کردستانِ طالبانی ها و بارزانی ها - بهنام چنگائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ مهر ۱٣۹۶ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۱۷


در رسانه های اپوزیسیون پیرامون استقلالخواهی کردستان عراق و عواقب آتی آن بسیار نوشته شده است. من نیز می خواهم تنها به بخش ایستائی ساختار فرهنگ و سیاست مسلط و عشیرتی آن بپردازم. به باور من جای هیچگونه شگفت زدگی بر گذشته سوخته خودمختاری، و امیدواری بی هوده به فردای بهتر کردستان مستقل عراق وجودندارد. زیراکه: در یکسو منطقه در میان جنگ های قومی ـ مذهبی بخون کشیده شده؛ و در دیگر سو ساختار مدیریت ایلی و قبیله ای کردستان پس از صدام همچنان برجاست. و با پیدایش نیم بندِ نوعی فدرالیسم آبکی که در این کشور ویران میسرشد، دریغا فرهنگ حکومت مردمسالاری پانگرفت و هنوز در هیچکجای آن کشور و در میان هیچکدام از ملت های بجان هم افتاده عراق، همگرائی فراملی مذهبی و رغبت همزیستی دوستانه و مردمی راه نیافت. بویژه، در جوامع کرد تبار و"اسلحه مدار" که کانون سیاست سیستماتیک کردستان، پیوسته پیشمرگه پرور و تبعیض ستیز بوده است در اینجا نیز، بسان دیگر مناطق داعش زده عراق، زندگی جاری و ساختار هدایت خودمدیریتی آن متحول نشده؛ واپسگرائی های مذهبی ـ سنتی ـ عشیرتی در ژرفای سراسر کشور و در کردستان تشدید و تقویت شده است. و هرکدام از ملیت ها مرزهای قومی خود را برابر دیگران بلند کشیده و می کشند، همچنانکه با اندکی تفاوتِ منطقه ای، دیار کردان دلیر هم، سرکردگی بی چون و چرای طالبانی ـ بارزانی را برتابیده و ناچار سیاست عشیرتی برجامانده است.

پس گریزناپذیر می توان گفت که چالش مردم شجاع کردستان برای زدودن خودکامگی ها و برای دگرگونی های لازمی که این ملت، دهه ها برای آن مبارزه مرگبار کرده به نتیجه مطلوب نرسید، بلکه گمراه شد و ای بسا با وعده های ریاکارانه ی سران اقوام، نان و آب و آزادی شان فراموش شود که برای بسیاری شده است. و"کردیتِ کردان" به امید مستقل هموندی ملی ـ ناسیونالیستی دیریست که از رهبران خود گول خورد، یا کلا از پاافتاد؛ تا مگر با ترفند سران و با اهرم دمکراتیک آرزوی خیز استقلال طلبی "اوی کرد" ممکن و برداشته شود که حتی در خودمختاری ممکن نشد. توهم قومگرایانه ی پوچی که زیر سلطه ی بورژوازی نوپای تجاری ست، و عمدتا ملت کرد را سرخورده کرده است و قریب به اتفاق مردم کرد همچنان دچار همه تضادها و تناقض ها و تعارض های اجتماعی ـ طبقاتی عصر پسا بعثیسم می باشد؛ و در روزمرگی زندگی "کرد" با این جو و فضای حاکم پیشرفت سیاسی اقتصادی و سازش اجتماعی چندان آسان نیست.

و فراروئی موفق اجتماعی، طبقاتی، سیاسی و فرهنگی در کردستان، گره کور سران سرزمین خون آلودی ست که مردمانش تشنه ی آزادی ها و برابری هایند و همچون گذشته ها خواسته های شان در پی خودمختاری بی پاسخ مانده و این ملت کرد بزرگوار و رنج کشیده به آن نیاز حیاتی دارد. ملت کرد پیشترها و با پیشمرگی و با امید به رهائی از تبعیض ها و نابرابری ها برابر صدام بر سرکوه های کمرشکن ایستاده بود، و با تمام توان می رزمید. اینبار اما بدون کلاشینکف بیکار و گرسته و تنهاست. و دشمن کنونی او در خیابان( طایفه های طالبانی بارزانی) هستند که در خانه تهی و طوفانی اش سکان رهبری یافته اند. دشمنانی که بنام ملت کرد بر اقلیم کردستان سوارند و بر هستی سیاسی و اقتصادی بشکل مافیائی چنبرزده، و بی کم و کاست رو در روی منافع توده های کرد می باشند.

ناچار، خودمختاری کردستان عراق کمینگاه راهزنان و رویدادهای بدخیم ناگهانی ست و همزمان دچار ستیز منافع طبقاتی توده ها برابر سرکردگان می باشد. و ای بسا نچندان دور، این ملت با بند و بست های سران خودرأی، قربانی سیاست های طمعجویانه و تجاوزگرایانه ی صهیونیستی، ناتوئی، آردوغانی و یا ولائی شود و موج بلند ائتلاف های کوچک و کلان آتی داخلی کشور و یا در دیپلماسی خارجی ها پاک ویران شود؛ آنهم در منطقه ای که بسیار ناآرام است. این استعداد ویرانی"خودمختاری" بیشتز بخاطر بی پشتوانگی او از مردم سرخورده و آسیب پذیرش است. چراکه سران و سیاست خودمختاری کردستان، هیچگاه در این فاصله خودگردانی نخواست، اراده سیاسی این ملت را یکدست و طبقاتی منسجم کند و مدیریت مستقل و فدراتیو به اقلیم خود ببخشد و راهبری سیاست را به آنها بسپارد. جای گمان ندارد که در چنین واپسگرائی ها ناگزیری حکومت فردی و قهرمانی طالبانی بارزانی پا سفت کند و کرده است. و در دهه های گذشته نه در سطح جوامع دمکراتیک و نه در اعماق وامانده فرهنگی، و نه در اقصاد نفتی آن که غرق در فرهنگ عشیرتی ـ قومی و فساد است چشم انداز مترقی و پویای مردمی میسر می شد و نشده است و شالوده ی کردستان منهای ساخت و ساز ساختمان های تازه و بورژوائی، پهنه تنگدست اقلیم پایگاه و جایگاه کرد رزمنده و افتخارآفرین دریغا همچنان با فقر درجامی زند.

از همینرو سران سرگنده ی آن مالک اقلیمند، و تاکنون راهکاری برای همبستگی و فراروئی سیاست اجتماعی ـ طبقاتی بسوی فردائی مردمی، متفاوت، آزاد، آباد و از همه مهمتر برابر راه نیافته، هدفش را هم هرگز نداشته، و در آینده هم نخواهدداشت. زیرا کردستان مال ایل بارزانی ـ طالبانی و مافیاهای هردو سو و دیگران پشت پرده است. و این در حالی ست که جامعه کرد مملو از بیماری های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سرخورده می باشد؛ و از ناسازگاری های حقوقی و ستیزهای نابرابری ها بشدت رنج می برد و متورم چرک خونین می باشد. اگر همبستگی ملت کرد با سران برای حق زندگی در گذشته ها و در کوه ها آنها را با هم دست در دست و متحدکرده بود، و ملت کرد پیام جنگ با صدام و بعثی ها را یکدست با آنها می خواند، و دستان شان را بهم پیوند محکم می زد؛ این روند دوستی پیشین سرشکسته شده و دچار ناسازگارهای فرصت زندگی در شهرهای آزاد کنونی ست؛ زندگی ملت کرد از بعث تا به امروز یکسان مانده است و سران قوم صاحب همه چیز شده اند. و تناقض در اینجاست! زیرا زندگی قریب به اتفاق مردم دگرگونی شایسته و بایسته ای را که برایش رزمیده اند نیافته و تضاد امروزه با خاندان های بازرانی ـ طالبانی و اقتصاد کمپرادور انگل تجاری در دست باندهای آنهاست که می بایست دوباره و سازش ناپذیر مورد بررسی درست قرارگیرند تا توسط توده ها زدوده شوند.

بنا بر این خود مختاری کردستان عراق برای این دیار دستآوردی بسود دفع و رفع ستم سیاسی اقتصادی طبقاتی زیرین دستان نداشته و استقلال احتمالی آینده آن نیز با بقای بورژوازی انگل تجاری نمی تواند بسود جامعه ی بشدت محروم و متلاطم کرد باشد، بینجامد و نیست. بلکه استقلال کردستان حتی اگر از دست انگیزه های متلاشی کننده ی کل منطقه توسط استراتژی اسرائیل نجات بیابد که سخت است؛ اگر از تیغ خشونت های مذهبی، قومی و جهانخواری امپریالیستی نجات یابد که ساده نیست؛، بازهم همچون همیشه و در این سالیان سوخته کرستان تنها، برای سران از ما بهتر طالبانی ـ بارزانی و کاسه لیسان آنها خواهدبود و هست. به باور من، یک ستیز و جنگ پوشیده در اقلیم کردستان وجوددارد که برای قطب بندی منافع اجتماعی در حال بروز و تکوین است، جنگی که می تواند سرنوشت ملت های منطقه و خصوصا کردها را روشن کند؛ آنروز چندان دور نیست. راه حل کردستان عشیرتی استقلال نیست، بل و پیش از همه باید برای تمرکززدائی های سیاسی، توسط فدرالیسم مناسب محلی به تقسیم قدرت سیاسی دست یازید.