٨۱۷۹۵ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : دوستان..اقای طاهری پور این نوشته را سرسری نگیرید اقا!
اقای طاهری پور سلام.
کشور ما در شرائط بسیار حساسی ست.پیش بینی ها در مورد بحران اغتشاش و شورش های کور،هر روز ابعاد وسیع تری بخود میگیرد.به واقعیت بسیار نزدیک است.مردم مالا مال از کینه،خشم و طغیان اند.به فاصله چند روز سه و گویا چهار اخوند کشته شده اند.در وسائل ارتباط جمعی گفته میشود به تمام ملایان اخطار میشود و شده که در شهر ظاهر نگردند. سران رژیم همگی میدانند و تمام تدارکات را نیز اماده نموده اند برای خارج شدن از کشور.گفته میشود حتی ویلاهای خویش را نیز اماده ساخته اند.کشورهای غربی ،نه.. اما کشورهای ،چین،روسیه،امریکای لاتین و دو سه کشوری در افریقا و خاورمیانه ،کشورهائی را که ملایان با ثروت و حق مردم ایران سالها رشوه داده اند و به عناوین مختلف اینها را تغذیه کرده اند،همگی اماده پذیرائی از پول های هنگفتی که سران رژیم با خود دارند..هستندو طبیعتا سران رژیم!
دوست عزیز..مشکل و درد امروز ایران و مردمش بحث هائی از این دست که اینروزها بسیار بازار گرمی دارد:سیستم سوسیال دمکراتی و دیگر سیستمهای کشوری....نیست.مسله امروز ایران این نیست که در اینده چگونه سیستمی باید متضمن خوشبختی مردم ایران باشد..قرنها دوریم با چنین تفکر و بحثی دوست عزیز..امروز باید فکر کنید و کنیم و کنند که چگونه از فاجعه عظیم انسانی و مادی در ایران نه جلوگیری..بلکه از حجم خرابی ان ،بکاهیم..تا انجا که ممکن است از ابعاد ان جلوگیری کنیم.انچه واقعیت نشان میدهد خشم و نفرت مردم ایران ،بسیار عمیق است و خطرناک.نگرانی گروهی که دز کشور زندگی میکننند و دست اندر کارند،وحشتناک است.خطر بسیار جدی ست.شما که سالهاست در اگاه نمودن مردم و ایرانیان کوشیده اید و بسیار هم موفق بوده اید ،به هر حال سایت اخبار روز و تمام هموطنانی که با جان و دل سالهاست در بالا بردن سطح اگاهی هموطنان خود ،کوشا و صمیمانه کار کرده اید،بیائید فکری برای فاجعه در راه کنید!
هیچ کشوری و هیچ نیروئی بما ایرانیان و مملکتمان کمکی نمیکند جز " خودمان..این ما هستیم که باید دست یکدیگر را بگیریم..سران رزیم فرار میکنند.کشور میشود بی صاحب تر و بی قانون تر از این ۴۰ سال.تنها فکرش که بر اثر یک جرقه مانند برق همه کشور را شورش ، فرا بگیرد،چه نیروئیست و چه کسی قادر به کنترل ان است؟؟ هیچ و هیچ!
بحث های شما در اینروزها در باره سیستم حکومتی و خصوصا در مورد سوسیالیسم بسیار زیبا و گران قدر، اما اگر بپذیریم که تاریخ و سرگذشت کشورها را شهروندان و انسانها رقم میزنند..مردم ایران اقای طاهری پور..قرنها بدورند از چنین مقوله هائی..مانند نشستن و در رویا ،فانتزی های شیرین ،رسم کردن است هموطن عزیز..شما به حتم با ایران رفت و امد ندارید ..شاید تعریف هائی شنیده باشید همه شما عزیزان..اما واقعیت های روز مره قابل لمس..چیز دیگریست..مردم ایران را نیازی بدین مراحل نیست امروز..امروز نخست باید بیماری مهلک و خطرناک خشم و کینه را از این مردم غارت زده،فریب خورده و تجاوز شده..دور کرد.این انسانها هیچ گونه نسبتی و نیازی به سیستمهای جکومتی که شما و دوستانتان در باره اینها بحث میکنید..فعلا.."فعلا" نه دارند و نه حس میکنند...ملیونها انسان دردمند و زجر کشیده که برای نان شب در مانده اند و میبینند ملایان و تبهکاران جوان دیروز ..حاکمان و غارت گران امروز ،تمام هستی شان را بر باد داده اند..امروز تنها خون و کشتن مسبب را در فکر و جان خود پرورش داده اند و میطلبند!!
اقا ، شما و دیگر همفکران و دوستانتان که همگی از دید بسیاری از ایرانیان انسانهای ازاده و شرافتمند و روشنی هستید،بیائید و دور هم بنشینید و همگی فکری برای کم کردن ابعاد فاجعه در راه کنید..مملکت بسوی یک شورش و اغتشاش عظیم انسانی و مادی در راه است..باید ما ایرانیان فکری کنیم تا ستاره سیاه و تاریک تاریخ اینده کشورمان نگردد...البته اگر وقتی باقی مانده باشد.!
مرحله دوم بعد از عبور از چنین مرحله خطرناک و سهمناکی..سیستم دولتی میتواند باشد که مردم ایران چگونه به ازادی و عدالت و استقلال..ازرشهائی که بیش از یک قرن و نیم برایش قربانی داده اند و هنوز بدانها نرسیده اند،باشد...
موفق و تندرست باشید دوستان..در فرنگتان گیلاسی هم جای ما نوش کنید!
٨۱۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۶       

    از : جمشید طاهری پور

عنوان : در ستایش باریک بینی
باریک بین عزیز، آقای روایی! تشکر از باریک بینی شما. من بسیط را در معنای گسترده و دارای ظرفیت برای بسیار گسترده تر شدن نوشتم، می خواستم در برابر گرایش به یکتائی و تلخیص و تشخص برای حقیقت؛ ( همیشه به ما گفته اند حقیقت مشخص و واحد است) این فکرم را القاء کنم که حقیقت همواره وسیع و گسترده، با تمایل به گسترده تر شدن است. در فرهنگ عمید در برابر ماده بسیط این معنا ها نوشته آمده است:

بسیط : گسترده، فراخ، وسیع، گشاده، ساده، بی تکلف، خالص، خلاف مرکب، ودر اصطلاح شیمی؛ هر چیز غیر مرکب، چیزی که جزء نداشته باشد، یا چیزی که جزء آن مشابه کل باشد مانند طلا، نقره، مس و در اصطلاح عروض نام یکی از بحور شعر بر وزن مستفعلن فاعلن .
٨۱۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : فضولی
مقاله جناب طاهری پور برای من کم حوصله و کم سواد - که شاید تعداد ما بسیار بسیار بیشتر از افراد با سواد و باحوصله باشد - بسیار طولانی بود و با چند خط در میان خواندن آن دستگیرم شد که ایشان پس از طی مراحلی از تفکرات "چپ" و سپس اقامت طولانی چند دهه ای در آلمان, به این نتیجه رسیده اند که سوسیال دمکراسی از نوع آلمانی آن دارای محسنات بیشماری ست که ایشان به تفصیل آنرا ذکر کرده اند. سوال من اینست که اگر ایشان ۵۰ - ۴۰ سالی در چین و یا کوبا میزیستند آیا به همان اندازه مشتاق سوسیال دمکراسی میبودند و یا برای تجربه های در حال جریان دیگر نیز به همان اندازه اشتیاق نشان میدادند؟ کشور های چین, ویتنام, کره شمالی و کوبا که ظاهرا به ادعای خودشان کمونیست و یا سوسیالیست هستند و "جهان آزاد" با نظر منفی به آنها نگاه میکند دارای جمعیتی در حدود یک میلیارد و چهار صد میلیون میباشند.

سوسیال دمکراسی اروپا, اگر درست فهمیده باشم جامعه ای مرفه و " مصرفی" ست. با توجه به مسأله افزایش جمعیت و آلودگی محیط زیست و احتمال کم بود منابع مورد نیاز آیا ممکن است که مثلا کوبائی ها درک درست تری از اوضاع داشته باشند؟
٨۱۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۶       

    از : رضا جاسکی

عنوان : تنها سلاح ما تفکر انتقادی است!
با سلام به دوست عزیز آقای طاهری‌پور !
من بسیار خوشحالم که پیش‌کسوتی چون شما وارد بحث اخیر در مورد سوسیال‌دمکراسی شده است. آنچه که مسلم است ما امروز در شرایط پراکندگی و تشتت نیروهای چپ، نیاز بیشتر، و نه کمتری، به بحث در مورد مسائل مهم تئوریک که راهنمای سیاست‌های عملی و روزمره هستند، داریم. امیدوارم که تعداد بیشتری از دوستان به تبعیت از شما، آقای حمیدیان، پورنقوی و تابان، و نیز همه کامنت‌گذارانی که با کامنت‌های خود سعی کردند جنبه‌های متفاوت بحث را نشان دهند، به این بحث و بحث‌های مشابه بپردازند. چرا که همانطور که شما خود نوشته‌اید ما نه به برائت بلکه به نقد نیاز داریم. برائت طبعا گام نخستی است که ما باید آن را برداریم ( در صورتی که نیاز آن را احساس می‌کنیم)، اما بدون نقد، بدون تفکر انتقادی که تنها سلاح ما در بلبشوی جهان امروز است، راه به جایی نخواهیم برد.در این راه ما نه فقط محتاج کمک متفکرین انتقادی امروز بلکه همه متفکرین دیروز جنبش‌های ترقیخواه دیروز و در راس آن جنبش کارگری هستیم!
با مهر و سپاس!
رضا جاسکی
٨۱۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۶       

    از : ر. روایی

عنوان : بسیط؟
آقای "طاهری پور در کلام آخر" خود نوشته اند "حقیقت بسیط، متکثر و چند سویه است"
انگار ایشان از واژه " بسیط" معنایی جزمعنای "ساده" را در مقابل " مرکب" میدانند آیا این طور است؟ یا اینکه جمله فوق یک عدم توجه نا خواسته بوده است؟
٨۱۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹۶