فریبا مرادی پور
زنگ هشدار سلامت روانی در جامعه ایرانی


• زندگی ماشینی عصر حاضر بدلیل ویژگیهای ذاتی آن - علیرغم منافع پرشمارش - سلامت روانی انسان را دستخوش ناملایماتی کرده است و اما در ایران علاوه بر تاثیرات این سبک جدید زندگی, طولانی شدن مدت زمان فشار و استرس و نگرانی و عدم امنیت منجر به بروز اوضاع نابسامانی شده است که دارد همان اندک اطمینان و آرامش مردم را نیز از آنان سلب میکند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ مهر ۱٣۹۶ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۱۷


زندگی ماشینی عصر حاضر بدلیل ویژگیهای ذاتی آن - علیرغم منافع پرشمارش - سلامت روانی انسان را دستخوش ناملایماتی کرده است و اما در ایران علاوه بر تاثیرات این سبک جدید زندگی, طولانی شدن مدت زمان فشار و استرس و نگرانی و عدم امنیت منجر به بروز اوضاع نابسامانی شده است که دارد همان اندک اطمینان و آرامش مردم را نیز از آنان سلب میکند. درواقع سلامت روانی جامعه به خطر افتاده است و البته چند سالی است که صدای زنگ این خطر هر روز دارد بلندتر و بلند تر میشود هر چند در عمل شاهد اقدامات چشمگیری برای رفع خطر نیستیم.افراد یک جامعه علاوه بر سلامت جسمی نیازمند سلامت روانی هستند و جامعه جهانی برای تاکید بر لزوم و اهمیت این مساله روز ۱۰ اکتبر را به نام "سلامت روانی" نامگذاری کرده است تا هر ساله توجه مردم و مسولان کشورهای مختلف دنیا را به این مهم جلب کند.
سلامت روانی در حقیقت سازگاری و توانایی انطباق رفتاری و هیجانی با محیط است یا به عبارتی رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود. همانگونه که سازمان جهانی بهداشت معتقد است سلامتی نه فقط فقدان بیماری و نقص عضو، بلکه حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی است. در واقع سلامت روانی با رفاه, کیفیت مطلوب سطح زندگی و احساس امنیت اجتماعی حاصل میشود. به عبارت ساده تر یعنی اینکه نیازهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مان در سطح قابل قبولی برآورده شود تا تاب تحمل نوسانات زندگی را داشته باشیم, آشفتگیها و ناملایمات ما را پرخاشگر و عصبانی و خشمگین نکند و قدرت تحلیل درست و تصمیم گیری عاقلانه و اگاهانه را از دست ندهیم. یعنی از زندگی لذت ببریم و به دیگران اجازه لذت بردن از زندگی بدهیم. یعنی به کسی آسیب نرسانیم و اجازه ندهیم به ما آسیب برسانند. یعنی نیازهایمان را از طریق درست آن برآورده کنیم و توانایی کنترل هیجانات مثبت و منفی خود را داشته باشیم.
در سالهای گذشته آمار متفاوتی از سطح سلامت روانی جامعه منتشر شده است؛ بعنوان مثال رئیس دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی ایران در مهر ماه سال ۹۵ گفت که بر طبق آمارهای رسمی ۲۱ تا ۲٣ درصد مردم ایران اختلالات روانپزشکی دارند. در روزهای اخیر نیز دبیر علمی سی وچهارمین کنگره سالانه انجمن علمی روانپزشکان اذعان کرد که ۲٣ درصد از جمعیت ۱۵ الی ۶۴ ساله کشور دچار یکی از اختلالات روانی است. از سوی دیگر رییس سازمان بهزیستی کل کشور دردیماه سال گذشته اعلام کرد ٣۴ درصد جمعیت کشور در سنین ۱۹ تا ۶۰ سال دچار اختلالات روانی اند. همچنین آمارها و گزارشهای دیگری در خصوص شیوع بیماریهای مختلف روانی در گروههای مختلف سنی و یا در بین زنان و مردان منتشر شده است. به عنوان نمونه نتایج بررسی های سال ۱٣٨۴ وزارت بهداشت درباره بار بیماریها نشان داد که رتبه اول بار بیماریها در زنان ایرانی و رتبه دوم بار بیماریها در بین مردان ایرانی مربوط به اختلالات روانی- رفتاری است.
در عرصه بین المللی نیز بدنامی هایی در خصوص اختلالات و آشفتگیهای روانی داشته ایم. نتیجه نظرسنجی ها و بررسی های سالیان گذشته مردم ایران را به عنوان دومین مردم غمگین دنیا معرفی کرده بودند و اما نتایج نظرسنجی موسسه افکار سنجی "گالوپ" عنوان خشمگین ترین مردم جهان را نیز نصیب مردم ایران کرد. این نظرسنجی که در سال ۲۰۱۶ و در ۱۴۲ کشور جهان انجام شده است, بر طبق مصاحبه تلفنی و چهره به چهره با هزار نفر بزرگسال ۱۵ ساله و بالاتر و بر اساس شاخص های تجربیات مثبت- مانند استراحت روزانه و یا میزان شادی و خنده - و تجربیات منفی - مانند نگرانیهای روزمره، ناراحتی و استرس– به بررسی و رتبه بندی کشورهای مختلف از نظر شاخصهای سلامت روانی پرداخته است که مردم ایران با ۵۰ درصد مردم عصبانی در رتبه اول عصبانیت در دنیا قرار گرفتند. درزمان انتشار نتایج این نظر سنجی برخی بر علیه آن موضع گیری کرده و به نقد شاخص های مورد استفاده در آن پرداختند و عنوان شد که این انتخاب ناشی از پاسخ مثبت شرکت کنندگان در نظرسنجی به این آیتم بوده است که "به تازگی عصبانی شده اند" حال آنکه این معیار صحیحی برای این گونه بررسی های نیست.
جدای از این آمار و ارقام و نظر سنجی ها با نگاهی به وضعیت روز مردم ایران میتوان عمق وگستردگی کاهش سلامت روانی جامعه و اثرات زیانبار آنرا مشاهده کرد: چند جوان دوست خود را بی هوش کرده با چاقو به جانش میافتند و بعد محل را ترک میکنند, روز بعد دوباره به محل حادثه رفته و در حالیکه می بینند دوستشان هنوز زنده است او را به آتش میکشند و با جسد در حال سوختن او عکس سلفی و یادگاری میگیرند؛ مردی متاهل دو روز برای اغفال دخترکی هفت ساله نقشه میکشد و زمانی که دختر معصوم را تنها می یابد او را به بهانه ایی به داخل مغازه اش کشانده به او تجاوز کرده و بعد او را به قتل می رساند؛ جسد دخترکی ۴ ساله در حالیکه مورد تعرض قرار گرفته بود یافت شد؛ نوزاد دو روزه ایی در کنار سطل زباله بیمارستان در داخل جعبه ایی پیدا شد؛ فیلمی دست به دست میچرخد از گاو نگونبختی که زنده زنده از پا آیزان شده و جمعیتی هیجان زده در حال چاقو زنی به گاو هستند در حالیکه موزیک عزاداری محرم در پس زمینه فیلم شنیده میشود.... اینها تنها نمونه هایی از تازه ترین اخبار شوکه کننده و تاسف باری است که روزانه میخوانیم و می شنویم و بیم آن میرود که آنقدرتکرار شود و آنچنان عادی شود که دیگر نه تکان دهده باشد و نه تاسف آور.
صاحبنظران بر این باور هستند که یکی از اصلی ترین علل کاهش سطح سلامت روانی افراد و به تبع آن جامعه ایرانی وضعیت نامطلوب اقتصادی و معیشتی است.مردم ایران سالهاست با انواع بحرانهای اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند و این مساله سر منشا بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی شده است. به گفته رییس سازمان بهزیستی کل کشور تحقیقات نشان داده است که ۷۰ درصد همبستگی مثبت بین فقر و اختلالات روانی شایع وجود دارد و این در حالی است که آخرین آمار منتشر شده در خصوص بیکاری نشان از درصد بالای خانوارهای بدون حتی یکنفر شاغل دارد ومعلوم نیست این خانواده ها به چه طریق وبا چه کیفیتی ارتزاق میکنند! هر چند بیش از ۶۰ درصد خانواده های ایرانی تک شاغل هستند و با احتساب نرخ تورم وگرانی بازار میتوان فشار و استرسی که به تنها نان آور خانواده و سایر اعضای خانوار وارد میشود را حدس زد.این بار فشار اقتصادی منجر به سقوط توان اقتصادی خانواده و نزدیکی آنها به خط فقر میشود تا آنجا که بر طبق گزارش منتشر شده از سوی وزارت راه و شهرسازی در تیرماه امسال, ٣٣ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند. ناگفته پیداست که این حجم از نداری و فقر چگونه زمینه را برای بروز انواع آشفتگیهای خلقی وروانی و تبعات قطعی آن مهیا میکند. با نگاهی به آمارهای اعتیاد و طلاق و تعداد زندانیان میتوان به وضوح افت بهداشت روانی جامعه را مشاهده کرد. و اما در کنار مشکلات اقتصادی جامعه, نبود آزادی های فردی, تبعیضهای گسترده جنسیتی و قومیتی و اجتماعی, نبود زیر ساختهای لازم برای تخلیه مناسب هیجان و کمبود شادی در جامعه از دیگر علل اصلی افزایش اختلالات روانی در بین مردم می باشند.
همین حالا هم برای واکنش مناسب مسولان و متولیان سلامت کشور نسبت به کاهش سلامت روانی و اجتماعی جامعه دیر شده است.خواب غفلت مردم و مسولان هر روزه دارد قربانی میگیرد و جا دارد که دیگر بیدار شویم و جلوی تبدیل آن به یک بحران اجتماعی را بگیریم.