چه کسانی، کجا و کی برای جدا شدن اقدام کنند


ایرج واحدی پور


• در مواردی که گروههایی در یک کشور با هم زندگی می کنند که تفاهم کافی ندارند، بهتر است که امکان خود مختاری محدودی به معنای اداره امور داخلی خود به آنها داده شود. در کشورهایی مثل سویس و بلژیک، به گروههای ساکن آنجا امکان قابل توجه اداره فرهنگی، اقتصادی وسیاسی مستقل را به آنها میدهند. جایی که خود مختاری کافی نباشد، می شود از انواع جدایی دوستانه مانند آنچه که در چکسلواکی رخ داد استفاده کرد که به طور صلح آمیزی به دو کشورمستقل تقسیم شد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ مهر ۱٣۹۶ -  ۱۲ اکتبر ۲۰۱۷


 کردهای شما ل عراق با اکثریت بالایی به استقلال منطقه کردستان کشور رآی دادند. حدود سی میلیون کرد که در چهار کشور(عراق، ترکیه، سوریه و ایران) زندگی میکنند استدلال میکنند که استحقاق این را دارند که جهان آنها را به رسمیت بشناسد. حدود هفت و نیم میلیون کاتالونی در اسپانیا همین موضوع را عنوان کرده اند.
    آیا تفاوتی در این موضوع وجود دارد که بر خلاف کردها، کاتالونی ها از نظر ابراز رآی خیلی به هم نزدیک نبودند. آیا این اهمیت دارد که دولت های هم مرز کردستان عراق ممکن است از اعمال زور در مقابل جدا شدن کردستان استفاده کنند.
    خود مختاری ملی، اصلی که وودرو ویلسونWudrow Wilson در سال ۱۹۱۸ به عنوان اصل بین المللی اعلام کرد، این معنی را میرساند که یک ملت سزاوار است که دولت مستقل خود را تشکیل دهد. ولی این « خود» که خود مختاری را اعلام میکند کیست؟
    سومالی را در نظر بگیرید که بر خلاف اغلب دولت های تازه استقلال یافته آفریقا، مردم آن از نظر زبانی و زمینه نژادی تقریبآ یکسان بودند. کنیا همسایه این کشور بنا بر قوانین مستعمراتی از دهها ملبت و ایلات تشکیل شده بود. سومالی مدعی شد که بر اساس اصل خود مختاری ملی سومالی های شمال شرقی کنیا و جنوب اتیوپی میتوانند جدا شوند و به سومالی به پیوندند. کنیا و اتیوپی مخالفت کردند که به جنگهایی منطقه ای در مورد مسئله ملی سوما لی منجر شد.
    نتیجه خنده آور در مورد خود سومالی اتفاق افتاد، که بعدآ درگیر جنگ داخلی و تقسیم سرزمین بین رهبران قبایل و سرداران جنگی شد. امروز شمال آن کشور با نام سومالی لند(اراضی سومالی) به صورت دولت مستقل(دوفاکتو) در آمده است. و به این ترتیب فاقد شناخت جهانی و عضویت در سازمان ملل است.
    انتخابات همیشه راه حل رسیدن به خود گردانی و خود مختاری نیست. اول از همه مسئله این است که رآی دهنده در کجا رآی میدهد. برای مثال، در ایرلند کاتولیک ها سالها اعتراض میکردند که اگر رآی گیری در ناحیه سیاسی شمال ایرلند صورت یگیرد دو سوم اکثریت پروتستان ها به حاکمیت میرسند. جواب پروتستان ها این بود که اگر رآی در سراسر ایرلند گرفته شود اکثریت کاتولیک حکومت را خواهد برد. بالاخره بعد از دهه ها اختلاف، میانجی گری از خارج صلح را به ایرلند شمالی برگرداند وتوافقی صورت گرفت.
    اینکه چه موقع رآی گیری صورت گیرد سوال بعدی است. در سالهای ۱۹۶۰ سومالی ها میخواستند فورآ رآی گیری شود، کنیا میخواست مدت طولانی در حد ۴۰-۵۰ سال صبر کند که در این زمان بستگی های جدید بین قبیله ای ایجاد شود و هویت کنیایی ساخته شود.
    مشکل دیگر این است که کسانی که جدا میشوند چگونه به منافع مردمی که ترک کرده اند فکرمیکنند. آیا جدائی با تصاحب منابع و دیگر امکانات باعث آزار بخش باقیمانده مردم میشود؟ کردستان عراق منابع قابل توجهی از نفت را با خود دارند و کاتالونی یک پنجم تولید ناخالص ملی اسپانیا را ایجاد میکند. دولت اسپانیا استدلال میکند که رآی به استقلال کاتالونی از نظر قانون اساسی اسپانیا غیر قانونی است.
    تاریخ در این زمینه ترغیب کننده نیست. بعد از سقوط امپراطوری هابسبورگ در ۱۹۱۸، سودتن لند
(منطقه سودتی) به چکسلواکی ملحق شد، هر چند که اکثریت سکنه به زبان آلمانی صحبت میکردند. در سال ۱۹۳۸ زمانی که هیتلر در مونیخ به این توافق دست یافت آنرا نقض کرد و آلمانی های سودتی از چکسلواکی جدا و به آلمان پیوستند. از دست دادن این منطقه مرزی کوهستانی ضایعه خوفناکی برای دفاع چکسلواکی بود.آیا اجازه دادن به این جدائی آلمانی های سودتی که دفاع چکسلواکی را تضعیف میکرد درست بود؟(بعد از سقوط هیتلراین ناحیه مجددآ به چکسلواکی باز گشت.)
    مثال دیگری از آفریقا می آوریم که مردم شرق نیجریه در سالهای ۱۹۶۰تصمیم به جدائی از آن سرزمین و تشکیل دولت بیافرا گرفتند. دیگر نیجریه ای ها مقاومت کردند، به ویژه که بیافرا اغلب ثروت نفتی نیجریه را نیز شامل میشد. آنها استدلال میکردند که نفت به همه مردم نیجریه و نه فقط مناطق شرقی تعلق دارد.
    بعد ازپایان جنگ سرد، خود گردانی در شرق اروپا و اتحاد شوروی سابق به مسئله حادی تبدیل شد.
در قفقاز، آذری ها،ارمنی ها، گرجی ها، آبخازی ها و چچنی ها همگی خواهان دولت های مستقل خود بودند.
    در یوگسلاوی، اسلاوها، صرب ها و کروات ها موفق شدند جمهوری های مستقل را به وجود آورند، ولی مسلمانان در بسنی هرزه گوین کمتر موفقیت داشتند و در معرض مبارزه و پاک سازی نژادی از طرف نیروهای هم کروات ها وهم صرب ها قرار گرفتند.
    در سال ۱۹۹۵ نیروی حافظ صلحی از طرف ناتو به مناطق آشوب زده اعزام شد، ولی وقتی که ناتو در سال ۱۹۹۹ در کوسووو دخالت نظامی میکرد، روسیه از مخا لفت سرب ها با جدائی حمایت کرد و کوسووو هنوز در سازمان ملل پذیرفته نشده است.روسیه به نوبه خود در سال ۲۰۰۸ از خود گردانی و جدائی آبخازیا از گرجستان حمایت کرد و با تهاجم خود الحاق کریمه به روسیه را در سال ۲۰۱۴ عملی کرد.
    خود گردانی در عمل به نوعی اصل از نظراخلاقی مبهم تبدیل شده است. ویلسون فکر میکرد که این اصل باعث ثبات در اروپای مرکزی میشود. در عوض هیتلر در سالهای۱۹۳۰ این اصل را در ایجاد تزلزل دردولت های بی ثبات جدید در ناحیه به کار برد.
    این درس همچنان در این روزها معتبر است. در حالیکه کمتر از ده در صد دولت ها در جهان جمعیت همگونی از نظر ملیتی دارند، خود گردانی اصل اخلاقی نخستین و نه حتی ثانوی قبول کردن میتواند نتایج مصیبت باری را در بسیاری از نواحی جهان سبب شود. در واقع گروههای نژادی متخاصم اغلب به صورت کیک مرمری در هم تنیده اند و حالتی مثل کیک لایه ای که به آسانی قابل چدا کردن باشند ندارند.این حالتی است که جدائی را همان طورکه هند در سال ۱۹۴۷ کشف کرد مشکل میکند. شاید به همین دلیل است که در این قرن تنها چند دولت جدید به سازمان ملل پذیرفته شده اند. بعد از آنکه سودان جنوبی از سودان جدا شد، مشاجرات نژادی هیچگاه در آن پایان نپذیرفت.
بهترین امید برای آینده این است که پرسیده شود که چه تصمیمی گرفته میشود و چه کسی تصمیم گیرنده است؟ در مواردی که گروههایی در یک کشور با هم زندگی میکنند که تفاهم کافی ندارند، بهتر است که امکان خود مختاری محدودی به معنای اداره امور داخلی خود به آنها داده شود. در کشورهایی مثل سویس و بلژیک، به گروههای ساکن آنجا امکان قابل توجه اداره فرهنگی، اقتصادی وسیاسی مستقل را به آنها میدهند.
جایی که خود مختاری کافی نباشد، می شود از انواع جدایی دوستانه مانند آنچه که در چکسلواکی رخ داد استفاده کرد که به طور صلح آمیزی به دو کشورمستقل تقسیم شد. ولی در خواست های مصرانه و بی انعطاف برای خودگردانی و جدایی میتوانند به احتمال زیاد به منبع تنش و خشونت تبدیل شوند وبه این دلیل باید خیلی با احتیاط به این نوع درخواست ها بر خورد کرد. پیش از طرح خود مختاری، به عنوان یک اصل اخلاقی باید به وجه سیاسی سوگند نامه بقراط توجه کرد: پیش از هر چیز، دوری از آزار.

* این مقاله ترجمه ایست از Daily Trust جهارشنبه یازدهم اکتبر.