از : اسماعیل خویی
عنوان : پاسخ اسماعیل خویی
عارف و شاعر گرامی، آقای علیرضا قلاتی:
درود بر شما.
من، تاکنون، در شعر خود، هرگز کاری به کار شما نداشته ام. شعر «از فقیه و مگس» از سروده های شش هفت ماه پیش من است. تاریخی که زیر شعر آمده است، باید بس باشد برای این که به روشنی ببینید و بدانید که سخنانی که در آن گفته ام هیچ پیوندی با شعر و اندیشه ی شما ندارد. من، اگر بگومگویی در شعر داشته باشم، که البته دارم، تنها و تنها با فقیهان فرمانفرما بر مردمان ستمکشی ست، در ایران، که من نمی توانم رنج و شکنج شبانروزانه شان را ببینم و خاموش بمانم. نمی دانم شما چرا سروده های مرا گونه ای بگومگو با خویش می گیرید؟!
در فقیه ندانستن مولوی نیز با شما هم اندیشه نیستم:
درست است که او از فقیهان بد می گوید، اما، در مثنوی، خودش فقاهت هم می کند، و وقاحت نیز!
این بزرگمرد شعر و اندیشه به فیلسوفان نیز کم ناسزا نمی گوید: اما خودش یک فیلسوف است، و فیلسوف کمی هم نیست.
مثنوی ی «مولوی ی مثنوی» ی مرا، در همین «اخبار روز»، بخوانید تا بدانید چه می گویم.
و بگذارید باز هم بگویم: من، چه در شعر چه بیرون از آن، تاکنون، هیچ کاری به کار شما نداشته ام: جز این که - خوب شد به یادم آمد! - یکی از شعرهای خود را به شما پیشکش کرده ام. امیدوارم در آینده نیز هرگز پیش نیاید که با شما بگومگویی داشته باشم.
در یادداشت دیگری نیز نوشته بودید که، از بس که از من رنجیده اید، می خواهید از سرودن و سخن گفتن با همزبانان خود کناره بگیرید. خود دانید. دلم خواهد گرفت، اما، اگر بدانم انگیزه یا بهانه ی این کار شما خطا یا گناه نکرده ی من بوده است.
شاد باشید و تندرست.
با مهر و دوستی،
اسماعیل خویی
۲۹ مهر ۹۶،
بیدرکجای لندن
٨۱۶٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۶
|