از : آرمان شیرازی
عنوان : نگاهت بر کدامین سوست؟ جایگاه زندگی اینجاست!
آقای بهرام خراسانی در "سخنی با هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)" نکات پر شمار درخور تعمقی را مطرح نموده که احتمال دارد خود آن سازمان پاسخ دهد. اما از نگاه یک خواننده ی نوشتارهای گوناگون, برای من چند نکته برجسته شد که پاره ای از آنها را در زیر می آورم:
به نگر می آید, بسته به آنکه آقای بهرام خراسانی بر کدام صندلی گزینشی خود نشسته باشد, هر روز رنگ گفتارش تغییر میکند. یک روز پیرامون "انتخابات" حکومت اسلامی میگوید: "آنچه همین روزها به نام انتخابات در ایران انجام میشود... (یعنی گزینش از میان دست چین شدگان راهزنان خرافه پرداز)... چه در انتخاب ریاست جمهوری و چه در شوراهای شهر، تا اندازه ی زیادی دموکراتیک است"!
دیگران را نمیدانم, اما من با خواندن این ادعا به چهار پاسخ رسیدم که گزینه درست را به اختیار خوانندگان میگذارم:
۱) آقای خراسانی معنای دمکراسی را نمیداند
۲) آقای خراسانی براستی حکومت تبهکار اسلامی را دمکراتیک می پندارد
۳) آقای خراسانی, بدلیل زندگی در کره مریخ, از آنچه در ایران میگذرد بی خبر است
۴) آقای خراسانی براستی در "خراسان" زندگی میکند و بدلائلی ناپیدا چنین ادعایی را مطرح کرده است
آقای خراسانی در پایان نوشتار خود می گوید: "
"گرههای کور در ایران، بسی بیشتر و بزرگتر از (آنست که) دموکراتها و مارکسیستهای ایرانی ... افق دید و کنش خود را تنها به گفتمانهای تنگ... (مانند) ... عقب افتادن حقوق چند نفر در فلان کارخانه ورشکسته کرانمند (سازند)."
پرسیدنی ست که اگر گرههای کور در ایران، پر اهمیت تر و بزرگتر از طرح حقوق عقب افتاده هزاران کارگر کشور است, ما را چه میشود که با وجود "انتخابات تا اندازه زیادی دمکراتیک", نه خود و نه نمایندگان "انتخاب" شده ما, توان گرفتن این حقوق را نداریم؟ فراتر از آن, اگر "انتخابات تا اندازه زیادی دمکراتیک" تا کنون نتوانسته گرههای کور کشورمان را بگشاید به چه سازوکار دیگری نیازمندیم؟ وانگهی, اگر از مردم و حقوق آنان نگوییم, چه کار دیگر شایسته انجام است؟ مگر بهترین روش گرفتن حقوق عقب افتاده یا پایمال شده مردم, سازمان دادن اعتراضات عدالت خواهانه ی آنان نیست؟
به گفته دیگر او نگاهی بیندازیم: "دست کم در ایران ما سرمایه داران کرد چندانی را نمیشناسیم، چگونه میتوان از دولتها انتظار داشته باشیم ریسک سرمایه گذاری در کردستان را بپذیرند، و پستهای مهم سیاسی را به کردها بسپارند؟"
بیایید "دولتها" را کنار بگذاریم و دنبال "سرمایه داران کرد... در ایران" نگردیم اما از "دولتهای حکومت اسلامی" بپرسیم که چرا "ریسک سرمایه گذاری در کردستان را (نمی پذیرند)، و پستهای مهم سیاسی را به کردها (نمی سپارند)"؟ مگر حق هر شهر نشین کرد کمتر از دیگران است که "دولت حکومت اسلامی" بخواهد روی ریسک سرمایه گذاری در کردستان حسابی برسد؟ یا آنکه آبادانی استانهای گوناگون کشور (بویژه آنها که محرومترند) از محاسبات کاسبکارانه و سودجویی سرمایه دارانه می گذرد؟ اگر پست های مهم سیاسی در کردستان را به نماینگان انتخابی آنان نسپاریم, بر سر آنان باید "آدم" های خود را بگذاریم؟ چگونه است که این حکومت به "فکر" مهاجرت دادن چند میلیون از دیگر ایرانیان (بویژه سر سپردگان خود) به ساحل جنوب شرقی کشور افتاده تا آنجا را با نادیده گرفتن بلوچ ها "آباد" کند, در حالیکه چهار دهه از فراهم کردن آب آشامیدنی, ایجاد کار و سرمایه گذاری برای هم میهنان بلوچ ساکن در آن ناحیه خودداری کرده است؟
و سر انجام, به گفته دیگر او توجه کنیم: "همه باید تلاش کنیم بار دیگر با رویدادهایی مانند آذربایجان یامهاباد سال ۱۳۲۵ روبرو نشویم... (هر چند که) ... دموکراتهای پاک و انقلابی آن سالها در آذربایجان و مهاباد (برپادارندگان آندو دولت خودمختار بودند)".
انگار آقای خراسانی باور ندارد تا جنبشهای آزادی و عدالت خواهانه در کار نباشد, هیچ حکومتی عدالت و آزادی را برسم پیشکش به دارندگان آن کشور نخواهد داد! چرا جنبش ها را تنها از پنجره ی جدایی خواهی باید نگریست و اهداف آزادی خواهانه, عدالت خواهانه و مترقی آنان را نادیده گرفت یا پرده پوشی کرد؟ مگر نه اینکه بلوچ, کرد, لر, ترکمن, آذری و دارنده ی هر هویت دیگر پرچم (تاکنون) سه رنگ ایران را زمانی از آن خود خواهد دانست که مطمئن باشد زیر آن زندگی, حقوق و هستی اش همانند دیگر هم میهنانش تامین خواهد شد؟ درینصورت, دیگر پذیرش "ریسک سرمایه گذاری" (بخوان دادن سهم هر کس از منابع همگانی کشورش) دراین سوی و آنسوی ایران چه معنا دارد؟
٨۱۵٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۶
|