بیاد سیاوش بیدگانی، برای محمدرضا شجریان


بهمن پارسا


• بسا پیش از سیطره ی زمستان
هنگام که گلهای تازه دمید
صدایت را نوشیده بودم؛
پیاله پیاله. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۲ مهر ۱٣۹۶ -  ۴ اکتبر ۲۰۱۷


 
بسا پیش از سیطره ی زمستان
هنگام که گلهای تازه دمید
صدایت را نوشیده بودم؛
پیاله پیاله.
همانگاهان نیز زوزه ی گرگان و کفتاران
می تنید در شکنج ِ اسلیمی ها
ومی چمید در خَماخَم ِ مُقَرنَسها
و از دود کش سانان مناره ها
فضای آرام ِ زیر ِ آسمانِ آبی را می آلود،
وقیر ِ آسفالت خیابانهای ِ تازه را می بلعید.
من امّا با صدایت- که به سِحری میمانست-
تا دور ترین گوشه های دست نایاب ِ
گوش نا شنیده و ناب ِ
موسیقی ِ وطنم به سفر ها میرفتم
هم گاه هم بی گاه.
در دشت و هامون
کوه و درّه
سه گاه چهار گاه
پیاله پیاله صدایت را می نوشیدم؛
و به اوج ات دل می سِپُردَم
در "راکِ عبدالله".
تو زمان را در گوشه های مخملین ِ شور و نوا وماهور میخواندی
و گلهای تازه ، تازه تَر می شد؛...
تا زمستان آمد و انجماد
و "سرای ِ امید" شد
دهان ِ باز ِ زندان!
کفتار زوزه گان ِ گُرگ صفت
آوازت را بر نتابیدند
-چرا که خوانده بودی "یاران را چه شد"-
ای داد ای بیداد.
ترا امّا از ماندن و خواندن راه نبود
و بانگآوازت   
به هنگام اوج تراشه های الماس بود که،
منجمد قندیل نوحه های
نوحه گران ِ دروغ و پلاسیده را
به تلنگری می شِکَست.
-دُردانگان ِ پسا بهمن ِ یغما زده-
و من هنوزهم
پیاله پیاله ،صدایت را می نوشم.
نظر تنگانت را "کورباد چشم" نخواهم گفت!
که روزگار چون ایشان بسیار باید بیند
و چون تویی را چشم هنر کم خواهد دید
دُردانگی را و دُردانه بودن را بهایی است
که هرکس را نَرِسد بر تابد.
ارجمندا که تویی
خوش گفت فروغ " تنها صداست که می ماند"
تا هست
جهان از صدایت خالی مباد.
پرکن پیاله را….

یکم اُکتُبر ۲۰۱۷ مریلند